بیوگرافی مینا جعفرزاده و همسرش بهمن زرین پور + تصاویر
پارسینه: مینا بویوک جعفرزاده متولد ۱۳۲۵ در خوی معروف به مینا جعفرزاده، بازیگر رادیو، تلویزیون و سینما اهل ایران است. او همسر بهمن زرین پور، بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون است.
مینا بویوک جعفرزاده متولد ۱۳۲۵ در خوی معروف به مینا جعفرزاده، بازیگر رادیو، تلویزیون و سینما اهل ایران است. او همسر بهمن زرین پور، بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون است. او کار در رادیو را از سال ۱۳۴۸ شروع کرده و بازیگری در سینما را از سال ۱۳۶۷ با فیلم فیل در تاریکی آغاز نمود. مینا جعفرزاده در بسیاری از مجموعههای تلویزیونی حضور داشته است. ایرانیان، هنرنمایی او در نقش «خاله جان» در کنار اکبر عبدی را خوب به خاطر دارند. یکی از آخرین کارهای تلویزیونی او، نابرده رنج است که تابستان ۱۳۹۰ از شبکهٔ سوم سیما پخش شد.
بیوگرافی بهمن زرین پور، همسر مینا جعفرزاده
بهمن زرین پور درسال 1320 در کرمانشاه متولد شد او بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران است. زرین پور فعالیت سینمایی را با بازی و دستیاری کارگردان فیلم ستارخان به کارگردانی علی حاتمی آغاز کرد.
زرین پور در فیلم های سینمایی مانند حکایت عاشقی، پاداش و دختری با کفش های کتانی نیز ایفای نقش کرده بود. گالش های مادربزرگ، عطر گل یاس و آوای فاخته از جمله سریالهای پربیننده سالهای پیش تلویزیون هستند که زرین پور نویسندگی و کارگردانی آنها را به عهده داشته است.
همسر و فرزندان بهمن زرین پور
بهمن زرین پور و مینا جعفرزاده یک دختر به نام سولماز دارند که در زمینه موسیقی فعالیت میکند. آنها یک نوه به نام مسیح دارند.
درگذشت بهمن زرین پور
مرحوم زرین پور در روز پنجشنبه 17 تیر 1395 بر اثر بیماری ریوی درگذشت.
با بهمن زرین پور و همسرش مینا جعفر زاده بیشتر آشنا شوید
کار هنری من از آنجا شروع شد که…
مینا جعفرزاده:در دوران دبیرستان یک سال به اردوی رامسر رفته بودم و در آمفی تئاتر محل برگزاری اردو نمایشنامه اجرا شد که من هم در آن بازی داشتم و شاهرخ نادری(صدابردار) و فریدون توفیقی(مجری رادیو) بازی مرا دیدند و من هم علاقمندی خودم را به انجام کار نمایشی رادیو اعلام کردم و با حمایت آنها ابتدا در بخش نمایش های رادیویی ویژه کودکان مشغول کار شدم و پس از مدتی در سال 48 به بخش نمایشی بزرگسالان راه یافتم.
اولین نمایشنامه ای که در رادیو کار کردم، نمایشنامه الیور تویست به کارگردانی زنده یاد صادق بهرامی بود که در آن به جای شخصیت بچگی الیور حرف زدم و در آن نمایشنامه بهمن زرین پور هم بازی داشت که در جریان همان نمایش با هم آشنا شدیم و بعد از سه سال همکاری در رادیو، با هم ازدوج کردیم. من بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب به استخدام رسمی صدا و سیما در آمدم و در سال 76 نیز بازنشسته شدم. اولین حقوق دریافتی من از رادیو ماهی دو هزار و پانصد تومان بود که آن زمان رقم قابل توجهی محسوب می شد.
یکی دیگر از فعالیت های هنری من فعالیت در زمینه دوبله بود که توسط زنده یاد تاجی احمدی به سمت آن کشیده شدم، اما چون روحیه ام با رادیو ملموس تر بود صداپیشگی در رادیو را به دوبله ترجیح دادم. شاخص ترین کار من در عرصه دوبله یک مجموعه تلویزیونی خارجی در ژانر جنگی بود که به جای بازیگر اول فیلم حرف زدم. فیلم سینمایی «دزد عروسک ها» را هم که به زبان آذری دوبله شد یکی از کارهای خوبم در زمینه دوبله می دانم.
دستیار علی حاتمی بودم
بهمن زرین پور:فعالیت من در سینما، با دستیاری شروع شد. در چند کار به عنوان دستیار کارگردان فعالیت داشتم که شاخص ترین آنها ستارخان به کارگردانی زنده یاد علی حاتمی بود. من و علی حاتمی، یک آشنایی قدیمی داشتیم و در مواقعی، ساعت ها روی یک فیلمنامه بحثمی کردیم. نوشته های او سرگرمی و شیوه دیالوگ نوشتن او فوق العاده بود.
او برای اولین بار جلوه های ویژه را وارد سینما کرد و با کمک بهارلو، فیلمبرداری که تحصیلاتش را در اروپا گذرانده بود یک متخصص جلوه های ویژه را برای ستارخان از ایتالیا به ایران آورد و اولین بار در آن فیلم بود که در سم اسب چاشنی کار گذاشته شد و زنده یاد جهانگیر فروهر که سوارکار قابلی نیز بود، سوار آن اسب شد. انفجار روی سم اسب رخ داد و فروهر با استادی تمام توانست آن اسب را کنترل کند.
حین کار در آن فیلم این را فهمیدم که جلوه های ویژه در خوب دیده شدن یک اثر چقدر تاثیر دارد. بعد، به مدت 20 ماه با ابراهیم گلستان در فیلم سینمایی «اسرار گنج دره جنی» همکاری داشتم و…
در زیارت مشهد و خانه خدا تمام مردم را دعا کردم
مینا جعفرزاده:آخرین کاری که با حضور من روی آنتن تلویزیون رفت، تله فیلمی بود به مناسب شهادت حضرت امام رضا (ع) که در آن با سوگل طهماسبی همبازی بودم. داستان تله فیلم درباره دختری است که نذر کرده اگر پایان نامه اش را با موفقیت بگذراند، همراه مادرش به زیارت مشهد برود. نقش مادر را من به عهده داشتم و سوگل طهماسبی ایفاگر نقش دختر بود و… در جریان ساخت تله فیلم به زیارت امام رضا(ع) رفتم و از صمیم قلب، برای رفع گرفتاری مردم، سلامتی آنها و سلامتی خانواده ام دعا کردم. همان دعاهایی که موقع زیارت خانه خدا هم کردم.
بعد از بازی در آن تله فیلم، در یکی دو تله فیلم دیگر هم بازی کردم، که یک دفعه ناراحتی قلبی به سراغم آمد و بعد از مراجعه به دکتر مشخص شد گرفتگی رگ قلب دارم که با عمل آنژیو رفع می شود. روزی که عازم اتاق عمل بودم، چون می دانستم در عمل آنژیو از چاقوی جراحی و خون خبری نیست با روحیه خیلی خوبی به اتاق عمل رفتم و اگر از شروع رفتنم به اتاق عمل تا بعد از عمل، از من تصویربرداری می شد یک فیلم دیدنی طنز از کار در می آمد. بعد از انجام عمل آنژیوگرافی، در یک مجموعه شش قسمتی به کارگردانی حسین تبریزی بازی کردم که در آن با کامبیز دیرباز، پژمان بازغی و فریبا کوثری رودررو هستم و کاراکتر مادر آن را ایفا می کنم. قصه مجموعه خانوادگی است و فرازونشیب های یک خانواده را نمایش می دهد.
آپارتمان نشینی، همسایه ها را غریبه کرده است
بهمن زرین پور:در گذشته آب شرب مردم با ذخیره کردن در آب انبار تامین می شد و زمانی که میراب سهم آب خانه ها را می داد، تمام همسایه هاه با همدلی در کنار یکدیگر شب را تا صبح با خوردن تخمه و چای سر می کردند. آن وقت ها منزل پدری من در کوچه بن بستی بین نواب و اسکندری بود، در محله ما، هیچ وقت هیچ خانه ای بدون غذا نمی ماند، به دلیل اینکه هنگام ظهر عادت همسایه ها بود که یکی یک بشقاب غذا بین هم تقسیم می کردند و اگر یک روز غذا نداشتیم، غذای همسایه جایگزین آن بود و هیچ وقت هم همسایه توقع بازگشت غذا را نداشت، آن ارتباطات موجب شکل گرفتن فرهنگی خاص می شد و ارتباطات اجتماعی شکل دیگری داشت…
در «عطر گل یاس» اشاره داشتم که در زندگی آپارتمان نشینی همسایه ها با هم غریبه اند و بی اطلاع از حال و روز یکدیگرند، در حالی که در گذشته یک محله با هم در ارتباط بودند، رفت و آمد داشتند و اگر مشکلی برای یک همسایه به وجود می آمد، تمام افراد محله برای رفع آن کمک می کردند، اما امروز چی؟ به نظر من باید راهی را پیدا کرد که هم با تکنولوژی جلو برویم، هم حافظ فرهنگ خودمان باشیم و برای رسیدن به این مهم، باید از داخل خانه خودمان شروع کنیم تا به اجتماع برسیم. اگر تهیه کننده بودجه لازم را در اختیارم بگذارد، حتماً نوشته هایم را به تصویر می کشم، چون عاشق کارم هستم.
هر کاری انجام داده مورد تایید همسرم بوده است
مینا جعفرزاده:پدرم مخالف فعالیت تصویری من بود و به واسطه احترامی که من و زرین پور برای پدرم قائل بودیم در زمان حیات او کار تصویری انجام ندادم. تا اینکه پدر در سال 59 به رحمت حق پیوست و من از سال 64 تا امروز به طور مداوم در کارهای تصویری اعم از سینمایی، مجموعه تلویزیونی و تله فیلم حضور داشته ام و هر پیشنهاد را که به هر کدام از ما شده، با همدیگر در میان گذاشته و با هم مشورت کرده ایم که آیا پذیرش آن صحیح است یا خیر؟ در واقع هر کاری تا الان انجام داده ام مورد تایید همسرم بوده است. من و همسرم چند کار مشترک داشته ایم که نویسندگی و کارگردانی آنها را هم همسرم انجام داده مثل «عطر گل یاس»، «آوای فاخته»، «حامی»، «زیر گنبد کبود»، «گالش های مادربزرگ»، «هتل پیاده رو»، «ستاره باران» و…
همیشه مایل بودم در کارهایی که بهمن زرین پور نویسندگی و کارگردانی آنها را برعهده دارد حضور داشته باشم، منتهی به دلیل ترس از حرف مردم که نگویند پارتی بازی شده کمتر در کارهای او حاضر می شدم. یکی از ویژگی های کار با بهمن زرین پور ضمن دلنشین بودن آن سختگیری های خاص وی است. در هر کاری که زرین پور کلید زده شرایط کاری به قدری خوب و دلچسب بوده که در پایان کار تمام عوامل با بغض از هم جدا شده اند.
البته، این اواخر بهمن زرین پور کم کار شده و مقابل دوربین دیده نشده، بیشتر نویسندگی کرده و چند فیلمنامه سینمایی و تلویزیونی نوشته که همه آماده اجراست. در «آوای فاخته» یکی از کارهای مشترک من و بهمن زرین پور دخترمان سولماز هم حضوری موفق داشت. رشته اصلی سولماز موسیقی است و بعد از پخش مجموعه «آوای فاخته» توسط کارگردانان مختلفی دعوت به کار شد، اما ترجیح داد به جای ادامه بازیگری، موسیقی را دنبال کند، چون معتقد است یک موسیقیدان در 90 سالگی هم می تواند همیشه نقش اول را داشته باشد، در حالی که در بازیگری با اولین خطی که روی چهره بیفتد، بازیگر هر چقدر هم خلاق باشد، دیگر بازیگر نقش اول نخواهد بود.
او در حال حاضر تدریس موسیقی می کند، ساز اصلی اش پیانو است و به تازگی هم مدرک کارشناسی ارشد از یک دانشگاه معتبر هند گرفته و به زودی تحصیلاتش را در مقطع دکترا، در همین رشته دنبال خواهد کرد. او از چهار پنج سالگی جذب موسیقی شد و از همان سال ها توسط بهترین معلم ها آموزش دید و سپس به هنرستان موسیقی رفت. سولماز که الان 37 ساله است ازدواج کرده و یک فرزند 12 ساله به نام مسیح دارد که شیرینی زندگی من و بهمن زرین پور است. مسیح نه تمایلی به موسیقی دارد و نه به بازیگری و بیشتر علاقمند به نقاشی است.
خیلی سختی کشیده ام
مینا جعفرزاده:وقتی دانش آموز کلاس دوم دبیرستان بودم پدرم سکته کرد و روزهای خیلی سختی را به واسطه کسالت او من و سایر اعضای خانواده سپری کردیم. بعد از ازدواجم هم در ارتباط با کار سینما سختی های زیادی را پشت سر گذاشتم. به عنوان مثال مجموعه «تفنگ سرپُر» در محلی ساخته شد که پر از مار و عقرب بود و همیشه نگران بودم که مبادا در حین کار آسیب ببینم، یا در طول ده ها کار دیگر مجبور بودم ماه ها از خانه و خانواده دور بمانم و به واسطه بازی در یک سکانس گاهی از ساعت پنج صبح با گریم و لباسی خاص، آن هم در فصل تابستان منتظر مقابل دوربین رفتن می ماندم. آن هم در مکان هایی که کولر خاموش بود که مبادا صدای کولر شنیده شود و… سختی های کار، یکی دو تا نیست، بی نهایت است، از کجایش بگویم؟
زنده ام تا زندگی کنم
بهمن زرین پور:زمانی که 24 ساله بودم به عنوان خبرنگار همکاری ام را با رادیو شروع کردم و دو سال در زمینه تهیه گزارش فعالیت داشتم. بعد به قسمت نمایشات رادیویی رفتم و شروع کارم در ادبیات جهان با ترجمه حسن شهباز بود. سپس به داستان های شب به کارگردانی صادق بهرامی منتقل شدم و مدتی که حیدر صارمی در برنامه «جانی والر» همبازی بودم و بعدها در برنامه «خانه و خانواده» با مهدی علیمحمدی همکار شدم و در این مدت خودم نیز به عنوان نویسنده، چند داستان شب نوشتم.
از سال 54 فعالیت های رادیویی را به کلی کنار گذاشتم. مدت کوتاهی همه در عرصه دوبله فعالیت داشتم. هنگام همکاری در رادیو، مینا جعفرزاده همکارم بود و ضمن همکاری به همدیگر علاقمند شدیم و آن علاقه منجر به زندگی مشترک مان شد و هر چه جلوتر رفتیم شکل عمیق تری گرفت به طوری که امروز خیلی سخت است که حتی بتوانیم لحظه ای به زندگی بدون هم فکر کنیم. زندگی خودش یک هنر است. به قول دوستی ما به سرعت می دویم برای زنده ماندن کاش یاد بگیریم آرام قدم برداریم برای زندگی کردن، من و همسر با آرامشی که در کنار فرزندمان داریم فوق العاده احساس خوشبختی می کنیم.
منبع: نمناک
ارسال نظر