گوناگون

نگاهی به پرده سینما؛ قاعده تصادف

نگاهی به پرده سینما؛ قاعده تصادف

پارسینه: قاعدهٔ تصادف، دومین فیلم بلند بهنام بهزادی است که پس از گذشت پنج سال از اولین فیلمش، «تنها دو بار زندگی می‌کنیم» ساخته...

پارسینه - مریم کریمی: قاعدهٔ تصادف، دومین فیلم بلند بهنام بهزادی است که پس از گذشت پنج سال از اولین فیلمش، «تنها دو بار زندگی می‌کنیم» ساخته شد و در سی و یکمین جشنوارهٔ فیلم فجر به نمایش در آمد. بهزادی خود، تهیه‌کننده، تدوین‌گر و نویسندهٔ فیلم است. اشکان خطیبی، مهرداد صدیقیان، بهاران بنی‌احمدی، محمدرضا غفاری، الهه حصاری، مارتین شمعون‌پور، ندا جبرائیلی، روشنک گرامی، سروش مالمیر و هم‌چنین سروش صحت، امیر جعفری و امید روحانی در آن بازی کرده‌اند. این فیلم در بخش فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین بازیگر نقش اول مرد، کارگردانی و صدابرداری نامزد دریافت سیمرغ در جشنواره فیلم فجر شد که توانست سیمرغ فیلمنامه، صدابرداری و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران بخش بین الملل را از آن خود کند.

داستان از چه قرار است؟
هشت جوان دور هم جمع شده‌اند و مدت‌ها تمرین کرده‌اند تا تئاترشان را در یک جشنوارهٔ خارجی شرکت دهند و به صحنه ببرند. پروازشان فرداست و آن‌ها مشغول انجام آخرین تمرین‌ها و فراهم آوردن آخرین مقدمات سفر هستند و برای این کار همه گذرنامه‌هایشان را به پریسا می‌دهند. گذرنامهٔ شهرزاد در کیفش نیست. حدس می‌زند پدرش آن را برداشته باشد. حدسش درست است. پدر شهرزاد، دختری که یکی از مهم‌ترین نقش‌های این تئاتر را به عهده دارد، به هیچ وجه موافق با سفر او نیست.


فیلم چطور پیش می‌رود؟
یک روایت خطی از ماجراهایی که در یک روز، از صبح تا شب اتفاق می‌افتد. فیلمی با هشت شخصیت اصلی، هرچند دو سه تایشان پررنگ‌ترند اما باز نمی‌توان فقط آن‌ها را اصلی دانست. هشت شخصیت اصلی که زیر و زبر زندگی‌هایشان با هم فرق دارد، رفتارهایشان هم متفاوت است اما اراده و خواستشان یکی است. حضور «سادگی» همزمان با «پیچیدگی» در فیلم حس می‌شود. شخصیت‌‌های داستان، روابط آن‌ها با یکدیگر، لوکیشنی که بیشتر صحنه‌های فیلم در آن می‌گذرد، دیالوگ‌ها، نوع فیلمبرداری و موسیقی، همه واجد این دو خصوصیت در کنار هم هستند، هرچند، سادگی مدام سعی در بیشتر نشان دادن خود و غلبه بر پیچیدگی دارد.

داستان راکد نیست. تغییر موقعیت و بحرانی شدنش، آن را جلو می‌برد و دیالوگ‌های پر از شوخی و نشاط جوانی، آن را سر پا نگه می‌دارد. فیلم، پر از پلان‌سکانس است و نتیجه‌اش شده حضور دوربین و راوی‌یی که مثل اعضای گروه، شوخ و شنگ است. این طرف و آن طرف می‌رود و به رابطه‌هایشان سرک می‌کشد و در موقعیت‌های سخت، گاهی با عصبانیت می‌لرزد و گاهی ساکت، نفسش را در سینه حبس می‌کند.

فیلم را دوست داشتم چون:
  • همهٔ خصوصیات فرمی که بالا به آن اشاره کردن باعث روان و جذاب بودن فیلم می‌شود. بهزادی می‌گوید دلم نمی‌خواست فیلمی گل‌درشت باشد و نیست. ساده است. همین که شخصیت‌ها تقریبا در یک سطح از اهمیت هستند و هیچ کلوزآپی از آن‌ها نداریم نشان می‌دهد تا چه حد نویسنده به «شبیه واقعیت» بودن فیلم وفادار است. اما این گزاره تنها در مورد «فضای» قاعدهٔ تصادف صادق است. چرا که داستان، به هیچ وجه دچار افتی که بعضی فیلمنامه‌ها به خاطر «شبیه واقعیت» بودن می‌شوند، نیست. زمان در آن کند نمی‌گذرد و مخاطب مدام به ساعتش نگاه نمی‌کند.

  • دغدغهٔ فیلم، دغدغه‌ای مهم و شایع است. شکافی که بین والدین و فرزندان وجود دارد. درک متقابلی که نیست و نبودش حس می‌شود. همه‌مان پای درد دل دوستانمان نشسته‌‌ایم و نگرانی‌های والدینشان را حس کرده‌ایم، به هر دو حق داده‌ایم و پیدا کردن راه حل برایمان سخت بوده است. حتی شاید در همین موقعیت بوده‌ایم و زندگی به کاممان تلخ شده است. نگاه از بیرون، سودمند است، امکانی که فیلم بهمان می‌دهد.

  • حضور بازیگرانی که چهره نیستند، بازی خوبی که کارگردان از آنان گرفته و اجرای موفق آن‌ها قابل تحسین است. بازیگران، این موفقیت را مدیون دو ماه تمرین پیش از فیلم‌برداری دانسته‌اند.
فیلم را دوست نداشته‌اند چون:
  • بعضی منتقدین به شخصیت‌پردازی فیلم ایراد وارد کرده‌اند و بعضی شخصیت‌ها را بیش از اندازه منفعل دانسته‌اند یا شخصیت پدر شهرزاد را دوپاره ارزیابی کرده‌اند یا باورراندن شخصیت‌ها و روابط به مخاطب را ناموفق دانسته‌اند.
دربارهٔ ساخت فیلم:
  • ایدهٔ فیلم از کجا آمد و چرا تئاتر؟ بهزادی پاسخ می‌دهد: «هدفم در وهلهٔ اول این بود که ابتدا به جوان‌ها بپردازم و بعد به یک گروه متمرکز جوان. به این ترتیب به تئاتر رسیدم. البته خودم از نوجوانی به نحوی تئاتر را شروع کرده بودم و تا سال‌های اوایل دانشکده هم هر ازگاهی تئاتر کار می‌کردم. در واقع تئاتر برای من یک علاقمندی بود و این جا بستری شد تا اتفاقات دیگر در آن رخ دهد. ضمن این که تئاتر امکان دراماتیک هم دارد… اما از همهٔ این‌ها مهم‌تر، شاید این را بهتر باشد بگویم که فضای پشت صحنهٔ تئاتر همیشه برایم تداعی‌کنندهٔ زندگی است. هم‌چنان که گروهی آرام آرام جمع می‌شوند، با یکدیگر زندگی می‌کنند تا اثری شکل گیرد. روی صحنه هم آدم‌ها به درکی از حضور یکدیگر می‌رسند و آمیختگی تمام این‌ها با هم باعث شد به این موضوع که قرار است، داستان در میان بچه‌های یک گروه تئاتری بگذرد، شک نکنم.»

  • بهزادی بعد از دیدن اشکان خطیبی در شام ایرانی، او را برای بازی در فیلم خود انتخاب کرده است.

  • به گفتهٔ بازیگران این فیلم، در طول فیلم‌برداری بداهه‌پردازی صورت نگرفته است.
از این طرف و آن طرف:
  • این فیلم، هم‌زمان با فیلم‌هایی چون رسوایی، تهران ۱۵۰۰، رژیم طلایی و حوض نقاشی در نوروز ۹۲ با کمترین تعداد سالن سینما به اکران درآمد اما نتوانست فروش بالایی را از آن خود کند. بعضی دلیل آن را اکران همزمان فیلم‌های گیشه‌پسند، نداشتن بازیگر چهره و متفاوت بودن ساختار دانسته‌اند.

  • دو روز پیش، حبیب کاوش، سخنگوی شورای صنفی نمایش اعلام کرد با وجود این که قاعده تصادف کف فروش خود را از دست داده بود، اما این فیلم یک هفته دیگر می‌تواند به اکران خود ادامه دهد.

  • محمدحسن شهسواری دربارهٔ بهزادی و فیلم قاعدهٔ تصادف می‌گوید: «باید یکی از دلایل موفقیت فیلمنامه قاعده تصادف را که کمتر به آن پرداخته شده است بگویم: «پژوهش درگیرانه.» بهزادی شش ماه تمام را به مصاحبه با حداقل چهارصد والد و فرزند گذراند. پهنهٔ وسیعی از عرصه‌هایی که جوانان خود را در آن بروز می‌دهند کاوید. از شبکه‌های اجتماعی گرفته تا عرصه‌های هنری و تحصیلی و… با این که خود درگیر چنین مساله‌ای نبود (یعنی نه جزو نسل والدین بود و نه فرزندان) اما با پژوهش همدلانه طوری پیش رفت که من شاهد بودم مضمون فیلم را تبدیل به مساله شخصی کرد.»
آخرش:
کاش ببینید. کمتر از یک هفته به پایان اکران مانده. فیلم‌های مستقل را باید تحویل گرفت، مخصوصا اگر فیلم خوبی باشند.

  • نقل قول‌های متن حاضر، از مصاحبهٔ ایسنا با بهزادی و پرونده‌ای که روزنامه اعتماد به این فیلم اختصاص داده، آورده شده است.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار