چرا مراسم ختم «مه آفرید» برگزار نشد؟
پارسینه: روی سردر ساختمان با خط آبی رنگ نوشته شده است: «موقوفات مسجد حضرت رسول (ص)». تابلو مطب پزشکان مختلف با خط قرمز رنگ هم ردیف کنار همین تابلو جا خوش کرده اند. بر سر در ساختمان با درشت ترین فونت خط نوشته اند: «سالن نیایش». مقابل سالن سمند نیروی انتظامی با یک درجه دار و یک سرباز توقف کرده اند.
وکیل پرونده مه آفرید امیرخسروی اعلام کرده که دلیل اصلی عدم برگزاری مراسم ختم او که هفته قبل باید برگزار می شد، نگرانی از بروز جنجال در مراسم بوده است.
هفته نامه صدا در تازه ترین شماره خود گزارشی از حواشی این مراسم تهیه کرده است.
در این گزارش آمده است: روی سردر ساختمان با خط آبی رنگ نوشته شده است: «موقوفات مسجد حضرت رسول (ص)». تابلو مطب پزشکان مختلف با خط قرمز رنگ هم ردیف کنار همین تابلو جا خوش کرده اند. بر سر در ساختمان با درشت ترین فونت خط نوشته اند: «سالن نیایش». مقابل سالن سمند نیروی انتظامی با یک درجه دار و یک سرباز توقف کرده اند. هر دو مجله ای را روی پاهایشان گذاشته اند و مطالبی را می خوانند. کنار سمند نیروی انتظامی نیز چند جوان با ته ریش و پیراهن های روی شلوار نشسته اند و آن هم اتفاقا روزنامه می خوانند.
مراسم ختم «مه آفرید امیرخسروی» قرار بود در همین سالن برگزار شود ولی بعد از ظهر روز خاکسپاری نیروی انتظامی به بازماندگان مه آفرید اعلام کرد که از برگزاری مراسم صرف نظر کنند. ماموران نیروی انتظامی نیز مقابل تالار نیایش سعادت آباد آمده اند تا از ازدحام های احتمالی و البته اشتباهی برخی از همراهان یا کارگران و اقوام مه آفرید جلوگیری کنند.
در خیابان اصلی سعادت آباد، فروشگاه های برنده های مختلف به کارشان ادامه می دهند، ماموران راهنمایی و رانندگی از میان ماشین های مدل بالا برخی را دستچین می کنند و برگه جریمه را به دست راننده می دهند و در هوای گرم هم روزسه شنبه هم تعداد کمی راننده جوان خیابان بالایی میدان کاج را بالا و پایین می کنند. شاید هیچ کدام از آنها خبر از سالن کنار دستی میدان کجا ندارند، سالنی که قرار بود مراسم یادبود مهمترین چهره اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در آن برگزار شود. روز یکشنبه هفته گذشته رماسم خاکسپاری مه آفرید امیرخسروی با حاشیه هایی اندک مواجه شده بود.
اعتراض در بهشت زهرا، تعطیلی در سعادت آباد
در میان جمع یک هزار نفری، 2 نفر از کارگرانش با فریاد در غم مرگ کارفرمایشان فریاد سر داده اند. همین دو نفر به سرعت دستبند به دست بازدداشت شده اند تا مراسم خاکسپاری مه آفرید امیرخسروی با کمترین جنجالی به پایان برسد. مه آفرید امیرخسروی بیش از 19 هزار کارگر و کارمند را تحت حمایت شرکت های خود داشت. از جمع پرتعداد کارگرانش تنها 1000 نفر فرصت و جرات پیدا کردند تا بهشت زهرا حاضر شوند و در کنار اسکورت نیروی انتظامی چند قطره ای اشک برای مرگ مالک یکی از بزرگترین هلدینگ های ایران بریزند.
مه آفرید امیرخسروی صبح روز شنبه هفته گذشته ناگهان بالای دارکشیده شد و تقریبا با خبر فوتش، تمامی رسانه های ایران را شوکه کرد. ظهر همان روز خبر در شهر پیچیده بود. راننده تاکسی پشت فرمان وقتی خبر اعدام مه آفرید را شنید، یکی از مهمترین پرسش های شهروندان ایرانی را مطرح کرد: «با اعدام که کاری ندارم، آن سه هزار میلیارد تومان چه شد و آن همه همکار دولتی این آدم کجا رفتند؟» او اشاره به خاوری مدیرعامل فراری بانک ملی و مدیرعامل بانک صادرات داشت که هر کدام سرنوشتی متفاوت از مه آفرید امیرخسروی یافتند. سرمایه دار معروف ایرانی شنبه هفته قبل سرش بالای دار رفت ولی پرونده مربوط به او مجازاتش همچنان در ذهن فعالان اقتصادی ایران باز خواهند ماند.
غلامعلی ریاحی، وکیل مه آفرید امیرخسروی به صدا می گوید: «از ما خواسته اند تا در تهران هیچ برنامه ای نداشته باشیم. به همین دلیل مراسم ختم او که قرار بود در سعادت آباد تهران برگزار شود هم لغو شد. البته مراسمی ختمی در روستای محل تولد او در رودبار برگزار می شود ولی در تهران مراسم دیگری نخواهیم داشت.»
به گفته وکیل مه آفرید امیر خسروی «بعد از این صورت جلسه ای تنظیم شد که خانواده مه افرید امیر خسروی حق نداشته باشد که مراسم تهران را برگزار کند». ریاحی در ادامه توضیح داد: «ولی در همان صورتجلسه ذکر شد که در رودبار و روستای محل تولد مه آفرید برگزاری مراسم بر اساس ضوابط اشکالی ندارد. این صورت جلسه توسط من به عنوان وکیل خانواده امیر خسروی و برادر آن مرحوم و سه نفر از مقام های امنیتی امضا شد.» البته براساس گفته های ریاحی برای برگزاری مراسم ختم مه آفرید در رودبار هم مشکلاتی ایجاد شده بود. مه آفرید خسروی ناگهان اعدام شد، اتفاقی که ریاحی نیز آن را چنین توصیف می کند:« ما هم از اعدام ناگهانی خبر نداشتیم.»
مه آفرید امیرخسروی یکی دیگر از سرمایه داران ایرانی به شمار می آید که سرش بالای دار رفت. مدت ها قبل دیگرانی نیز بودند که یا گلوله های سعید عسگر نصیبشان شد، یا گردنشان با تنا دار آشنا شد یا اینکه اموالشان به حکم داده مصادره شد.
مه آفرید چرا اعدام شد؟
«آقای نماینده دادستان حرفهایی از معدل ۱۰ دیپلم من به میان آورد در حالی که اگر فرض کنیم من از نظر ذهنی کندذهن باشم حاضرم با بزرگترین دکترای اقتصاد ایران بحث و چالش کنم. حاضرم در یک اتاق دربسته تحت الحفظ باشم و پس از تنها ۴ سال ۴ شرکت خریداری شده را به سوددهی برسانم بدون آنکه یک ریال به من پول بدهید.»
مردی که قصد داشت 4 شرکت را پس از 4 سال به سوددهی برساند، یک هفته است که زیر تلی از خاک، بدون برگزاری مراسم ختم و با خاطره ای نه چندان مطلوب در ذهن مردم ایران آرمیده است. او با پرونده 33 جلدی و 12 هزار صفحه ای، دومین اعدامی بزرگ تاریخ اقتصاد ایران به شمار می آید.
همسرش او را چنین روایت می کند: «آدم ساکت و تودار و محکم. اصلا حسود نبود. دوست داشت همه چیز از طرف خودش برای دیگران برود. چشمداشتی به کسی نداشت. باور نمیکنید وقتی ما از شمال میآمدیم یک خانواده کنار جاده بودند، سوارشان میکرد.میگفت گناه دارند. به هر چیزی میخواست میرسید. مثلا کارآفرینی آرزویش بود.به آرزویش هم رسید اما نمیدانم چرا اینطور شد؟ استرسهای زیادی داشت. مثلا شبها غالبا بیخواب میشد. ساعت دو، سه بلند میشد و راه میرفت. آن قدر راه میرفت تا صبح بشه و از خونه بیرون بزنه. صبحها با اینکه راننده جلوی درخانه منتظرش بود، کتش را برمیداشت و پیاده میرفت سر خیابان و تاکسی میگرفت تا برود سرکار. یک استرس دائمیهمراهش بود.» مرد ساکت سابق در سکوت دفن شد و در سکوت برایش مراسم عزاداری برپا کردند.
خدا بيامرزدش.
فطرت ایشان دغدغه بیت المال را داشت . ایشان از اعمال بد خویش نگران بوده است .پول حلال آدم را به آرامش می رساند نه پول حرام !!!!!!!!! ایشان حق الناس را از بین برده است .خانواده اش دعا کنند که خداوند ایشان را ببخشد در غیر اینصورت جهنم بد جایگاهی است
حالا واقعا اعدام شد؟راسته میگن دلیل اعدامش این بوده که میخاسته اسمهای دزدهای واقعی رو بگه؟
ما که نفهمیدیم چی شد. این آقا تنهایی این همه پول رو برده بود؟ به نظرم مثل همیشه حقیقت پنهان مانده
عجب متن تبلیغاتی ودلسوزانه ای تهیه شده همسر مرحوم آیا می دانیدآبروی بانکی ها را بردوهرجا می رفته رشوه میداده
(نه اینکه ازش مطالبه کنند)ویکبار ازش پرسیدی این کاخ ها راچگونه می ساز ی؟درتهران مجوز محیط زیست شمال را می دهی به کارمند ...