سرگذشت فکر تغییر خط فارسی
پارسینه: در مقابل ایرادات رجال و دانشمندان ترک، پاسخ آخوندزاده این بود که در این صورت باید الفبای موجود را از بیخ و بن برانداخت و به جای آن اصول خط لاتین را پذیرفت، یعنی از چپ به راست نوشت و حروف صدادار را در کنار حروف بی صدا قرار داد و نقطهها را نیز به کلی مرخص کرد.
گویا نخستین کسی که معایب الفبای ملل شرقی را دریافته و رسالاتی در این باب نوشته و نمونههایی از خط جدید را ارایه داده و در پیشرفت آن کوششها کرده، میرزا فتح علی آخوندزاده، نویسندهٔ شهیر آذزبایجان است.
آخوندزاده که به زبانهای شرقی آشنایی و با فرهنگ جهان آشنایی به سزا داشت، جدا معتقد بود که الفبای مرسوم و متداول عربی، با آن سختیها و دشواریها و نقایص و معایبی که دارد، یکی از بزرگ ترین علل نادانی و عقب ماندگی ملل اسلامی است، و با این عقیده و ایمان راسخ بود که در صدد برآمد که الفبای عربی را اصلاح و آن را برای احتیاجات مردم ترکی و فارسی زبان مناسب سازد.
آخوندزاده در سال ١٢٣۶ شمسی از تنظیم نخستین الفبای اختراعی خود که یک الفبای بدون نقطه با حروف متصل بود فراغت یافت و رسالهای نیز برای پیشنهاد کردن این الفبا به جای الفبای عربی فراهم آورد.
در این رساله که به فارسی نوشته شده بود، نویسنده پس از ذکر نقش مهم الفبا در ترقی و پیشرفت فرهنگ و تمدن ملل و اقوام، از تاریخ خطوط و معایب ملل اسلامی و لزوم تغییر خط عربی و مزایای الفبای پیشنهادی خود به تفصیل سخن رانده و راههای رفع این معایب را نیز نشان داده بود.
آخوندزاده در سال ١٢۴٢ ش با اجازه و کمک مالی شاهزاده میخاییل نیکلایوویچ، فرزند امپراتور روس که در آن زمان در قفقاز حکومت میکرد، برای تقدیم طرح الفبای جدید و دفاع از رسالهٔ خود به استانبول رفت. وی رسالهٔ خود را که در بیست صفحه پرداخته بود، به وسیلهٔ مترجم سفارت روس به صدراعظم عثمانی، فواد پاشا تقدیم کرد. صدر اعظم عثمانی شخصا او را به انجمن دانش یا «جمعیت علمیه عثمانیه» راهنمایی کرد و آخوندزاده طرح الفبای خود را به انجمن عرضه داشت. اما مهمان نوازی پاشایان و روحانیان ترک که در انجمن گرد آمده بودند از حد تشریفات و تعارف تجاوز نکرد و اگر چه همگی آن را پسندیدند، ولی ظاهرا به این دلیل که در خط مزبور هم مانند سابق حروف چسبیده و درهم آمیحته است و در ترتیب کلمات اشکالاتی ایجاد میکند، آن را رد کردند و در عوض وی را با نشان مجیدیه و فرمان سلطان بنواختند.
در مقابل ایرادات رجال و دانشمندان ترک، پاسخ آخوندزاده این بود که در این صورت باید الفبای موجود را از بیخ و بن برانداخت و به جای آن اصول خط لاتین را پذیرفت، یعنی از چپ به راست نوشت و حروف صدادار را در کنار حروف بی صدا قرار داد و نقطهها را نیز به کلی مرخص کرد.
پیداست که پیشنهاد یک انقلاب بنیادی در زمینهٔ خط ملل اسلامی در آن روزگار به آسانی قابل قبول نبود. بنابراین آخوندزاده بدون گرفتن نتیجه از استانبول به قفقاز بازگشت و چندی بعد کار و کوشش خود را از سر گرفت و طرحهای تازه ریخت. او این بار رسالهٔ خط اختراعی خود را با دو رسالهٔ دیگر با خط و امضای خود در سال ١٢۴٧ ش نزد وزیر علوم ناصرالدین شاه فرستاد. ( روزنامهٔ کشکول، شمارههای ۴٣ تا ۴۵ باکو ١٩۶٣)
پاسخ اولیای دولت ایران به آخوندزاده چون این بود :
« الیق و انسب آن است که میرزا فتح علی آخوندزاده در باب تغییر الفبای اسلام خیالات خود را به اولیای دولت عثمانیه معروض دارد، چون که در ابتدا ملاحظهٔ این خیال در آن سلطنت شده است.
ما ملت ایران اصلن به تغییر الفبای خودمان محتاج نیستیم، به علت این که ما سه رقم خط داریم: نستعلیق، شکسته و نسخ که در حسن و رعنایی بالاتر از خطوط جمع ملل روی زمین است و ما هرگز این خطوط خودمان را متروک و خط جدید میرزا فتح علی آخوندزاده و یا ملکم خان را معمول نمیکنیم و نخواهیم کرد.»
آخوندزاده پس از این شکست و نامرادی باز مایوس نشد و رسالهٔ سوم خود را نوشت و برای عالی پاشا صدراعظم دولت عثمانی فرستاد و مقالهای را نیز که «سعاوی پاشا» از دانشمندان عثمانی در انتقاد از الفبای عربی نوشته بود صمیمهٔ آن کرد . لیکن این بار نیز کوشش او به هدر رفت.
آخوندزاده پس از این آزمایشها و شکستهای پیاپی، سرانجام از اندیشهٔ اصلاح خط عربی منصرف شد و چهارمین خط جدید ملل اسلامی را تنظیم کرد. این طرح بر پایهٔ الفبای روسی نهاده شده و از ٢۴ حرف بی صدا و ١٠ حرف صدادار ترکیب یافته بود و ٨ حرف هم برای ادای آواها و مخارج وبژهٔ عربی در آن در نظر گرفته شده بود که با این ۴٢ حرف همهٔ ملل اسلامی از عرب و عجم و ترک و تاجیک بتوانند بی زحمت و اشکال مقاصد خود را بیان کنند. (مجلهٔ فرهنگ و خط شرق، دفتر دوم، برگ ۵٩، به روسی، باکو ١٩٢٨)
آخوندزاده به درستی راهی که در پیش گرفته بود ایمان داشت و در این راه با سختیها و دشواریهای فراوان رو به رو شد، اما هرگز از پای ننشست. او صدها نامه و رسالهای که به رجال دولتهای ایران و عثمانی و روس و به دوستان خود (مانند میرزا ملکم خان، علی خان، اعتضادالسلطنه، جلال الدین میرزا، مانکجی نویسندهٔ هندی و پروفسور کاظم بیگ) فرستاد از نقص الفبای عربی و اشکالاتی که این خط در تدریس و نحصیل علوم فراهم میکند، سخن گفت و ضرورت تغییر آن را با دلایل و مثالها و شواهد بیان نمود.
او در نامهای در سال ١٢۵٣ ش به شاهزاده اعتضادالسلطنه وزیر علوم نوشت:
«باز مینویسم و مادام که زندهام خواهم نوشت تا این که خیال تجدید الفبا فیمابین کل ملت پراکنده شود. چنان که قریب پانزده سال است تخم این خیال را در خاک ایران و روم میپاشم. بی شبهه این تخم در عصر اخلاف ما خواهد رویید». (مجموعهٔ الفبای حدید و مکتوبات، برگ ٣١٧، باکو ١٩۶٣)
اهمیت کار آخوندزاده (و پس از او ملکم خان) در این بود که برای نخستین بار دانشمندان شرق اسلامی را به این امر مهم متوجه کرد و همهٔ کسانی که بعدها دربارهٔ الفبا و معایب آن سخن گفتهاند از نظر آن دو بهرهمند گردیدهاند.
میرزا ملکم خان ناظم الدوله
پس از آخوندزاده، گروهی از شرقیان در این راه به کوشش برخاستند و در نارسایی خط کنونی ملل اسلامی مطالبی گفتند و رسالاتی نوشتند و بعضی از آنها خود الفبایی نیز اختراع کردند.
ولی نه محیط آن روزگار برای پذیرش این گونه نظرات آمادگی داشت و نه آن خطوط پیشنهادی میتوانست معایب خط کنونی را رفع کند. افزون بر آن، هیچ یک از آن خطوط با اشکالات آموزشی و صنعت چاپ آن دوره قابل اجرا و رواج نبود. مشهورترین این کسان میرزا ملکم خان ناظم الدوله بود.
ملکم خان هم مانند آخوندزاده اعتقاد داشت که : «وضع خطوط ملل اسلام زیاد از حد معیوب است و با چنان خط محال خواهد بود که ملل اسلام بتوانند به درجهٔ حالیهٔ فرنگستان ترقی نماید». (از مقدمهٔ کتاب روشنایی، لندن ١٣٠٣ ق)
ملکم تغییر الفبای فارسی و گرفتن الفبای اروپایی را پیشنهاد نمیکرد، بلکه از ترکیب حروف الفبای فارسی، خط دیگری ساخته بود که به نظرش سادهتر و مفیدتر مینمود.
او شرح خط اختراعی خود را در رسالهای به نام «نمونهٔ خط آدمیت» در سال ١٣٠٣ ق به ضمیمهٔ رسالهٔ روشنایی، در لندن منتشر کرد و در اینباره دو رساله نیز با نامهای «مبدا ترقی» و «شیخ و وزیر» نوشت و با دستیاری میرزا محمد علی خان فریدالملک همدانی، منشی سفارت ایران در لندن، چند حکایت از گلستان سعدی و نیز کلمات قصار حضرت علی امیرالمومنین را با خط موسوم به «ملکمی» در آورد و در سال ١٣٠٢ ق در لندن به چاپ رسانید.
ملکم همان گونه که خود در مقدمهٔ گلستان اشاره کرده است، بیست و پنج سال در این راه زحمت کشید، ولی الفبای جدید او نیز به علت همان اشکالات و موانعی که برای آخوندزاده هم وجود داشت و هم به علت نواقصی که در آن بود، رواج نیافت و نمیتوانست رواج یابد.
میرزا یوسف خان مستشارالدوله
میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی نیز از پیروان جدی این فکر جدید بود و زحمات زیادی در این راه کشید. از جمله در سال ١٢٩٧ ق که در مشهد بود، مسالهٔ تغییر الفبا را از علمای معروف آن شهر پرسید و از میرزا نصرالله مجتهد چون این فتوا گرفت:
«تغییر در خط کتب یا اختراع خط جدید مطلقا جایز است بلا اشکال، بلکه هرگاه موجب تسهیل تعلیم و تعلم و نصحیح قرائت بشود راجح خواهد بود. اگر کسی توهم کند که این تغییر تشبه به اهل خارجه است و جایز نیست، این توهم ضعیف است که این گونه تشبیهات حرام نیست و الا استعمال سماور هم باید جایز نباشد». (شرح این مذاکرات و نظر علما در شمارهٔ ٢٢ روزنامهٔ اختر، سال ١٢٩٧ ق درج شده است)
مستشارالدوله در سال ١٣٠٣ ق رسالهٔ بسیار مفیدی هم با عنوان «اصلاح خط اسلام» نوشت و در تهران چاپ کرد.
این درست است که همهٔ این خطوط کمابیش معایبی داشت و هیچ کدام از آنها قابل اجرا نبود، اما مطلب این جا است که مسوولان دولتها ابدن توجهی به آنها نداشتند و همه را به دور میافکندند.
علاوه بر کسانی که مستقیمن و مشروحن دربارهٔ الفبا اظهارنظر کرده اند، بیشتر دانشمندان و نویسندگانی که نوشتههای آنان در پیدایش اندیشهٔ آزادی و مشروطیت موثر بوده است به معایب و مفاسد خط فارسی اشاره و از فکر اصلاح آن حمایت کردهاند.
از جمله عبدالرحیم طالبوف نویسندهٔ مشهور آن دوران در نوشتههای خود در چند جا از گرفتاری ملت ایران در دست این «الفبای مندرس و بی مصرف» صحبت میکند و اظهار امیدواری میکند که «سایر معایب تدریس اطفال یحتمل وقتی الفبای ما را تغییر دادند، اصلاح گردد». ( کتاب احمد، برگهای ١٠، ١١ و ٣٢ و مسالک المحسنین، برگ ٢۴٨)
پس از جنگ بینالملل اول و انقلاب بزرگ اکتبر، مسالهٔ تغییر الفبا و به وجود آوردن خطی که پیشرفت و تعمیم علم و دانش را در میان تودهٔ وسیع مردم تسهیل کند، در کشورهای شرقی (یعنی کشورهایی که در تحت لوای فرهنگ و خط اسلامی به سر میبردند) مطرح گردید و در بیشتر این کشورها درک گردید که الفبای عربی یکی از مهمترین عواملی است که از بسط و توسعهٔ دانش و فرهنگ جلوگیری میکند.
کوششهای دیگر دربارهٔ تغییر الفبای فارسی
پس از جنگ جهانی اول، باز کسانی در ایران به کوشش برخاستند و رسالههایی نوشتند که از آن میان میرزا علی اصغر خان طالقانی (پدر مهندس خلیل طالقانی، که از اعضای حزب دموکرات بود و در روزنامهٔ «زبان آزاد»، ارگان این حزب مقاله مینوشت)، سعید نفیسی، رشید یاسمی، سید حسن تقیزاده و میرزا ابوالقاسم آزاد مراغهای را میتوان نام برد.
همهٔ این کسان و کسانی که بعد از آنان در این باره بحث کردهاند، جز عدهٔ معدودی مانند کاظم ایرانشهر و احمد کسروی، اصلاح خط کنونی را کوششی بیفایده و ناصواب میدانستند و همگی اعتقاد داشتند که الفبای آیندهٔ زبان فارسی جز الفبای لاتینی نمیتواند باشد، زیرا حروف لاتین که اکنون در زبانهای اروپایی به کار میرود زیباترین و مناسبترین اشکال خط است. از لحاظ خواندن و نوشتن کاملترین و غنیترین همهٔ خطهاست. این الفبا از حروف منفصل تشکیل یافته و اکثر مردم با سواد جهان با آن آشنا هستند و همین خط است که در مراکز دنیای متمدن رایج است.
دکتر سعید نفیسی از هواداران معتقد و سرسخت تغییر الفبا بود. او خیلی زود به معایب خط کنونی پیبرد و تا پایان عمر به عقیدهٔ خود وفادار ماند. پروفسور ژیرکوف روسی که در سال ١٩٢٨ م با نفیسی در تهران ملاقات کرد، در مقالهای که با عنوان «الفبای لاتین برای زبان فارسی» در مجلهٔ «فرهنگ و خط شرقی» (شمارهٔ ١، مسکو ١٩٢٨) نوشته است میگوید:
«نفیسی پس از گفت و گو با من و اطلاع یافتن بر اقداماتی که ما برای الفبای زبانهای شرقی در اتحاد جماهیر شوروی انجام دادهایم، در صدد بود که یک الفبای عملی بر اساس حروف لاتین برای زبان فارسی به وجود آورد. او میدانست که تغییر الفبای فارسی به لاتین به این زودیها میسر نخواهد شد و کوششهای وی در این زمینه به نتیحهٔ آنی نخواهد رسید و عقیده داشت که فعلا باید راهنمایی جهت آموختن لهجههای محلی ایرانی به بیگانگان تهیه کرد. نفیسی به این نکته توجه داشت که حروفی که برای الفبای فارسی اختیار خواهد شد، باید از میان حروف لاتین رایج و موجود در چاپ خانههای دنیا انتخاب شود و حروف مرکب و دارای علامات، حتی الامکان در آن نیاید و نیز همهٔ حروفی که هم صدا هستند تنها با یک حرف نشان داده شود.»
رشید یاسمی، شاعر، ادیب، محقق و عضو فرهنگستان ایران، علاوه بر هواداری جدی از عقیدهٔ تغییر الفبا اشعاری دارد که در آنها عیوب خط فارسی را یکایک برشمرده است.
ابوالقاسم آزاد در سال ١٣٢۴ش به فکر تبدیل الفبا افتاد و در مهرماه آن سال «الفبای آسان» را چاپ کرد و در همان سال انجمنی به نام «گروه طرفداران الفبای آسان» تاسیس نمود و خود دبیری آن جمعیت را به عهده گرفت و در صدد برآمد که با تقدیم طرحی قانونی به مجلس شورای ملی در دورهٔ پانزدهم به این امر رسمیت دهد و آن را در سراسر کشوز معمول سازد، اما عمرش وفا نکرد و پیش از گشوده شدن مجلس در تاریخ پنجم خرداد ماه ١٣٢۵در گذشت.
اما احمد کسروی، اگر چه تغیبر الفبا را لازم میدانست، ولی از قرار نظر وی نه آن بوده که الفبای جدید از میان حروف لاتین انتخاب شود، بلکه قصد داشته است که الفبایی بسازد به قول خود او درست و رسا و آن را به جای الفبای کنونی بگذارد.
در سال ١٣٣٨ش انجمنی به نام «انجمن اصلاح خط» از جمعی از دانشمندان (از جمله دکتر نصرالله شیفته، مسعود رجبنیا، ابراهیم گرانفر، منوچهر امیری، یدالله رویایی، یحیی ذکا، سهیل آذری و چند تن دیگر) به ریاست استاد سعید نفیسی در تهران تشکیل یافت و الفبایی پیشنهاد کرد و در جراید و رادیو توضیحاتی دربارهٔ نقص الفبای کنونی فارسی و لزوم تغییر آن داد. این انجمن اصلاح خط فارسی را مهمترین اصلاح اجتماعی در ایران میدانست، ولی معتقد بود که این قبیل اصلاحات مهم و جاودانی را نباید با قوهٔ قهریه عملی کرد، زیرا در آن صورت واکنش مردم شدیدتر میشود و نتیجهٔ مطلوب به دست نمیآید، بلکه باید فکر مردم را با منطق قوی و دلایل محکم حاضر کرد و هر روز بر عدهٔ هواخواهان آن افزود تا همهٔ افراد ملت پشتیبان آن گردند.
در سال ١٣۴٣ ش انجمنی به نام «انجمن ترویج زبان فارسی» در تهران دایر شد و مجلهای به نام «بنیاد فرهنگ» انتشار داد و الفبایی به نام «الفبای فارسی به خط جهانی» پیشنهاد کرد و از خوانندگان خود خواست تا هرگونه نظری دربارهٔ این الفبا دارند به انجمن بنویسند.
در سال ١٣۴۴ موضوع تغییر خط فارسی در دو مجلهٔ پایتخت، یعنی «روشنفکر» و «سپید و سیاه» مطرح شد و به مجلات دیگر هم سرایت کرد و هر کس از موافق و مخالف دربارهٔ آن اظهار نظر کرد. در این زمینه مقالات دکتر رحمت مصطفوی، مدیر مجلهٔ روشنفکر، به ویژه بسیار چشمگیر بود. او الفبای فعلی را «مردار» نامید و گفت:
«این خط مثل بختک روی زبان ما، روی روح و فکر نوآموزان ما و روی روح و فکر همهٔ کسانی که حرفهشان نویسندگی یا ادبیات نیست و خط را برای احتیاجات روزانه و شغلی میخواهند افتاده است.»
و در پایان مقاله افزود که:
«اگر عرب زبانش را به طور مخصوصی در دهانش میچرخاند و صدایی مانند ص یا ض درمیآورد و ما نمیتوانیم این صدا را دربیاوریم، نباید لج کنیم و حرفی را که علامت آن صدا است در رسم الخط خود نگاه داریم. به دیوانگی ماند این داوری. (روشنفکر، شمارههای ۶٢٨ و ۶٢٩ در ٢٩ مهر و ۶ آبان ١٣۴۴)
وی در شمارهٔ بعدی این مجله ادامه میدهد:
«در ترکیه، تیراژ روزنامههای درجه اول از ٢٠٠ هزار بیشتر است. در ایران تیراژ بزرگترین روزنامهها به یک سوم این تعداد هم نمیرسد، چرا؟ برای این که یک ترک با سواد خیلی عادی، در حدود شش ابتدایی ما، که روزنامهٔ ترکی در دستش میگیرد، تردید ندارد که روزنامه را میتواند بخواند، اسامی نا آشنا را، اعم از داخلی و خارجی، میتواند درست تلفظ کند و میتواند آن را با صدای بلند برای دیگران بخواند. چند درصد از باسوادهای ایرانی میتوانند روزنامهای را با صدای بلند بخوانند و ده بار و بیست بار بر سر تلفظ کلمهای، اعم از ایرانی و بیگانه، گیر نکنند؟» ( روشنفکر، شمارهٔ ۶٣٠، در ١٣ آبان ١٣۴۴)
برگفته از : کتاب از نیما تا روزگار ما، جلد سوم - یحیی آرینپور
این مقاله بسیار نادرست و غیرمنصفانه است.
چهره آخوندزاده در تاریخ ما چهرهای ناشناس نیست که نویسنده او را فرهنگشناس شرق و غرب و یک متفکر به تماممعنا معرفی کرده است. آخوندزاده یک چهره وابسته و خودفروخته بود که ویژگی مشخصه او ضدیت با اسلام و دیانت بود که بالتبع با خط آن نیز مخالفت میورزید.
جمله معروف او که اساس بدبختی ما اسلام است و باید از نوک پا تا مغز سر فرنگی شویم بیانگر عمق بیگانهپرستی او و تفکرات باطل او است.
تغییر خط نیز باعث گسست یک ملت با سابقه تاریخی و تمدنی خود میشود همان گونه که امروز در ترکیه همانقدر پاشا و عثمانی را میشناسند که امپراطور دوره 18 چین را!
نظر یک ادیب را درست یا غلط سیاسی نکنیم.برادر جان !آن جمله از تقی زاده است ا
نه از آخوندزاده.اینهم از فرط سیاست زدگی است!!!
تغییر خط فارسی یک توطئه انگلیسی است که توسط پان ترکیستها پیگیری می شود. اگر دقت کنید می بینید که اکثر کسانی که از ضرورت تغییر خط فارسی حرف زده اند ترک بوده اند. علت این تلاش آنها برای تغییر خط فارسی دقیقا قطع ارتباط نسل های جدید ایران با میراث فرهنگی گذشته و تضعیف فرهنگ غنی فارسی است که مانع از سلطه انگلیسی ها و آمریکایی ها میشود. در حقیقت هویت زدایی از ایرانیان هدف اصلی این پروژه قدیمی استعماری است.
داستان تغیر خط فارسی به لاتین داستانی است طولانی ولی در بسیاری از خاطرات رجال عصر پهلوی درج شده که در سفر رضا شاه به ترکیه آتا تورک به رضا شاه توصیه میکند مثل ترکیه خط فارسی را عوض کند و رضا شاه با یک مکث نسبتا طولانی بر میگردد و به آتا تورک میگوید آخر من پاسخ نسلهای آینده و جوانان ایران را چگونه بدهم که دیگر نتوانند اشعار مولانا و فردوسی و... را بخوانند و بفهمند ! هر چند برای بعضیها این خبر خوش نیست و میدانم که شما هم قادر به درجش نیستید ...
فراموش نکنیم که زبان و خط یک ملت هویت اوست. و ما در گذشته هم خط خود و هم زبان خودرا داشته ایم که اکنون دیگر تقریبا"اثری از آن نیست.هویت خود را فارغ از تعصبات دریابیم.