کتاب «مرگ کسب و کار من است»؛ کتابی برای علاقهمندان به تاریخ
پارسینه: کتاب مرگ کسب و کار من است نوشتهی روبر مرل نویسنده فرانسوی است. این کتاب براساس تحقیقاتی در زندگی روزمرهی خصوصی برخی از افسران و فرماندهان آلمان در سالهای جنگ جهانی دوم نوشته شده است.
کتاب مرگ کسب و کار من است (La most est mon metier) نوشتهی روبر مرل نویسنده فرانسوی است. این کتاب براساس تحقیقاتی در زندگی روزمرهی خصوصی برخی از افسران و فرماندهان آلمان در سالهای جنگ جهانی دوم نوشته شده است. ۴۵ سال از اولین ترجمهی فارسی و ۶۶ سال از اولین انتشار آن میگذرد و بهنظر میرسد همچنان استقبال از این کتاب ادامه داشته باشد. با ما همراه شوید تا درمورد مرگ کسب و کار من است بیشتر بدانید.
بانک آینده
شناسنامهی کتاب
عنوان اصلی کتاب: La most est mon metier
عنوان فارسی کتاب: مرگ کسب و کار من است
نویسنده: روبر مرل
سال انتشار: ۱۹۵۲
تعداد صفحات: ۴۶۴ صفحه
معرفی کتاب مرگ کسب و کار من است
حدود ۶۶ سال از اولین چاپ کتاب مرگ کسب و کار من است میگذرد؛ کتابی که در نگاه اول، عنوانی عجیب و درعینحال جالب دارد. نکتهی مهم دیگر درمورد کتاب، تناسب طرح جلد ترجمهی فارسی با عنوان و موضوع کتاب است که این قرابت، توجه هر مخاطبی را به خودش جلب میکند.
روبر مرل، بنابر دلایلی نامعلوم برای کتاب خود مقدمهای ننوشته است. چهارچوب زمانی وقایع کتاب، حوادث تاریخیای است که در نیمهی اول قرن ۱۹ میلادی در اروپا گذشته؛ سالهای سیاه جنگهای جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) و دوم (۱۹۴۵-۱۹۳۹) و میانهی آنها. شاید بههمیندلیل است که کتاب، اینگونه امضا شده است: جز قربانیان آن کسان که مرگ از برایشان کسبوکاری بهحساب میآید. این کتاب را به که اهدا میتوانم کرد؟
اوج مهارت نویسنده در این کتاب را میتوان در پرداخت گفتگوها دانست. یکی از این صحنهها، مکالمهی رودلف لانگ و سرهنگ آمریکایی در زندان است؛ مکالمهای که بیگمان نمونهی بینظیری است از چیرهدستیِ نویسندهای متفکر که در آن، نهفقط شیوهی تفکر بلکه زیروبم برخورد عقاید دو مأمور را میگشاید؛ یکی فاتح و دیگری مغلوب.
کتاب مرگ کسب و کار من است به ۷ فصل تقسیم میشود و هر فصل به یک سال بخصوص اختصاص دارد؛ سالهای ۱۹۱۳، ۱۹۱۶، ۱۹۱۸، ۱۹۲۲، ۱۹۲۹، ۱۹۳۴ و ۱۹۴۵. سالهایی که بهنظر میرسد نقش مهمی در زندگی رودلف لانگ، شخصیت اصلی داستان دارد. کسی که داستان از دید او (درمقام اول شخص، راوی) روایت میشود.
پدر رودلف لانگ، کاتولیکی سخت متعصب است و نسبت به گناه، وسواس و ترس فراوان دارد. از اینرو نسبت به اولین فرزند خود رودلف سخت میگیرد و اصرار فراوان دارد تا پسرش کشیش شود. رودلف، اما تصمیم پدر را قبول ندارد. او ابتدا مسیر تحصیلات مذهبی را به بهانه میسیونر شدن طی میکند و همزمان در فکر ترک خانه است؛ تصمیمی که پس از ملاقات با عمویش (که یک فرد نظامیاست) عملی میشود.
جنگ جهانی اول شروع شده و رودلف لانگ، بهعنوان داوطلب به صلیب سرخ آلمان پیوسته است. چندی بعد (در سومین تلاش برای فرار از خانه) او مجددا به ارتش میپیوند تا در خاورمیانه بجنگد و مفتخر به نشانهایی همچون صلیب آهنی گردد. با پایان جنگ جهانی اول، رودلف برای گذران زندگی و معاش به انجام کارهای گوناگون همچون کار در کارخانهای کوچک پرداخت. رودلف در سال ۱۹۲۲ دوباره به عضویت حزب نازی درآمد. سالهای پیش روی رودلف، سالهایی بخصوص برای او و دولت آلمان خواهد بود و اتفاقاتی غیرمنتظره را برایش رقم خواهد زد.
در حاشیه
روبر مرل (۲۰۰۴-۱۹۰۸) در الجزایر متولد شده و ملیتی فرانسوی دارد. او در خلال سالهای اشغال فرانسه در جنگ جهانی دوم مدتی در زندان نیروهای آلمانی بود. از او کتابهای دیگری همچون «شنبه و یکشنبه در کنار دریا» و «قلعه مالویل» نیز به فارسی ترجمه شده است.
در سال ۱۹۷۷ فیلمی براساس داستان این کتاب در آلمان با بازی گوتز جرج درنقش رودلف لانگ ساخته شد.
در سال ۱۳۸۹ فیلمی با همین عنوان در ایران ساخته شد که هیچ شباهتی بهجز نام، با کتاب فوق ندارد.
در سال ۱۳۹۶ نسخهی صوتی کتاب با صدای آرمان سلطانزاده منتشر شد.
بخشهایی از کتاب
پدرم با آن قامت تکیدهی سیاه جلو چشمم سبز شد و با صدای بریدهبریدهاش گفت: «وقتشناسی، یک فضیلت آلمانی است حضرت آقا»
رودلف! من حسابی تو نخت بودم. تو هنوز خیلی جوانی. آنقدرها جنبه نداری. حرف هم که نمیزنی. اما درعوض باهوش هستی، درسخواندهای و هر کاری هم که انجام میدهی، درست همانجور انجامش میدهی که آدم از یک آلمانی خوب انتظارش را دارد؛ یعنی کامل.
حکم دادگاه ضمنا تصریح میکرد که من نه در ورشو، بلکه بهخصوص باید در اردوگاه خودم، آشوویتس و بر یکی از چوبههایی که شخصا برای اعدام زندانیها علم کردهام، به دار آویخته شوم.
بانک آینده
شناسنامهی کتاب
عنوان اصلی کتاب: La most est mon metier
عنوان فارسی کتاب: مرگ کسب و کار من است
نویسنده: روبر مرل
سال انتشار: ۱۹۵۲
تعداد صفحات: ۴۶۴ صفحه
معرفی کتاب مرگ کسب و کار من است
حدود ۶۶ سال از اولین چاپ کتاب مرگ کسب و کار من است میگذرد؛ کتابی که در نگاه اول، عنوانی عجیب و درعینحال جالب دارد. نکتهی مهم دیگر درمورد کتاب، تناسب طرح جلد ترجمهی فارسی با عنوان و موضوع کتاب است که این قرابت، توجه هر مخاطبی را به خودش جلب میکند.
روبر مرل، بنابر دلایلی نامعلوم برای کتاب خود مقدمهای ننوشته است. چهارچوب زمانی وقایع کتاب، حوادث تاریخیای است که در نیمهی اول قرن ۱۹ میلادی در اروپا گذشته؛ سالهای سیاه جنگهای جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) و دوم (۱۹۴۵-۱۹۳۹) و میانهی آنها. شاید بههمیندلیل است که کتاب، اینگونه امضا شده است: جز قربانیان آن کسان که مرگ از برایشان کسبوکاری بهحساب میآید. این کتاب را به که اهدا میتوانم کرد؟
اوج مهارت نویسنده در این کتاب را میتوان در پرداخت گفتگوها دانست. یکی از این صحنهها، مکالمهی رودلف لانگ و سرهنگ آمریکایی در زندان است؛ مکالمهای که بیگمان نمونهی بینظیری است از چیرهدستیِ نویسندهای متفکر که در آن، نهفقط شیوهی تفکر بلکه زیروبم برخورد عقاید دو مأمور را میگشاید؛ یکی فاتح و دیگری مغلوب.
کتاب مرگ کسب و کار من است به ۷ فصل تقسیم میشود و هر فصل به یک سال بخصوص اختصاص دارد؛ سالهای ۱۹۱۳، ۱۹۱۶، ۱۹۱۸، ۱۹۲۲، ۱۹۲۹، ۱۹۳۴ و ۱۹۴۵. سالهایی که بهنظر میرسد نقش مهمی در زندگی رودلف لانگ، شخصیت اصلی داستان دارد. کسی که داستان از دید او (درمقام اول شخص، راوی) روایت میشود.
پدر رودلف لانگ، کاتولیکی سخت متعصب است و نسبت به گناه، وسواس و ترس فراوان دارد. از اینرو نسبت به اولین فرزند خود رودلف سخت میگیرد و اصرار فراوان دارد تا پسرش کشیش شود. رودلف، اما تصمیم پدر را قبول ندارد. او ابتدا مسیر تحصیلات مذهبی را به بهانه میسیونر شدن طی میکند و همزمان در فکر ترک خانه است؛ تصمیمی که پس از ملاقات با عمویش (که یک فرد نظامیاست) عملی میشود.
جنگ جهانی اول شروع شده و رودلف لانگ، بهعنوان داوطلب به صلیب سرخ آلمان پیوسته است. چندی بعد (در سومین تلاش برای فرار از خانه) او مجددا به ارتش میپیوند تا در خاورمیانه بجنگد و مفتخر به نشانهایی همچون صلیب آهنی گردد. با پایان جنگ جهانی اول، رودلف برای گذران زندگی و معاش به انجام کارهای گوناگون همچون کار در کارخانهای کوچک پرداخت. رودلف در سال ۱۹۲۲ دوباره به عضویت حزب نازی درآمد. سالهای پیش روی رودلف، سالهایی بخصوص برای او و دولت آلمان خواهد بود و اتفاقاتی غیرمنتظره را برایش رقم خواهد زد.
در حاشیه
روبر مرل (۲۰۰۴-۱۹۰۸) در الجزایر متولد شده و ملیتی فرانسوی دارد. او در خلال سالهای اشغال فرانسه در جنگ جهانی دوم مدتی در زندان نیروهای آلمانی بود. از او کتابهای دیگری همچون «شنبه و یکشنبه در کنار دریا» و «قلعه مالویل» نیز به فارسی ترجمه شده است.
در سال ۱۹۷۷ فیلمی براساس داستان این کتاب در آلمان با بازی گوتز جرج درنقش رودلف لانگ ساخته شد.
در سال ۱۳۸۹ فیلمی با همین عنوان در ایران ساخته شد که هیچ شباهتی بهجز نام، با کتاب فوق ندارد.
در سال ۱۳۹۶ نسخهی صوتی کتاب با صدای آرمان سلطانزاده منتشر شد.
بخشهایی از کتاب
پدرم با آن قامت تکیدهی سیاه جلو چشمم سبز شد و با صدای بریدهبریدهاش گفت: «وقتشناسی، یک فضیلت آلمانی است حضرت آقا»
رودلف! من حسابی تو نخت بودم. تو هنوز خیلی جوانی. آنقدرها جنبه نداری. حرف هم که نمیزنی. اما درعوض باهوش هستی، درسخواندهای و هر کاری هم که انجام میدهی، درست همانجور انجامش میدهی که آدم از یک آلمانی خوب انتظارش را دارد؛ یعنی کامل.
حکم دادگاه ضمنا تصریح میکرد که من نه در ورشو، بلکه بهخصوص باید در اردوگاه خودم، آشوویتس و بر یکی از چوبههایی که شخصا برای اعدام زندانیها علم کردهام، به دار آویخته شوم.
منبع: چطور
ارسال نظر