عشق شوم، انگیزه جنایت هولناک
پارسینه: زن جوان در حالی که نگرانی در چهرهاش موج میزد، مقابل افسر تحقیق نشست، برگه شکایت را روی میز گذاشت و به افسر پرونده گفت: همسرم میثم روز گذشته خانه را برای رفتن به محل کار ترک کرد و این آخرین باری بود که او را دیدم. بعد از آن هرچه با تلفن همراهش تماس گرفتم، پاسخ نداد.
با خودم گفتم کار دارد و سرش شلوغ است، اما بعد از مدتی تلفن همراهش خاموش شد. تا شب منتطر ماندم اما خبری از او نشد. چون همسرم گاهی اوقات شب ها به خانه نمی آمد، با خودم گفتم طبیعی است و فردا می آید. اما امروز که متوجه شدم تلفن همراهش همچنان خاموش است و روز گذشته به محل کارش هم نرفته، تصمیم گرفتم موضوع را با پلیس در میان بگذارم.
افسر پرونده بعد از شنیدن این حرف ها، درباره علت این که همسر این زن گاهی شب ها به خانه نمی رفت، سوال کرد. نیلوفر ـ شاکی ـ خودش را روی صندلی جابه جا کرد و گفت: میثم مدتی بود با زنی ارتباط داشت.
شب هایی که به خانه نمی آمد، به خانه آن زن می رفت. یک بار هم گفت قصد دارد همراه آن زن از ایران خارج شود. چندی قبل همسرم مغازه اش را به یک خیاط اجاره داد و من نیز در همان خیاطی کار می کردم. امروز وقتی به محل کارم رفتم، متوجه شدم همسرم مغازه را به مبلغ 80 میلیون تومان به مرد خیاط فروخته است. حالا هم تقریبا مطمئن هستم همسرم همراه آن زن از کشور خارج شده است.
اظهارات ضد و نقیض
کارآگاهان پلیس آگاهی استان لرستان پس از ثبت اظهارات نیلوفر، تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند. بررسی ها نشان می داد مرد مفقود شده از کشور خارج نشده است. در عین حال نیلوفر ادعا می کرد هیچ اطلاعی از هویت زنی که با شوهرش در ارتباط بود، ندارد. به این ترتیب این احتمال مطرح شد که سناریوی فرار به خارج از کشور، دروغ باشد اما انگیزه و علت دروغگویی و همچنین سرنوشت مرد جوان، برای پلیس نامعلوم بود.
کارآگاهان در ادامه تجسس های خود به همسر مقتول و اظهارات متناقض او مشکوک شدند و به همین دلیل تحقیقات نامحسوس خود را روی این زن متمرکز کردند. نحوه رفتار و برخورد نیلوفر با مرد خیاط باعث شد شک پلیس به این زن بیشتر شود. بررسی های نامحسوس مشخص کرد نیلوفر هر روز صبح همراه مرد خیاط به مغازه می رود و شب ها همراه او به خانه بازمی گردد.
از سوی دیگر، تحقیقات محلی نشان داد مرد خیاط که سعید نام دارد، یک بار نیمه های شب حوالی خانه نیلوفر و میثم دیده شده است. سعید برای تحقیق درباره خرید مغازه به اداره آگاهی احضار شد.او با ابراز بی اطلاعی از سرنوشت میثم، گفت: حدود هشت ماه قبل مغازه را از میثم اجاره کردم.
او شرط کرده بود فقط در صورتی مغازه را به من اجازه می دهد که همسرش هم در مغازه کار کند. من هم قبول کردم. هر روز نیلوفر به مغازه می آمد و عصر به خانه باز می گشت. چند روز قبل میثم سراسیمه پیش من آمد و گفت نیاز فوری به پول دارد و حاضر است مغازه را 80 میلیون تومان بفروشد. من که این پول را داشتم، مغازه را خریدم، اما قبل از این که به محضر برویم، او ناپدید شد.
دستور بازداشت
کارآگاهان در ادامه دریافتند نیلوفر و سعید ارتباط زیادی باهم دارند و چند روز بعد از ناپدید شدن مرد جوان، سعید با نیلوفر ارتباط برقرار کرده است. اظهارات نیلوفر و سعید و روابط آنها با هم هیچ شکی باقی نگذاشت که آنها از سرنوشت میثم اطلاع دارند و می خواهند اصل موضوع راپنهان کنند.
بازپرس پرونده بعد از این که در جریان این جزییات قرار گرفت، دستور بازداشت نیلوفر را صادر کرد. زن جوان در اداره آگاهی نیز حرف های قبلی خود را تکرار کرد. او وقتی دید افسر پلیس به او مشکوک شده است، با طرح موضوعات جدید سعی کرد مسیر تحقیقات را تغییر دهد. نیلوفر این بار احتمال به قتل رسیدن همسرش را توسط زن ناشناس مطرح کرد اما سرانجام مجبور به اعتراف شد.
او گفت: ماجرا از اجاره مغازه همسرم آغاز شد. میثم مغازه اش را به سعید اجاره داد و به خاطر علاقه من به خیاطی، قرار شد در آن مغازه مشغول به کار شوم. بعد از مدتی رابطه من و سعید صمیمی شد و ما در طول کار از مشکلات زندگی های خود می گفتیم. سعید هم با همسرش اختلاف داشت. کم کم به یکدیگر علاقه مند شدیم تا این که تصمیم گرفتیم از همسران خود طلاق بگیریم و با هم ازدواج کنیم. از آن زمان با میثم بدرفتاری می کردم تا شاید طلاقم بدهد اما او به هیچ عنوان راضی به این کار نمی شد.
نیلوفر در حالی که صدایش می لرزید، ادامه داد: تنها راه رسیدن ما به هم، کشتن میثم بود. او سد راه ما بود. چند بار برای قتل او نقشه کشیدیم اما هر دفعه با مشکل روبه رو شدیم.
آخرین بار قرار شد من میثم را با قرص بی هوش کنم و سعید او را با شلیک گلوله به قتل برساند. سعید یک کلت خرید و شب موعد فرا رسید.
شب وقتی میثم به خانه آمد، در چای او قرص خواب آور ریختم و وقتی مطمئن شدم به خواب رفته، با سعید تماس گرفتم و طبق قرار قبلی سعید خودش را به خانه ما رساند. او پس از ورود به خانه، بالای سر شوهرم رفت و گلوله ای به سرش شلیک کرد. بعد هم جنازه را در یک گونی گذاشت و برای این که کسی به ماجرا شک نکند، چند گونی دیگر را پر از نخاله های ساختمانی کرد و جسد را همراه آنها از خانه بیرون برد.
جسدی در بیابان
ماموران بعد از شنیدن این اعترافات، سعید را هم دستگیر کردند. سعید وقتی متوجه اعترافات نیلوفر شد، گفت: من به نیلوفر علاقه داشتم و قصدم ازدواج با او بود. قرار بود بعد از اجرای نقشه قتل، مغازه خیاطی به من برسد.
برای اجرای نقشه یک سلاح و تعدادی قرص خواب آور تهیه کردم. شب حادثه وقتی نیلوفر همسرش را بی هوش کرد، با من تماس گرفت و در خانه را بازگذاشت. وقتی وارد خانه شدم، میثم خواب بود. قرص ها کار خودش را کرده بود.
من فقط یک گلوله شلیک کردم. بعد از قتل یک وانت اجاره و جسد را همراه نخاله های ساختمانی به خارج از شهر منتقل کردم. بعد از رفتن راننده وانت، چاله ای کنده و جسد را دفن کردم. هرگز تصور نمی کردم کسی بتواند متوجه جنایت ما شود.
به دروغ موضوع ارتباط مقتول با زنی دیگر و سفر او به خارج از کشور را مطرح کردیم تا مسیر تحقیقات را منحرف کنیم. زمانی که فکر می کردیم به هم رسیده ایم، به اتهام قتل دستگیر شدیم. قرار بود من هم همسرم را طلاق بدهم تا با نیلوفر زندگی جدیدی را آغاز کنیم.
پس از اعتراف سعید، او همراه تیم پلیسی به محل دفن جسد منتقل و با راهنمایی وی جنازه کشف و به پزشکی قانونی منتقل شد. سلاحی هم که با آن به مقتول شلیک شده بود، در مغازه کشف و به این ترتیب راز ناپدید شدن مرد جوان با تلاش کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان لرستان برملا شد.
سرهنگ دالوند، رئیس پلیس آگاهی استان لرستان درباره این پرونده می گوید: زن و مرد جنایتکار پس از اعتراف به قتل و بازسازی صحنه جنایت با قرار بازداشت روانه زندان شدند تا بهزودی در دادگاه کیفری استان پای میز محاکمه قرار بگیرند.
در همین حال سعید منصوری، حقوقدان درباره مجازات های احتمالی این زن و مرد گفت: در صورتی که جرم هر دوی آنها در دادگاه محرز شود، برای سعید به اتهام مباشرت در قتل حکم قصاص در نظر گرفته خواهد شد.
البته این به شرط درخواست اولیای دم مقتول است. باید توجه داشت همسر، ولی دم محسوب نمی شود و در این پرونده چون مقتول فرزندی ندارد، اولیای دم او پدر و مادرش هستند. همچنین نیلوفر نیز در صورت اثبات جرم به دلیل معاونت در قتل به حداکثر 15 سال زندان محکوم خواهد شد.
بايد همسران خود را بهم تحميل نكنند زناشويي تحميلي اخرش همينه.
تو این زمونه زن گرفتن واقعا مرد می خواد
اگه زنان حق طلاق داشته باشند چنین حوادثی هم رخ نخواهد داد .
امان از زنای این دوره زمونه!! مجرد بمونیم بهتره!