عاقبت فتنه در جاسوسخانه
پارسینه: ایالات متحده آمریکا پس از سرنگونی رژیم پهلوی و افشای اسناد و تجهیزات جاسوسی دولت این کشور از سوی جمهوری اسلامی ایران، توسط رهبر کبیر انقلاب اسلامی «شیطان بزرگ» نام گرفت و سفارت این کشور در ایران «لانه جاسوسی» خوانده شد و این تسخیر «انقلاب دوم» نامیده شد
این در حالی بود که ۲۶۴ روز قبل از دانشجویان پیرو خط امام، یک گروه مسلح از سازمان چریکهای فدایی خلق برای ساعاتی سفارت آمریکا را به تصرف خود درآورد، ولی درایت و دوراندیشی امام امت و سپردن مسؤولیت رفع این غائله به دولت موقت و همراهی نیروهای کمیته انقلاب، اجازه نداد این اشغال به نفع امپریالیسم تبلیغاتی غرب تمام شود.
سفارت آمریکا در ایران در سومین روز پیروزی انقلاب اسلامی در اقدامی خودسرانه، یک نصف روز در کنترل سازمان چریکهای فدایی خلق درآمد، اما به محض اطلاع، امام خمینی (ره) به سرعت واکنش نشان دادند و دستور خروج چریکها را صادر و ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت به همراه نیروهای کمیته انقلاب آنان را از سفارت بیرون کردند.
اما چرا رهبر فقید انقلاب اسلامی این رفتار چریکهای فدایی خلق را تایید نکردند و دستور اخراج آنان را دادند؟ منطقیترین پاسخ این است که تجاوز مسلحانه به سفارت آمریکا به دست گروهکی خودمختار و آلت دست امپریالیسم آن هم در شرایط ناپایدار آغازین روزهای پیروزی انقلاب موجب انحراف در اهداف عالی بنیانگذار جمهوری اسلامی در تشکیل دولت اسلامی بود. گروهکی که نه به انقلاب تعلق خاطری داشت، نه مامور انجام کاری توسط انقلابیون بود و نه هدفش کمک به پیاده شدن ارزشهای اسلامی مدنظر بنیانگذار آن بود.
اما به راستی چرا امام خمینی (ره) تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ را تایید و عنوان «لانه جاسوسی» بر آن گذاشتند و اهمیت آن را در سطح «انقلاب دوم» دانستند، اما هرگز چنین اهمیت و اعتباری برای تسخیر سفارت توسط سازمان چریکهای فدایی خلق در ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ قائل نشدند؟ پاسخ این پرسش یک روز بعد از سقوط سفارت توسط خودِ امام (ره) داده شد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ۱۴ آبان ۱۳۵۸ در جمع کارکنان بیمه مرکزی ایران در قم گفتند: «.. و آن مرکزی هم که جوانهای ما رفتند گرفتند - آن طور که اطلاع دادند - مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند، و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند. باز ریشههای فاسد به فعالیت افتاده بودند که ما هم دخالتی بکنیم و جوانها را بگوییم که شما بیرون بیایید از آنجایی که رفتند. جوانها یک کاری کردند برای اینکه دیدند، آخر ناراحت کردند این جوانها را.»
امام امت تاکید کردند: «حالا که این لانه فساد کشف شده است، خیلی چیزها برای ملت ما باید کشف بشود. آنجا دستگاههای جاسوسی زیاد، مع الأسف در ظرف چند ساعتی که نتوانستند این جوانهای عزیز ما، درها را درست باز بکنند. برای اینکه درها جوری بوده است که قابل باز کردن نبوده است، رمزهایش را نمیدانستند اینها. در آن زیرزمینهای بزرگ، اسناد بزرگی که از جاسوسیشان بوده است.
از جنایت هاشان بوده است، از خائنینی بوده است که با آنها همکاری داشتند به کلی از بین بردند، تمام را به مثل پودر گرفتند درآوردند کاغذها را. مع ذلک یک مقداریش را که دیگر فرصت برایشان نشده است که از بین ببرند، دست دوم و سومش مانده است که برای کشف اینها و فهم اینکه اینها چه هست، محتاج به کارشناسان است.
این جوانها خودشان نمیدانند، لکن آن مقداری که میتوانند میخواهند ارائه بدهند و ارائه میدهند، لکن بسیاری از آنها کارشناس لازم دارد، رمز است. خیلی از جعبهها را، صندوقهایی که در آنجا هست رمز است، و باز کردنش محتاج به اینکه کارشناس باشد. اینها یک مرکز توطئه و مرکز جاسوسی در مملکت قرار دادند. سفارتخانهها حق ندارند که ـ. حفاظتشان با خود دولت است ـ. تفنگدار وارد کنند و اینها تفنگدارها در آنجا داشتند، اسلحهها در آنجا داشتند. سفارتخانهها حق ندارند که جاسوسی کنند، توطئه بکنند و اینها جاسوسی میکردند.
امام خمینی (ره) چهار روز بعد هم در مصاحبه با رادیو و تلویزیون آلمان غربی، حاکمان آمریکایی را عامل بحرانهای ایران و جهان معرفی کردند و هشدار دادند: «نظر من این است که تمام این بحرانها را آمریکا ایجاد میکند. مسلمین و ملت ما به حسب نظر اولیایشان، مابین ملتها هیچ فرق نمیگذارند، به این معنا که بخواهند با یکی عدالت و با یکی بیعدالتی بکنند، لکن آمریکاست که نمیگذارد این آرامش پیدا بشود. آمریکا، آن کسی که پنجاه سال به این مملکت خیانت کرد و به امر او جوانهای ما دستجمعی در خیابانها کشته شدند و علما و روشنفکران ما به حبس رفتند، کشته شدند، آواره شدند، تبعید شدند، یک همچو موجودی را که تمام ملت ما با او دشمن است آمریکا برد و در منزل خودش، در جایی که برای او مَأمن درست کرده و نگاه میدارد، و او و عائلهاش را احترام میکند؛ و با جوانهای ما که در آنجا اعتراض میکنند با خشونت رفتار میکنند، واکنش این اعمال است که ملت بریزند و این کار را انجام بدهند و مسئولیت آن از خود آمریکاست.»
بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی دلیل «لانه جاسوسی» خواندن سفارت آمریکا را هم این چنین تبیین کردند: «سفارتی که در ایران است یک توطئههایی بود که حالا کشف شده است؛ و با وجود این توطئهها نمیشود گفت که ملت بنشینند و نگاه کنند و آنها هر کاری که میخواهند بکنند.
از این جهت خود آمریکا منشأ این امور است، منشأ کارهایی که انجام گرفته است، میباشد و در مقابلِ آن کارهای ناحقّی است که آمریکا ظرف چندین سال با ما کرده است و ما دیگر نمیتوانیم کارهایی که آنها میخواهند انجام بدهند تحمل کنیم. از این جهت باید آمریکا بفهمد که دیگر وقت آن ظلمها گذشته است و باید حساب کار خودش را بکند و اگر ما دیدیم که بیشتر از این میخواهد جلو برود، ما هم کارهایی داریم که به ضرر آمریکا تمام خواهد شد.»
آیتالله سیدمحمد موسوی خوئینیها که در آن مقطع فرماندهی کمیتههای انقلاب را بر عهده داشت نیز در کتاب «گنجینه دل» در خاطرهای از چگونگی اطلاع امام و برخورد ایشان با مسئله تسخیر سفارت آمریکا، گفت: «در قضیه اشغال لانۀ جاسوسی با احمد آقا تماس گرفتم تا موضوع را به امام بگویند، گفتند: گوشی را نگهدار، زیرا امام مشغول نماز هستند؛ بین دو نماز ظهر و عصر از امام سؤال کردند و امام پاسخ دادند: «جای بسیار خوبی را گرفتهاید، محکم نگهدارید.»
با وجود قاطعیت امام خمینی (ره) در برخورد بدون اغماض با جاسوسان حرفهای سیا در لانه جاسوسی، ۹ روز بعد از تسخیر لانه جاسوسی در نامهای به آقای موسوی خوئینیها و دانشجویان ساکن در مرکز جاسوسی آمریکا، جنبه رأفت اسلام ناب محمدی را به رخ سیاستمداران آمریکایی کشیدند و از آنان خواستند گروگانهای زن و سیاهپوست را از جمع ۶۶ نفره آنها جدا کرده و برای تحویل به طرف آمریکایی، تحویل وزارت امور خارجه دولت موقت دهند.
رهبر فقید انقلاب اسلامی در این نامه متذکر شدند: «مرکز توطئه و جاسوسی به اسم سفارت آمریکا و اشخاصی که در آن بر ضد نهضت اسلامی ما توطئه نموده اند، از احترام سیاسی بین المللی برخوردار نیستند. تهدیدات و تبلیغات دامنهدار دولت آمریکا به قدر پشیزی نزد ملت ما ارزش ندارد. نه تهدید نظامیِ او عاقلانه است؛ و نه تهدید اقتصادیِ او واجد اهمیت؛ و کارتر یک اشتباه دارد، و آن اینکه گمان میکند همه دولتها چشم بسته به خدمت او ایستادهاند و این اشتباه بزرگ بزودی برای خودش هم روشن خواهد شد؛ و طلیعه آن نیز مشهود است.
ملت ایران بپا خاسته که نگذارد این لانههای جاسوسی در ایران به عمل ننگین خود ادامه دهند، و تا استرداد محمدرضا پهلوی، برای محاکمه و استرداد آنچه به یغما برده است، این لانه جاسوسی و آن جاسوسان حرفهای به حال خود باقی خواهند ماند. لکن برای آنکه اسلام برای زنها حقوق ویژهای قائل است و سیاهپوستان، که عمری را تحت فشار و ظلم آمریکا به سر برده اند، و شاید به طور الزام به ایران آمده باشند، نسبت به آنان، در صورتی که جاسوسی آنها ثابت نشده باشد، تخفیف دهید. دانشجویان عزیز، سیاهپوستان و زنانی که جاسوسی آنان معلوم نیست، به وزارت امور خارجه تحویل دهید، که فوراً آنها را از ایران خارج نمایند. ملت شریف ایران اجازۀ آزادی بقیه را نمیدهد؛ لذا دیگران در بازداشت هستند، تا دولت آمریکا به خواست ملت عمل کند. والسلام علیکم.»
ایشان تاکید کردند: «در قضیه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، دانشجویان عزیز بر روی نقطه حساس انگشت گذاشتند. مرکز جاسوسی آمریکاییها که تحت پوشش سفارتخانه اداره میشد، علاوه بر این که با تمامی گروههای ضد انقلاب داخلی ارتباط داشت و آنها را در جهت براندازی نظام نوپای اسلامی سازماندهی میکرد، یکی از مراکز عمده توطئه علیه مسلمانان منطقه محسوب میشد.» لذا حضرت امام عمل قهرمانانه دانشجویان در تسخیر لانه جاسوسی را مورد تائید و تقدیر قرار دادند و آن را «انقلاب دوم» خواندند.
تلویزیون «سی. بی. اس» امریکا دو هفته بعد از تسخیر لانه جاسوسی در مصاحبه با امام خمینی (ره) از ایشان پرسید «اگر شاه به ایران باز نگردد گروگانهای امریکایی آزاد نخواهند شد؟» که امام در پاسخ به وی گفتند: «این مسئله مربوط به ملت است. سی و پنج میلیون ملت ما خواستشان این است و باید ما بررسی کنیم راجع به اینکه چرا ملت ما میخواهد که شاه بیاید و تا نیاید دست از این گروگانها برداشته نخواهد شد و چرا کارتر این قدر اصرار دارد که شاه را نگه دارد. »
رهبر فقید انقلاب اسلامی در تبیین دلایل اصرار ملت ایران برای استرداد و محاکمه شاه مخلوع، گفتند: «اما راجع به اینکه چرا ملت ما اصرار دارد، قضیه این نیست که شاه بیاید ایران. ملت ما شاه را که دشمن خودش میداند میخواهد چه بکند. یک تحفهای نیست برای ملت ما که بخواهد او را در موزه نگه دارد.
بلکه مطلب این است که دو جهت هست که ملت ما میخواهند شاه بیاید و ما اصرار داریم، این دو جهت یکیش اهمیتش بیشتر از دیگری است. یک جهت راجع به اینکه ما ملتی هستیم که الان اقتصادمان خیلی قوی نیست و داراییهای ایران بسیار در دست شاه مخلوع و بستگان اوست؛ و این در بانکهای امریکا و سایر کشورها متمرکز است؛ و اینها همه مال ملت است؛ و اینکه ما اصرار داریم شاه را بیاوریم برای این است که معلوم بشود که این اموال فقرا که در دست اینها و عمال اینها هست در کجاها هست و باید برگردد به ملت؛ و مطلبی که اهمیتش بیشتر از این است، این است که ما میخواهیم او بیاید و ما ریشه این جنایاتی که این شخص در طول سی و هفت سال تقریباً به ایران کرده است و این خیانتهایی که به ایران کرده است و این آدمکشیهای دسته جمعی که کرده است ما به دست بیاوریم که این با امر کی بوده. یک انسان، یک آدم که میخواهد در یک مملکتی حکومت کند بیجهت این قدر جنایت نمیکند.
این عامل اشخاصی بوده است. خود ایشان هم میگوید من مأمور بودم برای وطنم. ما میخواهیم آن آمر را پیدا بکنیم که آن که امر کرده است که ایشان در وطنش این همه جنایت بکند این کیست و چه اشخاصی هستند؟ از این جهت ملت ما اصرار دارد به اینکه این آدم بیاید، و این دو مطلب ثابت بشود و در محاکمه، محکمه هر جور حکم کرد عمل بشود. »
با گذشت حدود چهار ماه از زندانی شدن گروگانهای آمریکایی در ایران، امام خمینی با صدور پیامی تصمیمگیری در این باره را به مجلس شورای اسلامی سپردند، اما تا قبل از این پیام، دولت وقت تلاش زیادی کرد تا مسئله حل شود، اما با شکست در حل مسئله، در نهایت به دستور امام (ره)، مجلس شورای اسلامی مسئول تشخیص صلاح ملت و تصمیمگیری در مسئله گروگانها شد.
رهبر کبیر انقلاب اسلامی در چهارم اسفند ۱۳۵۸ در پیامی خطاب به ملت، دولت و رئیس جمهور، تاکید کردند: «.. همان طور که بارها گفتهام ما خواستار استرداد شاه و اموال ملت از او میباشیم و دانشجویان مسلمان و مبارزی که لانۀ جاسوسی را اشغال کردهاند با عمل انقلابی خودشان ضربهای بزرگ بر پیکر امریکای جهانخوار وارد نمودند و ملت را سرافراز کردند؛ ولی از آنجا که در آینده نزدیک نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی اجتماع مینمایند امر گروگانها، با نمایندگان مردم است تا نسبت به آزادی گروگانها و امتیازاتی که در قبال آنان باید بگیرند تصمیم گیرند؛ زیرا این مردمند که باید در جریانات سیاسی دخالت داشته باشند، البته تا تشکیل مجلس شورای اسلامی، شورای انقلاب و جناب آقای رئیس جمهور کوشش خودشان را دربارۀ برگرداندن شاه و اموال ملت و جریانات سیاسی که زمینه اینگونه خواستها را فراهم میکند، مبذول دارند.»
با طولانی شدن مدت گروگانگیری و افزایش فشارها و موضع گیریهای بنیصدر رئیس جمهور و دیگر مقامات دولتی علیه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، آنان طی نامهای از امام (ره) درخواست کردند گروگانها را از آنان تحویل بگیرند. امام خمینی (ره) نیز ۱۱ روز بعد از مامور شدن مجلس شورای اسلامی، طی حکمی از سیدمحمد موسویخوئینیها خواستند تا حفاظت از گروگانهای آمریکایی به شورای انقلاب واگذار شود. ایشان در این حکم ضمن تشکر از نیروهای کمیته انقلاب و دانشجویان پیرو خط امام خاطرنشان کردند: «مقتضی است تا تکلیف قطعی که به عهدۀ مجلس شورای اسلامی است، حفاظت جاسوسان امریکایی را به عهده شورای انقلاب قرار داده و به خدمت خودتان در این امر خاتمه دهید.»
فرآیند تشخیص صرفه و صلاح ملت ایران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی حدود ۱۱ ماه طول کشید. در این مدت طرحها، پیشنهادات، انتقادات و مباحث فراوانی بین مجلس، دولت و کمیسیون ویژه مجلس برای رسیدگی به مساله گروگانها و جریانهای حاکم سیاسی رد و بدل شد تا در نهایت بر اساس آنچه که مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در کتاب «انقلاب در بحران» منتشر کرد، «مجلس چهار شرط آزادسازی کلیه سرمایههای ایران، لغو تمام ادعاهای امریکا علیه ایران، تضمین عدم دخالت سیاسی و نظامی امریکا در ایران و باز پس دادن اموال شاه را تصویب کرد و کیفیت اجرا هم بر عهده دولت گذاشته شد و مقرر شد اگر آمریکا شرایط را پذیرفت، اقدامات اجرایی صورت گیرد و اگر نپذیرفت، پیشبینی شد قوه قضائیه خود را برای محاکمه جاسوسهای آمریکایی آماده کند.»
در ادامه خاطرات رییس فقید مجلس شورای اسلامی در دوره اول، آمده است: «مذاکره مستقیم با آمریکا ممنوع شده بود، اما حضور یک میانجی بین ایران و آمریکا برای شروع مذاکرات لازم بود. ضروری بود که این کار به دولت الجزایر که حافظ منافع ایران در آمریکا بود، سپرده شود.
سرانجام پس از ماهها مذاکره و مشورتهای گسترده، با درایت و دقت نمایندگان ایران و الجزایر، مذاکرات به نقطه قابل قبولی رسید و با دو لایحهای که دولت در تاریخ ۲۲ دی ۱۳۵۹ در ارتباط با حل و فصل اختلافات مالی و حقوقی ایران و آمریکا و همچنین باز پس گرفتن اموال شاه و بستگانش، به مجلس فرستاد که به تصویب رسید، مذاکرات سرعت بیشتری گرفت و به امضای سه سند در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۵۹ - که به بیانیه الجزایر معروف گردید - منجر شد.»
سرانجام پس از مذاکرات و گفتگوهای زیاد و بعد از امضای بیانیه الجزایر که به حل و فصل اختلافات بین دولتهای ایران و آمریکا پرداخت، طرف آمریکایی عملا شرایط مندرج در بیانیه را پذیرفت و بدینترتیب بیش از ۵۰ گروگان بازداشتی آمریکا در ایران پس از ۴۴۴ روز در مورخ ۳۰ دی ۱۳۵۹ آزاد شدند.
ارسال نظر