گوناگون

"مغايرتی بين بيداري اسلامی و انسانی نمي‌بينم"

"مغايرتی بين بيداري اسلامی و انسانی نمي‌بينم"

پارسینه: اظهارات رامین مهمان‌پرست، سخنگوی وزارت خارجه

به گزارش پارسینه، روزنامه خراسان در گفتگویی مشروح با رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت خارجه، آخرین مواضع دستگاه دیپلماسی کشور را از وی جویا شد.

متن این گفتگو بدین شرح است:

گفت وگوي ما با سخنگوي وزارت خارجه ظهر يکي از روزهاي هفته دوم اسفند ماه در ساختمان قديمي و البته زيباي وزارت خارجه آغاز شد.

مي پرسيم درباره تحولات منطقه به بيداري اسلامي معتقديد يا بيداري انساني؟ پاسخ مي دهد: بين اين دو واژه مغايرتي وجود ندارد و درباره اين تفاوت قرائت مي گويد... از سخنگوي وزارت خارجه درباره حوادث سفارت انگليس و اين فرضيه که برخي معتقدند خود انگليسي ها پشت اين قضيه بودند و اين مسئله يک دام بود سوال مي کنيم، پاسخي ديپلماتيک به اين سوال مي دهد، و معتقد است... گفت وگوي ما با رامين مهمانپرست به حوزه هاي ديگري همچون تحريم ها و التهاب هاي بازار سکه و ارز، پيگيري ها براي بازگرداندن خاوري، مذاکرات هسته اي و طرح گام به گام روسيه، رقابت هاي انتخابات رياست جمهوري آمريکا و سرنوشت امام موسي صدر نيز کشيده مي شود.

روز انجام اين گفت وگو، همان روزي بود که اصغر فرهادي اولين اسکار را براي سينماي ايران به ارمغان آورد. شروع گفت وگوي ما با سخنگوي وزارت خارجه گريزي بود به همين موضوع.

اين گونه موفقيت ها که جنبه فرهنگي دارد چقدر در شناساندن جايگاه فرهنگي ايران به ديگر کشورها تاثير دارد؟

قطعا همه مي توانند براي معرفي مطلوب و دفاع از ارزش ها ، فرهنگ و ويژگي هاي اجتماعي و خصلت هاي اخلاقي جامعه نقش داشته باشند و البته تاثير گذاري برخي از اقشار جامعه بيشتر است. بخش هاي هنري و فرهنگي کشور نيز چنين تاثيري دارند. مثلا اين که سينماي ايران موفق مي شود جوايز بزرگ و بين المللي را کسب کند نشان دهنده جايگاه اين هنر در کشور ماست.

ملت ما ملتي فرهيخته و مستعد است و در هر زمينه اي که تلاش مي کند و وارد صحنه رقابت مي شود جزو برترين هاست.تا کنون جوانان ما در رقابت هاي علمي ، ورزش ، هنر و فرهنگ قابليت هاي خودشان را نشان داده اند.در صحنه هاي دفاع از کشور هم جوانان نشان دادند چقدر شايستگي دارند و چگونه از کشور دفاع مي کنند.ملت ما ملتي است که در هر موضوعي وارد شود جزو بهترين هاست.

اين موفقيتي که هم اکنون سينماي ما به دست آورده جاي تقدير دارد اين امر توانايي هاي ملت ما را در بخش هاي هنري به اثبات مي رساند.البته من فکرمي کنم هنرمندان ما مي توانند با به کارگيري استعدادهايي که دارند همه قابليت ها و بزرگي ملت ما را با ابزار هنر به مردم دنيا معرفي کنند متاسفانه ما درشرايطي هستيم که کشورهاي غربي مي توانند براي رسيدن به اهداف خودشان و با متوقف کردن حرکت هاي ما از چهره کشور سياه نمايي و ملت ما را ملتي دور از فرهنگ و تمدن و عقب مانده معرفي کنند .اين ها جفا در حق ملت ماست. جايزه اسکار فرهادي نشان دهنده توانايي هاي هنري هنرمندان ما است .اين گونه هنرمندان بايد مسئوليت سنگيني را به دوش خودشان احساس کنند و از اين توانايي و اعتبار براي نشان دادن شايستگي هاي ملت ايران استفاده کنند.

به موضوعات اساسي که در سال جاري منطقه ما را دچار تغييرات اساسي کرد بپردازيم .سال 2011 سال پر ماجرايي در سطح منطقه بود. تحولاتي که به دنبال تغييرات بزرگ در برخي کشورها ايجاد شد.از اين تحولات در کشور ما با دو قرائت مختلف نام برده شد ، قرائت کلي نظام که به اين تحولات عنوان بيداري اسلامي داد و قرائت برخي از مسئولان با عنوان بيداري انساني ، تحليل شما در اين خصوص چيست ؟

من بين اين دو عنوان خيلي مغايرتي نمي بينم. آن چه که ما در رابطه با تحولات منطقه خودمان مشاهده مي کنيم يک جريان بيداري اسلامي قوي است. حرکتي که آغاز شده است و حتما مقاومت ملت ما در مقابل فشارهايي که دشمنان کشور ما وارد کرده اند و در انگيزه مردم منطقه براي اين که به حرکت در بيايند تاثير داشته است.آن ها هميشه کشور ما را با کشور خودشان مقايسه مي کردند.ديده اند که در کشور ما انقلاب شده و مردم و مسئولان به دنبال استقلال کشورهستند.از طرف ديگر همه جور فتنه و توطئه اي عليه کشور ما اجرا شده ولي همچنان پيشرفت هاي بسيار قابل توجهي حاصل اين انقلاب بوده است و به آن ها اين انگيزه را داده که مي شود ديکتاتورها و وابستگي به غرب را کنار زد و روي پاي خود ايستاد و به پيشرفت هاي بزرگي دسترسي پيدا کرد. بنابراين با اطمينان مي توان گفت که يکي از دلايل بيداري در کشورهاي منطقه مقاومت و بيداري ملت ما بوده است.

اما اين که چرا به اين تحولات در منطقه مي گوييم " بيداري اسلامي" به اين دليل است که طبيعت مردم در کشورهاي منطقه گرايش به اعتقادات اسلامي است. آن ها نتيجه طبيعي اين حرکت را در جمهوري اسلامي ايران ديدند.شما مي بينيد در کشورهايي مانند مصر، تونس، ليبي ،يمن و بحرين و کشورهاي ديگر مردم به حرکت در آمده اند. شايد با انگيزه هاي متفاوتي هم حرکت خود را آغاز کرده باشند.در هر کدام از آن ها هم انگيزه هاي اجتماعي،ملي و اعتقادي وجود داشته است و در نتيجه اين امر وقتي مردم حاکم به سرنوشت خودشان مي شوند ،انتخاباتي صورت مي گيرد ، مجلسي و دولتي تشکيل مي شود و مي بينيم که اکثر اين افراد را جريانات اسلامي تشکيل مي دهند.بر اين اساس به بيداري اسلامي اعتقاد داريم چون مردم حرکتشان را در منطقه آغاز کرده اند و گرايشات اسلامي آن ها وجه غالب حرکت مردم است .

البته شايد بعضي ها که در اين موضوع به بيداري انساني معتقدند منظورشان از اطلاق اين واژه اين باشد که تحولات صورت گرفته محدود به منطقه ما نيست و معتقدند در کل دنيا اين بيداري اتفاق مي افتد ، مثلا در آمريکا و کشورهاي اروپايي ،همين جنبش عدالت خواهانه که معروف به وال استريت شد، باز هم بيداري مردم را نشان مي دهد،ولي ممکن است که مردم در آمريکا و اروپا گرايش اسلامي نداشته باشند اما آن ها انسان که هستند.به عبارتي يک بيداري جهاني به وجود مي آيد بنابراين اگر بخواهيم بعد جهاني آن را در نظر بگيريم ممکن است به کار بردن اين واژه ها سازگاري داشته باشد. ولي بر اساس آن چه که در منطقه ما اتفاق افتاده به نظر مي آيد در هر کشوري در منطقه که مردم به حرکت در مي آيند و ديکتاتورها را کنار مي زنند و مي توانند به استقلال واقعي خودشان نزديک شوند با مشارکت مردم در اداره کشور و شکل دادن نهادهاي آن ، رنگ و بوي اسلامي را مي شود در آن ها احساس کرد.

به تحولات صورت گرفته در مصر، ليبي،تونس و يمن اشاره کرديد،کشورهايي که عملا ساختار قدرت در آن ها با پيروزي مردم بر ديکتاتورهايشان تغيير کرد.اما به نظر مي رسد تغييرات آن گونه که بايد نبوده است .به عنوان مثال با سقوط عبدا... صالح در يمن معاون او بر روي کار آمد و يا در تونس هم ساختار قبلي حفظ شد، آيا به نظر شما با اين شرايط مردم به اهدافي که داشتند رسيده اند؟ چشم انداز اين تحولات را چگونه ارزيابي مي کنيد؟

براي ما خواست مردم مهم است. فکر نمي کنم که هنوز حرکت مردم در اين کشورها به نقطه مطلوب خودش رسيده باشد و مردم راضي به شرايط باشند.هر وقت مثلا در يمن مشاهده کرديد که مردم گفتند ما به اين وضعيت قانع هستيم ما هم به نظر مردم احترام مي گذاريم.وقتي خود مردم در يمن به مطلوب خودشان دسترسي پيدا کردند ما از نظر مردم حمايت مي کنيم.

اما آن چه من در تحولات مي بينم اين است که هنوز تحولات مردمي در منطقه ما به نقطه نهايي خودش نرسيده، حرکت شروع شده ، تغييرات جدي شکل گرفته اما به نظر نمي رسد تحولات به پايان رسيده باشد.اين که در مصر حسني مبارک ، در تونس بن علي ،در ليبي قذافي و يا در يمن عبدا... صالح برکنار مي شود اين ها پديده بسيار بزرگي است.

مردم قدرت خودشان را به نمايش مي گذارند،اين امر نشان دهنده آن است که حرکت مردم بسيار قوي است،شروع شده ولي تمام نشده است.ما هم بايد با صبر و شکيبايي منتظر شکل گرفتن نهادهاي مردمي در اين کشورها باشيم.طبيعي است که آن ها بايد يک دوره انتقال و گذار را طي کنند.

با تشکيل مجلس و تصويب قانون اساسي جديد اصلاحاتي که بايد صورت مي گيرد و شکل گيري دولت جديد با راي مردم و انتخاب رئيس جمهور انجام مي شود،وقتي مردم در بخش هاي مختلف حضور موثري پيدا کردند آن وقت مي شود راجع به تدوين سياست ها و نحوه ارتباط با ساير کشورها تصميم گيري کرد. بنابر اين هنوز زود است که بگوييم حرکت هاي مردمي به نتيجه رسيده و آن چه که مورد انتظار بود حاصل نشده است. بايد منتظر باشيم تا اين حرکت در طول مسير خود، آرام آرام به خلوص و مردمي بودن واقعي خود برسد. حرکت همچنان ادامه دارد.

شما بارها در تحليلي که از شرايط منطقه و به خصوص سوريه کرده ايد بر اين اعتقاد تاکيد داشتيد که غرب به دنبال شکست محور مقاومت است .اين اظهار نظر شما مبتني بر کدام داده هاي واقعي است ؟

شما مي توانيد سياست خارجي ايالات متحده آمريکا را در منطقه خاورميانه زير نظر بگيريد ببينيد آن ها چه اهدافي را دنبال مي کنند و چه چيزي براي آن ها اولويت اصلي را دارد.به غير از بحث انرژي که آن ها فکر مي کنند بايد تسلطي بر منابع انرژي منطقه داشته باشند و تلاش مي کنند کشورهايي که صاحب ذخاير بزرگ انرژي در منطقه هستند توسط افرادي اداره شود که منافع آن ها را تامين کند . به دنبال آن اگر ريشه روي کارآمدن ديکتاتورهايي که در کشورهاي مختلف منطقه سرنگون شدند را بررسي کنيد مي بينيد ريشه روي کار آمدن اين ديکتاتورها و تداوم حکومت هاي خودکامه آن ها حمايت هايي بوده که آمريکايي ها و کشورهاي غربي مي کردند.اين مسئله نشان مي دهد يکي از موضوعات اصلي و قابل توجه بر آن ها تسلط بر ذخاير انرژي منطقه است تا مطابق با سياست هاي آن ها اين منابع به کار گرفته شود. ولي نکته دومي که در کنار اين سياست مشاهده مي کنيد حمايت مطلق از رژيم صهيونيستي و تامين امنيت اين رژيم در منطقه است.حتي بعد از سرنگوني حسني مبارک در مصر ما مشاهده کرديم اوباما سخنراني معروفي را در وزارت خارجه آمريکا انجام داد و گفت ما مي خواهيم عصر نويني را در سياست خارجه آمريکا شروع کنيم. در اين عصر نوين از حرکت مردم حمايت مي کنيم ولي اين سياست ما دو رکن دارد:تامين منافع کشورمان و تامين امنيت دولت يهود در منطقه.

بنابراين براي آمريکايي ها به عنوان محور قدرت غرب که کشورهاي ديگر غربي را به دنبال خودش مي کشاند و سياست هاي خودش را به آن ها تحميل مي کند امنيت رژيم صهيونيستي جزو اولويت هاي اصلي آن هاست.شما فکرمي کنيد وقتي کشورهاي منطقه با انقلاب خودشان وحرکت بيداري اسلامي ديکتاتورها را کنار مي زنند و به استقلال خودشان نزديک مي شوند اين مسئله به نفع رژيم صهيونيستي است يا به ضرر آن ها! اگر قبلا حسني مبارک بزرگ ترين متحد رژيم صهيونيستي در منطقه بود اما با برکنار شدن وي مردم شعار اخراج سفير رژيم صهيونيستي را از کشورخودشان سر مي دهند نشان دهنده اين است که اين تحولات امنيت رژيم صهيونيستي را تهديد مي کند.آن ها احساس مي کنند در يک تنگنا قرار گرفته اند. پس حتما عکس العمل نشان مي دهند.

عکس العمل يا انتقامي که آمريکايي ها،رژيم صهيونيستي و کشورهاي غربي حامي رژيم صهيونيستي مي خواهند از مردم منطقه بگيرند اين است که جلوي حرکت هاي غربي در کشورهاي مختلف گرفته شود يا ايجاد انحراف در اين حرکت ها به عنوان اصل قرار گرفته و نهايتا جريان مقاومت درمنطقه مورد حمله قرار بگيرد.

آن ها احساس مي کنند بايد راه فراري براي رژيم صهيونيستي پيدا کنند.به اعتقاد من در حالي که در مصر و تونس جريان اسلامي در حال تقويت شدن است يعني تهديدات عليه رژيم صهيونيستي در حال اوج گرفتن است آن ها به اين نتيجه رسيده اند که بايد به خط مقدم مقاومت بر عليه اسراييل ضربه وارد شود.آن خط مقدم مقاومت کجاست؟در سوريه ،لبنان و فلسطين و با اولويت هاي بعدي کشورهاي ديگر. پس بي دليل نيست که مي بينيم کشورهاي آمريکايي و متحدان آمريکا به بهانه حمايت از حرکت مردم و دموکراسي درمنطقه سعي مي کنند به سوريه حمله کنند. حرکت مردم در يمن و بحرين زودتر شروع شده است، اگر آن ها واقعا به دنبال دموکراسي و حقوق بشر و مسائل انساني و مطالبات مردمي بودند چرا به اين کشورها نمي پردازند.اين ها بهانه اي است که مي خواهند با وارد کردن فشار، خط مقاومت دچار تزلزل شود.آن ها فکر مي کنند اگر بتوانند رژيم حاکم در سوريه را ساقط کنند مي توانند فشار بعدي را روي فلسطين و حزب ا... در لبنان بياورند. بر اين اساس جريان ضد مقاومت در منطقه قطعا از يک استدلال و منطق سياسي برخوردار است.

يکي از اتفاقات سال 90 که براي مدتي فضاي جامعه را تحت تاثير قرار داد بحث سفارت انگليس بود.همان زمان وزارت خارجه با صدور بيانيه اي مخالفت خود را نسبت به ورود دانشجويان به سفارت انگليس اعلام کرد.اما در باره اين ماجرا اظهارنظر هاي مختلفي ابراز شد، کوتاهي نيروي انتظامي ، تندروي دانشجويان و يا تندروي سايت هاي خبري ، برخي هم معتقد بودند که اين اتفاق دامي از پيش طراحي شده توسط انگليسي ها بود تا به اين وسيله موضوع کاهش روابط با انگليس تحت الشعاع قرار بگيرد.شما به عنوان سخنگوي وزارت امور خارجه بگوييد اين اتفاق چرا رخ داد؟

ملت ما ملتي مستقل و مقتدر است و به هيچ وجه روابط خصمانه کشورهاي ديگر عليه خودشان را تحمل نمي کنند.ملت ما معتقدند که بايد با همه کشورها به غير از رژيم صهيونيستي که مشروعيتي براي آن قايل نيستيم رابطه داشته باشيم به شرط اين که اين روابط ، برادرانه ، دوستانه ، مقتدرانه و از موضع برابر باشد به همين دليل هم بود که رابطه ما با ايالات متحده آمريکا از دستور کار خارج شد.

چون احساس ملت ما اين بود که اين روابط سر تا سر خصمانه است و هيچ آثار و نشانه اي از تغيير رويکرد در مقامات آمريکا مشاهده نمي‌کنيم.در مورد قضيه انگليس هم وقتي رفتار خصمانه آن ها نسبت به مردم ما به ويژه بعد از انتخابات رياست جمهوري سال 88 مشاهده شد ذهنيت بدي در بين مردم ما ايجاد شد و شايد از همان زمان مجلس شوراي اسلامي به دنبال قطع رابطه و کاهش رابطه با انگليس بود.

اين قضيه ادامه پيدا کرد تا اين که انگليس در تحريم هاي غير منطقي و غير انساني بر عليه مردم ما به ويژه در خصوص بانک مرکزي پيشگام شد.مردم ما به هيچ عنوان اين رفتار خصمانه را تحمل نکردند و در همان زمان مجلس و نمايندگان تصميم گرفتند سطح روابط را به کاردار تقليل بدهند. معناي اين کار اين بود که سفير انگليس بايد از ايران اخراج مي شد.

وزارت خارجه هم در آن زمان با اين تصميم موافق بود؟

ما صد در صد با کاهش سطح روابط موافق بوديم و اين رفتار انگليس را بسيار زشت و غير قابل توجيه از نظر مردم خودمان تلقي مي کرديم. بعد از اين که اين مصوبه قانوني شکل گرفت و همه مسئولين کشور هم از اين مصوبه حمايت کردند تعدادي از دانشجويان درخواست تجمع در مقابل سفارت انگليس را داشتند که با مجوز قانوني انجام شد. اين مجوز از سوي وزارت کشور صادر شد به منظور اين که تجمعي در مقابل سفارت انگليس انجام شود و دانشجويان بتوانند اعتراض خود را اعلام کنند. تا اين جاي کار کاملا مي تواند قابل قبول باشد و نشان دهنده اين است که اقشار مختلف مردم به ويژه دانشجويان که يک قشر فرهيخته هستند از مصوبه قانوني نمايندگان ملت حمايت مي کنند.

ولي از صحنه اي که تعدادي از افراد تجمع کننده تلاش کردند وارد سفارت شوند و يا نسبت به تخريب برخي از ساختمان ها و تجهيزات اقدام کنند اين رخداد به هيچ وجه مورد تاييد ما نبود و همان موقع هم بلافاصله اعلام کرديم. اين مسئله حتي خلاف مجوزي بود که براي تجمع گرفته شده بود. ما کشوري هستيم که به مقررات و تعهدات بين المللي پايبنديم. از همه کنوانسيون هاي بين المللي حمايت مي کنيم .حفظ اماکن ديپلماتيک و جان ديپلمات ها جزو وظايف و اصول کار ما است و احساس مي کرديم که شايد برخي از کشورهايي که از سياست هاي مستقل کشور ما به خشم آمده بودند دنبال اين بودند به بهانه‌اي چهره کشور ما را مخدوش کرده و چهره اي سياه از کشور ما نشان بدهند .آن ها به دنبال اين بودند بگويند در جمهوري اسلامي ايران ديپلمات ها نمي توانند احساس امنيت کنند و تعهدات و مقررات بين المللي رعايت نمي شود و اين را دستاويزي کنند براي اين که روابط ما را با ساير کشورها تحت الشعاع قرار داده يا سطح رابطه ما را با کشورهاي ديگر کاهش بدهند.قطعا دولت انگليس و مقامات آنها از اين اتفاق قصد سوء استفاده داشتند و تلاش مي کردند که کشورهاي ديگر را هم به اين نتيجه برسانند که بايد اقدامي را بر عليه ملت ما انجام بدهند.

برخي تصميماتي که در اتحاديه اروپا بعد از اين ماجرا گرفته شد و مشخصا با تحريک و حمايت انگليس ها گرفته مي شد نشان دهنده همين مسئله بود.ما به هيچ وجه از اين حرکت دفاع نمي کنيم.ورود افرادي را به بهانه اين که معترض سياست انگليس بودند به داخل سفارت آن ها به هيچ وجه قابل قبول نمي دانستيم و نمي دانيم و فکر مي کنيم ملت ما براي تثبيت استقلال کشور و نشان دادن اين که سياست هاي خود را با قدرت دنبال مي کند ابزارهاي بسيار قدرتمندتري دارد.بنابراين نبايد فراموش کنيم اقداماتي که بدون در نظر گرفتن مصالح و منافع ملي کشور و بدون اخذ نظرات مقامات ارشد کشور دنبال شود مي تواند به منافع کشور لطمه وارد کند.

نابساماني هاي ارزي کشور که در اوايل زمستان امسال رخ داد مسئله اي بود که باعث شد جو رواني جامعه تا حدي به هم بريزد.همان زمان برخي کارشناسان و مردم عامل اين قضيه را تحريم هايي که عليه ايران صورت گرفت مي دانستند، اما شما با قطعيت اعلام کرديد نوسان هاي بازار ارز با تحريم بين المللي عليه تهران بي ارتباط است ...

اگر از طرح اين سوال منظورتان اين است که تحريم ها به طور کل تاثيري در مسائل اقتصادي کشورمان نمي گذارد ما هيچ وقت اين را نمي گوييم.

ما هميشه گفتيم که به هيچ وجه از هيچ تحريمي استقبال نمي کنيم و تحريم ها ممکن است مشکلاتي هم به وجود بياورد ولي به خاطر اين که تحريم ها کنار زده شود حاضر نيستيم از اصول و دستاوردهاي کشورمان دست بکشيم. اين که آن ها بخواهند به ما بگويند به شرطي تحريمتان نمي کنيم که شما هر چه ما مي گوييم گوش کنيد،به دانش پيشرفته مجهز نباشيد و يا در مواضع سياسي خود آن چه ما مي خواهيم انجام دهيد ،موضوعاتي است که با استقلال کشورمان کاملا مغايرت دارد. اگر قرار باشد براي اين که آن ها به ما روي خوش نشان بدهند يا سخت گيري نکنند دست از اصولمان برداريم پس چرا انقلاب کرديم ؟هدف آن ها اين است در مقابله با استقلال کشور به ما فشار بياورند تا شايد با اين فشارها مردم ناراضي شوند و نارضايتي آن ها منجر به مقابله با نظام شود .

اين مسئله تصور آن هاست و اشتباهشان هم همين است. اين تصوري که آمريکايي ها و انگليسي ها و کشورهاي غربي از ما دارند تصور غلطي از مردم ما است . اتفاقا مردم ما احساس مي کنند بر اقداماتي که انجام مي شود منطق حاکم است در حالي که عکس العمل کشورهاي غربي کاملا غير منطقي و در جهت محروم کردن مردم ما از حقوقشان است.

اگر قرار باشد به دليل تهديد آن ها مبني بر اين که فعاليت هسته اي صلح آميز نداشته باشيد،اجازه بدهيدهمچنان سياست خارجي شما در اختيار کشورهاي قدرتمند باشد، از رژيم صهيونيستي حمايت کنيد و آن را به رسميت بشناسيد و در مقابل همه ظلم هايي که در حق مردم فلسطين و ديگر مسلمانان ديگر مي شود از ما بخواهند که سکوت کنيم تا تحريم ها برداشته شود قطعا ملت ما زير بار اين خواسته نامشروع کشورها و قدرت هاي بزرگ نمي رود.اتفاقا عکس العمل مردم ما منجر به وحدت و انسجام بيشتر مي شود ،مقاوم تر روي حرف خود مي ايستند و يکپارچه تر به صحنه مي آيند.

علت تمام اين فشارها اين است که روي حقوق خودمان ايستاديم.اگر واقعا نظر مردم و بعضي کارشناسان اين باشد که ما دست از حقوق ملت و منافع خودمان بکشيم ولي در عوض آن ها ما را تحريم نکنند فکر نمي کنم نظرات عده قليلي که اين گونه مي گويند مورد تاييد اکثريت جامعه ما باشد. البته درباره نکته اي که در مورد ارز مطرح کردم هنوز هم به آن معتقدم. تحريم هايي که نسبت به بانک مرکزي در آمريکا و اروپا اعلام شد دوره اي شش ماهه داشت تا اجرايي شود و در آن زمان اصلا اقدامي درمورد اين تحريم انجام نشده بود که بخواهد بر ارز تاثير بگذارد.

من همان زمان هم گفتم اين ماجرا ريشه هاي ديگري دارد. اين ريشه ها مي تواند سياسي و يا اقتصادي باشد.بعضي از ريشه هاي اقتصادي ممکن است به عدم مديريت مطلوب نقدينگي برگردد که اين امر مي تواند تورم ايجاد کند و به کشور خسارت زده و بي ثباتي ايجاد کند به همين دليل بلافاصله پس از آن که دولت تصميم گرفت سود سپرده هاي بانکي را افزايش بدهد يا براي پروژه هاي بزرگ اقتصادي اوراق مشارکت منتشر کند وضعيت ايجاد شده به شدت کنترل شد.

و جنبه سياسي اين ماجرا کجاست، همان بحث تحريم ها...؟

بالاخره بعضي از کشورها به اين که يک نوع بي ثباتي درداخل کشور ما ايجاد شود دامن مي زنند. شايد 32 سال است که جنگي بر عليه ما آغاز شده، بعضي وقت ها شکل نظامي و گاهي شکل سياسي و گاهي شکل فرهنگي و اقتصادي داشته است بالاخره يک جنگ تمام عيار بر عليه ملت ما شکل داده اند.دراين ميان تنها جرم ملت ما اين است که انقلاب کرده و گفته روي پاي خودمان مي ايستيم و به کشورهاي ديگر وابستگي نخواهيم داشت. آن ها بر همين مبنا به دنبال ايجاد فتنه هستند.همان طور که درجريان انتخابات رياست جمهوري دوره دهم احساس کردند مي توانند از رقابتي که در بين کانديداها وجود داشت و يا تمايل مردم به راي دادن به برخي کانديداها سوء استفاده کنند و اين مسئله را به اختلاف و درگيري و بي ثباتي و ناامني تبديل کنند.

آن ها فکر مي کردند مي توانند همان کار را در بحث اقتصادي انجام بدهند،اين که شايعه بسازند و اين گونه القاکنند که اين تحريم ها مي تواند قحطي ايجاد کند نشان مي دهد که ريشه هاي موجي که ايجاد شد سياسي است.

اما آن زمان که قيمت ارز با آن تحولات مواجه بود اصلا هيچ کدام از تحريم هايي که در آمريکا و اتحاديه اروپا براي بانک مرکزي تصويب شده بود اجرايي نشده بود. آن ها خودشان يک دوره شش ماهه پيش بيني کرده بودند تا اگر بخواهند روابط و مراودات بانکي بين ايران و آن کشورها قطع شود در اين پروسه زماني باشد حتي در بحث نفت هم مدت زمان سه ماه ، شش ماه و يک سال را مطرح مي کردند ضمن آن که آقاي اوباما مجوزي را در نظر گرفت که هر جا تشخيص داد آن را اجرا کند.

به عبارتي تحريم ها به لحاظ جنگ رواني به عنوان يک ابزار فشار درحال اجرا ست.بنابراين در بسياري از مقاطع حساس اثرات سريع آن اثرات تحريم نبود.مشکلات ديگري بود که کارشناسان اقتصادي بايد نظر بدهند و پيشنهاد بدهند ولي قطعا همه کارشناسان چنين اعتقادي ندارند .تعداد محدود و اقليتي ممکن است چنين نظري داشته باشند آن هم در محافلي که جاي بحث اقتصادي هست مي توانند بنشينند صحبت کنند . من هم اگر چه کار اصلي ام اقتصادي نيست ولي حاضرم دراين مورد بحث کنم و استدلال آن ها را بشنوم و پاسخ بدهم.به هر صورت نوع مشارکت مردم در صحنه هاي سياسي اجتماعي از جمله در 22 بهمن وانتخابات نشان دهنده عدم موفقيت آن ها در پيگيري اين روش هاست.مردم ما از هرچالشي به عنوان يک فرصت استفاده مي کنند.

پيگيري هاي وزارت خارجه در مورد ترور دانشمندان هسته اي کشورمان به کجا رسيد؟

بدون ترديد اين ترورها توسط رژيم صهيونيستي طراحي مي شود و حمايت سيستم هاي اطلاعاتي کشورهاي غربي از رژيم صهيونيستي به انجام اين ترورها کمک مي کند.به لحاظ ارزش عملياتي فکر نمي کنم اين که ترور دانشمندي جوان که در کشور ما هزاران نفر از آن ها را داريم آن هم به شکل ذليلانه اقدامي متهورانه تلقي شود.ترورها پست ترين نوع برخورد با يک ملت است . اين کار را منافقين در ابتداي انقلاب انجام دادند. حدود 16 هزار نفر از مردم ما را از مسئولان و مردم عادي ترور کردند.آيا مي شود اين را به عنوان يک پيروزي براي آن ها تلقي کرد؟

اين موضوع اتفاقا نشان دهنده ضعف دشمنان ملت ما است اگر منطق و استدلال قوي داشتند مردم ما منطق آن ها را مي شنيدند و متوجه مي شدند که حق و منطق با آن هاست ولي از آن جا که آن ها مقابله با پيشرفت مردم ما را در دستور کار قرار داده اند وقتي مي بينند از طريق محدوديت ها ، تحريم ها و تهديدها نمي توانند پيشرفت مردم ما را متوقف کنند ضعيف ترين کاري که انجام مي دهند ترور اين افراد است.

گريزي هم به مذاکرات هسته اي بزنيم ، آيا ايران حاضر است در راستاي پيشنهادي که در قالب طرح گام به گام روسيه مطرح مي شود و در صورت رفع همه تحريم ها غني سازي 20 درصد را تعليق کند؟

مسائل مربوط به مسائل هسته اي توسط تيم مذاکره کننده ما با طرف هاي مقابل دنبال مي شود.اخيرا هم با هيئت کارشناسي آژانس بحث هاي زيادي مطرح شد. در يک چارچوب کلي بحث هاي مختلفي بايد به نتيجه برسد که يکي از آن ها بحث فعاليت هسته اي کشور ما است و حتما از جمله اصولي که در اين گفت وگو ها بايد صورت بگيرد به رسميت شناخته شدن حقوق ملت مان مي باشد ضمن آن که بايد بر اساس معاهده ان پي تي در کنار تعهدي که ايران دارد ما هم از حقوق خودمان بهره مند باشيم.اما اين که چه توافقاتي بايد صورت گيرد بستگي به مذاکرات و چارچوب آن دارد.

نتيجه پيگيري ها براي بازگرداندن آقاي خاوري به کشور از طريق اينترپل به کجا رسيده است؟اصلا امکان برگرداندن ايشان به کشور وجود دارد؟

طبيعتا وقتي قوه قضاييه حکمي را صادر مي کند و جرمي براي فردي مسجل مي شود احکام قضايي توسط پليس بين الملل و اينترپل قابليت پيگيري پيدا مي کند. بين ما و قوه قضاييه تعامل خوبي وجود دارد و ما به عنوان وزارت خارجه براي اين که به اهدافشان دست پيدا کنند به آن ها کمک خواهيم کرد.البته کاري که شروع شده رويه اي تعريف شده است و احتياج به اقدام خاص سياسي ندارد.اگر چه در صورت نياز براي برگرداندن افرادي که مرتکب جرم شده اند ما نيز در کنار قوه قضاييه خواهيم بود.

با توجه به گذشت چند ماه از زماني که براي برگرداندن ايشان اقدام شده است گفته مي شود کانادا وظيفه اي در قبال همکاري با ايران براي تحويل خاوري به ايران ندارد وعملا پيگيري ها بي نتيجه خواهد بود آيا اين مسئله صحت دارد؟

خيلي پرونده ها هست که براي به نتيجه رسيدن آن زمان زيادي لازم است.ولي رويه‌اي که براي اين امر تعريف شده است رويه‌اي کاملا روشن است.

نقش اينترپل و اسناد و مدارکي که مشخص مي کند جرم به وقوع پيوسته و اختلاسي بزرگ شکل گرفته است همه توسط سيستم حقوقي و دعاوي قابل پيگيري است و جنبه حقوقي و قضايي دارد و جنبه سياسي ندارد. اتفاقا بعضي از افرادي که مرتکب تخلفات حقوقي و قضايي مي شوند براي اين که از بار مجازات تخلف خودشان فرار کنند سعي مي کنند به تخلفي که انجام دادند شکل سياسي بدهند و کشورهاي ديگر را متقاعد کنند که انگيزه هاي سياسي پشت اين تعقيب وبرگرداندن به کشورشان قرار دارد پس دخالت کردن در پرونده اي که کاملا حقوقي و قضايي است تاثير مثبت نمي گذارد.

ما اين پرونده را کاملا حقوقي و قضايي مي دانيم ولي اين که دستگاه سياست خارجي بتواند تسهيلاتي ايجاد کند براي پيگيري اين که اين رويه حقوقي به نتيجه برسد ما حتما همه توان خودمان را براي اين کار خواهيم گذاشت و آمادگي اين کار را داريم ولي به هر صورت اين رويه قضايي است و دخالت کردن در اين موضوع ممکن است درسطح بين الملل کندي در به نتيجه رسيدن داشته باشد.

در مورد دريافت غرامت از عراق بارها گفته شده ايران منتظر است دولت عراق مستقر شود تا غرامت خود را مطالبه کند،الان اين اتفاق افتاده است و با خروج آمريکايي ها از عراق همه ارکان دولت در دست عراقي هاست آيا وقت پيگيري جدي گرفتن غرامت از اين کشور نرسيده است ؟

بحث غرامت هم يکي از موضوعاتي است که در مذاکرات دو جانبه قرار دارد . ما موضوعات زيادي را در دستور کار داريم که يکي از آن ها هم همين موضوع است و هيچ وقت هم از دستور کار خارج نمي شود.هر وقت که اتفاق جديدي بيفتد که بتواند به شکل خبر مشخصي اعلام شود اطلاع مي دهيم ولي مجموعه شرايط سياسي که در عراق وجود دارد و بحث هايي که بين ما و کشور همسايه وجود دارد متوقف به يک موضوع خاص نمي شود.همه اين مسائل جزو موضوعات کاري ما خواهد بود و فکر مي کنم منافع کشور هم با در نظر گرفتن همه مسائلي که به روابط بر مي گردد تامين مي شود.اين که فکر کنيم بايد همه موضوعات را متوقف به يک مسئله کنيم خيلي تامين کننده منافع کشور نيست.

در مورد رياست جمهوري آمريکا ترجيح شما چيست؟ آيا ترجيح مي دهيد اوباما راي بياورد يا يکي از جمهوريخواهان ؟فکر مي کنيد فضاي داخلي آمريکا به چه سمتي خواهد رفت؟

ترجيح ما اين است که کسي در آمريکا اداره کشور را در دست بگيرد که بتواند نسبت به رويکرد اشتباه مقامات قبلي تغيير واقعي ايجاد کند.راه نفوذ در بين مردم کشورهاي مختلف اين است که حقوق مردم محترم شناخته شود و جلوي تبعيض،نابرابري ، جنايت و ظلم گرفته شود.مقامات آمريکايي تا وقتي که در سياست هاي خودشان تغيير جدي اعمال نکنند هيچ فرقي نمي کند که چه کسي و کدام حزب و با چه شعاري روي کار بيايد. آن چه که مردم دنيا منتظرند اين است که ببينند واقعا چه کسي در آمريکا در عمل تغييرات جدي ايجاد مي کند و سياستي را که مبتني بر احترام به ملت ها و احترام به استقلال کشورها و حقوق همه مردم دنيا باشد را در دستور کار بگذارد و دست از ظلم و نابرابري و ترور و سياه نمايي بر دارد.هر موقع که فردي با اين ويژگي روي کار بيايد با استقبال مردم دنيا روبه رو خواهد شد.

هر فردي که در عمل نشان بدهد که از رفتار گذشته مقامات آمريکايي پشيمان است و نسبت به راه طي شده قبلي عذرخواهي کند و آثار و شواهد مويد اين تغييرات باشد.

آخرين خبرهاي منتشر شده در مورد امام موسي صدر حکايت از شهادت ايشان دارد ، آيا اين خبر را تاييد مي کنيد ؟

اين خبر را تاييد نمي کنم. تا کنون هيچ خبر موثقي که نشان دهنده شهادت يا حيات ايشان باشد به دستم نرسيده است. ما پيگيري هاي همه جانبه داشتيم اخباري که شنيده ايم ،هم مويد حيات ايشان بوده و هم مويد شهادت ايشان . ولي خبري که موثق باشد و بتوانيم به آن استناد کنيم پيدا نکرده ايم .حتي زندان ها هم بازبيني شده است اما خبر موثقي نداريم .

ارسال نظر

  • ناشناس

    بنده ی خدا نه بیداری اسلامیست نه انسانی بلکه خود میدانید اتحاد سلفی هاست بر علیه ایران و عراق شیعی

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار