حالا ایران تعیین کننده بازی سوریه خواهد بود!
پارسینه: بعد از کنار رفتن روسیه به عنوان شریک، احتمالاً یک چیز میماند تا مانع شویم که خاور نزدیک دچار از هم گسیختی کامل شود: لحاظ کردن ایران!
اسد همچنان بر مسند قدرت است و احتمالاً راهحل سیاسی بدون او وجود نخواهد داشت. اما روسیه بر اثر بحران کریمه، به عنوان میانجی احتمالی کنار رفته است. آیا لحاظ کردن ایران آخرین امید است؟
جنگ سرد جدید شکاف عمیقی پدید میآورد که نه فقط غرب را از روسیه جدا میکند، بلکه در دیگر مناطق جهان نیز به گسست ادامه میدهد و حل بحرانهایی را دشوار میسازد که، به باور گستردهی جهانیان، برای رسیدن به آن به وجود روسیه نیاز است - در سوریه و احتمالاً ایران.
الحاق کریمه، رئیس جمهور روسیهای را نشان میدهد که دنبال رویارویی رفته و دست برای همکاری سازنده دراز نمیکند. در سوریه، پوتین همچنان جانب اسد را خواهد گرفت - قابل توجه کسانی که روسیه را در حل این بحران مؤثر میدانند.
گر مذاکرات اتمی با ایران ناکام بماند احتمالاً مسکو که به ایران نیروگاههای اتمی میدهد با هیچ تحریمی مؤافقت نخواهد کرد.
در این فاصله ماجرای غمبار سوریه وارد چهارمین سال خود میشود، پایان کشتار در دیدرس نیست. حتی با خوشبینانهترین ارزیابیها، از شروع جنگ داخلی به طور متوسط هر روز۱۵۰ نفر کشته شدهاند. از هر ده سوری چهار نفر از خانه و کاشانهی خود رانده شدهاند.
کشور در حال فروپاشی است: مرزهایی که نیم قرن پیش کشیده شد هر چه بیشتر اهمیت خود را از دست میدهد و در سوریه دیگر جامعهی چند مذهبی وجود نخواهد داشت.
سبعیتی که هر دو طرف در جنگ علیه هم به کار میبرند مرز نمیشناسد. درد و رنج را نمیتوان تشریح کرد؛ کشورهای همسایه به باتلاقش کشیده شدهاند.
عربستان سعودی فرصتی یافت تا علیه ایران بجنگد
اهرمی که بتوان با آن به این ماجرای غمبار پایان داد وجود ندارد. در سطح جهانی روسیه به عنوان شریک کنار میرود و در سطح منطقهای، عربستان و ایران هیزم به آتش میریزند. عربستان سعودی در این میان شاگردِ شعبده باز را میماند که اختیار از دستاش درآمده و فقط میتواند ببازد: اگر ریاض به شورشیان همچنان سلاح بدهد - این را میتوان در این فاصله یک «قانون عربی» نامید - که همواره نیز [این سلاحها] به دست افراطیها و جهادیها میرسد، کسانی را تقویت کرده که ترجیح آنها ایجاد حکومتهای وحشت در وطنهایشان است.
اما اگر سعودی دادن سلاح را متوقف کند به عنوان بازنده مطرح میشود زیرا نتوانسته اسد منفور را از قدرت بیندازد.
در سطح منطقه و در سوریه امیدی به بهبود وضعیت وجود ندارد. در مناطقی که هنوز در اختیار حکومت قرار دارد، قرار است - قانون اساسی سوریه اینگونه مقرر میدارد - تا میانهی ماه مه انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود.
از بین مخالفان کسی نمیتواند در مقابل اسد حاضر شود، زیرا همهی نامزدهای احتمالی در خارج زندگی میکنند. اسد میتواند با انتخابات در ظاهر نشان دهد در جنگ هم اوضاع عادی است و برای هفت سال دیگر زمام امور را به دست بگیرد. سپس میتواند، به ویژه به دلیل فتوحات اخیر ارتش، بخشی از سوریه را که در اختیار دارد طبق تصورات خودش با ثبات کند. او جنگ علیه القاعده در شمال و شرق را به دیگران واگذار خواهد کرد.
نتیجهی سه سال گذشته ناامید کننده است. راهی پر از ارزیابیهای غلط و فرصتهای از دست داده در پشتِ سرغرب قرار دارد. کشورهای غربی مدتی بیش از حد طولانی فکر میکردند در سوریه، مانند دیگر کشورهای بهارعربی، قیامی علیه خودکامهای صورت میگیرد که چندان از حمایت مردم برخوردار نیست.
اگر این چنین میبود اسد - مانند بن علی و مبارک و قذافی - در سال ۲۰۱۱ سقوط میکرد. گرچه اسد در ماههای اول دستور شلیک به روی تظاهرکنندگان صلح طلب را داد اما دست کم یک سوم مردم پشت او بودند: علویها و مسیحیها و دروزیها و اسماعیلیها، حتی بخش مهمی از سنیهای طبقهی متوسط.
آنچه سوریه را از دیگر کشورها متمایز میکند و با تصویر قیام علیه خوکامه انطباق ندارد نفش ریاض است: در سوریه عربستان سعودی فرصت یافت علیه ایران جنگ کند.
نفوذ ایران در منطقه
بنابراین احتمالاً خیلی راهگشا نبود که غرب بر این خواسته اصرار ورزید که راهحل سیاسی، تنها بدون اسد ممکن است. رئیسان جمهوری سابق در آمریکا نیز با دیکتاتورها گفتگو کرده بودند - و جهان را با این کار امنترساخته بودند.
چه بسا زودتر راهحلی پیدا میشد اگر که با منتظر شدن برای سقوط اسد زمان با ارزش را از دست نمیدادند. غرب باید پیشنهاد روسیه را مبنی بر پیدا کردن راهحلی با اسد، نسبت به جدی بودناش مورد آزمون قرار میداد و ایران، یکی از مهمترین نقش آفرینان در سوریه را از همهی گفتگوها دور نگاه نمیداشت. نتیجهی تلخ این است: رهیافت کنونی ناکام مانده است.
بعد از کنار رفتن روسیه به عنوان شریک، احتمالاً یک چیز میماند تا مانع شویم که خاور نزدیک دچار از هم گسیختی کامل شود: لحاظ کردن ایران. ایران، به ویژه از طریق حزب الله، نفوذ بیشتری بر رخداد نظامی در سوریه دارد تا روسیه. پرسش این نیست که آیا ایران میتواند «چیزی عرضه کند» بلکه این است که آیا میخواهد؟
شاید هم میخواهد. زیرا تهران از این طریق میتواند جوَ مذاکرات اتمی را بهتر کند. ایران شریک گفتگوست، آنجا که باید سناریوهای با اسد و یا در زمان بعد از او را مورد بررسی قرار داد. واشنگتن باید در مقابل از عربستان، اصلاح سیاستاش را بخواهد. اما در حال حاضر ریاض ( هنوز) برای این کار آماده نیست.
راینر هِرمان/ فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ / ترجمه: ایران در جهان
جنگ سرد جدید شکاف عمیقی پدید میآورد که نه فقط غرب را از روسیه جدا میکند، بلکه در دیگر مناطق جهان نیز به گسست ادامه میدهد و حل بحرانهایی را دشوار میسازد که، به باور گستردهی جهانیان، برای رسیدن به آن به وجود روسیه نیاز است - در سوریه و احتمالاً ایران.
الحاق کریمه، رئیس جمهور روسیهای را نشان میدهد که دنبال رویارویی رفته و دست برای همکاری سازنده دراز نمیکند. در سوریه، پوتین همچنان جانب اسد را خواهد گرفت - قابل توجه کسانی که روسیه را در حل این بحران مؤثر میدانند.
گر مذاکرات اتمی با ایران ناکام بماند احتمالاً مسکو که به ایران نیروگاههای اتمی میدهد با هیچ تحریمی مؤافقت نخواهد کرد.
در این فاصله ماجرای غمبار سوریه وارد چهارمین سال خود میشود، پایان کشتار در دیدرس نیست. حتی با خوشبینانهترین ارزیابیها، از شروع جنگ داخلی به طور متوسط هر روز۱۵۰ نفر کشته شدهاند. از هر ده سوری چهار نفر از خانه و کاشانهی خود رانده شدهاند.
کشور در حال فروپاشی است: مرزهایی که نیم قرن پیش کشیده شد هر چه بیشتر اهمیت خود را از دست میدهد و در سوریه دیگر جامعهی چند مذهبی وجود نخواهد داشت.
سبعیتی که هر دو طرف در جنگ علیه هم به کار میبرند مرز نمیشناسد. درد و رنج را نمیتوان تشریح کرد؛ کشورهای همسایه به باتلاقش کشیده شدهاند.
عربستان سعودی فرصتی یافت تا علیه ایران بجنگد
اهرمی که بتوان با آن به این ماجرای غمبار پایان داد وجود ندارد. در سطح جهانی روسیه به عنوان شریک کنار میرود و در سطح منطقهای، عربستان و ایران هیزم به آتش میریزند. عربستان سعودی در این میان شاگردِ شعبده باز را میماند که اختیار از دستاش درآمده و فقط میتواند ببازد: اگر ریاض به شورشیان همچنان سلاح بدهد - این را میتوان در این فاصله یک «قانون عربی» نامید - که همواره نیز [این سلاحها] به دست افراطیها و جهادیها میرسد، کسانی را تقویت کرده که ترجیح آنها ایجاد حکومتهای وحشت در وطنهایشان است.
اما اگر سعودی دادن سلاح را متوقف کند به عنوان بازنده مطرح میشود زیرا نتوانسته اسد منفور را از قدرت بیندازد.
در سطح منطقه و در سوریه امیدی به بهبود وضعیت وجود ندارد. در مناطقی که هنوز در اختیار حکومت قرار دارد، قرار است - قانون اساسی سوریه اینگونه مقرر میدارد - تا میانهی ماه مه انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود.
از بین مخالفان کسی نمیتواند در مقابل اسد حاضر شود، زیرا همهی نامزدهای احتمالی در خارج زندگی میکنند. اسد میتواند با انتخابات در ظاهر نشان دهد در جنگ هم اوضاع عادی است و برای هفت سال دیگر زمام امور را به دست بگیرد. سپس میتواند، به ویژه به دلیل فتوحات اخیر ارتش، بخشی از سوریه را که در اختیار دارد طبق تصورات خودش با ثبات کند. او جنگ علیه القاعده در شمال و شرق را به دیگران واگذار خواهد کرد.
نتیجهی سه سال گذشته ناامید کننده است. راهی پر از ارزیابیهای غلط و فرصتهای از دست داده در پشتِ سرغرب قرار دارد. کشورهای غربی مدتی بیش از حد طولانی فکر میکردند در سوریه، مانند دیگر کشورهای بهارعربی، قیامی علیه خودکامهای صورت میگیرد که چندان از حمایت مردم برخوردار نیست.
اگر این چنین میبود اسد - مانند بن علی و مبارک و قذافی - در سال ۲۰۱۱ سقوط میکرد. گرچه اسد در ماههای اول دستور شلیک به روی تظاهرکنندگان صلح طلب را داد اما دست کم یک سوم مردم پشت او بودند: علویها و مسیحیها و دروزیها و اسماعیلیها، حتی بخش مهمی از سنیهای طبقهی متوسط.
آنچه سوریه را از دیگر کشورها متمایز میکند و با تصویر قیام علیه خوکامه انطباق ندارد نفش ریاض است: در سوریه عربستان سعودی فرصت یافت علیه ایران جنگ کند.
نفوذ ایران در منطقه
بنابراین احتمالاً خیلی راهگشا نبود که غرب بر این خواسته اصرار ورزید که راهحل سیاسی، تنها بدون اسد ممکن است. رئیسان جمهوری سابق در آمریکا نیز با دیکتاتورها گفتگو کرده بودند - و جهان را با این کار امنترساخته بودند.
چه بسا زودتر راهحلی پیدا میشد اگر که با منتظر شدن برای سقوط اسد زمان با ارزش را از دست نمیدادند. غرب باید پیشنهاد روسیه را مبنی بر پیدا کردن راهحلی با اسد، نسبت به جدی بودناش مورد آزمون قرار میداد و ایران، یکی از مهمترین نقش آفرینان در سوریه را از همهی گفتگوها دور نگاه نمیداشت. نتیجهی تلخ این است: رهیافت کنونی ناکام مانده است.
بعد از کنار رفتن روسیه به عنوان شریک، احتمالاً یک چیز میماند تا مانع شویم که خاور نزدیک دچار از هم گسیختی کامل شود: لحاظ کردن ایران. ایران، به ویژه از طریق حزب الله، نفوذ بیشتری بر رخداد نظامی در سوریه دارد تا روسیه. پرسش این نیست که آیا ایران میتواند «چیزی عرضه کند» بلکه این است که آیا میخواهد؟
شاید هم میخواهد. زیرا تهران از این طریق میتواند جوَ مذاکرات اتمی را بهتر کند. ایران شریک گفتگوست، آنجا که باید سناریوهای با اسد و یا در زمان بعد از او را مورد بررسی قرار داد. واشنگتن باید در مقابل از عربستان، اصلاح سیاستاش را بخواهد. اما در حال حاضر ریاض ( هنوز) برای این کار آماده نیست.
راینر هِرمان/ فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ / ترجمه: ایران در جهان
همچنین روسیه هم میتواندسوریه راقربانی شبه جزیره کریمه کند.معامله است دیگه .واماآن زنیکه عکس پوتین را می بوسید.آیااوزنده است؟
چرت و پرت بود!
ترجمهي افتضاحي داشت!
چرا از ایران میخواهند به دولت و مردم سوریه خیانت کند ؟راه بهتر این است که از اطماع خودشان در سوریه کم کنند.
پارسینه این مقاله های سخیف و درپیت از کجا میاری؟ مسخرست
خیلی ترجمه مسخره و بدی داشت. منبعش کجاست .حداقل منبعشو مینوشتی