چرا ایبوک نتوانست جای کتاب چاپی را بگیرد؟
پارسینه: سال ۲۰۰۷ که کتابخوان آمازون کیندل وارد باز شد، ترس آن میرفت که روزی کتابخانههای زیبا با ردیفهای رنگارنگ کتاب، معنای خود را از دست بدهند و خانههایمان به زندانهای کوچکِ خالی از کتاب چاپی تبدیل شوند.
اما آمارهای اخیر نشان میدهد نه تنها کتابهای دیجیتالی نتوانستهاند جای آثار چاپی را بگیرند، بلکه استقبال از آنها در انگلستان طی یک سال گذشته ۱۷ درصد کاهش پیدا کرده و به پایینترین حد خود از سال ۲۰۱۱ تاکنون رسیده است.
«تلگراف» در گزارشی نوشته است: با وجود افزایش میزان فروش کتابهای چاپی طی پنج سال گذشته، شکی نیست شیفتگی اولیه نسبت به ایبوکها و کتابخوانها رو به اصلاح است. این به معنای مرگ کتابهای دیجیتال نیست، بلکه به این معناست که این دست آثار، جای خود را در دنیای امروز پیدا میکنند. ایبوکها در تعطیلات میتوانند بهترین گزینه باشند و یا زمانی که فرد تصمیم دارد بلافاصله کتابی را خریداری و مطالعه آن را آغاز کند.
شاید بسیاری از خوانندگان که طی چند سال اخیر از هر دو این محصولات استفاده کردهاند، به این نتیجه رسیدهاند که لمس صفحههای کتاب، بوی کاغذ و خاطرهسازی با صفحههای داستان هرگز با صفحه نمایش کتابخوانها قابل مقایسه نیست.
۱. ما به اندزه کافی صفحه نمایش داریم، ممنون
اکثر ما ساعتهای زیادی از روز را به مانیتورها و صفحههای نمایش خیره میشویم. بیشتر شغلهای زندگی مدرن با صفحه نمایش گره خورده؛ اگر از محیط کار هم فاصله بگیریم، میرسیم به صفحه نمایش تلویزیون خانه و گوشیهای موبایل. مغز ما به دنبال تنوع است و وقتی مدت زیادی به مانیتورها خیره میشویم، اشباع میشویم. اکثر دستگاههای کتابخوان در قالبی مشابه طراحی شدهاند و خواندن ۱۰ کتاب در آنها با همان شکل و ظاهر تکراری خستهکننده است.
۲. کتابهای دیجیتالی گران هستند
اگر شما بخواهید ایبوکهایتان را در دستگاه مخصوص این کار بخوانید، در همان نقطه ابتدایی باید مبلغی حدود ۱۰۰ پوند برای خرید آن بپردازید. این مبلغ البته غیر از هزینهای است که باید برای خرید هر کتاب دیجیتال پرداخت کنید. کتابخوانها سیستمی در دسترس برای مطالعه نیستند، در عوض طبیعت خود امکانات لازم برای خواندن کتابهای چاپی را به رایگان در اختیار شما گذاشته است؛ دستها و چشمهایتان. قمیت کتابهای دیجیتال هم تفاوتی با آثار چاپی ندارد؛ اما در ازای خرید یک نسخه دیجیتال، به شما تنها یک فایل داده میشود، در حالی که در انتشار کتابهای چاپی، وقت و انرژی زیادی صرف طراحی جلد، چاپ صفحهها و ... شده است.
۳. ایبوکها هیچ حس عاشقانهای ندارند
شما نمیتوانید یک کتاب دیجیتال را هدیه بدهید. حداقل کاری که میشود کرد این است که در چشمان طرف مقابلتان خیره شوید و به او بگویید ایبوکی را که دوست داشته، برایش دانلود کردهاید! اما اگر تصمیم بگیرید یک کتاب واقعی به کسی هدیه دهید، میتوانید جلدهای مختلف آن را بررسی کنید، نسخهای محدود با جلدی خاص را انتخاب کنید و حتی کتابی که امضای نویسندهاش را دارد برایش تهیه کنید. هیچ یک از این کارها در فضاهای دیجیتال ممکن نیست.
۴. با ایبوکها نمیشود پز داد!
یکی از مزایای کتابهای دیجیتالی این است که در اتوبوس هیچکس متوجه نمیشود شما در حال خواندن چه اثری هستید. البته این قضیه دو سر دارد و ایبوکها، هر دو آن را از شما میگیرند. بیایید روراست باشیم! چه فایده دارد اگر شما در حال مطالعه یک اثر ثقیل فلسفی یا رمان مدرنیستی باشید، اما هیچ کدام از اطرافیانتان خبر نداشته باشند و جلد کتاب شما آنها را تحت تاثیر قرار ندهد. اگر شما در حال مطالعه ایبوک باشید، فرقی نمیکند شما بدون سوزاندن فسفر در حال دوبارهخوانی رمانهای «هری پاتر» باشید یا کتابی از فیلسوفان آلمانی.
۵. رضایت لحظهای چندان هم خوب نیست
مطالعه فرایند آرام و لذتبخشی است. یک داستان و مضمون آن طی چندین ساعت، هفته یا ماه در ذهن شما گرهگشایی میشود و دیدتان را نسبت به جهان اطراف عوض میکند. اما یکی از مزایای کتابهای دیجیتال این است که میتوانید آنها را در لحظه دانلود کنید. این در کل چیز مفیدی است اما نه برای کتابخوانهای حرفهای که به تعویق افتادن لذت مطالعه و روز به روز چشیدن آن را بیشتر میپسندند.
۶. ایبوکها را نمیشود به حمام برد
من هنوز هم نسخه محبوبم از «ونیتی فر» را که دو بار در وان حمام افتاد، نگه داشتهام. حجم این کتاب دو برابر آنچه شده که روز اول خریدم، چون تمام صفحههایش خیس شده و باد کرده. رمانم شبیه دستنوشته دزدان دریایی شده و من عاشقش هستم. بعد از دو باری هم که کتابم در آب افتاد، میتوانستم به خواندن آن ادامه دهم.
۷. ایبوکها در قفسه کتابخانه افتضاح میشوند
تا حالا دستگاه کتابخوانتان را در قفسه کتابخانه گذاشتهاید؟ به همین خاطر است که مجلههای دکوراسیون داخلی و معمولا خانههایی را با قفسههای متعدد کتاب طراحی میکنند، نه ردیف کابلهای شارژ!
۸. ایبوکِ آثار گرافیکی بیمعنی است
کتابهای آشپزی، کتابهای کودک و هر اثر گرافیکی روی صفحه نمایش مسخره به نظر میرسد. دستگاه کتابخوان به این معنی است که هر کتابی که میخوانید یک اندازه و یک شکل است. این برای رمانها و اکثر آثار غیرداستانی و زندگینامهها خوب است، اما وقتی از کتابهای آشپزی، باغبانی و آثار ادبیات داستانی و کتابهایی که با جلدهای براق و رنگارنگ معنی پیدا میکنند، حرفی وسط میآید، کتابخوانها بیفایده میشوند.
۹. جادوی کتابفروشیها جایگزینی ندارد
طی سالهای اخیر، کتابفروشیها رنسانسی به پا کردهاند. برای مثال شعبههای «واترسونز» باشگاه کتاب با تمهای مختلف برگزار میکنند، نشستهای متعدد با حضور نویسندگان ترتیب میدهند و دکورهایی جذاب به مناسبت رونمایی از یک اثر جدید طراحی میکنند. کتابفروشیهای مستقل هم در حال شکوفایی هستند. در کل تجربه حضور در کتابفروشیها خارقالعاده و لذتبخش است، اما هنوز هم مهمترین جاذبه، خود کتابها هستند؛ ورق زدن آنها، تحسین جلدهایشان، بغل کردن رمانهای جدید و حرکت به سمت خانه با دلی پر از اشتیاق.
۱۰. ایبوک برای آدم دوست نمیشود
وقتی برای مدتی طولانی چندین هفته یک کتاب قطور را دستتان میگیرید، آن اثر به نوعی به همدمتان تبدیل میشود... عاشق جلدش میشوید و از اینکه حجم صفحههای سمت چپ بیشتر و سمت راستیها کمتر میشود (طبعا در کتابهای فارسی برعکس است) حس رضایتی شیرین به شما دست میدهد. وقتی آن کتاب را تمام میکنید و میخواهید آن را به کسی قرض بدهید، بخشی از زندگیتان را به دستانش میسپارید. اما این درباره ایبوکها کمتر معنا پیدا میکند.
درباره کتابهای چاپی، شما احساس میکنید صاحب کتابی هستید که با آن وقت گذراندهاید و آن را با خودتان این طرف و آن طرف بردهاید. این حس مالکیت را اما نسبت به کتابهای دیجیتالی ندارید؛ اگر دستگاه کتابخوانتان خراب شود یا کمپانیای که کتابتان را از آن خریدهاید ناگهان ناپدید شود، کتاب محبوبتان هم از بین میرود. یک اثر دیجیتال در واقع حس مال شما بودن را ندارد. اما یک کتاب واقعی، تا پایان عمر از آن شماست.
ارسال نظر