کیروش چرا نمیتواند سکوت کند؟
پارسینه: در روزهای گذشته و با مصاحبهای که کیروش انجام داد فوتبال ایران وارد چالش جدیدی شد.البته امروز برانکو هم به نوعی جواب سرمربی تیمملی را داد.
یادمان هست در یک اتاق نسبتا بزرگ. لابلای صندلیهای پرشمار. ما بودیم و آرین قاسمی و کارلوس کیروش. آن روزها برانکو و بعدا علی کریمی مصاحبهای تند علیه کارلوس کیروش کرده بودند. قبل از شروع مصاحبه با کیروش دقایقی صحبت کردیم. از این گفتیم که شاید سکوت بهترین راه حل باشد. در ۴ سال پیش از آن مصاحبه، زندگی برای کیروش این شکلی بود که چپ و راست منتقدان حمله میکردند و او سکوت میکرد. شاید به همین خاطر محبوبیتش همه دیوارهای بلند فوتبال سنتی ایران را درنوردید و شد چهرهای دوست داشتنی. مردم برای کیروش جان میدادند. او آن روزها صبورتر بود و به قول معروف «آب از سرش نگذشته بود.»، ولی چه شد آب از سر کیروش گذشت؟ چه اتفاقی رخ داد؟ شاید کلید ماجرا در همان جام ملتهای استرالیا بود. شبی که کارشناسان فوتبال ایران دسته جمعی حملهای عجیب به کیروش و تیمش داشتند. آنها بدون توجه به تلاش خیره کننده بازیکنان مقابل عراق با یک یار کمتر، فقط حمله کردند و حمله. هیچکدام حتی نگفتند باید به این بازیکنان تبریک گفت که آنگونه مرد و مردانه ایستادند و مبارزه کردند و آن ناداوری تاریخی مانع از صعودشان شد. آن شب آب از سر کیروش گذشت و برای
اولین بار در دوران حضورش گفت: «هر چه بادا باد» و آن حرفهای تاریخی را درباره امیر قلعه نویی و حمید درخشان و منتقدانش زد. بعدها وقتی در آن اتاق رودروی کیروش نشستیم بار دیگر باور کردیم «آب از سر گذشته است.» وقتی برای از هواداران پرسپولیس گفتیم، او طوری حرف زد که انگار هیچوقت مصلحت اندیش نیست. او مثل بعضیها در فوتبال ایران نیست که بگوید یک تیم یا یک فرد طرفدار دارد، بنابراین بهتر است سکوت کند و مقابل آنها شطرنج بازی کند. او از جایی آمده که دنیای دیگری است. او از باشگاه رئال مادرید آمده، از باشگاه منچستر یونایتد. از جایی آمده که همه چیزش با ایران فرق دارد؛ بنابراین وقتی پای این داستانها به ماجرا باز میشود او نمیخواهد مصلحت اندیشی کند. کیروش بیشک متعهدترین مربی تاریخ فوتبال ایران است. کسی که حاضر است برای تیمملی ایران بجنگد، حتی اگر بیمار باشد و با یک مشت قرص خودش را به تمرین تیم برساند. کیروش به زعم خودش و به زعم موافقانش برای تیم ملی میجنگد. بازیکنان تیم ملی میگویند خط قرمز کیروش «ایران» است و «آنها». او را میپرستند، چون میدانند در این سالها برایشان مرد و مردانه جنگیده است. یکی از بازیکنان
تیمملی در این باره به خبرنگار ما گفت: «اگر بدانید او برای ما چه کارهایی میکند. میدانیم همه جنگهایش برای بازیکنان است. برای تیمملی است. او قرار نیست چیزی با خودش به پرتغال ببرد. ما خط قرمزش هستیم و برای همین است که همه تیم عاشقانه دوستش دارند.»
واقعا باید یک بار از دید بازیکنان باید به کیروش نگاه کرد. یک بار باید سر یک میز با او نشست. شاید منتقدانش حرفهایش را بشنوند و نظرشان عوض شود. منتهی مشکل همینجاست. مشکل اینجاست که شاید کسی کیروش را نمیفهمد. شاید کسی نمیتواند درک کند او حاضر نیست مثل ۹۹ درصد آدمهای این فوتبال مصلحت اندیش باشد. وقتی یک نفر واقعیتها را نمیگوید و سکوت میکند، همه به او میتازند که چرا حرف نمیزنی؟ انتقاد میکنند که شهامت و جرات ندارد. کیروش، اما نمیتواند سکوت کند. او شبیه به آن انسانهایی است که خوب میشناسیم و همیشه دربارهشان میگوئیم «باز بهتر که همه چیز را تو رویمان میگوید تا پشت سرمان.» کیروش آدمی نیست که پشت سر کسی حرف بزند، کسی نیست که بخواهد پشت پرده نقشهاش را پیش ببرد. او در این سالها رو بازی کرده. یک بار عمیقا به این مسئله فکر کنیم.
منبع:
خبرآنلاین
ارسال نظر