درد دل خانوادههای خدمه نفتکش سانچی
پارسینه: ساختمان شماره ۲ شرکت ملی نفتکش را غم و اندوه فرا گرفته است، برافراشته شدن پرچم های سیاه و صدای قرآن که در فضا طنینانداز است وداع با ۳۲ سرنشین نفتکش ایرانی را فریاد میکند.
صبح امروز با غرق شدن نفتکش سانچی کورسوهای امید برای زنده بیرون آمدن ۳۲ خدمه این نفتکش به خصوص برای خانوادههای چشم انتظاری که ۹ شبانه روز است در شرکت ملی نفت کش ایران تجمع کرده اند به ناامیدی گرائید.
پس از آنکه صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران صبح امروز به نقل از علی ربیعی وزیر رفاه کار و تامین اجتماعی خبر غرق شدن کشتی و کشته شدن تمامی سرنشینان این نفتکش را منتشر کرد، در محل تجمع خانواده های سرنشینان در ساختمان شماره ۲ شرکت ملی نفتکش ایران حاضر شدیم تا ضمن عرض تسلیت به خانواده های داغدار درددلهای آنها را نیز بشنویم.
از محل کار تا شرکت ملی نفتکش فقط به این فکر میکردیم که چگونه با این خانواده ها باید رو به رو شد و اولین حرفی که باید به آنها زد چیست، حدود نیم ساعتی در راه بودیم تا این که ماشین رو به روی شرکت ملی نفت کش ایران در خیابان جردن متوقف شد.
جمعیتی از مردم عادی، خبرنگاران صدا و سیما و خبرگزاری های داخلی و خارجی، نیروهای انتظامی و راهنمایی و رانندگی و چند آمبولانس در محل حاضر بودند...
چیزی که عجیب می آمد حضور تصویربرداران رسانه های داخل و خارجی در بیرون ساختمانی بود که خانواده ها در آنجا حضور داشتند، وقتی علت را جویا شدم عنوان شد خانواده های داغدار به شدت از بیمهری رسانههای خبری گلایهمند هستند به همین دلیل اجازه تصویربرداری را نمی دهند. برای همین تصمیم گرفتیم بدون دوربین و تجهیزات فیلم برداری وارد ساختمان شویم و قبل از ورود مسئولان حاضر هشدار دادند تبعات حضورمان در جمع خانواده های داغدار برعهده خودمان خواهد بود.
شرط را قبول کرده و چون نمی خواستیم دست خالی بازگردم وارد ساختمان شدیم. ساختمان شماره ۲ شرکت ملی نفتکش به معنای تمان کلمه عزاخانه بود و پرچم های مشکی در محوطه ساختمان برافراشته شده بود،از پلهها بالارفته و وارد ساختمان شدیم.
هرخانواده گوشه ای نشسته و به یادعزیزش اشک می ریخت و ناله و شیون برخی نیز فضا را آکنده بود. ظاهرا برخی از اعضای خانوادههای داغدار به دلیل شرایط نامساعد روحی و جسمیشان با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده بودند و عده ای که باقی مانده بودند نیز توانسته بودند تا حدودی با شرایط کنار بیایند و آنها نیز عزاداری می کردند.
برخی از برادر و خواهران و حتی مادر یکی از کشته شدگان این حادثه در همان سالن روی تخت و زیر سرم خوابیده بودند و عدهای نیز که مشخص نبود از مردم عادی هستند یا اقوام به آنها رسیدگی می کردند.
صدای قرآن فضای سالن را پرکرده و هراز گاهی فردی چه زن و چه مرد به یاد عزیز از دست داده اش بلند بلند گریه می کند که با صدای گریه او ناله دیگران نیز بلند میشد.
چنین شرایطی برای گفتوگو و مصاحبه دشوار است، این کار غالبا به خبرنگاران حوزههای اجتماعی رسانهها سپرده میشود، آنها به دلیل حضور در صحنههای مشابه غالبا از مهارت بیشتری برای مواجهه با بازماندگان و تهیه گزارش از حال و هوای آنها برخوردارند، اما به هرحال اکنون این وظیفه به ما در گروه اقتصادی خبرگزاری سپرده شده بود است.
بدون آنکه دستگاه ضبط صدا و یا کاغذی را از کیف بیرون بیاوریم با برخی از خانواده ها صحبت میکنیم.
مادری که فرزند جوانش را در این حادثه از دست داده بود و حال مساعدی نداشت میگفت پسرم برای حقوق ماهانه ۲ میلیون ۹۰۰ هزار تومان این شغل را نتخاب کرد، شغلی که جانش را گرفت.
ناگهان یاد خاطره ای از پسرش افتاد و گفت بچه اش تازه بدنیا آمده .بچه اش را ندید و رفت. با شنیدن این جمله اشک در چشمانم حلقه میزند اما سعی میکنیم تعادل خود را حفظ کنیم.
مادر داغدار ادامه داد: تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بود و سفر اولش بود. بسیار شوق رفتن داشت که این سفر اول همان سفر آخرش شد.
به سراغ فرد دیگری میروم، پسر جوانی بود که زیاد اشک می ریخت میگفت یکی از دوستانم در این حادثه جان باخت. باصدای بریده برده حرف می زد و ا زدست مسئولان شکایت داشت.
اجازه نداد اسمش را در گزارش بیاورم اما گفت من از دست مسئولانی که کم کاری کردند به خدا شکایت می برم. می گفت اگر مسئولان از همان روز اول به دولت چین فشار می آوردند آنها شبانه روز برای خاموش کردن نفتکش تلاش می کردند، نه آنکه صبح کار کنند و شبها دست از کار بکشند. چرا باید مسئولان دولتی روز های آخر به فکر بیافتند .
خانم جوانی با دیدن من جلو آمد و گفت برادرم زنده زنده در آتش سوخت و کسی صدایش را نشنید، شما الان آمدیدچه کار کنید؟ چرا الان؟، چرا در آمدید.
گفت به آقای رئیس جمهور بگویید نوشداری بعد از مرگ سهراب به در ما نمی خورد، بگویید ما از دست کم کاری های او و دولت به خدا شکایت می بریم که او بهترین دادستان است. من نیز قول دادم که عین مطلب را منتشر کنم.
مشغول صحبت با آنها هستیم که خبر میرسد امیری معاون پارلمانی رئیس جمهور برای عرض تسلیت آمده و از خانوادههای داغدار میخواهند در سالن آمفی تئاتر حضور پیدا کنند. خانواده ها با شنیدن این سخن گویا بنزین را روی شعله آتش ریخته باشند شروع به داد و فریاد میکنند و میگویند که الان چرا آمده اند؟ ما ۹ روز است در اینجا هستیم چرا در این مدت کسی به سراغ ما نیامد؟
به مرور عدهای وارد سالن آمفی تئاتر شده و عدهای نیز از حضور در سالن خودداری میکنند. وارد سالن میشویم، نماینده رئیس جمهور همین که جمله خود را با تسلیت نسبت به خانواده های داغدار شروع میکند، صدای گریه جمعیت سالن بلند میشود و عکاسان و فیلم بردارها که تا آن لحظه جرات حضور در میان خانوادهها را نداشتند، در سالن حاضر میشوند. حاضران رفته رفته آرامتر میشوند و امیری به صحبتهای خود ادامه میدهد.
معاون پارلمانی رئیس جمهور حدود ۱۰ دقیقه برای جمعیت صحبت کرد و پیام تسلیت رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت را به سمع خانواده های داغدار رساند.
پس از پایان صحبتهای او عده ای از خانواده ها دور نماینده رئیس جمهور جمع شده و با او درد و دل میکنند و از اینکه چرا دیر به فکر انها افتادهاند گلایهمندند. از حقوق های کم و بی توجهی به کارکنان نفتکش و کشتیرانی ...او تمام صحبت ها را با متانت گوش کرده و سپس سالن را ترک میکند.
با خروج معاون رئیس جمهور ما نیز از سالن خارج شده و به سوی خبرگزاری برمیگردیم و میمانند خانوادههای عزیز از دست داده و داغدار....
ارسال نظر