گوناگون

عارف، انتخاب استراتژیک روحانی

پارسینه: انتخاب معاون اول، از نخستین و مهم‌ترین تصمیمات استراتژیک آقای حسن روحانی محسوب می‌شود. این انتخاب به نحوی نمایانگر و منعکس‌کننده میزان خواست و اراده رییس‌جمهوری منتخب به استمرار و بهره‌گیری از روندی است که بستر اقبال عمومی به وعده‌های انتخاباتی و درنهایت پیروزی ایشان را رقم زد.

ناصر هادیان در روزنامه بهار نوشت:

با توجه به این‌که آقای حسن روحانی فردی است مدبر و برخوردار از ملاحظات استراتژیک، به‌خوبی از مختصات این بستر و روند اجتماعی و سیاسی آگاه است. به عبارت دیگر آقای روحانی کاملا از «ائتلاف نانوشته»ای که پشت ایشان قرار گرفت و در جریان مبارزات انتخاباتی به سرعت و با قدرت رقبا را کنار و درنهایت پیروزی ایشان را رقم زد، مطلع است.

معتقدم که تدبیر آقای روحانی در درک اهمیت این «ائتلاف نانوشته» متوقف نمانده و نمی‌ماند بلکه در انتخاب کابینه و در صدر آن معاون اول استمرار پیدا می‌کند. به بیان دیگر اهمیت این پشتوانه نه فقط در پیروزی ایشان بلکه در موفقیت دولت ایشان بسیار حیاتی و ضروری بوده و خواهد بود.

تصورم این است که ایشان به دلیل آگاهی‌ای که نسبت به این مسئله دارد به دنبال این خواهد بود که این ائتلاف را حفظ کند زیرا حفظ این ائتلاف موجب می‌شود که «ماه عسل» ایشان طولانی‌تر شود و یک زیرساخت حمایتی که ایشان بی‌نهایت برای حل مشکلات کشور بدان نیاز دارد، شکل بگیرد.

اکنون آقای روحانی برای گزینش معاون اول دو رهیافت کلی پیش‌رو دارد: نخست رهیافت «کارکردگرایانه» است بدین معنا که در انتخاب معاون اول تنها توجه خود را معطوف به مسائل اجرایی- اداری کند.

رهیافت دوم، رهیافت «سیاسی» است که به‌گونه‌ای رهیافت نخست را می‌تواند در خود جای دهد اما از نگرش استراتژیک بالاتری برخوردار است. رهیافت «سیاسی» در گزینش معاون اول بدین معناست که آقای روحانی متوجه «نقش رهبری سیاسی» رییس‌جمهوری در کنار «نقش اداری- اجرایی» باشد.

به عبارت دیگر آقای روحانی اکنون نه تنها رییس‌جمهوری است بلکه رهبری ائتلاف سیاسی برآمده از آن را نیز برعهده دارد و معاون اول خود را نیز در راستای حفظ و تقویت این ائتلاف و رهبری آن انتخاب می‌کند.

نکته بسیار پراهمیت آن است که ائتلاف سیاسی ایجاد شده نیازمند نقش هدایت‌گری آقای روحانی است. از این‌رو آقای روحانی با تکیه بر ائتلاف انتخاباتی باید یک رویکرد سیاسی را در اولویت دولت خود قرار دهد و آن اشتباهی که آقای خاتمی در هشت سال دوران ریاست‌جمهوری‌اش مرتکب شد را تکرار نکند.

آقای خاتمی در دوران ریاست‌جمهوری رویکرد «کارکردگرایانه» را اولویت قرار داد و بهای لازم را به ائتلاف سیاسی که منجر به انتخاب او شد، نداد و همین امر سبب شد در آن دوران بعضی افراد تندروی کنند و بعضی کندروی و در واقع ائتلاف یکپارچگی خود را از دست داد زیرا اصلاح‌طلبان عملا رهبری و هدایت نمی‌شدند. بر این اساس ما باید از گذشته درس بگیریم و اشتباهات دوباره را تکرار نکنیم.

شاید بعضی به اشتباه تصور کنند که تاکید بر اهمیت ائتلاف و نقش رهبری ائتلاف توسط آقای روحانی به معنای نادیده گرفتن سایر گروه‌های سیاسی و رای‌دهندگانی است که گزینه‌ای غیر از ایشان انتخاب کردند یا اساسا مشارکت نکردند. پرواضح است که آقای روحانی رییس‌جمهوری همه ملت ایران است و دست همکاری به سوی همه افراد شایسته و لایق از هر طیف و گروه و حزبی که باشند دراز می‌کند.

اما نکته مهم در اینجا نهفته است که یکی از نشانه‌های یک جامعه سیاسی (polity)پیشرفته، شفافیت است. شفافیت بیشتر، مسئولیت و پاسخگویی را به‌همراه خود دارد. نگاهی به دوران ریاست‌جمهوری هشت‌ساله آقای احمدی‌نژاد و رفتار گروهی اصولگرایان به عنوان پایگاه سیاسی حامی ایشان به‌خوبی اهمیت این امر را روشن می‌کند. با نزدیک‌تر شدن به پایان ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد و آشکارشدن حجم مشکلات ایجاد شده، طیف اصولگرا تلاش کرد که واقعیت حمایت خود از احمدی‌نژاد را «مبهم» کند. «ابهام‌سازی» به معنای «فرار از مسئولیت» است، در حالی‌که «شفافیت» به معنای «پذیرش مسئولیت» است.

هرچه جامعه سیاسی پیشرفته‌تر باشد شفافیت و مسئولیت‌پذیری هم بیشتر خواهد بود. بنابراین این‌که عده‌ای ائتلاف را پدیده‌ای نامطلوب می‌خوانند و آن را در تعارض با تعامل با سایر گروه‌ها قرار می‌دهند، اساسا اشتباه می‌کنند. در واقع «رییس‌جمهوری همه» بودن و «رهبر ائتلاف» بودن نه‌تنها تعارضی با یکدیگر ندارند بلکه نمادی از پیشرفت سیاسی ساختاری در یک جامعه است. دامن زدن به ابهام و نامشخص گذاردن پایگاه‌های سیاسی و اجتماعی که پیروزی یک رییس‌جمهوری را رقم زده تنها به فرار از مسئولیت و عدم پاسخگویی و فریب مردم در آینده منجر خواهد شد.

در جوامع پیشرفته سیاسی این مسئله، امری بدیهی قلمداد می‌شود و بر این اساس وقتی نامزدی از حزبی به پیروزی می‌رسد نه‌تنها رییس‌جمهوری یا نخست‌وزیر، رییس‌جمهوری یا نخست‌وزیر همه ملت است بلکه جناح حامی او باید جوابگوی کاستی‌ها و خطاهای او نیز باشد و نمی‌توانند به محض روشن شدن نواقص، توپ مسئولیت و پاسخگویی را به زمین دیگری پرتاب کنند و افکارعمومی را منحرف کنند آن‌چنان‌که با نزدیک‌شدن به پایان کار دولت احمدی‌نژاد جناح حامی او سعی کرد «بازی تیمی» را به «بازی انفرادی» تبدیل کند و به راحتی در برابر مردم از خود سلب مسئولیت کرد. بنابراین شفاف‌سازی به نفع همه است.

بر این اساس خوب است که آقای روحانی آنچنان که شایسته دولت تدبیر است نه تنها «رییس‌جمهوری همه» باشد بلکه «رهبری ائتلاف»ی را برعهده گیرد که در پیروزی او نقش داشته و با انتخاب معاون اولی که منعکس‌کننده این نگرش باشد، نخستین گام را در جهت رفع ابهام و به دنبال آن شفاف‌سازی حوزه مسئولیت و پاسخگویی بردارد. حرکت در این مسیر باعث می‌شود تا مردم ارزیابی بهتری از عملکرد افراد و گروه‌های سیاسی داشته باشند و به تدریج زیرساخت‌های جامعه سیاسی ایران نیز تقویت شود.

انتخاب آقای محمدرضا عارف به عنوان معاون اول ریاست‌جمهوری به دلایل متعدد مطلوب و ضروری است. انتخاب ایشان نه‌تنها قوت نقش رهبری ائتلاف از جانب آقای روحانی را نشان می‌دهد بلکه بدنه اجتماعی- سیاسی که در پیروزی وی نقش انکارناپذیری داشتند را نیز مستحکم‌تر می‌کند. این همان سرمایه‌ای است که حل مشکلات داخلی و بین‌المللی ایران امروز بدون آن قابل تصور نیست.

آقای محمدرضا عارف با تمکین به ائتلاف اصلاح‌طلبان و با انصراف تاریخی نقش مهمی در پیروزی ائتلاف اصلاح‌طلبان و اعتدالگرایان داشت و انکار آن نه سنخیتی با واقعیت دارد و نه دستاوردی برای آینده. در پایان ذکر این نکته هم حائز اهمیت است که آقای عارف به عنوان یک نیروی کارآمد با‌سابقه و با‌تجربه در این پست از حمایت بالایی در میان مردم و گروه‌های سیاسی برخوردار است و مسئولان نظام نیز با این انتخاب مخالفتی نخواهند داشت زیرا او یک چهره محترم، معتدل اصلاح‌طلب و دلسوز نظام است که توانایی تعامل با دیگر جریان‌های سیاسی را دارد. از این‌رو انتخاب آقای عارف یک انتخاب استراتژیک خواهد بود.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار