گوناگون

ملی پوش شدن خرج دارد؛ حتی برای معلولین!

پارسینه: حرف زدن من علاوه بر این که مشکلی را حل نمی کند بلکه ممکن است برای پسرم هم مشکلی را در تیم ملی ایجاد کند و برای مسابقات بعدی حذف شود من دوست ندارم این مشکل برای پسرم به وجود بیاید.


خانواده بزرگ ورزش نوشت : عضو تیم ملی شدن یک رویاست؛ برای هر ورزشکاری؛ والیبال، بسکتبال، هندبال، شمشیربازی، دو و میدانی، کاراته، جودو، تکواندو و .... البته ملی پوش شدن راحت نیست. هر ورزشکاری که رویای ملی پوش شدن را در سر می پروراند باید عزمش را جزم کند.

قبل تر ها ملی پوش ها تنها دغدغه شان همین بود، تمرین و تمرین و تمرین تا روز مسابقه. بقیه چیزها را فدراسیون و سایر نهادهای مسوول حل می کرد. اما انگار اوضاع کمی تغییر کرده، ملی پوش هم تمرین می کند، هم هزینه هایی که برای حضور در مسابقات مختلف لازم است را می هد و سر آخر هم فدراسیون پُز اعزام ملی پوشانشن را می دهد اگر موفق بشوند و مدال هم بیاورند که دیگر هیچ، لیستی از عملکرد موفق هم نصیب رییس فدراسیون می شود.

اعضای تیم ملی بسکتبال با ویلچر یکی از همان ملی پوشانی هستند که با هزینه های شخصی به «رقابت های بسکتبال با ویلچر قهرمانی جهان»، رفته اند. این رقابت ها از 14 تیر در شهر اینچئون کره جنوبی آغاز شده.

ملی پوشان بسکتبال با ویلچر با هزینه شخصی به رقابت های جهانی اینچئون رفته اند و خانواده هایشان هم صدایشان در نمی آید. فقط و فقط به خاطر فرزندشان.

مادر یکی از این ملی پوشان که برای تامین هزینه سفر فرزندش وام گرفته می گوید: «شاید درست نباشد من راجع به این موضوع حرف بزنم و شما آن را روی سایت منتشر کنید. اصلا نمی خواهم راجع به هزینه ها حرف بزنم چون می ترسم اگر روی سایت شما منتشر شود بعدا برای پسرم مشکل شود. درست است تمام هزینه ها با خودمان است اما دلم نمی خواهد حرفی بزنم.»

از او می پرسم مگر پسر شما ملی پوش نیست و فدراسیون نباید هزینه هایش را پرداخت کند، می گوید: «عضو تیم ملی هست ولی باید از خود فدراسیون بپرسید که چرا از ملی پوشانش حمایت مالی نمی کند. ما چون بچه هایمان دوست داشتند و این راه را رفته اند و می خواهند ادامه بدهند قبول کرده ایم تا هزینه هایشان را بدهیم.»

او تاکید می کند: «حتما سایر خانواده ها هم مانند ما هستند و هزینه های فرزندشان را خودشان می دهند. چون ما هم یکی از خانواده ها هستیم پس بقیه هم مثل ما هستند.»

اصرار فایده ای ندارد او نمی خواهد حرف بزند! دوباره و دوباره اصرار می کنم اما باز می شنوم: «در هر صورت ممکن است پسرم هم دوست نداشته باشد. من هم ترجیح می دهم این حرف ها را نزنم. اگر راجع به چیزهای دیگر بخواهید حرف می زنم.، اما هزینه ها نه!»

فکر جدیدی به سرم می زند، تصمیم می گیرم به او بگویم هیچ اسمی از شما و پسرتان نمی برم، فقط درباره جزییات این که چه طور هزینه ها را پرداخت کردید، بگویید و این بار هم پاسخ می دهد: «چون این بسکتبالیست ها ممکن است بهشان لطمه بخورد حرف نمی زنم. البته اجازه اعتراض کردن معمولا نیست. بخاطر همین راجع به موضوعات مالی صحبت نمی کنم. حرف زدن من علاوه بر این که مشکلی را حل نمی کند بلکه ممکن است برای پسرم هم مشکلی را در تیم ملی ایجاد کند و برای مسابقات بعدی حذف شود من دوست ندارم این مشکل برای پسرم به وجود بیاید. این همه مشکلات را گذرانده ایم که بچه هایمان در تیم ملی بازی کنند بنابراین ترجیح می دهم راجع به مشکلات صحبت نکنم.»

روزگار خیلی بد شده، زندگی ها خیلی سخت شده ملی پوش شدن هم خیلی سخت شده، قدیما این طور نبود، مردم ساده زندگی می کردند، همه دور هم بودند، همه دلشان خوش بود، ارزانی بود، ملی پوش شدن هم خیلی راحت تر بود!

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار