طنز/۳ راه پیش روی یک دختر دم بخت
پارسینه: مشکلات گرانی و اقتصادی در کنار مشکل ازدواج و همچنین ضعف برنامهریزی سازمانی، مختص امروز و دولت فعلی و قبلی نیست؛ گویا در کشور ما ریشه تاریخی و حتی فراتاریخی دارد.
مشکلات گرانی و اقتصادی در کنار مشکل ازدواج و همچنین ضعف برنامهریزی سازمانی، مختص امروز و دولت فعلی و قبلی نیست؛ گویا در کشور ما ریشه تاریخی و حتی فراتاریخی دارد.
قسم!
قسم بر آهن و سیمان و لوله
به «بنز» عالی ضدگلوله!
به شیر مرغ و جان آدمیزاد
به چاق و لاغر و طاس و کوتوله
قسم بر توپ و تانک و تیر و موشک
به دارو و به شیرخشک و پوشک
به تاکسی و به صفهای اتوبوس
به آش کشک و آلو و لواشک
قسم بر مرغ و ماهی و حبوبات
به جیب خالی و روز مکافات
به این شهری که بعد از رفتن برق
شود هر شب مثال شهر اموات
قسم بر وعدههای خوب و شیرین
به گاز و گازوییل و نفت و بنزین
به وام بیربای فرد اعلا!
به جارو و به سنگ پای قزوین!
قسم بر آب و برق مفت و ارزان!
قسم بر ازدواج سهل و آسان!
قسم بر اسکناس خوب و خوشگل
که باشد بیوفا با کارمندان
کسی در فکر ما بیچارهها نیست
هزاران درد هست و یک دوا نیست
***
کدامین راه؟
«با اجازه اخوان ثالث»
کشیده چادر تردید را بر سر
گرفته زانوی تقدیر را در بر
سخن از دختری گویم
که آیند از برایش خواستگارانی
*
«سه ره پیداست»
نخستین ره، ره عیش است و خوشحالی
ره «بنز» و «ب.ام.و»، «لانسر» و «جگوار»
ره ویلای «نوشهر» است
چه اقبالی!
و جای مفلسان خالی!
بلی، شغل نخستین مرد، «ازاد» است در بازار
و صد افسوس دستان در ره مالیدن شیره
گهی سکه، گهی ین یا دلار و پوند، یا لیره
سر ایشان کمی تا قسمتی طاس است
و خلق و خویشان هم، طهم ریواس است!
*
دو دیگر نیز راه ثروتی سرشار همراه پزی عالی
ره یک خانه شیک است، در اطراف بالاشهر
و یک ماشین
ره آیندهای روشن
سخن از دکتر جراح میگویم
... ولیکن سن او بالاست
برای دخترک باباست!
*
سه دیگر، راه مهر و سادگی و راه آزادیست
جوانی عاشق و زیباست
تمام ثروتش قلب صدیق است و دل پاک است
ولیکن دست او تنگ است و دائم هشت او
با نه گلاویز است
برایش فصلها همواره پاییز است
*
کدامین راه باید رفت؟
ببین آیا زمین و آسمانِ هرسه، یکرنگ است؟
کشیده چادر تردید را بر سر
گرفته زانوی تقدیر را در بر
کجا؟
هر جا که پیش آید...
***
در اتوبان اقتصادی!
«آلمانیها تابلو محدودیت سرعت را از اتوبان اقتصادی خود برداشتهاند.»
قضیه تازگی ندارد بعضی وزارتخانهها و سازمانهای خودمان هم تابلوهای محدودیت را در بعضی زمینهها برداشتهاند که ملاحظه میفرمایید:
بانک مرکزی: تابلو محدودیت کاهش ارزش ریال!
وزارت بازرگانی: تابلو محدودیت افزایش قیمتها و گرانی!
وزارت بهداشت و غیره: تابلو محدودیت افزایش نرخ ویزیت پزشکان و هزینههای دوا درمان!
وزارت صنایع سنگین: تابلو محدودیت کاهش کیفیت اتومبیلهای ساخت داخل و تابلو محدودیت ورود اتومبیلهای خارجی!
وزارت آموزش و پرورش: تابلو محدودیت میزان شهریه مدارس (به ویژه از نوع غیرانتفاعی!)
سازمان گوشت: تابلو محدودیت قاچاق دام زنده به خارج از کشور و تابلو محدودیت ورود دام مرده از خارج!
سازمان امور اداری و استخدامی: تابلو محدودیت کمکاری و کارشکنی در ادارهجات!
شهرداری: تابلو محدودیت میزان خودیاری!
سازمان صدا و سیما: تابلو محدودیت نمایش فیلمهای تکراری!
برداشتن تابلو انواع محدودیتها در بعضی زمینههای دیگر، کماکان ادامه دارد. خوشبختانه با برداشتن هر تابلو از سوی بخش دولتی، یک تابلو از سوی بخش خصوصی جایش نصب میشود، یکی از یکی بهتر! یعنی سرجمع، از حیث تابلو جای نگرانی نیست!
گل آقا. شماره 124. بهار 1372
قسم!
قسم بر آهن و سیمان و لوله
به «بنز» عالی ضدگلوله!
به شیر مرغ و جان آدمیزاد
به چاق و لاغر و طاس و کوتوله
قسم بر توپ و تانک و تیر و موشک
به دارو و به شیرخشک و پوشک
به تاکسی و به صفهای اتوبوس
به آش کشک و آلو و لواشک
قسم بر مرغ و ماهی و حبوبات
به جیب خالی و روز مکافات
به این شهری که بعد از رفتن برق
شود هر شب مثال شهر اموات
قسم بر وعدههای خوب و شیرین
به گاز و گازوییل و نفت و بنزین
به وام بیربای فرد اعلا!
به جارو و به سنگ پای قزوین!
قسم بر آب و برق مفت و ارزان!
قسم بر ازدواج سهل و آسان!
قسم بر اسکناس خوب و خوشگل
که باشد بیوفا با کارمندان
کسی در فکر ما بیچارهها نیست
هزاران درد هست و یک دوا نیست
***
کدامین راه؟
«با اجازه اخوان ثالث»
کشیده چادر تردید را بر سر
گرفته زانوی تقدیر را در بر
سخن از دختری گویم
که آیند از برایش خواستگارانی
*
«سه ره پیداست»
نخستین ره، ره عیش است و خوشحالی
ره «بنز» و «ب.ام.و»، «لانسر» و «جگوار»
ره ویلای «نوشهر» است
چه اقبالی!
و جای مفلسان خالی!
بلی، شغل نخستین مرد، «ازاد» است در بازار
و صد افسوس دستان در ره مالیدن شیره
گهی سکه، گهی ین یا دلار و پوند، یا لیره
سر ایشان کمی تا قسمتی طاس است
و خلق و خویشان هم، طهم ریواس است!
*
دو دیگر نیز راه ثروتی سرشار همراه پزی عالی
ره یک خانه شیک است، در اطراف بالاشهر
و یک ماشین
ره آیندهای روشن
سخن از دکتر جراح میگویم
... ولیکن سن او بالاست
برای دخترک باباست!
*
سه دیگر، راه مهر و سادگی و راه آزادیست
جوانی عاشق و زیباست
تمام ثروتش قلب صدیق است و دل پاک است
ولیکن دست او تنگ است و دائم هشت او
با نه گلاویز است
برایش فصلها همواره پاییز است
*
کدامین راه باید رفت؟
ببین آیا زمین و آسمانِ هرسه، یکرنگ است؟
کشیده چادر تردید را بر سر
گرفته زانوی تقدیر را در بر
کجا؟
هر جا که پیش آید...
***
در اتوبان اقتصادی!
«آلمانیها تابلو محدودیت سرعت را از اتوبان اقتصادی خود برداشتهاند.»
قضیه تازگی ندارد بعضی وزارتخانهها و سازمانهای خودمان هم تابلوهای محدودیت را در بعضی زمینهها برداشتهاند که ملاحظه میفرمایید:
بانک مرکزی: تابلو محدودیت کاهش ارزش ریال!
وزارت بازرگانی: تابلو محدودیت افزایش قیمتها و گرانی!
وزارت بهداشت و غیره: تابلو محدودیت افزایش نرخ ویزیت پزشکان و هزینههای دوا درمان!
وزارت صنایع سنگین: تابلو محدودیت کاهش کیفیت اتومبیلهای ساخت داخل و تابلو محدودیت ورود اتومبیلهای خارجی!
وزارت آموزش و پرورش: تابلو محدودیت میزان شهریه مدارس (به ویژه از نوع غیرانتفاعی!)
سازمان گوشت: تابلو محدودیت قاچاق دام زنده به خارج از کشور و تابلو محدودیت ورود دام مرده از خارج!
سازمان امور اداری و استخدامی: تابلو محدودیت کمکاری و کارشکنی در ادارهجات!
شهرداری: تابلو محدودیت میزان خودیاری!
سازمان صدا و سیما: تابلو محدودیت نمایش فیلمهای تکراری!
برداشتن تابلو انواع محدودیتها در بعضی زمینههای دیگر، کماکان ادامه دارد. خوشبختانه با برداشتن هر تابلو از سوی بخش دولتی، یک تابلو از سوی بخش خصوصی جایش نصب میشود، یکی از یکی بهتر! یعنی سرجمع، از حیث تابلو جای نگرانی نیست!
گل آقا. شماره 124. بهار 1372
منبع:
خبرآنلاین
ارسال نظر