تجاوز وحشیانه به زن جوان توسط راننده زورگیر
پارسینه: شادی میگوید هنوز به خاطر اتفاقی که برایش افتاده وحشت دارد و نمیتواند به زندگی عادی برگردد. میخواهد هر طور شده جوانی که به او آسیب زده به سزای عملش برسد. این زن از جوانی که اموالش را دزدیده و او را آزار داده، شکایت کرده است.
اعتمادآنلاین نوشت؛ شادی میگوید هنوز به خاطر اتفاقی که برایش افتاده وحشت دارد و نمیتواند به زندگی عادی برگردد. میخواهد هر طور شده جوانی که به او آسیب زده به سزای عملش برسد. این زن از جوانی که اموالش را دزدیده و او را آزار داده، شکایت کرده است.
*ماجرا چطور اتفاق افتاد؟
سوار ماشین شدم. با دوستم قرار خرید داشتیم. ماشین پراید بود و من هم فکر کردم مسافرکش است. بعد از اینکه سوار شدم متوجه شدم رفتار راننده عجیب است، یکدفعه چشمم به دستگیره در افتاد و دیدم دستگیره ندارد. خیلی ترسیدم، گفتم نگه دار اما او توجهی نکرد.
*به تو تعرض کرد؟
اول فحش داد و چاقو کشید. خیلی ترسیدم، آنقدر ترسیده بودم که دست و پایم قفل شده بود. به سمت من حمله کرد و آزارم داد. بعد هم موبایل و گردنبند و ساعت و مقدار پولی را که داشتم از من گرفت.
*متهم مدعی است فقط سرقت کرده است.
دروغ میگوید، من به پزشکی قانونی هم رفتم و آنها تایید کردند که مورد آزار و اذیت قرار گرفتهام اما او میخواهد بگوید فقط سرقت کرده است. اگر سرقت کرده بود من آنقدر اذیت نمیشدم. سرنوشتم تحت تاثیر قرار گرفته است. من دیگر آدم سابق نیستم.
*چرا میگویی آدم سابق نیستی؟
وضعیت روحی خیلی بدی دارم. شبها که میخوابم همه درهای خانه را قفل میکنم. پنجرهها را میبندم. حتی اجازه نمیدهم پدر و مادرم پنجره را باز کنند. فقط با پدرم از خانه بیرون میروم. منزوی شدهام. دیگر به خرید هم نمیروم و اگر چیزی لازم داشته باشم دوستانم یا مادرم برایم میخرند. نمیتوانم به مهمانی بروم. شرایط روحی خیلی بدی دارم، در روز ۱۰ قرص اعصاب میخورم که حالم بهتر شود. دکتر گفته حداقل سه سال زمان میبرد تا تاثیر اتفاقی که افتاده کم شود. واقعاً زندگیام از بین رفته است.
*با ادعای این پسر چه میکنی؟ او میگوید تو دروغ میگویی.
همه مدارک علیه اوست؛ به جز من از چند نفر دیگر زورگیری کرده اما فقط من زن هستم، بقیه مرد هستند. او دروغ میگوید. من از مالی که دزدیده میگذرم اما از ضربهای که به روانم وارد کرده نمیگذرم.
*شغلت چیست؟
دانشجو هستم ولی در یک آرایشگاه هم کار میکردم و خرج تحصیلم را میدادم. من داشتم کارهایم را میکردم که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم؛ اما همه زندگیام به هم ریخته است.
*به خانوادهات گفتهای چه اتفاقی برایت افتاده است؟
فقط به خواهرم که خارج از کشور زندگی میکند گفتم، به پدر و مادرم نگفتم. آنها فکر میکنند از من خفتگیری شده و وضعیت روحیام به خاطر همین خفتگیری به هم ریخته است.
*فکر میکنی متهم محکوم میشود؟
قضات میگویند جرم محرز است ولی باید صبر کرد تا رأی بدهند.
ارسال نظر