آنچه در نامه احمدی نژاد به اوباما دیده نشد
پارسینه: نامه احمدينژاد به اوباما كه حتما به سرنوشت اسلافش دچار شده و بيپاسخ خواهد ماند، حاوي چند نكته مهم است.
اول: احمدينژاد قصد دارد همچنان و به هر طريقي خودش را در رسانهها مطرح كند. در اين وضعيت بيتوجهي رسانههاي اصولگرايي مانند فارس، تسنيم، مشرق، و برخي از رسانههاي اصولگراي نسبت به اين تمايل احمدينژاد به ديده شدن، بياهميت نيست.
دوم: او در اين نامه خواستار بازگرداندن دو ميليارد دلار دارايي توقيف شده ايران شده است. دو ميليارد دلاري كه توسط دولت خود او به عنوان اوراق قرضه در آمريكا سرمايهگذاري و يا به عبارت روشنتر در اختيار آمريكا قرار گرفت تا به راحتي بتواند به آنها دستبرد بزند. احمدينژاد حدس مي زند كه تلاش هاي روحاني ميتواند در اين باره به ثمر برسد و اوباما نيز قصد دارد در اواخر دوره رياست جمهوري، حركتي ديگر در جهت تقويت روابط انجام دهد. از اين رو خواسته تا هرچه زودتر خودش را به ماجراي اين بازگشت احتمالي اين پولها سنجاق كند و در صورتي كه اين اتفاق بيفتد آن را به عنوان يكي از دستاوردهاي نامه اش به اوباما تلقي كند
سوم: مهمترين بخش نامه احمدينژاد به اوباما جايي است كه از بین كلمات، «ميل» و «علاقه شديد» او براي برقراري رابطه با آمريكا در دوره رياستجمهوري و حال حاضر را ميتوان مشاهده كرد. او از عدم «اصلاح روابط ايران و آمريكا» اظهار «تاسف» ميكند و مينويسد: «این تعهدات صریح جناب عالی از جمله اعلام علنی و همچنین کتبی شما برای اصلاح روابط با ملت ایران و جبران حدود شصت سال اجحافات و مظالم رفته توسط دولتهای متعدد آمریکا علیه ملت ایران ، متاسفانه به هر دلیل، جامه عمل نپوشید و همان سیاست ها و روند خصمانه گذشته کمابیش به شکل دیگری ادامه پیدا کرد.»
احمدي نژاد در اين بخش از نامه همچنين ادعايي را نيز مطرح ميكند. اينكه اوباما به صورت «كتبي» نيز خواستار اصلاح روابط بوده اما «متاسفانه به هر دليل» اين خواسته دو طرفه «جامعه عمل نميپوشد». به كار بردن واژه «به هر دليلي» يعني او نميخواهد در مورد اين «دلايل» توضيح دهد. دلايل از نظر او چيزي نيست كه او بخواهد يا بتواند راجع به آن سخن بگويد.
به خوبي ميدانيم كه احمدينژاد خصوصا در اواخر دوران رياست جمهوري تمايل شديدي به ارتباط با آمريكا داشت. حتي در آخرين سفرش به نيويورك رسما اعلام كرد كه حاضر به گفتوگوست اما با اين حال همانطور كه نامههاي او به جورج دبليو بوش و اوباما بيپاسخ مانده بود، اين درخواست نيز با بياعتنايي و بيتوجهي اوباما روبهرو شد. البته ميدانيم كه در همان حوالي زماني آمريكا گفتوگوهايي را با ايران از طريق عمان آغاز كرده بود كه متولي آن نه محمود احمدينژاد، بلكه وزارتخارجه او يعني علي اكبرصالحي بود. صالحي يك سالي است كه در گفتوگوهاي متعدد جزئيات آن را افشا كرده است. او در گفتوگو با هفته نامه مثلث و ماهنامه ديپلمات مشخص مي كند كه احمدينژاد با اين گفتوگوها مخالف بود. شايد علت اين مخالفت را بتوان در اشتياق او براي انجام اين گفتوگوها توسط خودش جستوجو كرد چرا كه پيش از آن نيز رسانههايي از تلاش مشايي براي گشودن راه گفتوگو با آمريكا خبر داده بودند. يكي ديگر از دلايل كينه توزيهاي نزديكان دولت قبل به علياكبر صالحي را نيز در همين ماجرا مي توان جستوجو كرد. آنها از اينكه صالحي چنين نقشي را ايفا كرد به شدت آزرده خاطر هستند.
همچنين ميدانيم كه اولین بار سال ۹۰ دو رسانهی پر نفوذ آمریکا و انگلیس (واشنگتن پست و بی.بی.سی) گزارشی را به طور هم زمان درج کردند که حاکی از این بود که تیم مشاوران احمدي نژاد به رهبری «اسفندیار رحیم مشایی» برنامهای جدی برای رایزنی با طرفهای آمریکایی تدارک دیدهاند. «واشنگتن پست» با استناد به گزارش منابع خبری خود در مورد «تلاشهای اسفندیار رحیم مشایی برای گشودن باب مذاکره با آمریکا» نوشت: «آقای مشایی «علایم متعددی فرستاده مبنی بر این که مایل به دیدار با مقامهای آمریکایی است.»
در این میان شبکهی «بی.بی.سی» در گزارش خود نکاتی فراتر از مطالب واشنگتن پست منتشر کرد و نوشت: «برخی شواهد حاکی از آن است که گروهی از مدیران احمدی نژاد در فرصت دیدار نیویورک پیشنهاد مبادلهی امتیازاتی را بین طرف آمریکایی و ایرانی به امید برچیدن تحریمها مطرح میکنند.»
اگرچه پرداختن به نامه اي كه بيشتر از همه به خاطر در معرض ديد قرار گرفتن احمدينژاد نوشته شده است، خالي از ارزش است، با اين وجود از آنجا كه اين نامه نشان ميدهد او درحالي كه در مجامع عمومي ژستهاي استكبارستيزانه ميگرفت، چگونه تا «بندندان» علاقهمند به برقراري رابطه با آمريكا بود، نميتواند بياهميت باشد.
دوم: او در اين نامه خواستار بازگرداندن دو ميليارد دلار دارايي توقيف شده ايران شده است. دو ميليارد دلاري كه توسط دولت خود او به عنوان اوراق قرضه در آمريكا سرمايهگذاري و يا به عبارت روشنتر در اختيار آمريكا قرار گرفت تا به راحتي بتواند به آنها دستبرد بزند. احمدينژاد حدس مي زند كه تلاش هاي روحاني ميتواند در اين باره به ثمر برسد و اوباما نيز قصد دارد در اواخر دوره رياست جمهوري، حركتي ديگر در جهت تقويت روابط انجام دهد. از اين رو خواسته تا هرچه زودتر خودش را به ماجراي اين بازگشت احتمالي اين پولها سنجاق كند و در صورتي كه اين اتفاق بيفتد آن را به عنوان يكي از دستاوردهاي نامه اش به اوباما تلقي كند
سوم: مهمترين بخش نامه احمدينژاد به اوباما جايي است كه از بین كلمات، «ميل» و «علاقه شديد» او براي برقراري رابطه با آمريكا در دوره رياستجمهوري و حال حاضر را ميتوان مشاهده كرد. او از عدم «اصلاح روابط ايران و آمريكا» اظهار «تاسف» ميكند و مينويسد: «این تعهدات صریح جناب عالی از جمله اعلام علنی و همچنین کتبی شما برای اصلاح روابط با ملت ایران و جبران حدود شصت سال اجحافات و مظالم رفته توسط دولتهای متعدد آمریکا علیه ملت ایران ، متاسفانه به هر دلیل، جامه عمل نپوشید و همان سیاست ها و روند خصمانه گذشته کمابیش به شکل دیگری ادامه پیدا کرد.»
احمدي نژاد در اين بخش از نامه همچنين ادعايي را نيز مطرح ميكند. اينكه اوباما به صورت «كتبي» نيز خواستار اصلاح روابط بوده اما «متاسفانه به هر دليل» اين خواسته دو طرفه «جامعه عمل نميپوشد». به كار بردن واژه «به هر دليلي» يعني او نميخواهد در مورد اين «دلايل» توضيح دهد. دلايل از نظر او چيزي نيست كه او بخواهد يا بتواند راجع به آن سخن بگويد.
به خوبي ميدانيم كه احمدينژاد خصوصا در اواخر دوران رياست جمهوري تمايل شديدي به ارتباط با آمريكا داشت. حتي در آخرين سفرش به نيويورك رسما اعلام كرد كه حاضر به گفتوگوست اما با اين حال همانطور كه نامههاي او به جورج دبليو بوش و اوباما بيپاسخ مانده بود، اين درخواست نيز با بياعتنايي و بيتوجهي اوباما روبهرو شد. البته ميدانيم كه در همان حوالي زماني آمريكا گفتوگوهايي را با ايران از طريق عمان آغاز كرده بود كه متولي آن نه محمود احمدينژاد، بلكه وزارتخارجه او يعني علي اكبرصالحي بود. صالحي يك سالي است كه در گفتوگوهاي متعدد جزئيات آن را افشا كرده است. او در گفتوگو با هفته نامه مثلث و ماهنامه ديپلمات مشخص مي كند كه احمدينژاد با اين گفتوگوها مخالف بود. شايد علت اين مخالفت را بتوان در اشتياق او براي انجام اين گفتوگوها توسط خودش جستوجو كرد چرا كه پيش از آن نيز رسانههايي از تلاش مشايي براي گشودن راه گفتوگو با آمريكا خبر داده بودند. يكي ديگر از دلايل كينه توزيهاي نزديكان دولت قبل به علياكبر صالحي را نيز در همين ماجرا مي توان جستوجو كرد. آنها از اينكه صالحي چنين نقشي را ايفا كرد به شدت آزرده خاطر هستند.
همچنين ميدانيم كه اولین بار سال ۹۰ دو رسانهی پر نفوذ آمریکا و انگلیس (واشنگتن پست و بی.بی.سی) گزارشی را به طور هم زمان درج کردند که حاکی از این بود که تیم مشاوران احمدي نژاد به رهبری «اسفندیار رحیم مشایی» برنامهای جدی برای رایزنی با طرفهای آمریکایی تدارک دیدهاند. «واشنگتن پست» با استناد به گزارش منابع خبری خود در مورد «تلاشهای اسفندیار رحیم مشایی برای گشودن باب مذاکره با آمریکا» نوشت: «آقای مشایی «علایم متعددی فرستاده مبنی بر این که مایل به دیدار با مقامهای آمریکایی است.»
در این میان شبکهی «بی.بی.سی» در گزارش خود نکاتی فراتر از مطالب واشنگتن پست منتشر کرد و نوشت: «برخی شواهد حاکی از آن است که گروهی از مدیران احمدی نژاد در فرصت دیدار نیویورک پیشنهاد مبادلهی امتیازاتی را بین طرف آمریکایی و ایرانی به امید برچیدن تحریمها مطرح میکنند.»
اگرچه پرداختن به نامه اي كه بيشتر از همه به خاطر در معرض ديد قرار گرفتن احمدينژاد نوشته شده است، خالي از ارزش است، با اين وجود از آنجا كه اين نامه نشان ميدهد او درحالي كه در مجامع عمومي ژستهاي استكبارستيزانه ميگرفت، چگونه تا «بندندان» علاقهمند به برقراري رابطه با آمريكا بود، نميتواند بياهميت باشد.
ارسال نظر