ناراضی بودن سام درخشانی از سریال ماتادور و دفاع از سریال پژمان
پارسینه: من از روز اول با آقای علیجانی مدیرتولید «ماتادور» و تهیهکننده به توافق رسیدم و به کار پیوستم. از همان زمان هم مشکل اصلی این سریال این بود که فیلمنامه نداشت و ما مدام اعتراض میکردیم ، خصوصاً من که خیلی با این موضوع مشکل داشتم و نمیتوانستم کار کنم. اما انگار اعتراضات ما هیچ تاثیری نداشت ، کار همین طور داشت بدون فیلمنامه پیش می رفت و بچهها در کارشان بلاتکلیف بودند.
من از روز اول با آقای علیجانی مدیرتولید «ماتادور» و تهیهکننده به توافق رسیدم و به کار پیوستم. از همان زمان هم مشکل اصلی این سریال این بود که فیلمنامه نداشت و ما مدام اعتراض میکردیم ، خصوصاً من که خیلی با این موضوع مشکل داشتم و نمیتوانستم کار کنم. اما انگار اعتراضات ما هیچ تاثیری نداشت ، کار همین طور داشت بدون فیلمنامه پیش می رفت و بچهها در کارشان بلاتکلیف بودند.
سام درخشانی که این شبها با دو سریال «پژمان» و «ماتادور» روی آنتن است در تازه ترین گفتگویش با دنیا خمامی در «تماشا» نکات جالبی را درباره حضورش در هر دو سریال بیان کرده و به صراحت از اینکه از حضورش در «ماتادور» راضی نیست سخن گفته است. متن کامل گفته های وی را در ادامه می خوانید:
*قرار نبود «ماتادور» و «پژمان» با هم پخش شود
قرار نبود این اتفاق بیفتد و«پژمان» و «ماتادور» با هم پخش شود ،اما با تغییرات مدام سازمان این شکلی شد. بنا بود «ماتادور» ابتدایسال پخش شود و در نهایت به هفته پلیس موکول شد. «پژمان» هم قرار بود عید پخش شود ،بعد به «ماه مبارک رمضان» تغییر زمان داد ، بعد از آن دوباره پخشش به تعویق افتاد و قرار شد شبهای تابستان ساعت 11 از شبکه سه نمایش داده شود که در نهایت این اتفاق هم نیفتاد و حالا حتماً قسمت بوده که این دوتا سریال با هم با بازی من پخش شود.من خودم زیاد از این اتفاق راضی نیستم و به نظرم اگر هرکدام در یک زمان پخش میشد بهتر بود.
*نتوانستم تحمل کنم و پیشنهاد دادم شهید شوم!
من از روز اول با آقای علیجانی مدیرتولید «ماتادور» و تهیهکننده به توافق رسیدم و به کار پیوستم. از همان زمان هم مشکل اصلی این سریال این بود که فیلمنامه نداشت و ما مدام اعتراض میکردیم ، خصوصاً من که خیلی با این موضوع مشکل داشتم و نمیتوانستم کار کنم. اما انگار اعتراضات ما هیچ تاثیری نداشت ، کار همین طور داشت بدون فیلمنامه پیش می رفت و بچهها در کارشان بلاتکلیف بودند. من دیگر از اواسط کار نتوانستم این موضوع را تحمل کنم،احساس کردم دارم خیلی اذیت می شوم. به همینخاطر با تهیهکننده صحبت کردم و یک طرحی پیشنهاد دادم ، اینکه من شهید شوم و از داستان حذف شوم. خداراشکر آقای منتظرالمهدی هم پذیرفت و این اتفاق افتاد و دیدید که من چندشب پیش شهید شدم و فکر میکنم نقطه عطف سریال هم همین قسمت شد. دوستان بعد از پخش این قسمت زنگ زدند گفتند:«چقدر خوب بودی ، اشکمان درآمد.» این برای اولین بار در عمر حرفه ای من بود که با قهر از یک کاری بیرون آمدم و نصفه و نیمه آن را رها کردم. البته دوستان هم جبران کردند و برای اینکه به گمانشان من را اذیت کنند و حالم را بگیرند اسمم را در تیتراژ پنجم گذاشتند.
*کار درباره پلیسه و اسم دزد روشه!
درست است که «ماتادور» نقطه قوت دارد اما نقطه ضعفهای زیادی هم دارد. مهمترین ضعفش این است که بودجه کار را پلیس داده اما اسمش اسم دزد است. دزده و آدم خلافکارهای داستان کاملاً با نقشه و هدف پیش میروند اما پلیس همین طوری الکی و نمی دانم از کجا ، نقشه آنها را نقش برآب میکند. اصلاً معلوم نیست که این پلیسها از کجا آمار خلافکارها را میگیرند؟! میبینید چیزی به نام منطق داستانی وجود ندارد؟! من خودم چندشب پیش اصلاً نفهمیدم پلیس از کجا فهمید کابین کجاست و بمب دارد.چطوری در انبار رفتند و....؟ این موضوعات را که میبینیم حرص می خوریم و حرفش را میزنیم اما کو گوش شنوا؟! دوباره سر کار بد همه می نشینیم و از بدی های کار قبل می گوییم اما همان اتفاقات دوباره تکرار میشود. میبینی که همان آدم هایی که اول کار داشتند غر می زدند که چنین و چنان باعث مشکل در کار می شوند!
*اختلافات فراوان در پشت صحنه «ماتادور»
سر«ماتادور» همه بازیگران با هم دچار اختلاف شدند و فقط مدیریت جوادنوروزبیگی بود که کار به سرانجام رسید اگر ایشان و آقای منتظرالمهدی حرفهای برخورد نمی کردند این کار اصلاً ساخته نمی شد.
*این سریال اصلا منطق داستانی ندارد
بالاخره یک بودجهای خرج این سریال شده و همه ما باید پای مسئولیتهایمان بایستیم. واقعیت این است که تقصیر ناجی هنر و شخص منتظرالمهدی نیست به این دلیل که ایشان تمام تلاشش را کرده و پولی فراهم کرده که یک کار آبرومند ساخته شود. این ما هستیم که باید براساس داستان و قصه پیش برویم نه اینکه همینطوری و فقط با توکل به خدا. پلیس باید کشف و شهود داشته باشد نمی شود که به مخاطب بگوییم که چون پلیس است پس همه چیز دان است و از همه اتفاقات باخبر. این سریال به نظرم کاملاً تکهپاره است و هیچ منطقی پشت رخدادهای داستان نیست. لااقل من که به عنوان یکی از بازیگران آن متوجه نشدم.
*روزهای خوب با «پژمان»
من از همکاری با گروه «پژمان» واقعا راضی هستم. همه چیز سرجایش بود و گروه همه کاملاًحرفهای بودند. از نویسنده های کار تا محسن چگینی نازنین و سروش صحت که آدمی فرهیخته و بااخلاق است. نوشتههای پیمان و مهراب قاسم خانی هم اینقدر خوب بود که وقتی نوشته هایشان دست ما میرسید فقط دوساعت به آنها میخندیدییم.
*به زودی میخکوب خواهید شد!
«پژمان» هنوز به آن بخش اصلی نرسیده. الان تازه در بخش معرفی هستم و شک نکنید یکی دو قسمت دیگر هیچکسی نمی تواند از کنار این مجموعه به سادگی عبور کند و میخکوب خواهد شد. خود من در این چند شب هرجایی که بودم خودم را رساندم را سریال را ببینم و بخندم.
*مدیربرنامه وقتی برای هنرمند خوب است که ...
سیستم حرفه ای می گوید که هنرمند باید مدیربرنامه داشته باشد. پیش میآید که ارگان های مختلف برای مراسمهای مختلف از ما دعوت می کنند که به عنوان میهمان حضور داشته باشیم من خودم اصلاً دوست ندارم که بیایم و برای مبلغ با تماس گیرنده بحث کنم.خب این در شان من نیست ، من کار فرهنگی میکنم و نباید برخورد اینشکلی داشته باشم بنابراین مدیربرنامه برای اینجور کارها خیلی خوب است. در زمینه هنری و برای تنظیم قراردادهای کاری هم بد نیست مدیربرنامه باشد اما این موضوع هنوز بین بازیگران جا نیفتاده ولی برای خوانندهها این موضوع دیگر طبیعی شده.
*همه چیز در سینما شده رابطه
به نظرم اگر کارگردان و تهیهکننده ای بازیگر را بخواهند دیگر نیازی به دلالی مدیربرنامه و مافیا درست کردن نیست ، اما در سینما میتوانم بگویم که در اغلب اوقات انتخاب cast براساس رفاقت پیش می رود. روابط خصوصی و این میهمانی و آن میهمانی و همکاریهای قبلی است که تعیینکننده است نه توانایی بازیگر. شما ببینید وقتی سینما جو یک نفر را می گیرد همه فیلمها با حضور آن بازیگر است ، انگار اصلاً هم مهم نیست که آن بازیگر میفروشد یا نه فقط الکی او را سرکار می برند. مثلاً اگر دور ، دور سام درخشانی باشد دیگر من وقت سرخاراندن ندارم همه من را برای فیلمشان میخواهند ، میگویم سرکارم اما بازهم می گویند خب اشکالی ندارد منتظر میمانیم تا تو کارت تمام شود ، خب چه کاریه؟ بروید سراغ یک نفر دیگر.
*تحقیق خاصی نداشتم
من تحقیق خاصی برای نقشم نداشتم ، بالاخره در طول این سالها آدمهای این شکلی را دیده بودم و تمام تصوراتم را پیاده کردم. تصورم دقیقاً همین شکلی است که در «پژمان» میبینید ، آدمی که شکمش بزرگ است و اینشکلی حرف میزند و....
*پژمان جمشیدی اشتباهی وارد دنیای فوتبال شد
واقعیت ماجرا این است که بالاخره یک نفری باید این کار را میکرد. پژمان آمد و اسم خودش را هم گذاشت. شاید از نظر من هم شبیه به خودزنی باشد اما نظر آدمها با هم متفاوت است او همیشه هنر را دوست داشته و میبینید که چقدر هم خوب بازی می کند. من یادم می آید که پژمان همیشه در کنار کارهای ورزشیاش میان آدمهای هنری بوده و در بازیگری هم موفق است ، اصلاًمن فکر می کنم اشتباهی وارد دنیای فوتبال شده. خوانندگی را هم تجربه کرده و به زودی قرار است آلبومش منتشر شود.
*من دوستان فوتبالی زیادی دارم. اما اینکه بخواهم با کسی اینقدر صمیمی باشم که صبح تا شب با او باشم و ارتباط خیلی نزدیکی با او داشته باشم مثل پوریاپورسرخ و علی کریمی نه ، این جور دوست فوتبالی ندارم.
*تیم های موردعلاقه سام درخشانی
من در تمام لیگهای دنیا یک تیم موردعلاقه دارم. مثلاً در لیگ انگلیس ، چلسی را دوست دارم. در لیگ آلمان ، بایرن مونیخ را دوست دارم ، در اسپانیا، رئال و در ایتالیا ، اینترمیلان تیمهای محبوبم هستند.
*چرا استقلال به فینال نرفت؟
ما با استقلال اگر به فینال می رسیدیم براساس خلاقیتهای فردی و اتفاقاتی بود که همیشه در فوتبال ایران وجود دارد وگرنه زور فوتبال ما به آنها نمیرسد و خیلی با آن مدل فوتبال بازی کردن فاصله داریم. اما همین که تا اینجا هم آمدیم به واسطه تلاش های امیرقلعهنویی و فتحالله زاده است. استقلال فراتر از لیگ ایران است و قطعاً امسال هم موفق خواهد شد.
*درگیر سریال سهیلی زاده
درحال حاضر درگیر سریال حسین سهیلی زاده هستم و یکماهونیم دیگر از شبکه سوم پخش می شود. حالا دیگر مدام دارم یقه مخاطبان را میگیریم و کارهایم مرتب پخش می شود. دلیلش هم این است که تاریخ پخشها عوض شد و بعد از اینها قطعاً دوباره یک فاصله ای تا کار بعدیام میافتد و دوباره می روم در خلاء!
منبع:شبکه ایران
یکی از مفتضح ترین قسمتها و به قولی ماستمالی شده ترین قسمت هم تا به اینجا همان قسمتی بود که این جناب مسیح مثلن و با حماقتبارترین روش به شهادت رسید. خیلی مسخره بود.
قسمتی که مسیح احمدی فوت کرد خیلی گریه کردم.واقعا دلم سوخت و کلی فحش به تروریستها دیدم.
ببخشید اما دلایل شما هردنبیل تر از خود سریال بود پیشنهاد میکنم یک بار دیگر آنرا ببینید
یکی از مسخره ترین و بی منطق ترین و بی دلیل ترین شهادت (!) هایی بود که تا به حال دیده بودم. به نظر من ، حیفه روش اسم شهادت گذاشت! من و دوستام فقط حرص می خوردیم. اون قسمت ، آخرین قسمتی بود که من از این سریال مسخره دیدم!
سامممممممممممممم دوستت دارم.