مجله «خلاقیت» با این مقدمه می نویسد پس لازم است هنوز هم اصولی را برای تغییر تمرین کنیم تا احتمال موفقیت مان را در زندگی بالا و بالاتر ببریم.
مهم ترین رقیب ما فقط خودمان هستیم
انسان های بزرگ، وارسته، موفق و اثرگذار، افرادی هستند که همواره در حال رقابت هستند؛ البته رقابت از شکلی دیگر و آن هم رقابت با خود است. بله، رقابت با خود، چون در این نوع رقابت هیچ انرژی، زمان و برنامه ای صرف تخریب یا از میدان به در کردن رقیب نمی شود؛ بلکه همواره برنامه ریزی می شود تا از این رقیب سبقت گرفته شود و نسبت به دیروز او در جایگاه بهتری قرار بگیریم. کمی تامل ما را به نتیجه خوبی می رساند، واقعا اگر در طول عمرمان رقابت کنیم و هر روز و هر لحظه از خودمان کمی بهتر شویم، ده سال آینده چه کسی خواهیم بود؟ چرا باید انرژی خود را صرف رقابت با دیگران یا حتی تخریب دیگران یا گاهی از بین بردن رقبا کنیم؟ بیاییم به خودمان قول دهیم که از امروز عمرمان، انرژی مان، فکرمان و برنامه مان برای رشد، توسعه، پیشرفت و بهبود اوضاع خودمان باشد.
ذره ذره تغییر کنیم
تغییرات ناگهانی در بیشتر اوقات با خرابی و خسارت همراه است؛ ولی اگر تغییر تدریجی، مداوم و با برنامه باشد، در مسیر خود کمتر با مقاومت رو به رو می شود. از طرف دیگر راحت تر و سریع تر مورد پذیرش واقع می شود. دقت کرده اید، آدم هایی که تصمیمات ناگهانی می گیرند؛ به طور مثال می گویند من از فردا ورزش کردن را به طور جدی و روزی دو ساعت شروع می کنم، به ندرت می توانند مدت طولانی ورزش کنند؛ ولی در مقابل کسانی که ورزش را با روزی 15 دقیقه نرمش آرام شروع می کنند، پس از مدتی ورزش روزانه مرتب و روزی یک یا دو ساعت در برنامه زندگی شان به جزئی جدایی ناپذیر تبدیل می شود؛ بنابراین بهتر است پس از تصمیم قطعی برای ایجاد تغییر، ابتدا روی کاغذ اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت را بنویسیم و بعد برای هر یک جزئیات را یادداشت کنیم و سپس براساس برنامه، هم چون نسخه یک پزشک و طبق واکنش اقدام کنیم.
غرور، لجاجت و تعصب مانع تغییر است
گفته می شود خطرناک ترین جمله این است: «من همینم که هستم.» در این جمله کوتاه می توانیم غرور، لجاجت، خودرایی، خودخواهی، درجا زدن و به تدریج راندن آدم ها از اطراف خود را حس کنیم. اگر من و شما هم به طور غیرمستقیم یا ناخواسته این جمله در ذهن مان نقشی دارد، باید بسیار مراقب باشیم که از دام رکود، سکون و فسیل شدن رهایی یابیم. انسان های بزرگ حتی از کودکان هم درس می گیرند. استادان خبره و باتجربه بیشتر از واژه «نمی دانم» استفاده می کنند. دانشمندان توانمند در بسیاری از موارد می گویند: «در تخصص من نیست» و انسان های وارسته بیشتر اوقات سکوت می کنند و می گویند: «نظر شما چیست؟» در مثال های بالا با افرادی مواجه هستیم که همواره دوست داشتنی و خواستنی هستند. ساده این که اگر تغییر کنیم، ما را عوض نمی کنند و همیشه ما را می خواهند. راز تغییر در احساس نیاز به تغییر و پرهیز از احساس خودکامگی و برترین بودن است.
مشاوران از خودمان تاثیرشان بیشتر است
اگر همواره اطراف ما کسانی باشند که با «به به» و «چه چه» ما را همراهی کنند، به تدریج ما را به ورطه سقوط پیش خواهند برد. شرکت ها، سازمان ها و کشورها و انسان های موفق، مشاورانی انتخاب می کنند که ضمن نشان دادن راه درست، آن ها را نقد نیز می کنند. شنیده اید می گویند فلانی را دوستانش از راه به در کردند؟ یا می گویند فلانی به واسطه دوستش به آن موقعیت و جایگاه والا دست یافت؟ شنیده اید می گویند اگر فردی را نمی شناسید، ببینید اطرافیانش و کسانی که با او حشر و نشر دارند چطور آدم هایی هستند. ما اغلب برداشت مان از کلمه مشاور فردی است که دفتری دارد و ما برای مشاوره به او مراجعه می کنیم. در حالی که تاثیرگذارترین مشاوران ما، همان پنج نفری هستند که ما در زندگی و کسب و کار بیشترین ارتباط، مراوده و تبادل نظر را با آن ها داریم و ما چکیده آن پنج نفر هستیم. پس همین الان نام پنج نفری را که در اولین طبقه ارتباطی ما قرار دارند، بنویسیم و ببینیم آیا به جایی که می خواهیم برسیم، با این افراد و با این افکار می توانیم برسیم یا خیر؟
روش های تکراری نتایج تکراری خواهند داشت
گاهی اوقات اگر با دقت یک کارتون یا یک فیلم کمدی را تماشا کنیم، می توانیم درس های زیادی از آن بیاموزیم. با کمی دقت متوجه می شویم که شخصیت اصلی فقط با چندین بار تکرار یک اشتباه، موجب خنده بیننده می شود و جالب این که ما فقط می خندیم؛ ولی اگر دقت کنیم بسیاری از امور امروزه ما هم همین گونه است و شاید اگر فیلم زندگی ما را هم با سرعت تند نمایش دهند، متوجه خواهیم شد که طی چند سال چند بار یک اشتباه مشابه را تکرار کرده ایم و پس از مدتی یادمان رفته و بار دیگر همان کار را انجام داده ایم. اگر هزار سال دیگر، همین طور فکر کنیم و این گونه عمل کنیم، همین جا خواهیم بود. اگر می خواهیم جای دیگری باشیم، باید جور دیگری بیندیشیم. برای جور دیگر اندیشیدن به یادگیری روش های جدید، یافتن دوستان جدید، قرار گرفتن در محیط های جدید و تغییر نگرش خود از قانع بودن از وضع موجود به سمت تقاضا و حرکت به وضع مطلوب نیاز داریم. این اتفاق خوب زمانی رخ خواهد داد که خودمان بخواهیم و به آن نقطه از خواستن برسیم و برای رسیدن به این نقطه جواب این سوال را بدهیم که آیا نسبت به 5 سال پیش به اندازه پنج سال رشد، پیشرفت و تغییر کرده ام؟
ارسال نظر