گوناگون

سبزواری: آقا گفتند این سرود پخش نشود

جهان نوشت:


۵۳ سالگی، روزگار پختگی سنی، شخصیتی و هنری یک شاعر و نویسنده است و سبزواری در این سن و سال از ۲ خصلت توأمان خود، یعنی‏ بهره‏مندی از قریحه شاعری و ذوق‏ موسیقایی در کنار تعهد به اسلام و هنر متعالی استفاده کرد و بهترین‏ سرودهای حماسی را آفرید؛ آن هم برای جنبشی که‏ می‏رفت تا بزودی به انقلابی اسلامی، مردمی و فراگیر تبدیل شود.

بی‌هیچ مبالغه‌ای می‌توان ادعا داشت هر دفتر شعر حمید سبزواری، بخشی از تاریخ، فرهنگ، مبارزات و هویت جمعی مردم ایران را شامل می‌شود و هر شعر و بخصوص سرود او خاطره مشترکی برای نسل انقلاب به همراه دارد؛ خاطره‌ای که گاه اشکی و گاه لبخندی را روی صورت مردم می‌نشاند.

در مجموعه شعرهای شما بندرت با اثری روبه‌رو می‌شویم که ارجاع اجتماعی نداشته باشد. شاید هیچ کس به اندازه خودتان نتواند از دلایل این نوع رویکرد سخن بگوید.

آن چیزی که همه می‌دانند این است که من شعر برای چشم، لب، گونه و گیسو نمی‌سرایم، یعنی اگر هم مواردی باشد یک نماد و استعاره است و همواره تاکید کرده‌ام شعری که هدف سیاسی و اجتماعی نداشته باشد، هرگز نخواهم گفت و این برای من از هر چیزی ارزشش بیشتر است.

به نظر من شعر و هنر باید در خدمت اسلام و امت اسلام باشد و در واقع شعر مردمی، شعری است که در خدمت مردم باشد و آنها را به سمت کمال و تعالی سوق دهد، نه این که باعث تفریح و سرگرمی شود و چندی بعد در هیچ حافظه و خاطره‌ای نماند.

می دانم که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی منزل شما همواره محفل و پایگاهی برای فعالیت‌های ادبی ـ سیاسی بود. از آن جلسات خانگی و مخفیانه برای ما بگویید.

همان‌طور که اشاره کردید پیش از پیروزی انقلاب شب‌های شنبه در منزل ما انجمنی ادبی تشکیل می‌شد که چند نفری از دوستان همیشه در آن حاضر بودند…

چند نفر از این شاعران را نام ببرید.

مرحوم محمود شاهرخی، مرحوم اوستا، زنده‌یاد خانم سپیده کاشانی، مشفق کاشانی و برخی دیگر از شاعران از جمله یک شاعر کردستانی هم بود که اتفاقا سُنی مذهب بود، ولی عجیب ارادتی به امام(ره) داشت.

این انجمن اگرچه انجمن تخصصی شعر بود ولی تنها فعالیت ادبی نداشت و تقریبا محرمانه هم برگزار می‌شد و اعضای انجمن را کسانی تشکیل می‌دادند که مورد اعتماد بودند.

به خاطر می‌آورم آن زمان امام(ره) در تبعید بودند و ما در این جلسات ضمن این که شعر می‌خواندیم فعالیت‌های سیاسی هم انجام می‌دادیم و در واقع انجمنی که ما داشتیم، بهانه‌ای بود تا قدم‌هایی برای انقلاب برداریم.

استاد درباره نوع فعالیت‌های سیاسی کمی بیشتر توضیح دهید.

به عنوان مثال یکی از فعالیت‌های ما در آن دوران این بود که شب‌ها دور هم جمع می‌شدیم و مطالبات و خواسته‌های مردم را بررسی می‌کردیم و سپس در قالب شعر و سرود و گاهی شعار پیاده می‌کردیم و مدتی نمی‌گذشت که این شعارها و شعرها در تظاهرات‌های خیابانی از زبان مردم جاری می‌شدند.

اگر بخواهید برای شعرها و شعارهایی که در آن حال و هوا و در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب در زبان مردم جاری می‌شد چند ویژگی قائل شوید، به چه نکاتی اشاره می‌کنید؟

ببینید ریشه‌های شعر انقلاب را باید در رفتار نادرست و خودخواهی‌ها و دیکتاتوری‌های حکومت پهلوی جستجو کرد و این شعر همواره دوشادوش حرکت انقلابی مردم ایران در برابر طاغوت بوده است؛ در آن زمان روزهای سخت و سیاهی بر مردم می‌گذشت و بسیاری از آزادیخواهان به خاطر دفاع از اسلام و امام رنج زندان و شکنجه را تحمل کردند، پس شاعر نمی‌تواند نسبت به این بی‌عدالتی‌ها بی‌تفاوت باشد.

جرقه‌های اول و گام‌های نخستین جریان شعر انقلابی از دهه ۱۳۴۰ و با قلم و خلاقیت و تعهد تعداد انگشت‌شماری از شعرا آغاز شد و بتدریج میان دیگر شاعران هم گسترش یافت. اشعار در آن زمان چند موضوع را مورد توجه قرار می‌دادند، از افشای سرسپردگی حکومت پهلوی به بیگانگان و خیانت آنها گرفته تا ستمگری آنان بر مردم. همه اینها بخش‌های مختلفی از دغدغه‌های شعرها بودند.

البته سرودن درباره شهدای مبارز و انقلابی و همین طور پیرامون شخصیت امام‌خمینی(ره) هم از دیگر موضوعات این شعرها بود. به بیان دیگر شعر انقلاب، شعری بود که مردم را در طول مبارزات به حرکت درمی‌آورد و انصافا این شعرها و سرودها یکی از عوامل بیداری مردم ایران بود.

نکته دیگری که درباره سرودها باید به آن اشاره کنم این است که این سرودها که ماندگار شده‌اند به این دلیل است که از زبان و ذهن مردم سرچشمه گرفته‌اند. بگذارید مثالی بزنم ببینید، مثلا:

ما همه سرباز توایم خمینی

گوش به فرمان توایم خمینی

این سطرها اگرچه شاید از نظر قافیه مشکل داشته باشند، اما مشکل عروضی ندارند و فقط مثلا اگر به جای «فرمان» بگذاریم «آواز» دیگر اشکال فنی و ادبی ندارد، اما می‌خواهم بگویم واقعا ذهن و زبان مردم هم موزون بود ببینید در زمان شاه همه را به صف می‌کردند و سرود «شاهنشاها زنده‌بادا» را می‌خواندند و من از همان زمان به فکر بودم که انقلاب که پیروز شد نیاز به سرود هست و این‌چنین شد که بیشتر سرودها را ساختم.

مثال دیگری که در ارتباط با مردم و شعارها و سرودها می‌توانم بزنم همین «ازهاری بیچاره این ملتم نواره» است که در این مورد هم من شاهد بودم که یک روز در میدان آزادی بودیم و جمعیت هم آمده بود.

در میان جمعیت یک جوانی لاغراندام که معلوم بود چند روز است که از زندان آزاد شده و شکنجه شده است به یکباره این شعار را فریاد زد و قبل از آن هم هیچ‌کس نشنیده بود بلافاصله جمعیت پشت سر او این شعار را تکرار کردند و سریع هم فراگیر شد.

همین جوان دور میدان می‌چرخید و دوباره فریاد زد: «ازهاری بیچاره نوار که پا نداره» مردم هم دوباره پشت سر او همین شعار تکرار می‌کردند.

ذهن مردم ایران واقعا موزون و آهنگین است و یکی از دلایل استقبال از سرودها همین مردم هوشمند و خوش‌ذوق است. به هر حال از مردمی که بیش از ۱۰۰۰ سال تاریخ ادبیات پر افتخار دارد انتظار دیگری هم نیست.

جرات و جسارتی که در آن روزگار مردم ایران، شاعران و هنرمندان متعهد و انقلابی از خود نشان دادند و در برابر حکومتی که از سوی غرب و آمریکا و انگلیس حمایت می‌شد، ایستادند و پیروز شدند شاید در باور هیچ کس نمی‌گنجید و امروز هم شاهد هستیم نهضت‌های اعتراضی در سراسر جهان شکل گرفته است.

اگر موافق هستید سراغ سرودهای انقلابی برویم که شما آفریده‌اید؛ مانند خمینی ای امام، این بانگ آزادی، برخیزید ای شهیدان خدایی و… درباره این سرودها و خاطراتشان سخن بگویید، بویژه سرود خمینی ای امام که در لحظه ورود حضرت امام پخش شد.

این سرود را من مدت‌ها پیش از پیروزی انقلاب سروده بودم؛ یعنی وقتی امام(ره) در تبعید بودند و از نجف به پاریس رفتند؛ داستان هم از این قرار بود که در آن موقع اعلامیه‌های حضرت امام شبیه شب‌نامه تکثیر و پخش می‌شد. از طرفی سخنرانی‌های ایشان هم در نوارهای کاست ضبط می‌شد و دست به دست می‌چرخید. در بسیاری از موارد که این نوارها تکثیر می‌شدند، یک طرف آنها خالی بود برخی از دوستان انقلابی به من پیشنهاد دادند حمید! تو بیا و شعری برای طرف دیگر نوار بگو، من هم دیدم پیشنهاد خوبی است و شروع به سرودن کردم و یکی از شعرهایی که سرودم «خمینی ای امام» بود که به همراه سخنرانی‌های امام تکثیر می‌شد.

در واقع پیش از پیروزی انقلاب و بهمن ۱۳۵۷ بسیاری از مردم این سرودها را داشتند و گوش کرده بودند.

البته به نظرم این سرود با ورود حضرت امام (ره) به ایران و پخش آن جایگاه دیگری پیدا کرد؟

بله؛ هنگامی که قرار شد بالاخره امام(ره) به ایران بیایند، با خود گفتم خوب است شعری داشته باشم که در فرودگاه بخوانم، ۳ تا شعر آماده کردم. «خوش آمدی امام ما»، « خمینی ای امام» و «برخیزید ای شهیدان» را که سروده بودم، برای آن روز آماده کردم که «خمینی ای امام» قبلا ضبط شده بود و آن را ضبط مجدد کردیم و خدا را شکر در فرودگاه پخش شد.

شما خودتان آن روز در فرودگاه بودید؟

متاسفانه ازدحام جمعیت خیلی بود و شاید بتوانم بگویم تا چند کیلومتر اطراف فرودگاه مردم به استقبال از امام خمینی(ره) آمده بودند و من نتوانستم در فرودگاه حضور داشته باشم. من در همان روزها با خودم فکر کرده بودم که امام(ره) از فرودگاه به کجا خواهند رفت و مطمئن بودم ایشان تا به مزار شهدا نروند، جای دیگری نخواهند رفت. به هر حال ما برای انقلاب جوان‌های بسیاری دادیم مردم و مبارزان بسیاری شهید شدند و مطمئن بودم ایشان حتما به بهشت زهرا(س) خواهند رفت.

برخیزید ای شهیدان راه خدا

ای کرده بهر احیای حق جان فدا

برخیزید رهبر آمد کنون در کنارتان

این سرود را هم در بهشت زهرا پخش کردند و من همیشه با خاطره آن روزها زندگی می‌کنم، هر وقت حرف آن روزها می‌شود، می‌گویم انگار کسی به من الهام کرده بود که این دو شعر را بسرایم.

می دانید اشعار و سرودهای انقلابی در حال و هوای خاصی سروده شده‌اند، دوست دارم جوانان بدانند که آرامش و امنیتی که امروز داریم به آسانی به دست نیامده است؛ قدردان امروز باشیم؛ چقدر خون پاک و مطهر شهدا بر زمین ریخته شده است و چه جوانانی به شهادت رسیده‌اند تا امروز براحتی زندگی کنیم.

در همین رابطه یکی از پیشنهادهای من این است که آرشیو سرودهای انقلابی ایجاد شود تا میراثی غنی در این حوزه برای آیندگان باقی بماند.

این را برای اشعار خودم نمی‌گویم، اشتباه نشود. بلکه تمام سرودهای انقلابی که سروده شده و آهنگسازی شده باید معرفی شود و در اختیار نسل جوان و آیندگان قرار گیرد.

همین جا یک نکته را هم اضافه کنم که شاید برای شما جالب باشد و شاید هم باور نکنید ولی من خودم از سرودهای دوران انقلابم نسخه‌ای ندارم و بارها از دوستان خواسته‌ام تا اگر امکانش باشد نسخه‌ای از مجموعه آثار من را که روی آنها آهنگسازی شده است در اختیارم بگذارند و امیدوارم این گفت‌وگو سبب خیری شود. به هر حال این سرودها برای خود من بسیار خاطره‌ساز هستند و دوست دارم در منزل مجموعه آنها را داشته باشم.

استاد! یکی دیگر از سرود‌های ماندگار و انقلابی شما در رثای شهید مطهری است «ای مجاهد شهید مطهر / مرتضی را چو آیینه مظهر…» اگر اشتباه نکنم این سرود در سالگرد شهید مطهری خلق شد؟

به این شکل و فرم فعلی که روی آن آهنگ هم گذاشته شده است و سپس خوانده شد، بله در سالگرد شهید مطهری بود، اما واقعیت این است که من بلافاصله پس از شهادت ایشان بشدت برانگیخته شدم و از شنیدن خبر شهادتشان تا ساعت‌ها می‌گریستم و سپس آن بغض و آن اندوه فراوان در کلمات آمد و تبدیل به سرودی شد که در سالگرد شهادت ایشان با تغییراتی به شکل کنونی درآمد.

یکی از خاطرات خوب و متفاوت شما که پیش از این هم برای من تعریف کرده‌اید شعر «این پیروزی خجسته باد» است، فکر می‌کنم برای خوانندگان ما چگونگی سرودن و پخش این سرود جالب باشد.

به یاد دارم بهانه سرودن «این پیروزی خجسته باد» یکی از موفقیت‌های رزمندگان اسلام در جبهه‌های جنگ بود. این سرود را ساختیم و در اختیار مسوولان صدا و سیما قرار دادیم تا پخش کنند، اما مدتی گذشت و دیدم این سرود پخش نشد. وقتی دلیلش را جویا شدم گفتند آقای خامنه‌ای گفتند که پخش نشود و من همان موقع مطمئن بودم که بینشی پشت این تصمیم وجود دارد، چون ایشان بسیار انسان عمیقی هستند. اتفاقا چند وقتی گذشت و با تعدادی از دوستان در اصفهان بودیم که صدای پخش این سرود را شنیدم و به دوستان گفتم که برویم که پیروزی و اتفاق مهمی رخ داده است و آن پیروزی هم آزادسازی خرمشهر بود و این سرود با بینش آقا در زمان مناسبی پخش شد.

بانگ آزادی

این بانگ آزادی ست، کز خاوران خیزد
فریاد انسان‌هاست، کزنای جان خیزد
اعلام توفان‌هاست، کز هر کران خیزد
آتشفشان قهر ملت‌های در بند است
حبل‌المتین توده‌های آرزومند است
الله‌اکبر، خمینی رهبر
دشمن بداند ما موج خروشانیم
زاییده بحریم، فرزند توفانیم
در سنگر اسلام، بگذشته از جانیم
بازو به بازو، صف به صف، ما آهنین جنگیم
سنگر به سنگر، جان به کف آماده جنگیم
تخت شهنشاهان، شد سرنگون از ما
بخت تبهکاران، شد واژگون از ما
دامان آزادی، شد لاله‌گون از ما
ما حافظ آزادی و اسلام و قرآنیم
ما در پی آسایش و معراج انسانیم
الله‌اکبر، خمینی رهبر
ما در ره اسلام، پیمان خون بستیم
زنجیر استعمار، مردانه بگسستیم

شهید مطهر

ای مجاهد شهید مطهر
مرتضی را چون آیینه مظهر
ای شهید ره حکمت و علم
خون تو حافظ دین و دفتر
در عزای تو ای بحر تقوا
دیده در خون دل شد شناور
گریه بر ناله ره بسته و غم
می گدازد دلم را به مزمر
خامه لرزد در کف من از غم تو
چون سرایم ماجرای ماتم تو
در شگفتم من چه گویم خدایا
تا که غم نشکند داغ من را

در عزای جان‌گدازت
سینه سوزد چو کانون اخگر
بشکند دست آن کس که برکند زین چمن آن درخت تناور
حیف از آن نوبهارآفرین باد
کز خزان ستم گشته پرپر
هر شب و روز دیده بارد گوهر پاک
از غم تو ای امید خفته در خاک
خشم امت ز سوگ تو جوشید
بی تو رهبر سیه جامه پوشید
خود نمیری که مردن تو را نیست زنده‌ای زنده تا صبح محشر
نقش هر دفترت زندگی ساخت
زندگی از تو زاید مکرر
ای خطیب دلنواز نکته پرداز
عندلیب نغمه‌ساز کرده پرواز

خمینی ای امام
خمینی ای امام، خمینی ای امام
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
هر زمان می‌رسد از تو این ندا
ای اسیران و مستضعفان به پا
زیر بار ستم زندگی بس است
نزد طاغوتیان، بندگی بس است
بود شعار تو به راه حق پیام
ز ما تو را درود ز ما تو را سلام
خمینی ای امام، خمینی ای امام
ای مجاهد ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
چون نجات انسان شعار توست
مرگ در راه حق افتخار توست
این تویی، این تویی، پاسدار حق
خصم اهریمنان، دوستدار حق
بود شعار تو به راه حق قیام
ز ما تو را درود، زما تو سلام
چون تو عزم صف دشمنان کنی
ترک سر، ترک تن، ترک جان کنی


ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار