گوناگون

یک نگاه: نیمهٔ پنهان طلاق

پارسینه: گسترش جهانی طلاق ما را بر آن می دارد که این پدیده خانوادگی و اجتماعی مهم را به رسمیت شناخته و با رعایت اصول اخلاقی و آداب طلاق از منظر دین اثرات منفی این حلال منفور الهی را کاهش دهیم

وبلاگ نماشون نوشت :

طلاق یک همه گیری جهانی:

در زمانی نه چندان دور طلاق یک پدیده اسفبار و منافی با عرف جامعه تلقی می شد، اما در طی سالهای 1960 تا 1985 میزان طلاق ها در جهان دو برابر شد و در دهه هفتاد میلادی به علت حمایتهای قانونی از آن، این روند سرعت گرفت. به طوری که پس از جنگ جهانی دوم میزان آن در امریکا از سالی 400000مورد در سال پایین تر نرفته است.(1) و حدودا حوالی همان سالها در بریتانیای کبیر هر سال 9 درصد افزایش داشته است.(2) در این بازه زمانی آمار کودکانی که در خانواده های تک سرپرست زندگی می کردند در ایالات متحده از 9 درصد به 24 درصد رسیده است. (3) در کنار موضوعی با این اهمیت و حساسیت - طلاق- عدم رعایت آداب و اخلاق طلاق از سوی دیگر معضلات و مشکلاتی پیرامون این امر را چند برابر نموده است. گسترش جهانی طلاق ما را بر آن می دارد که این پدیده خانوادگی و اجتماعی مهم را به رسمیت شناخته و با رعایت اصول اخلاقی و آداب طلاق از منظر دین اثرات منفی این حلال منفور الهی را کاهش دهیم!

طلاق از منظر ادیان الهی:

به نظر می رسد در ادیان ابراهیمی دیگر به جز اسلام نه تنها امر طلاق بسیار منفور و ناپسند شمرده است بلکه در متون مقدسشان نیز احکام مرتبط با این پدیده مهم به ندرت دیده می شود. نکته ‏قابل تامل آن است که اگرچه در سه دین‏ اسلام، یهودیت و مسیحیت مفهوم طلاق مفهومی ناپسند و قبیح معرفی‏ شده است اما این سه دین درباره‏ی طلاق آداب و قوانین مشابهی نداشته‏ و در آیات مندرج در کتاب‏های آسمانی‏شان احکام طلاق یکسان نیست. برای نمونه در عهد عتیق در باب دوم از کتاب ملاکی، نفرت خداوند از طلاق به این صورت‏ آمده است: « خداوند، خدای اسرائیل می‏فرماید: من از طلاق نفرت دارم، هم‏چنین از مردان سنگ‏دلی که زنان خود را طلاق می‏دهند، پس‏ مواظب باشید که به همسر خود خیانت نکنید ».(4) در تورات نیز نمونه های ناقصی از احکام برای طلاق مردان آورده شده است که شامل مطالبی نظیر واگذاری طلاق فقط به مردان و بیان شرایط طلاق می باشد.(5)

در عهد جدید مساله طلاق بسیار قبیح تر از تورات و حتی قرآن ذکر و در کل حق طلاق از افراد گرفته شده است. در انجیل متی مضامینی اینچنینی را از زبان حضرت عیسی می خوانیم که در آغاز خلقت، خداوند مرد و زن‏ را برای هم آفرید تا آن دو یک تن شوند، از این‏رو معتقد است پیوند زناشویی، پیوندی خدایی‏ است که کسی حق بر هم‏زدن آن را ندارد و شرایط بسیار محدود و سختگیرانه ای را برای جاری ساختن حکم طلاق برای افراد مطرح می نماید.(6)

در کتاب آسمانی مسلمانان توصیه به طلاق نشده و تمام آیات در جهت محدود کردن افراد برای انجام طلاق و ترغیب ایشان به رجوع و بازگشت می باشد و اصل بر رفع اختلافات زناشویی گذاشته است. با وجود این طلاق در قرآن کریم، عملی حرام تلقی نشده و چنان‏چه امید اصلاح و حفظ کانون زناشویی امکان‏پذیر نباشد، استفاده از این روش به رسمیت شناخته شده است. هرچند این روش در آموزه های قرآنی برای حل اختلافات خانوادگی همیشه جز آخرین راه ها بوده است!!

طلاق و اخلاق اسلامی:

تأمل و تفکر در آیات قرآن کریم ذیل آیات مرتبط با طلاق نشان می دهد که فضای بیان قرآن در این باره آکنده از نوعی مهرورزی و عطوفت می باشد. به این صورت که هرچند طلاق در این آیات امری ناپسند در نظر گرفته شده اما با تشریع آموزه های اخلاقی حول این احکام و توصیه به احسان و نیکی همراه با طلاق اثرات روانی و نامطلوب آن بسیار کاهش یافته است. ادبیات حاکم در آیات طلاق مانند الفاظ به کار رفته در کتب تورات و انجیل خشک و خلاصه و بی روح نیست. آیات خود دربردارنده نوعی دید لطیف هستند که با به کاربستن فنونی از ادبیات عرب چون استفاده از صنایع التفات و... برای مخاطب دلپذیرتر شده است.

در الگوها و رفتارهای قرآنی "طلاق" جزء آخرین روشها در رفع اختلافات خانوادگی آورده شده است. صلح و گذشت (7) و استفاده از مشاورین و حاکم جامعه (9و8) از روش های دیگر حل این معضلات می باشد.

بیان آیات:

این آیات بیشتر مربوط به دورانی می شود که صیغه طلاق جاری شده و زن و مرد در دوران "عده" می باشند. این دوره ی زمانی یکی از دوره های بسیار حساس در دوران زندگی زناشویی می باشند که آیات بسیاری در خصوص احکام این دوره آمده است و تمام این آیات بیش از آن که به مساله طلاق پرداخته باشد، مستقیم یا غیر مستیقم به تشویق برای بازگشت به زندگی خانوادگی اشاره نموده است. به عنوان نمونه در آیات مربوط به طلاق در سوره مبارکه بقره دوازده بار کلمه " معروف " تکرار شده است که خود نشان دهنده احترام به حقوق دیگران و عدم سوءاستفاده از حقوق ایشان و اتخاذ یک روش محترمانه و نیکوکارانه می باشد.(10) در کل روشی را که آیات قرآن برای برخورد با اختلافات خانوادگی پیش روی ما قرار می دهدبه صورت یک قانون کلی است: یا به شایستگیو احترام زندگی کردن در کنار هم ...یا به شایستگی و احترام از هم جداشدن و هیچ راه سومی توصیه نشده است.

طلاق و حفظ شان انسانی:

در آیه 229 سوره بقره آمده است که:

" الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئ..."

" طلاق، (طلاقى كه رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است، (و در هر مرتبه،) بايد به طور شايسته همسر خود را نگاهدارى كند (و آشتى نمايد)، يا با نيكى او را رها سازد (و از او جدا شود). و براى شما حلال نيست كه چيزى از آنچه به آنها داده‏ايد، پس بگيري..."

بنابراين مضمون، منظور از جدا شدن توأم با احسان و نيكى اين است كه حقوق آن زن را بپردازد و بعد از جدايى، ضرر و زيانى به او نرساند و پشت سر او سخنان نامناسب نگويد، و مردم را به او بدبين نسازد، و امكان ازدواج مجدد را از او نگيرد. پس همانگونه كه نگاهدارى زن و آشتى كردن بايد با معروف و نيكى و صفا و صميميت همراه باشد، جدايى نيز بايد توأم با احسان گردد.(11) جدایی و طلاق آدابی دارد که حفظ شأن و منزلت طرف مقابل از یک سو و عدم ایجاد یک خاطره تاریک و مخدوش از طرفین از سوی دیگر مورد نظر می باشد.

در آیه 230 همین سوره می خوانیم:

" فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَيْهِم..."

" اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار ديگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود، مگر اينكه همسر ديگرى انتخاب كند (و با او زناشویی نمايد. در اين صورت اگر (همسر دوم) او را طلاق گفت، گناهى ندارد كه بازگشت كنند، (و با همسر اول، دوباره ازدواج نمايد)..."

در عصر جاهلیت دفعات طلاق رجعی نامحدود بود و مرد می توانست زن خود را طلاق دهد و قبل از به پایان رسیدن زمان عده رجوع کند و این حق برای مرد بود که هر تعداد که بخواهد زنش را طلاق بدهد و در زمان عده رجوع کند. این حکم به دست برخی از مردان مورد سوء استفاده قرار می گرفت و هرگاه می خواستند همسرشان را اذیت کنند به این حیله تمسک می جستند. این شیوه موجب خفت و سبکی زنان می شد. چون همسران آنان هر وقت می خواستند آنها را طلاق می دادند و در زمان عده رجوع می کردند. و هیچ راه گریزی برای زنان وجود نداشت. به همین دلیل اسلام این حکم طلاق را مورد بازنگری قرار داد و آن قانون را تغییر داد تا طلاق راه حل باشد نه ابزار شکنجه روحی. در این آیه حکم رجوع در طلاق که پیش از اسلام نامحدود بود، محدود شد و به دو مرتبه رسید. و اگر برای بار سوم طلاق صورت پذیرفت مرد نمی تواند رجوع کند و همسرش از او جدا می شود. این حکم از دیدگاه عقل عادلانه و حکیمانه است؛ چون مانع از آزار و اذیت زنان می شود.(12) با توجه به آنچه در بالا آمد مى‏توان گفت: هدف اين بوده است كه مرد و زن بعد از سه مرتبه طلاق، با ازدواج ديگرى از هم جدا شوند تا هر يك زندگى دلخواه خود را پيش گيرد، و مساله ازدواج كه امر مقدسى است دستخوش تمايلات شيطانى همسر اول نشود، ولى در عين حال اگر از همسر دوم هم جدا شد، راه بازگشت را به روى آن دو نبسته است. و نكاح آنها مجددا حلال مى‏شود، و لذا نام محلل به همسر دوم داده‏اند.(13)

مساله ایلاء:

" لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ * وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيم "

" كسانى كه زنان خود را" ايلاء" مى‏نمايند [سوگند ياد مى‏كنند كه با آنها، زناشویی ننمايند،] حق دارند چهار ماه انتظار بكشند. (و در ضمن اين چهار ماه، وضع خود را با همسر خويش، از نظر ادامه زندگى يا طلاق، روشن سازند.) اگر (در اين فرصت،) بازگشت كنند، (چيزى بر آنها نيست، زيرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است.* و اگر تصميم به جدايى گرفتند، (آن هم با شرايطش مانعى ندارد،) خداوند شنوا و داناست"

در آیه 226 سوره بقره که در آن حکم ایلاء آورده شده، مویدی است بر این موضوع که اسلام طلاق رانه تنها به عنوان یک راه حل قبول دارد بلکه به روش طلاق حفظ شأن و حقوق افراد در خانواده تأمین می شود . ایلاء نوعی سوگند است که مردان جاهل عرب برای آزار زنان خود می خوردند و مدتها بانوان خود را لمس نمی کردند. در عرب آن روز عادت چندهمسری وجود داشت و در این بین تنها زنان بودند که مورد آزار روحی قرار می گرفتند.در واقع این یک روش برای تحت فشار قرار دادن زنان محسوب می شد. هرچند این امر به ظاهر ربطی به طلاق قضایی ندارد ولی بیانگر نوعی طلاق عاطفی در خانواده می باشد که اسلام شریف با حاکمیت این جوّ رو به فرسایش بسیار مخالف بوده و این گونه مردان را به اخذ یک تصمیم صحیح می خواند: یا به شایستگی و مهربانی به ادامه زندگی بازگشتن یا رها کردن زن (طلاق). و این نشانگر حساسیت و دقت آیات قرآن نسبت به عواطف و روحیات افراد در خانواده می باشد و این اجازه را نمی دهد که کسی با خودخواهی در محیط خانواده برخورد نموده و موجبات آزار روحی دیگران را فراهم نمایند و باعث سبک و خفت او شود.

طلاق و اشاعه فرهنگ مهربانی:

دراین باره بار دیگر می توان از آیه 229سوره بقره " فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ " مثال زد. نکته قابل توجه اين است كه در این آیه در مورد رجوع و آشتى تعبير به " معروف " يعنى " كارى كه در عرف ناپسند نباشد" شده، ولى در مورد جدايى تعبير با " احسان " آمده است كه چيزى بالاتر از معروف است، تا مرارت و تلخى جدايى را براى زن به اين وسيله جبران نمايند. یعنی مردی که زن را طلاق می دهد باید رفتاری همراه با نیکی و مهربانی داشته باشد. با انتخاب کلمات و چینش الهی لغات، قرآن به طور غیرمستقیم می خواهد به مخاطبان بفهماند که یک زن پس از طلاق تحت فشارهای روانی جامعه و خانواده احتیاج به خوش رفتاری، احسان و مهربانی دارد.

در آیه 236 سوره بقره:

" لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِين. "

" اگر زنان را قبل از زناشویی يا تعيين مهر، (به عللى) طلاق دهيد، گناهى بر شما نيست. (و در اين موقع،) آنها را (با هديه‏اى مناسب،) بهره‏مند سازيد! آن كس كه توانايى دارد، به اندازه توانايى‏اش، و آن كس كه تنگدست است، به اندازه خودش، هديه‏اى شايسته (كه مناسب حال دهنده و گيرنده باشد) بدهد! و اين بر نيكوكاران، الزامى است."

در این آیه یکی دیگر از مصادیق احسان و مهربانی در طلاق بیان شده است. آیه در مورد طلاق زنانی است که مهر خود را قبل از عقد تعیین نکرده و قبل از زناشویی تصمیم به طلاق ایشان گرفته شده است. خدای متعال در مورد این زنان خطاب به مردان می فرماید که برایشان هدیه ای مناسب گرفته شود. از آنجا كه اين هديه اثر قابل ملاحظه‏اى در جلوگيرى از حس انتقام‏جويى و رهايى زن از عقده‏هايى كه ممكن است، بر اثر گسستن پيوند زناشويى حاصل شود، در آيه فوق آن را وابسته به روحيه نيكوكارى و احسان كرده و مى‏گويد: حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ " اين عمل بر نيكوكاران لازم است" يعنى بايد آميخته با روح نيكوكارى و مسالمت باشد.

نکته جالب دیگری که در این آیه وجود دارد. استفاده از واژه " مَتِّعُوهُنَّ" می باشد. این کلمه به معنی "متاع" است. و آن هر چیزی است كه انسان از آن بهره‏مند مى‏شود و غالبا به غير پول و وجه نقد اطلاق مى‏گردد. و اين موضوع از نظر روانى اثر خاصى دارد زيرا بسيار مى‏شود كه هديه‏اى از اجناس قابل استفاده مانند خوراك و پوشاك و نظاير آن كه براى اشخاص برده مى‏شود هر چند كم قيمت باشد اثرى در روح آنها مى‏گذارد كه اگر آن را تبديل به پول كنند هرگز آن اثر را نخواهد داشت و لذا در رواياتى كه در اين زمينه به ما رسيده مى‏بينيم غالبا ائمه اطهار نمونه‏هاى هديه را امثال لباس و مواد غذايى و يا زمين زراعتى ذكر كرده‏اند. (15) و این خود، دقت قرآن در ایجاد فضای مسالمت آمیز و روانشناسی افراد حین طلاق را نشان می دهد.

تعبیر مشابهی در آیه 241 سوره بقره موجود دارد که به جای صفت "محسنین" از " متقین " استفاده شده است.

" وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِين"

" براى زنان‏ طلاق داده شده، كالاى پسنديده [به عنوان هديه داده شود. و اين كار] حقى بر متقین است"

به هر حال، اين هديه، طبق رواياتى كه از ائمه معصومين (ع) نقل شده، بعد از پايان عده و جدايى كامل پرداخت مى‏شود، و به تعبير ديگر، هديه خداحافظى است، نه وسيله‏اى براى بازگشت!(16)

طلاق و صداقت :

در سه آیه از آیات مرتبط با طلاق قید " يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر" به کارگرفته شده است و از آن سه مورد، دو آیه در حوزه رعایت اصول صداقت و راستگویی است که خود نشانی از اهمیت این موضوع در فرهنگ دینی و قرآنی است:

آیه 228 سوره بقره:

" وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر ..."

" زنان مطلقه، بايد به مدت سه مرتبه عادت ماهانه ديدن (و پاك شدن) انتظار بكشند! [عده نگهدارند] و اگر به خدا و روز رستاخيز، ايمان دارند براى آنها حلال نيست كه آنچه را خدا در رحمهايشان آفريده، كتمان كنند..."

این آیه مصداقی از کتمان کاری و پنهان کاری است که در روند طلاق می تواند اتفاق بیفتد که قرآن کریم به طور جدی آن را نفی نموده است. اگر خداى متعال مسأله كتمان را در اين آيه مقيد می کند به قيد:" اگر زنان ايمان به خدا و روز جزاء دارند" ولى اصل حكم "عده" را مقيد به اين قيد نمی کند، براى اين است كه زنان را به نوعى تشويق (در زمینه داشتن صداقت در امر طلاق.م) كند، تا حكم او را اطاعت كنند، و بر عمل به آن ثبات قدم به خرج دهند، چون اين تقيد به طور اشاره مى‏فهماند كه اين حكم از لوازم ايمان به خدا و روز جزائى است كه پايه و اساس شريعت اسلام است.(17) و این نشانه اهمیت موضوع اخلاق و رعایت آن در تمام امور و به خصوص موضوع مورد بحث می باشد که مقید به قید ایمان به خدا و روز قیامت شده است. " ایمان به خدا و روز قیامت، ضامن انجام تکلیف الهی است."(18)

آیه 2 سوره طلاق:

"... أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر..."

"و دو مرد عادل از خودتان را گواه گيريد، و شهادت را براى خدا برپا داريد، اين چيزى است كه افرادى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند به آن اندرز داده مى‏شوند."

در این آیه هم در خصوص شهادت برای طلاق، یعنی شهادت دو مرد عادل سخن به میان است و آوردن عبارت " أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ" به انگیزه شهادت افراد برای طلاق اشاره نموده است. و به آنها هشدار مى‏دهد كه مراقب خويش باشند و در مسیر حقیقت و صداقت قدم بردارند.

طلاق و روحیه اصلاح نه تخریب:

در ادامه آیه 228 سوره بقره : " ...وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحا... ( و در آن ايام اگر شوهرانشان قصد اصلاح داشته باشند به باز گرداندنشان سزاوارترند..." مجددا دیده می شود که خدای متعال دو نکته اخلاقی را در این آیات مد نظر قرار داده است. یکی این که اگر بنا به رجوع مرد و ازدواج دوباره زن می باشد همسر اولی نسبت بقیه سزاوارتر است و این به سبب سهولت دوباره بازگشت زوجین مطرح شده است. و دیگری این که برای بازگشت و رجوع مرد مشروط شده است: " اگر این بازگشت به قصد اصلاح امور باشد..." این نکته نشان می دهد که در تمام مراحل طلاق به خصوص در زمان عده که خود راه حلی برای سهولت بازگشت پذیری طلاق است روحیه اصلاح امور شرط انجام می باشد و در غیر این صورت رأفت و مهربانی جای خود را به دفاع از حقوق زن مطلقه می دهد و در برار آزار و اذیت روحی و افکار و نیات تخریبی از او دفاع می کند و در ادامه آیه سخن از "رعایت حقوق معروف" زنان به میان می آورد.

ط لاق و عدم اضرار روحی دیگران:

در آیه 231سوره بقره:

" وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا..."

" و چون زنان را طلاق داديد و بسر آمد مدت خويش رسيدند به شايستگى نگاهشان داريد، و يا به شايستگى رها كنيد، و زنها را براى ضرر زدن نگاهشان نداريد كه ستم كنيد، هر كس چنين كند به خويش ستم كرده است."

می توان گفت این آیه تاکیدی برای آیه قبل (228) است و به وضوح با آوردن عبارت " وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا..." مردان را از رجوع مجدد به زوجه خود به قصد ضرر رساندن به او منع نموده است و خود توضیح و تفصیلی برای واژه " معروف " می باشد. هم چنین به طور غیر مستقیم می توان برداشت نمود که هدف اصلی و نهایی از ازدواج در قرآن کریم سعادت و آرامش بشر می باشد که در جهت خط هدایتی دین و منطبق بر فطرت حق جوی اوست. اين سعادت تمام نمى‏شود مگر با سكونت و آرامش هر يك از زن و شوهر به يكديگر و كمك كردن در رفع حوائج غريزى يكديگر، و" امساك" عبارت است از اينكه شوهر بعد از جدا شدن از همسرش دو باره به او برگردد، و بعد از كدورت، به صلح و صفا برگردد، اين كجا؟ و برگشتن به قصد اضرار كجا؟پس كسى كه به قصد اضرار بر مى‏گردد، در حقيقت به خودش ستم كرده است، كه او را به انحراف از طريقه‏اى كه فطرت انسانيت به سويش هدايت مى‏كند، واداشته است.(19)

در آیه 6 از سوره بارکه طلاق، آنجا که سخن از تأمین مسکن و نفقه زن مطلقه می شود می فرماید: " وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ" يعنى حق نداريد ضررى متوجه آنان كنيد تا ماندن در آن سكنى برايشان دشوار شود، و از نظر لباس و نفقه در مضيقه‏شان قرار دهيد. یعنی با زبان بی زبانی این که از این اهرم های فشار برای آزار و اذیت زن استفاده نکنید و مهربانی و نیکوکاری را جایگزین آن نمایید.

طلاق و ترویج عفو و گذشت:

در آیات پایانی احکام طلاق در سوره بقره می رسیم به آیه 237:

" وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير"

"و اگر پيش از آنكه به زنان دست بزنيد طلاقشان داديد و مهرى براى آنها مقرر داشته‏ايد، نصف آنچه مقرر داشته‏ايد بايد بدهيد مگر آنكه گذشت كنند يا آنكه گره زناشويى به دست او است گذشت كند و گذشت كردن شما به پرهيزكارى نزديكتر است، بزرگوارى را ميان خودتان فراموش نكنيد كه خدا به آنچه مى‏كنيد بينا است."

در این آیه زیبا صحبت از زنانی است که پیش از زناشویی طلاق داده می شوند و بر مرد واجب است که برای جبران لطمه عاطفی که به زن رسیده است نیمی از مهریه او را بپردازد و یا نیمی از مهریه ای را که پرداخته پس بگیرد. خدای متعال در این باره توصیه به عفو می کند. و از مرد و ولی زن " الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ..." می خواهد که در این باره سختگیری نکنند و با نوعی تساهل از حق خود بگذرند.

لحن مهربان آیات تاكيد مى‏كند، كه طلاق و جدايى آميخته با نزاع و كشمكش و تحريك روح انتقام‏جويى نباشد، بلكه بر اساس بزرگوارى و احسان و عفو و گذشت، قرار گيرد، زيرا اگر مرد و زنى نتوانند، با هم زندگى كنند و به دلائلى از هم جدا شوند دليلى ندارد كه ميان آنها عداوت و دشمنى حاكم گردد. و در پاین می بینیم که این عفو را به گذشت نزدیکتر نشان داده و در ادمه آیه از کلمه "فضل" که نوعی نیکی بسار بزرگ است یاد می کند و نه تنها افراد را در زمینه طلاق بلکه همگان را به این امر می خواند.

در آیه 229 همین سوره نیز با بیان عبارت " وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً... و براى شما حلال نيست كه از آنچه به آنان داده‏ايد، چيزى بازستانيد ." تاکیدی به طلاق در فضای گذشت و احسان شده است. گفته شده به دور از نیکی و احسان است که هنگام جدایی مهری را که پرداخته شده و یا اموال و اجناسی که به زن داده شده بازپس گرفته شود.

در آیات 20 و 21 سوره نساء همین مضمون منتها با لحن استفهام انکاری به کار برده شده است:

" وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى‏ بَعْضُكُمْ إِلى‏ بَعْض وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظ "

" و چگونه آن مهر را مى‏گيريد، و حال آنكه برخى از شما به برخى ديگر كام داده‏ايد! و آنان از شما (در هنگام ازدواج،) پيمانِ محكمِ شديدى گرفته‏اند؟"

در واقع در این آیه با بکار بردن این لحن روشی را برای تحریک عواطف انسانی مرد انتخاب نموده است و اشاره کرده است که شما دو نفر که عمری در صمیمیت و در خلوت با هم بوده اید چه طور می توانید این گونه با خصومت و دشمنی با هم رفتار نمایید؟ با این انکار در قالب سوال می خواسته بگوید که عفو و گذشت سزاوارتر است.

طلاق و تأمین آسایش اقتصادی:

در آیه اول سوره طلاق به نکاتی برمی خوریم که مؤید این نکته هستند که تأمین آرامش اقتصادی یک زن در دوره عده و حتی در شرایطی پس از آن به عهده مرد است و این خود مرهم است برای زنی که حالا دیگر نه تنها خانواده ای ندارد که پناهگاه امنش باشد بلکه با امواجی از بازخوردهای منفی جامعه و اطرافیان روبروست. در این بین تأمین مالی این زن در این دوره حساس می تواند دست کم برخی از آلام او را التیام بخشد.

" يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ ..."

" اى نبى اسلام! تو و امتت وقتى زنان را طلاق مى‏دهيد در زمان عده طلاق دهيد و حساب عده را نگه داريد..."

شاید در خوانش اول آیه به نظر به رسد که این آیه چه ارتباطی می تواند به مسایل مالی حین دوره پس از طلاق داشته باشد. با کمی دقت در آیه شریفه می شود پی برد که شمارش مدت عده به مرد نسبت داده شده است. " وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ..." در صورتی که انگار این یکی از مواردی است که زن باید حساب و شمارش آن را به دست داشته باشد. در تفاسیر شریف قرآن اشاره شده است که این امر به این دلیل بوده که دقت مرد را در مورد وظایف دوران عده زن بالا ببرد. یعنی نه تنها این که مرد تأمین مالی و مسکن زن را به عهده دارد و نباید از این مسؤولیت شانه خالی نماید بلکه باید دقیق تر از این حرف ها بوده و حساب آن را هم داشته باشد.

در ادامه آیه " وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِ... آنان را از خانه‏هايشان بيرون مكنيد." آمده است که به موضوع تأمین مسکن زنان در دوران عده می پردازد. و نکته ظریفی که دارد به کارگیری کلمه " خانه هایشان" به جای " خانه هایتان " می باشد. یعنی در آیه حتی پس از طلاق خانه متعلق به زن در نظر گرفته می شود و می فرماید این جزء حقوق زن است که تا پایان این مدت در خانه اش بماند که البته این باز زمینه سازی برای رجوع مجدد مرد نیز می باشد.

و با استناد به آیه 6 همین سوره : " أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ ... زنان مطلقه خود را در همان منزلى كه بر حسب توانايى خود مى‏نشينيد سكنى دهيد. " این تأمین مسکن مشروط به رعایت اصل انصاف شده است. یعنی هر خانه ای که خودت در آن زندگی می کنی برای او هم همان را مهیا کن، نه چیزی کمتر از آن. خانه ای که هم در شأن او و هم در حد توانایی تو باشد.

در ادمه آیه 6 سوره طلاق می خوانیم :

" وَ إِنْ كُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ" و " فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ" که درخصوص طلاق زن باردار می باشد که طبق آن تأمین مالی زن در این دوران و اجرت او برای شیردهی در دوران شیردهی کودک به عهده مرد گذارده شده است که این خود نشانه دقت و ظرافت و رعایت حساسیت موضوع از جانب دین مبین اسلام بوده است.

طلاق و آموزه های اخلاقی برای اطرافیان:

در آیه 232 سوره بقره امده است:

«وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْاْ بَيْنهَُم بِالمَْعْرُوفِ ..."

"و چون زنان را طلاق گفتيد، و عدّه خود را به پايان رساندند، آنان را از ازدواج با همسران [سابق‏] خود، چنانچه به خوبى با يكديگر تراضى نمايند، جلوگيرى مكنيد..."

از تفکر در این آیه می توان به دقت و ظرافت صدور احکام طلاق و عجین کردن آنها با آموزه های اخلاقی پی برد. اگر بگذریم از این که یکی از علل زمینه ساز طلاق می تواند دخالت بی جای اطرافیان باشد باید اشاره کنیم که پس از طلاق این دخالتها و تعصبات اکثرا بیجا چندبرابر شده و خود مانعی بزرگ بر راه بازگشت به زندگی مشترک می باشد و گاه مایه انحرافات را برای هر دو طرف به وجود می آورد.

در این آیات خدای متعال با نفی این گونه دخالتها در صورت "تراضی" یعنی رضایت دو طرفه جهت بازگشت در ادامه آیه پندگرفتن از این آموزه را هم پایه ایمان به خدا و روز جزا بالا برده و در پایان آیه با عبارت "ذلِكُمْ أَزْكى‏ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون" اشاره به این نکته کرده است که: اين احكام همه به نفع شما بيان شده و خدايى كه از اسرار آنها آگاه است به خاطر حفظ طهارت و پاكيزگى خانواده‏هاى شما اين قوانين را مقرر فرموده است.

طلاق و آداب فرزندپروری:

در بخشی از آیه 6 سوره طلاق:

"...وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ... با يكديگر به خوبى و خوشى مشورت كنيد."

در این آیه توصیه شده است که درباره سرنوشت فرزندان با مشاوره يكديگر و به طور شايسته تصميم بگيريد. مبادا اختلافات دو همسر ضربه بر منافع كودكان وارد سازد و ایشان از نظر جسمى و ظاهرى گرفتار خسران شوند، و يا از نظر عاطفى از محبت و شفقت لازم محروم بمانند، پدر و مادر موظفند خدا را در نظر گيرند، و منافع نوزاد بى‏دفاع را فداى اختلافات و اغراض خويش نكنند.

جمله "و اتمروا" از ماده " ايتمار" گاه به معنى "پذيرا شدن دستور" و گاه به معنى "مشاوره" مى‏آيد و در اينجا معنى دوم مناسبتر است و تعبير "بمعروف" تعبير جامعى است كه هر گونه مشاوره‏اى را كه خير و صلاح در آن باشد شامل مى‏گردد(20) و بلافاصله در ادامه آیه دستور داده شده است که اگر به نتیجه مطلوبی نمی رسید برای جلوگیری از کشمکش ها از زن دیگری برای شیردادن نوزاد کمک بگیرید که این خود اشاره به این دارد که منافع نوزاد بی دفاع بسیار مهم است.

طلاق و پرورش روح امید:

در آیاتی که خدای متعال فرد را دعوت به عفو و گذشت می کند و یا آیاتی که در آن دعوت به اموری می شود که انسان با اکراه قبول به انجام آن فعل می کند دیده می شود که در پایان آیات و یا آیات بعدی با مضامینی نظیر اعتماد و توکل به خدا باعث پرورش روح امیدواری در فرد می شود. آوردن عباراتی " إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير" در پایان آیه 237 سوره بقره که صحبت از گذشتن از مهریه است و " لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً" در انتهای آیه اول سوره طلاق که در خصوص مسکن دادن زن مطلقه در خانه تا پایان عده است و همین طور آمدن آیه 3 سوره طلاق با این مضمون " وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْر" در لابه لای آیات مربوط به طلاق خود بیانگر این موضوع است که اگر طلاق یک جدایی طبق موازین اسلامی و اخلاق دینی باشد و فرد در این راه به خدا توکل کند، خدای تعالی برای او کافی است و روزی اش را از جایی که نمی داند می رساند.

آیه130 سوره نساء نیز:

" وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِ... و اگر (به طلاق) جدا شوند، خدا هر كدام [از آن دو] را از گشايشش، بى‏نياز مى‏كند و خدا گشايشگرى فرزانه است."

با این که به صورت غیرمستقیم طلاق را به عنوان آخرین راه برای حل اختلافات خانوادگی قبول می کند ولی بسیار لحن امیدوارانه ای دارد. آوردن کلمه " یغن" خودش نوعی بار مثبت روانی دارد. این طور نیست که برای هرکس یک جفت آفریده شده باشد و پس از طلاق امیدی به آینده ای روشن وجود نداشته باشد.

***

مرور و تفکر در این آیات این نکته را نمایان می سازد که دین آسمانی اسلام نه تنها طلاق را به عنوان یک حلال الهی و راهی برای حل اختلافات در یک خانواده پذیرفته است، بلکه علاوه بر آن به همه جوانب آن از جمله زمینه های ایجاد طلاق تا روش های مدیریت آن و حفظ شؤون افراد و هم چنین فضای احسان و معروف حاکم بر آن و حتی سرنوشت کودکان طلاق و هدیه خداحافظی زن و مرد پرداخته است و این خود نمایانگر کامل و جامع بودن این آموزه ها می باشد. با کمی مقایسه با احکام خشک و بی روح دیگر ادیان می توان دریافت این چنین دین پویا و زنده ای دست مایه فخر و مباهات است.

مطلب مهم دیگری که با مطالعه این آیات به ذهن می رسد هم پایی نکات اخلاقی در کنار احکام فقهی در این خصوص است و به فرموده علامه طباطبایی در تفسیر گران سنگ المیزان از این آیات عدم جواز تفرقه میان احکام فقهی و معارف اخلاقی استفاده می شود و اشعار به این دارد که صرف عمل به یک سری احکام و تعصب به خرج دادن بر ظواهر دین کافی نیست. چون این خود نمونه ای از باطل فرض کردن مصالح شریعت و از بین بردن غرض اصلی دین است. "چون اسلام همانطور كه مكرر گفته‏ايم دين عمل است، نه دين حرف، و شريعت كوشش است نه فرض، و مسلمانان به اين درجه از انحطاط و سقوط اخلاقى و فرهنگى نرسيدند مگر به خاطر همين كه به انجام تشريفات ظاهرى اكتفاء نموده و از روح دين و باطن امر آن بى‏خبر ماندند." (21)

منابع

1- دندی شلیت و دیگران،فمینیسم در امریکا تا سال 2003- جلد اول- صفحه 291

2- آنتونی گپدنز، جامعه شناسی- صفحه 438

3- مرتضی مطهری،نظام حقوق زن در اسلام- چاپ 49

4- کتاب ملاکی- باب دوم- صفحه 16

5- طلاق در ادیان ابراهیمی- رضا کیانی

6- همان

7- سوره نساء- آیه 128

8- سوره نساء- آیه 35

9- سوره بقره- آیه 226

10- تفسیر نمونه- جلد 2- صفحه 157

11- همان

12- اخلاق در طلاق- احمدرضا داودی

13- تفسیر نمونه- جلد 2- صفحه 170

14- تفسیر نمونه- جلد 2- صفحه 201

15- همان

16- تفسیر نورالثقلین-جلد-صفحه 240-حدیث 956و 957

17- ترجمه المیزان- جلد 2- صفحه 347

18- تفسیر راهنما- جلد 2-صفحه114

19- ترجمه المیزان- جلد 2-صفحه 355

20- تفسیر نمونه- جلد 24-صفحه 249

21- ترجمه المیزان- جلد 2- صفحه 3۵۳

پ.ن: در این زمینه بخوانید: سایه روشن های طلاق در وبلاگ سامی دخت و فرهنگ نورانی طلاق در وبلاگ کوثرانه


ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار