طنز/ تا کور شود هر که بخیل است عزیزم!
چون شد سخن از خاصیت سهمیهبندی
هشدار که حین سخن هیچ نخندی
این سهمیهبندی همه جا موجب شادی ست
شادی ست که عکسالعملی غیر ارادی ست
گاهی همه سهمیه یک کاسه آش است
گاهی دو سه خرما وسط نان لواش است
گاهی حلب روغن و گاهی کره و ماست
گاهی نخود و قند و شکر سهمیه ماست
گاهی که عدالت همه جا ورد زبان است
سهمیه، سهامی ست که بیسود و زیان است
تو شادی و خندانی و در دست سهامت
یک برگه بیسود و زیان گشته به نامت
یک برگه دیگر به کف نور دو دیده
با سهمیهاش شصت و سه تا بنز خریده
هر کس که از این طایفه بنز سوار است
شایسته تشویقی و تخصیص دلار است
ای نور دو چشم ای تو همه خدمت و اخلاص
نوش تو گوارای تو این سهمیه خاص
تا کور شود هر که بخیل است عزیزم
چون در رگ تو خون اصیل است عزیزم
در مدرسه خاص تو با سهمیه رفتی
با سهمیه دکتر شدی و بورس گرفتی
با سهمیه رفتی به سفارت به وزارت
با سهمیه بودهست همیشه سر و کارت
ای نور دودیده تو چه خوبی! تو چه ماهی!
تو قانعی از سهمیهات بیش نخواهی
از سهمیهات بیش طلب کردهای آیا
مانند طلبکاری یک عده رعایا
گفتند: بگو مدرسهها پول نگیرند
فرزند رعیت را مفتی بپذیرند
فرزند رعیت بشود دکتر و استاد
فریاد از این حرص و طلبکاری فریاد
خوب است بشر از طمع و حرص هراسد
خوب است اگر سهمیهاش را بشناسد
تهران امروز
ارسال نظر