مرگ دلخراش دستهجمعی حیوانات در ایران
پارسینه: وقایع اتفاقیه نوشت: لازم نیست حیواناتی که مرگشان ما را متأثر میکند، حتما رو به انقراض باشند. حیواناتی که هنوز خطر نابودی نسل تهدیدشان نمیکند هم هرکدام بهعنوان یکی از عناصر زیستی محیطزیست کشور آنقدر اهمیت دارند که بهراحتی از کنار مرگ غیرطبیعیشان نگذریم.
خوشبختانه مدتي است به لطف فراگيري رسانهها بهويژه گروههاي فعال در شبکههاي اجتماعي، مرگ دلخراش دستهجمعي حيوانات فقط به افسوس فعالان محيطزيست و حمايت از حيوانات ختم نميشود.
پرنده، بيپرنده
مردم عادي با ديدن اجساد تلنبارشده پرندهها يا جسد بيجان يک بز باردار نسبت به دلايلي که زودتر از موعد، حيوانات را به کام مرگ ميکشند، حساس شدهاند و نمونه اين حساسيت را وقتي ميبينيم که تصاوير داستان غمانگيزي که بر پرندههاي تالاب ميقان رفت از سوي کاربران شبکههاي مجازي دستبهدست ميشد تا جايي که مسئولان را وادار به واکنش و توضيح ماجرا کرد. حالا آنها ميگويند شيوع آنفلوآنزاي حاد پرندگان موجب مرگ صدها پرنده در تنها تالاب باقيمانده در مرکز ايران شده است؛ پرندههايي که مهمان فصلي اين تالاب بودهاند و بايد کمکم خودشان را براي مهاجرت دوباره آماده ميکردهاند اما سر از کيسههاي جمعآوري و دفن لاشه پرندگان درآوردند.
اگرچه تصاوير اين ماجرا آن را سر زبانها انداخت اما اتفاق نادري نيست چون بسياري از پرندههاي مهاجر وقتي وارد اقليم ايران ميشوند اگر از خطر شکار جسته باشند، احتمال زيادي وجود دارد که درگير انواع بيماريها شوند که يا مسري هستند مانند همين آنفلوآنزا يا حاصل آب و خوراک آلوده؛ سرنوشتي که بهتازگی گريبان پرندههايي را گرفت که چند صباحي مهمان درياچه اروميه شده بودند و درنهايت هم مدير کل حفاظت محيطزيست استان آذربايجانغربي اعلام کرد که دليل مرگومير گسترده آنها مسموميت ناشي از آلودگي آب محل فرودشان بوده اما مصائب پرندهها تمام نشده است؛ آنها اگر از همه اين گذرگاههاي مرگبار فرار کنند و بيماري، آنها را از پا درنياورد، ممکن است خشکسالي و کمبود غذا آنها را از مهاجرت نااميد و پشيمان کند؛ البته اتفاقات ناگوار ديگري هم در انتظارشان خواهد بود مثل برقگرفتگي با گيرکردن در کابلهاي فشار قوي.
همين چند روز پيش بهنام آزاديراد، استاد دانشگاه و فعال محيطزيست اعلام کرد که سالانه عقابهاي صحرايي زيادي بهویژه در منطقه اراک بين کابلهاي برق فشار قوي گير ميکنند و جسد خشکشدهشان، درس عبرتي براي پرندههاي ديگر ميشود.
طاعون ريشهکن نشده است
خطرات مهاجرت و زندگي در ايران، مختص پرندهها نيست و هر سال تعداد زيادي از حيواناتي که روي زمين راه ميروند هم زودتر از چيزي که بايد، به خاک ميافتند. بسياري از آنها را يا تصادفات رانندگي از بين ميبرد که حاصل جادهسازي در مناطق نامناسب و کنترلنشدن ورود حيوانات به محدوده تردد خودروهاست يا انواع بيماريها مانند طاعون؛ بيماريای که نهتنها اسمي ترسناک براي انسانها محسوب ميشود بلکه اگر نشخوارکنندهها ميتوانستند با ما حرف بزنند، ميگفتند چقدر از شنيدن اسمش به وحشت ميافتند.
سالهاست اين بيماري مسري، حيوانات نشخوارکننده اعم از اهلي و غيراهلي را از بين ميبرد و تا وقتي شيوعش به اطراف پايتخت نرسيده بود، توجه و واکنش مسئولان را بهدنبال نداشت و حتي وقتي جسد صدها کل و بز در قزوين با دهان خونآلود امحا شد، باز خبري نبود تا اينکه حيوانات پارک خجير هم به اين بيماری مبتلا شدند و رسانهها با تيتر «طاعون به تهران رسيد» واکنش مسئولان را برانگيختند.
باوجوداين، هنوز هم آنطور که بايد و شايد براي جلوگيري از ابتلاي نشخوارکنندهها به اين بيماري انجام نشده و آمار مرگومير آنها در ايران و افغانستان چندان تفاوتي با يکديگر ندارد.
افتاده بر آب
مرور خبرها نشان ميدهد، مرگ بر اثر دستهگلهايي که انسان به آب داده است، خودش را به آبزيان هم ميرساند. آبهاي جنوبي ايران از سواحل عسلويه گرفته تا پارسيان و قشم در استان هرمزگان، مدتهاست شاهد تلفات پراکندهاي بين انواع آبزيان، پستانداران و خزندگان دريايي بوده است؛ اگرچه مرگومير آبزيان دريايي چيز تازهاي نيست و سالهاست به دلايل مختلف مشاهده ميشود اما تداوم مرگومير ماهيان مدتي است جاي خود را به لاشههاي نيمهپوسيده نهنگها، دلفينها و لاکپشتهاي دريايي داده که گاهي از سوی مأموران شيلات و محيطزيست، گزارش ميشوند.
مرگ سه نهنگ غولپيکر در آبهاي بوشهر و حداقل ۲۰ لاکپشت سبز و پوزهعقابي که فقط آمار ۶ ماه انتهايي سال گذشته هستند، نشان ميدهد نگراني فعالان محيطزيست و محليها چندان هم بيراه نيست و دلايل مختلفي هم براي مرگ اين حيوانات اعلام شده است؛ از برخورد با پرههاي غولپيکر شناورها تا مسموميت بر اثر آلودگيهاي نفتي و صنعتي.
اسير و مريض
فکر نکنيد طبيعت فقط دور از چشم انسان ميتواند حيوانات را از پا دربياورد بلکه ايران، يکي از کشورهايي است که در زمينه حفاظت از حيوانات در بند هم وضعيت خوبي ندارد. بسياري از باغوحشها بهویژه در شهرستانها بدون داشتن استانداردهاي حداقلي تبديل به اسارتگاههایی پررنج براي حيوانات شدهاند؛ حيواناتي که زودتر از آنچه بايد، به کام مرگ فرستاده ميشوند. هنوز بسیاری از ما، تصوير خرس باغوحش شيراز را فراموش نکردهايم. وضعيتي که هنوز هم درباره بسیاری از حيوانات در باغوحشهاي شهرهاي آمل، خرمآباد، بابلسر و... ادامه دارد و حتي در تهران هم موارد مشکوک زيادي از مرگومير حيوانات گزارش ميشود که نمونهاش مرگ ببرهاي وارداتي به دليل ابتلا به بيماري مشمشه بود و بعضي از کشورها را قانع کرد که حيواناتشان را براي نگهداري به باغوحشهاي ايران نسپارند.
در مواردي هم تخريب زيستگاههاي حيوانات وحشي که منجر به کمبود غذا در محيط طبيعي زندگيشان شده، آنها را به سمت سکونتگاههاي انساني ميکشاند و سرانجام خيلي از آنها چيزي جز کشتهشدن بهدست انسانهاي وحشتزده نيست.
اين موارد، آنقدر ديده شده است که هر چند وقت يکبار، مسئولان حفاظت محيطزيست درباره نحوه مواجهه با حيوانات وحشي به مردم توصيههايي ميکنند مثل حرفهاي اخير ميرمحسن حسيني، معاون محيطزیست طبيعي اداره کل حفاظت محيطزيست استان آذربايجان شرقي که مردم را به مدارا با حيواناتي که بهخاطر سرما و گرسنگي به خانههاي آنها نزديک ميشوند، دعوت کرد و گفت: «با توجه به سردي هوا، بارشهاي اخير برف و پوشيدهشدن مراتع با برف، حيوانات و پرندگان وحشي برای يافتن غذا به حاشيه مناطق روستايي و شهري و سکونتگاههاي انساني نزديک ميشوند؛ بنابراین از عموم مردم دوستدار طبيعت استان، درخواست ميکنیم در صورت مشاهده و مواجهه با حياتوحش، مراتب را به نزديکترين اداره حفاظت محيطزيست اطلاع يا با شماره تلفنهاي ۱۵۴۰ و ۱۸۱۲ تماس و اعلام کنند.»
همه اينها گفته شد که يادآوري شود، سالانه هزاران حيوان از گونههاي مختلف در ايران از دست ميروند بدون اينکه سنشان به ميانگين عمر گونه خودشان رسيده باشد و توانسته باشند سير عادي حياتشان را طي کنند.
پرنده، بيپرنده
مردم عادي با ديدن اجساد تلنبارشده پرندهها يا جسد بيجان يک بز باردار نسبت به دلايلي که زودتر از موعد، حيوانات را به کام مرگ ميکشند، حساس شدهاند و نمونه اين حساسيت را وقتي ميبينيم که تصاوير داستان غمانگيزي که بر پرندههاي تالاب ميقان رفت از سوي کاربران شبکههاي مجازي دستبهدست ميشد تا جايي که مسئولان را وادار به واکنش و توضيح ماجرا کرد. حالا آنها ميگويند شيوع آنفلوآنزاي حاد پرندگان موجب مرگ صدها پرنده در تنها تالاب باقيمانده در مرکز ايران شده است؛ پرندههايي که مهمان فصلي اين تالاب بودهاند و بايد کمکم خودشان را براي مهاجرت دوباره آماده ميکردهاند اما سر از کيسههاي جمعآوري و دفن لاشه پرندگان درآوردند.
اگرچه تصاوير اين ماجرا آن را سر زبانها انداخت اما اتفاق نادري نيست چون بسياري از پرندههاي مهاجر وقتي وارد اقليم ايران ميشوند اگر از خطر شکار جسته باشند، احتمال زيادي وجود دارد که درگير انواع بيماريها شوند که يا مسري هستند مانند همين آنفلوآنزا يا حاصل آب و خوراک آلوده؛ سرنوشتي که بهتازگی گريبان پرندههايي را گرفت که چند صباحي مهمان درياچه اروميه شده بودند و درنهايت هم مدير کل حفاظت محيطزيست استان آذربايجانغربي اعلام کرد که دليل مرگومير گسترده آنها مسموميت ناشي از آلودگي آب محل فرودشان بوده اما مصائب پرندهها تمام نشده است؛ آنها اگر از همه اين گذرگاههاي مرگبار فرار کنند و بيماري، آنها را از پا درنياورد، ممکن است خشکسالي و کمبود غذا آنها را از مهاجرت نااميد و پشيمان کند؛ البته اتفاقات ناگوار ديگري هم در انتظارشان خواهد بود مثل برقگرفتگي با گيرکردن در کابلهاي فشار قوي.
همين چند روز پيش بهنام آزاديراد، استاد دانشگاه و فعال محيطزيست اعلام کرد که سالانه عقابهاي صحرايي زيادي بهویژه در منطقه اراک بين کابلهاي برق فشار قوي گير ميکنند و جسد خشکشدهشان، درس عبرتي براي پرندههاي ديگر ميشود.
طاعون ريشهکن نشده است
خطرات مهاجرت و زندگي در ايران، مختص پرندهها نيست و هر سال تعداد زيادي از حيواناتي که روي زمين راه ميروند هم زودتر از چيزي که بايد، به خاک ميافتند. بسياري از آنها را يا تصادفات رانندگي از بين ميبرد که حاصل جادهسازي در مناطق نامناسب و کنترلنشدن ورود حيوانات به محدوده تردد خودروهاست يا انواع بيماريها مانند طاعون؛ بيماريای که نهتنها اسمي ترسناک براي انسانها محسوب ميشود بلکه اگر نشخوارکنندهها ميتوانستند با ما حرف بزنند، ميگفتند چقدر از شنيدن اسمش به وحشت ميافتند.
سالهاست اين بيماري مسري، حيوانات نشخوارکننده اعم از اهلي و غيراهلي را از بين ميبرد و تا وقتي شيوعش به اطراف پايتخت نرسيده بود، توجه و واکنش مسئولان را بهدنبال نداشت و حتي وقتي جسد صدها کل و بز در قزوين با دهان خونآلود امحا شد، باز خبري نبود تا اينکه حيوانات پارک خجير هم به اين بيماری مبتلا شدند و رسانهها با تيتر «طاعون به تهران رسيد» واکنش مسئولان را برانگيختند.
باوجوداين، هنوز هم آنطور که بايد و شايد براي جلوگيري از ابتلاي نشخوارکنندهها به اين بيماري انجام نشده و آمار مرگومير آنها در ايران و افغانستان چندان تفاوتي با يکديگر ندارد.
افتاده بر آب
مرور خبرها نشان ميدهد، مرگ بر اثر دستهگلهايي که انسان به آب داده است، خودش را به آبزيان هم ميرساند. آبهاي جنوبي ايران از سواحل عسلويه گرفته تا پارسيان و قشم در استان هرمزگان، مدتهاست شاهد تلفات پراکندهاي بين انواع آبزيان، پستانداران و خزندگان دريايي بوده است؛ اگرچه مرگومير آبزيان دريايي چيز تازهاي نيست و سالهاست به دلايل مختلف مشاهده ميشود اما تداوم مرگومير ماهيان مدتي است جاي خود را به لاشههاي نيمهپوسيده نهنگها، دلفينها و لاکپشتهاي دريايي داده که گاهي از سوی مأموران شيلات و محيطزيست، گزارش ميشوند.
مرگ سه نهنگ غولپيکر در آبهاي بوشهر و حداقل ۲۰ لاکپشت سبز و پوزهعقابي که فقط آمار ۶ ماه انتهايي سال گذشته هستند، نشان ميدهد نگراني فعالان محيطزيست و محليها چندان هم بيراه نيست و دلايل مختلفي هم براي مرگ اين حيوانات اعلام شده است؛ از برخورد با پرههاي غولپيکر شناورها تا مسموميت بر اثر آلودگيهاي نفتي و صنعتي.
اسير و مريض
فکر نکنيد طبيعت فقط دور از چشم انسان ميتواند حيوانات را از پا دربياورد بلکه ايران، يکي از کشورهايي است که در زمينه حفاظت از حيوانات در بند هم وضعيت خوبي ندارد. بسياري از باغوحشها بهویژه در شهرستانها بدون داشتن استانداردهاي حداقلي تبديل به اسارتگاههایی پررنج براي حيوانات شدهاند؛ حيواناتي که زودتر از آنچه بايد، به کام مرگ فرستاده ميشوند. هنوز بسیاری از ما، تصوير خرس باغوحش شيراز را فراموش نکردهايم. وضعيتي که هنوز هم درباره بسیاری از حيوانات در باغوحشهاي شهرهاي آمل، خرمآباد، بابلسر و... ادامه دارد و حتي در تهران هم موارد مشکوک زيادي از مرگومير حيوانات گزارش ميشود که نمونهاش مرگ ببرهاي وارداتي به دليل ابتلا به بيماري مشمشه بود و بعضي از کشورها را قانع کرد که حيواناتشان را براي نگهداري به باغوحشهاي ايران نسپارند.
در مواردي هم تخريب زيستگاههاي حيوانات وحشي که منجر به کمبود غذا در محيط طبيعي زندگيشان شده، آنها را به سمت سکونتگاههاي انساني ميکشاند و سرانجام خيلي از آنها چيزي جز کشتهشدن بهدست انسانهاي وحشتزده نيست.
اين موارد، آنقدر ديده شده است که هر چند وقت يکبار، مسئولان حفاظت محيطزيست درباره نحوه مواجهه با حيوانات وحشي به مردم توصيههايي ميکنند مثل حرفهاي اخير ميرمحسن حسيني، معاون محيطزیست طبيعي اداره کل حفاظت محيطزيست استان آذربايجان شرقي که مردم را به مدارا با حيواناتي که بهخاطر سرما و گرسنگي به خانههاي آنها نزديک ميشوند، دعوت کرد و گفت: «با توجه به سردي هوا، بارشهاي اخير برف و پوشيدهشدن مراتع با برف، حيوانات و پرندگان وحشي برای يافتن غذا به حاشيه مناطق روستايي و شهري و سکونتگاههاي انساني نزديک ميشوند؛ بنابراین از عموم مردم دوستدار طبيعت استان، درخواست ميکنیم در صورت مشاهده و مواجهه با حياتوحش، مراتب را به نزديکترين اداره حفاظت محيطزيست اطلاع يا با شماره تلفنهاي ۱۵۴۰ و ۱۸۱۲ تماس و اعلام کنند.»
همه اينها گفته شد که يادآوري شود، سالانه هزاران حيوان از گونههاي مختلف در ايران از دست ميروند بدون اينکه سنشان به ميانگين عمر گونه خودشان رسيده باشد و توانسته باشند سير عادي حياتشان را طي کنند.
ارسال نظر