یک نگاه/ در سوریه چه خبر است؟
وبلاگ بامدادی نوشت:
به دلایل مختلف وقایع سوریه برای من مهماند. این وقایع هم به ذات خود اهمیت دارند و هم در رابطه با ایران. چه رویکرد مطلقگرایانه اخلاقی داشته باشیم (نفس قضیه سوریه اهمیت اخلاقی و انسانی دارد)، و چه نگاه ابزارگرایانه (یعنی در اثر سوریه، چه سود و زیانی به مای ایرانی می رسد) باید سعی کنیم تا تصویری هر چه دقیقتر از سوریه به دست آوریم. در این میان ایدئولوژی و پروپاگاندا سعی دارند تا مانع از شکلگیری تصویری واضح و نسبتا دقیق از تحولات سوریه (و منطقه و جهان به نوبه خود) در ذهنهای صادق و کنجکاو ما شوند و یافتن نوشتههایی که
(۱) رویکرد تحلیلی-تاریخی-منطقهای داشته باشند و سعی کنند مجموعهای از تحولات را کنار هم بچینند تا الگویی مهم ظاهر شود و (۲) چیزی فراتر از بیانههای اخلاقی و انسانی باشند و (۳) سعی کنند مستند باشند بسیار دشوار است.نوشته زیر از وبلاگ «نابودکننده زمین» (Land Destroyer) است که خواندن آنرا به عنوان منبع خوبی از لینکها، مستندات و تحلیلهای خوب در زمینه سوریه توصیه میکنم (با تشکر از یکی از خوانندگان بامدادی جهت معرفی آن).
سوریه را نجات دهید: خواستار توقف حمایت از تروریستهای فرقهگرا شوید
آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی از سالها پیش برنامهی راهاندازی حمام خون در سوریه را دنبال کردهاند.
تاریخچه
۱۹۹۱ : آقای پل ولفوویتز به ژنرال وسلی کلارک میگوید که آمریکا برنامه ۵ تا ۱۰ ساله دارد تا «رژیمهای قدیمی وابسته به شوروی شامل سوریه، عراق و ایران را پاکسازی کند، قبل از آن که ابرقدرت بعدی بیاید و ما را به چالش بکشد». { + }
۲۰۰۱ : ژنرال وسلی کلارک به مدارکی دست مییابد که نشان میدهد آمریکا برای حمله و نابودی دولتهای ۷ کشور برنامهریزی کرده است: عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و ایران. { + }
۲۰۰۲ : جان بولتون (از مقامات ارشد وزارت خارجه آمریکا) سوریه را به عنوان یکی از اعضای «محور شرارت» (Axis of Evil) خطاب کرد و هشدار داد که «آمریکا در این زمینه اقدام خواهد کرد». { + }
۲۰۰۵ : موسسهی آمریکایی ند (NED)، انقلاب سدر در لبنان را هماهنگ و اجرا میکند که مستقیما با هدف به چالش کشیدن نفوذ سوری-ایرانی در لبنان و به سود گروههای طرفدار غرب (به ویژه جناح سیاسی آقای رفیق حریری) انجام میشود. { + }
۲۰۰۵ : آقای زیاد عبدالنور که ارتباط نزدیکی با تعدادی از مشاوران، سیاستگذاران و رسانههای مرتبط با آقای جورج بوش دارد تایید میکند که: هر دو رژیم سوریه و لبنان تغییر خواهند کرد. چه آنها خوششان بیاید یا نیاید، چه به صورت کودتای نظامی باشد یا چیز دیگری… ما داریم روی آن کار میکنیم. ما دقیقا میدانیم چه کسی قرار است جایگزین آنها شود. ما در کابینه آقای بوش در حال کار کردن روی آن هستیم. { + }
۲۰۰۶ : اسرائیل تلاش ناموفقی برای نابود کردن حزبالله میکند. البته بعد از حمله هوایی گسترده و کشتن هزاران غیرنظامی. { + }
۲۰۰۷ : سیمور هرش آشکار میکند که آمریکا، اسرائیل و عربستان و آقای حریری در لبنان و شاخه نظامی اخوان المسلمین در سوریه در حال گردآوری، تسلیح، آموزش و تقویت مالی یک جبهه متشکل از تندروهای فرقهگرایی هستند که پیوندهای مستقیمی با القاعده دارند. این جبهه قرار است در آینده در لبنان و سوریه فعال شود. هدف این است اولا شکاف فرقهای بین مسلمانان سنی و شیعه ایجاد شود و ثانیا از این شکاف بهرهبرداری گردد. منابع هرش از بروز جنگهای فرقهای خطرناک و به خطر افتادن امنیت اقلیتها ابراز نگرانی کرده بودند. بر اساس گزارش هرش، این گروههای تندرو قرار بود در شمال لبنان مستقر شوند تا بتوانند به راحتی به سوریه رفت و آمد کنند. { + }
۲۰۰۸ : وزارت امورخارجه آمریکا آموزش، تقویت مالی، شبکهسازی و تجهیز «فعالان سیاسی» را از طریق « اتحاد برای جنبشهای جوانان » آغاز میکند که رهبران آتی «بهار عربی» مانند جنبش ۶ آوریل مصر ؛ به نیویورک، لندن، و مکزیک برده شدند و بعدها توسط کانواس در صربستان (وابسته به سازمان سیا) آموزش دیدند و سپس به کشورهای خود بازگردانده شدند تا مقدمات جنبشهای سال ۲۰۱۱ را آماده کنند. { + }
۲۰۰۹ : موسسه بروکینز گزارشی منتشر میکند به نام «کدام مسیر به پرشیا؟» (PDF) و اعتراف میکند که کابینه آقای بوش، دست سوریه را از لبنان کوتاه کرد بدون آنکه یک دولت نیرومند لبنانی برای جایگزینی آن مستقر کند. در این گزارش تاکید میشود که قبل از هر گونه حمله به ایران، نفوذ سوریه باید خنثی شود. در این گزارش استفاده از سازمانهای تروریستی مختلف علیه دولت ایران نیز تاکید میشود مانند سازمان مجاهدین خلق و شورشیان بلوچ در پاکستان . { + }
۲۰۰۹-۲۰۱۰: در آوریل ۲۰۱۱ خبرگزاری فرانسه به نقل از مایکل پوزنر از مقامات ارشد وزارت امور خارجه آمریکا (در امور حقوق بشر) گزارش میدهد : دولت آمریکا در دو سال گذشته، مبلغ ۵۰ میلیون دلار جهت توسعه تکنولوژیهایی که به فعالان سیاسی اجازه میدهد از خطر دستگیری و محاکمه توسط حکومتهای تمامیتخواه در امان بمانند اختصاص داده است. در این گزارش تایید شده که دولت آمریکا جلسههای آموزشی برای ۵۰۰۰ فعال سیاسی در قسمتهای مختلف جهان برگزار کرده است. گزارش مینویسد که در یکی از این جلسات که شش هفته قبل در خاورمیانه تشکیل شد، فعالان سیاسی از کشورهای تونس، مصر، سوریه و لبنان شرکت کردند و به کشورهای خود بازگشتند با هدف دادن آموزش مشابه به همکاران خود. پوزنر میگوید آنها بازگشتند و اثر موجوار فعالیت آنها نمایان خواهد شد. { + }
۲۰۱۱ : اثر موجوار تیم فعالان سیاسی آموزش دیدهای که پوزنر وعدهی وقوعش را داده بود در نقاط مختلف جهان عرب مشاهده میشود. اعتراضها، آشوبگریها و آتشزدن امکان و اموال عمومی سراسر سوریه را در مینوردد در حالی که تکتیراندازهای مستقر شده برفراز بامها تظاهرکنندگان سوری و همینطور نیروهای امنیتی را هدف قرار میدهند. این حرکتها شبیه آنچه در جنبش سال گذشته بانکوک (تایلند) (مورد حمایت غرب) رخ داد بودند . شکل مشابهی از عملیات همزمان در لیبی رخ میداد و کم کم سناتورهای آمریکایی شروع به تهدید دولت سوریه به حمله نظامی (که مدتها برنامهاش را داشتند) کردند . { + }
۲۰۱۲ : در اثر دخالت نظامی ناتو در لیبی، دولتی ضعیف ولی طرفدار آمریکا در این کشور حاکم شده است. درگیریهای مسلحانه بیپایان، قتل عام و کشتار در نقاط مختلف کشور ادامه دارد. در چنین شرایطی، گروه مبارزان اسلامی لیبی که توسط ناتو حمایت میشود و وزارت امور خارجه آمریکا آنرا در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داده است شروع به ارسال اسلحه، پول و جنگجو به سوریه کرد تا پروژه ناپایدار کردن سوریه را عملی سازد. این شاید اولین حضور تایید شده القاعده در سوریه با حمایت تسلیحاتی و مالی ناتو باشد . واشنگتن پست هم مانند گزارش آقای هرش در ۲۰۰۷، باید تایید کند که آمریکا و عربستان سعودی تندروهای فرقهگرا را مسلح میکردهاند: کسانی که امروز به نام «ارتش آزادی سوریه» شناخته میشوند. این نوشته واشنگتن پست همچنین تایید میکند که اخوال المسلمین سوریه (همان طور که در گزارش ۲۰۰۷ آقای هرش هم آمده بود) هم در تجهیز این گروههای تندرو دخیل بوده است. { + }
۲۰۱۲ : مخزن فکر آمریکایی، موسسه بروکینز در یادداشت خاورمیانه خود به نام «ارزیابی گزینههای تغییر رژیم» (PDF) تایید میکند که هیچ گزینه مذاکره یا آتش بسی (مانند طرح صلح کوفی عنان) را که آقای بشار اسد را بر قدرت نگاه دارد، دنبال نمیکند و شورش مسلحانه را ترجیح میدهد، حتی اگر مطمئن باشد آنها هرگز نمیتوانند حکومت را از پا درآورند. چرا که ادامه چنین وضعیتی، دست دشمنها و رقبای منطقهای را در سوریه ضعیف نگاه میدارد و از هزینه سنگین دخالت نظامی نیز پرهیز میکند. این گزارش نیز نشان میدهد که علت دخالت آمریکا در سوریه، اهداف اخلاقی و حمایت از حقوق بشر نیست بلکه استفاده از این نشانههای غلط به منظور رسیدن به رویای تسلط کامل بر منطقه است. { + }
سوریه را نجات دهید
ماهیت طرحریزیشدهی برنامهی تغییر رژیم در سوریه و همینطور استفاده از تروریستهای فرقهگرا به این منظور (تغییر رژیم در میان دریایی از خون) به خوبی مستند شده است. دولت سوریه هیچ کاری نمیتواند انجام دهد، جز آنکه سعی کند این گروههای خارجی را سرکوب کند و آرامش را به کشور بازگرداند. این کار تنها گزینهای است که میتوان از طریق آن از بروز فاجعه انسانیای که برای سوریه در نظر گرفته شده است پرهیز کرد. همانطور که در لیبی دیده شد ، با از بین رفتن حکومت مرکزی، تازه دوران شکنجه، وحشیگری، قتل عام و آشوب شروع میشود. آمریکا میخواهد یک دولت بسیار فرقهگرای تندرو در سوریه ایجاد کند و از آن به عنوان سکویی علیه ایران استفاده کند .
ماهیت فرقهگرای این «ارتش آزادی سوریه» هم اکنون نیز علیه ۱۰٪ جمعیت مسیحی سوریه عمل میکند. به گزارش لوس آنجلس تایمز، مسیحیان سوریه نگران تصفیه قومی شدنشان هستند. گزارش اندکی غیردقیق اما حاوی نکته اصلی درست یواسا تودی نیز تاکید میکند که مسیحیان سوریه در اتحاد نه چندان خوشایندی با دولت آقای اسد به سر میبرند.
به همین ترتیب، شکاف فرقهای و نه «رویای آزادی و دموکراسی» محرک اصلی قتل عام الحوله بوده است . درست است که هر یک از طرفین دیگری را به ارتکاب این جنایت متهم میکند چون معتقد است که افرادی از این یا آن فرقه در میان کشته شدگان وجود داشتند، اما آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی، نه تنها عامدانه تندروهای فرقهگرا را در سوریه نیرومند کردند، بلکه دانایی کامل داشتند که در اثر چنین حرکتی، خشونتها و جنایتهایی نظیر آن چه در الحوله رخ داد، رخ خواهد داد.
همانطور که در نوشته واشنگتن پست نیز تاکید شده است، این فرقهگراهای تندرو فقط توسط حمایت ناتو، آمریکا و کشورهای حاشیه خلیج فارس میدان گرفتهاند. حتی در شرایطی که خود این گروهها تایید میکنند که توسط وابستگان القاعده کمپینهای بمبگذاری انجام میدهند (کسانی که تجربههای خود را در کشتن مردم محلی یا اشغالگران خارجی در عراق به دست آوردهاند) و علیرغم آنکه روز به روز سازمان ملل یا ناظران حقوق بشر فهرست جنایتهای وابسته به این گروهها را تکمیلتر میکنند، غرب، و به ویژه آمریکا از ارسال سلاحهای بیشتر و حتی دخالت نظامی از سوریه حمایت میکند.
اخیرا بیبیسی گزارش داد که « آیا سوریه میتواند از یک جنگ داخلی فاجعهآمیز پرهیز کند؟ » و اینکه هیچ گزینه دیگری غیر از طرح صلح سازمان ملل-عنان وجود ندارد. بیبیسی بعد از سالها که مدعی بود اعتراضات سوریه، با عزم آزادیخواهانه و دموکراسیخواهانه انجام میشود، حالا تایید میکند که این درگیریها عموما فرقهای هستند - چیزی که تحلیلگران واقعی از آغاز گفته بودند. نویسنده بیبیسی سعی میکند خواننده را متقاعد کند که «به جهان التماس کند» که برای جلوگیری از آنچه «عواقب غیرقابل محاسبه» میخواند در سوریه «دخالت» کنند. البته، برای آندسته از مخاطبانی که برای مطالعه گفتهها، نوشتهها و گزارشهای ذکر شده وقت صرفکردهاند از ابتدا واضح بوده که رفتار سیستماتیک غرب در سوریه در راستای ایجاد و تشدید خشونت بین فرقهای (سنی - شیعه) با هدف متلاشی کردن نه فقط سوریه، بلکه لبنان و ایران انجام میشود.
انتخاب آشکار
واضح است که برای جلوگیری از تکرار فاجعهآمیز کشتار عمومی شبیه لیبی و نجات دادن سوریه باید چکار کنیم. حمایت غرب از تروریستهای فرقهگرا باید متوقف شود. جریان اسلحه و مزدوران خارجی از لیبی، شمال لبنان، ترکیه، کشورهای حاشیه خلیج فارس باید متوقف شود. به دولت سوریه باید اجازه داده شود تا به سرعت نظم و آرامش را به کشور بازگرداند و حمایت از گروههای اقلیت که دهههاست در این کشور برقرار بوده است را مجددا از سر گیرد (در مقابل خطر تندروهای اخوان المسلین یا جدیدا القاعده). تغییر رژیمی که غرب در جستجوی آن است، حکومت سوریه را مانند لیبی، به یک حکومت ناکارآمد که در دمشق پنهان بماند تبدیل خواهد کرد در حالی که باقی کشور توسط تروریستهای فرقهگرا تکه پاره خواهد شد : با پول و اسلحه ناتو و کشورهای عربی.
آن چه برای نجات سوریه باید انجام شود واضح است. این هم واضح است که کسانی که این انتخاب واضح را نادیده میگیرند، در حال راه اندازی جنگی متجاوزانه علیه کشوری هسنتد که هیچ کشور دیگری را تهدید نکرده است. این جرمی علیه صلح جهانی است و تحت تصمیم حقوقی «دادگاه نورمبرگ» قابل مجازات است.
ارسال نظر