اظهارات خواندنی یک مربی رقص/ این شغل زندگی ها را گرم می کند!
پارسینه: گرفتن آدرس سالن آموزش نرمشهای ریتمیک، چندان کار سختی نبود...
گرفتن آدرس سالن آموزش نرمشهای ریتمیک، چندان کار سختی نبود. خودم را مشتاق یادگیری نشان دادم و با کمی چت در دایرکت اینستاگرام و گرفتن اطلاعات درباره آموزشهای مجازی و حضوری، نشانیبهدست راهی شدم... دختر جوانی پشت در سؤالهایی میپرسد و در نهایت در را با تردید باز میکند. وارد سالن که میشوم دو دختربچه حدودا هفت، هشت ساله، آماده میشوند و در اصطلاح خودشان را گرم میکنند.
گرفتن آدرس سالن آموزش نرمشهای ریتمیک، چندان کار سختی نبود. خودم را مشتاق یادگیری نشان دادم و با کمی چت در دایرکت اینستاگرام و گرفتن اطلاعات درباره آموزشهای مجازی و حضوری، نشانیبهدست راهی شدم... دختر جوانی پشت در سؤالهایی میپرسد و در نهایت در را با تردید باز میکند. وارد سالن که میشوم دو دختربچه حدودا هفت، هشت ساله، آماده میشوند و در اصطلاح خودشان را گرم میکنند. مربی که لباس کاملا پوشیده و خوشرنگی به تن دارد، پای تلفن درباره شروع دورههای جدید آموزشی صحبت میکند و مادرها هم گوشهای از سالن با فاصله از هم نشستهاند تا تمرین بچهها تمام شود. یکی از مادرها میگوید: «کلی از انرژی نازنین در همین کلاس تخلیه شده، بهانهگیریهایش هم کمتر شده و شبها راحتتر میخوابد». مادر دیگری صحبتها را تأیید میکند: «دخترم از وقتی کلاس نرمشهای ریتمیک میآید، خواهربزرگترش را هم برای کاهش وزن و ورزش تشویق کرده و او هم دلش میخواهد در یکی از کلاسها ثبتنام شود...». صحبت به اینجا که رسید، مربی صدای موزیک را بلندتر و با تشویق بچهها، اولین حرکات کششی را شروع میکند؛ به صورت و نگاه آرام مربی نگاه میکنم. همراه با هر حرکت، لبخند به لب دارد. شاگردها با دقت و تلاش، تمام حرکات مربی را از آیینه قدی میبینند و حرکات کششی و آموزشی را تقلید میکنند. گرفتن وقت ملاقات با یک مربی نرمشهای موزون گرچه کار سادهای بود و در نهایت به چشم یک شاگرد به ما نگاه میکرد اما وقتی متوجه میشود که قرار است با خبرنگاری که شاهد حرکات موزونش بوده و احتمال عکس یا تصویربرداری وجود داشته، صحبت کند، به شدت معذب میشود و تقاضا میکند هرچه سریعتر از سالنش بیرون برویم. دقایق زیادی طول میکشد تا با اطمیناندادن به اینکه قرار نیست نام و شهرهاش در هیچ رسانهای مطرح شود، به ما اعتماد و گفتوگویش را بدون معرفی کامل و البته با احتیاط شروع میکند... .
. . .
این کار از کجا شروع شد؟ علاقه یا اتفاق؟
دقیقا نمیتونم بگم از چه سالی شروع کردم، از دوران کودکی بسیار علاقه داشتم و بااستعداد بودم. همیشه در کنار آموزش حرکات و نرمشهای موزون، تدریس خصوصی در مدارس غیرانتفاعی و برخی دانشکدهها داشتم. کارهای مهندسی و کارشناسی هم در شرکتهای مختلف انجام دادم.
در چه رشتهای درس خوندین؟
فوق لیسانس فیزیک دارم.
نرمشهای ریتمیک و فیزیک، چقدر با هم تفاوت دارن؛ رشتهتون جذاب بوده که تا فوق پیش رفتین. چرا به کار در رشته تحصیلی خودتون ادامه ندادین؟
اون سالها موقعیت خوبی از نظر شغلی داشتم. میتونستم برای دکترا بورسیه بگیرم. شرط شاگرد اولی داشتم و به خاطر معدل بالا، فوق لیسانس رو بدون کنکور خوندم اما برای ادامه تحصیل در این رشته هیچ علاقه یا انگیزهای نداشتم. مقالههای زیادی داشتم. از ستاد نانو جایزه دارم. توی دانشگاه آزاد، علمی- کاربردی و سما تدریس کردم. در شرکتهای معتبری هم مشغول بودم. اما همه رو رها کردم چون هیچکدوم از این فعالیتها، حالم رو به اندازه کار الانم خوب نمیکنه. بحث روحی و روانی مسئله در کنار درآمد برام مهمتر بود. آدم پشت میز نشینی نیستم. واقعا عالم این رشته بسیار متفاوته. حالا همراه با گروههایی، به صورت قانونی و رسمی، اجراهایی در تالار وحدت و فرهنگسرای نیاوران داشتیم.
از مزایای شغلتون بگین. اصلا چه اهدافی پشت این انتخاب بود؟
هدفهای زیادی دارم و هنوز اول راه و بسیار بلندپرواز هستم. شاگردهای جوان و زیبایی داشتم که داروهای اعصاب مصرف میکردن و بسیار افسرده بودن. دردهای جسمی مثل زانودرد و کمردرد و مشکلات زیادی داشتن که با این حرکات تا حد زیادی بهبود پیدا کردن. هنوز تا رسیدن به اهداف زیادی فاصله دارم اما الان راضی هستم.
هنرجوها و شاگرداتون در چه رده سنی هستن و هیچوقت از انگیزهشون برای شرکت در کلاسها اطلاعی داشتین؟
از تمام گروههای سنی دارم. از کودک چهار ساله تا خانم میانسال 60 ساله. هیچوقت از هنرجوها انگیزهشون رو نمیپرسم؛ همیشه خودشون بعد از چند جلسه و احساس صمیمیت، حرف میزنن. یک عده از مراجعانم همیشه این هنر رو دوست داشتن و عاشق انجام این حرکات بودن، حالا چه در جمع خانوادگی، چه برای همسرشون. خانمهایی از اینکه سالها نتونستن به کلاس بیان و حالا احساس میکنن که چندان جوان نیستن، میآمدند و با اشتیاق دنبال میکردند.خانمهای مسنتر بیشتر برای حفظ روحیه و شادابی میآمدند. حتی خیلی از مراجعان من که بیماری روحی، جسمی، اماس و... داشتن از طرف پزشک و روانشناسان، معرفی میشن و برای طیکردن مراحل درمان، حرکات گروهی یا خصوصی را تجویز میکنن. ما در سالن کار ورزشی و کالریسوزی هم انجام میدهیم و خانمهای زیادی به این انگیزه مراجعه میکنن.
هیچوقت پیش اومدکه نگران به خطر افتادن موقعیتتون از طرف هنرجوها باشید؟
پیشبینی همه چیز سخته اما تا به امروز دردسری نداشتیم. من شاگردانی دارم که پوشیه میزنند و فوقالعاده محجبه هستند. شاگردانی دارم که به صورت خصوصی کلاس برداشتن. از کلاسهای تکنفره استقبال بسیار میکنن و با کار ما هم مشکلی ندارن و حتی قضاوتی هم نمیکنن.
هزینه دورهها بر چه اساس و پایهای قیمتگذاری میشه؛ هیچوقت شاگردی از قیمتها انتقاد داشته و اصلا چقدر براتون صرفه مالی داره که اینقدر با انگیزه سالها دارین این کار رو دنبال میکنین؟
هزینهها برای هر دورهای متفاوته و مطابق با ساعت حضور در کلاس، خصوصی یا گروهی بودن، تعیین میشه. اما نه تنها من، بلکه بسیاری از همکارانم، از شاگردانی که متوجه میشیم وسع مالی کمتری دارن، شهریه نمیگیریم یا بر اساس توان مالی که غرورشون حفظ بشه، مبلغ بسیار ناچیزی میگیریم. حتی شاگردهایی داریم که این روزها به خاطر کرونا و نداشتن درآمد، مبالغ ناچیزی رو قسطبندی میکنیم براشون و تخفیفهایی لحاظ کردیم فقط برای اینکه عاشقانه در حال تمرین هستن و هیچکدوم از تمرین کنار نکشیدن.
از مراجعانی صحبت کردید که حال روحی خوبی نداشتن، کمی بیشتر توضیح میدهید؟ و اینکه شاگردانی داشتین که همسر یا پدرشون مخالف حضورشان در کلاسها باشن؟
مثلا مشتریهایی داشتم و دارم که سالها در محیطهای مردانه کار کردن، یا در خانوادههای سنتی، هرگز اجازه انجام این فعالیت رو نداشتن. به همین خاطر واقعا فراموش کرده بودن که یک زن هم میتونه با قویبودن و رعایت حد و مرزها، زنانگی داشته باشه و حرکات ورزشی انجام بده. خانمهای زیادی موقع تمرینها، نمیتونستن به سادگی بخندن و بسیار عبوس و افسرده بودن که بعد از ماهها تمرین احساس رهایی و شادی داشتن و تونستن به راحتی لبخند بزنن. همین زنان در محیط خانه تونستن بخندن و شاد باشن. ما تأثیر این تمرینها و حرکات رو از زبان خود بانوان و مادران شنیدیم. بارها از ما تشکر کردن که تونستیم حالشون رو خوب کنیم. شاگردهای زیادی برای اومدن به کلاس با خانواده اختلاف داشتن و با دعوا، اصرار، پافشاری و... به کلاس میآمدند و تا مراحل پیشرفته حضور داشتند.
یعنی این حرکات و نرمشها تا این حد به افراد انرژی میدهد؟ مثلا نمیشه گفت تلقین بوده؟
نه نه. تلقین شاید در مراحل بعدی و تکرار کمک کنه. حرکات ریتمیک به آدم این توان رو میده که در لحظه زندگی کنه، قدرت تمرکز میده و کمک میکنه که به راحتی با بدن خودت ارتباط برقرار کنی. وقتی در حال انجام حرکات ورزشی در تمام رشتهها هستید، میتونید همزمان به هزاران مسئله دیگر فکر کنید اما وقتی نرمش موزون انجام میدین، فقط باید برای هماهنگکردن عصب و عضله تمرکز کنید. مبتدیها در این زمینه تلاش میکنن که خودشون به بدن و مغرشون دستور بدن اما در سطح پیشرفته، به بدن مسلط میشن و و حس آزادیبخش و رهایی دارن که باعث میشه روی خود واقعی تمرکز کنن. خانمها وقتی هنری برای ارائه داشته باشن، فارغ از اینکه چه ظاهر و لباسی بر تن دارند، زیبایی و جذابیت درونی از وجودشان تراوش میشود؛ حس اعتماد به نفس و زیبایی میگیرن. همین به تنهایی برای پیشگیری از بسیاری از بیماریهای روحی و روانی که این روزها آمارش بالا رفته، کافیه.
کرونا عملا بسیاری از خانوادهها رو خانهنشین کرد. این مسئله چقدر روی کار شما تأثیر داشت؟
بله؛ قطعا شغل ما هم از این نظر لطمه خورد اما باز هم از تعداد کلاسهای گروهی کم کردیم و تمام پروتکلها رعایت شدن و شاگردها برگشتن. توی شرایط قرنطینه که اختلافات خانوادگی بیشتر است و اهالی خانواده بیشتر با هم ارتباط و اختلاف دارن، ما چالش شادی داشتیم و به شاگردان یاد دادیم که موزیک شاد بذارن و در خانه شادی ایجاد کنن و همراه با اعضای خانواده تمرین کنن. واقعا این روش به گفته خود هنرجوها، معجزه کرد. خانمهایی شاگرد من بودن که سالها از زندگی مشترکشون میگذشت و حرف مشترکی با هم نداشتن. از هم فراری بودن و عملا طلاق عاطفی داشتن و میخواستن از همسرشون جدا بشن. خانم با چند جلسه کلاس و همراهکردن همسرش در تمرینها زندگیش دگرگون شد. همسر رو ترغیب به انجام تمرینها کرد و رفتهرفته ارتباط چشمیشان برقرار و با تلاش برای هماهنگشدن در حرکات، حرفهای مشترک هم به وجود اومد. اول بر سر انجام حرکات جروبحث میکردن، میخندیدن و اشتباهات یکدیگر رو به شوخی میگرفتن. پیشنهاد من به بسیاری از بانوان مستأصل و به بنبسترسیده انجام این حرکات بود و واقعا جواب گرفتن.
پس ارتباط خوب و مؤثری با هنرجوها دارین و به شما اعتماد زیادی دارن که از مشکلاتشون میگن...
همین تمرینها بسیار مؤثر بوده که هنرجوها اعتماد کنند. درکلاس به آرامش میرسن و با حال خوب سالن رو ترک میکنن و بعد هم پیام میدن. پیامهای زیادی دارم که عمیقا تشکر کردن و از کمشدن اضطراب و نگرانیهایشان گفتن، همینها برایم کافی است. باید این را هم اضافه کنم که دورههای خودشناسی زیادی گذروندم و بسیار درمورد نظریههای روانشناسی «یونگ» مطالعه کردم. همچنان به کلاسهای متعدد خودشناسی رفتم و تمام تلاشم برقرارکردن ارتباط مؤثر با آدمهای اطراف است. ارتباط درست و مؤثر در کار من بسیار ضروری است تا هنرجوها ارتباط برقرار نکنن، نمیتونن تمرینها رو انجام بدن. من یک رسالت اصلی دارم وسعی کردم هنرجوهایم را به سمت شکرگذاری از خداوند متوجه کنم. کار من دادن آرامش نیست چون من روانشناس نیستم و وارد این حوزه نمیشم. هنرجوها با تمرین و ادامهدادن، به آرامش میرسن.
مزاحمتی هم از طرف هنرجوها یا افراد غریبه داشتین؟
از طرف هنرجوها نه، یا حداقل میخوام مثبت فکر کنم که هنرجوها مزاحمتی نداشتن اما بههرحال وقتی دهان به دهان بچرخد، افراد ناشناسی ایجاد مزاحمت میکنن. متأسفانه بعضی از مردم تصور میکنن که مربیهای نرمشها، میتونن در مجالس عمومی باشن و تماس میگیرن و تقاضا میکنن که در میهمانی یا مجالسشان پایکوبی کنیم و حتی پیشنهاد دستمزدهای بالا میدهند؛ این تصور بسیار اشتباه است و من یا همکارانم از این تماسها و دیدگاهها بسیار انتقاد داریم. گاهی هم این دیدگاه وجود داره که من و همکارانم حد و مرزی در روابط نداریم و مزاحمت ایجاد میکنن.
ارسال نظر