واکنش امام خمینی به شکایت یک خانواده خرمشهری از ایشان
پارسینه: فرد خرمشهری در دادگاه اعلام کرده بود که امام خمینی به ما گفت در خرمشهر بمانید و ما هم به حرف ایشان گوش دادیم و در بمباران تمام زندگیمان را از دست دادیم اکنون امام باید به ما خسارت بدهد.
حاج حسین سلیمانی از جمله محافظان امام خمینی است که از ۱۳۶۱ در بیت امام حضور داشته است. او طی یک گفت و شنود صمیمی خاطرات ناب و یادماندههای منتشر نشده از زندگی و سیره امام خمینی را برای «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» روایت کرده است.
*** ماجرای شکایت خانواده خرمشهری از امام خمینی (ره) ***
امام به شدت قانونمند بودند و خود را مقید به قانون میدانستند و احترام به قانون میگذاشتند. یکی از موارد قانونمداری ایشان را که من به یاد دارم به شکایت یکی از اهالی خرمشهر از حضرت امام مربوط میشود. وقتی صدامیان به ایران حمله کردند و خرمشهر و آبادان را محاصره نمودند، امام مردم را دعوت به استقامت و مقاومت کردند. بعد از مدتی یکی از اهالی خرمشهر در دادگاهی از امام خمینی شکایت میکنند. فرد خرمشهری در دادگاه اعلام کرده بود که امام خمینی به ما گفت در خرمشهر بمانید و ما هم به حرف ایشان گوش دادیم و در بمباران تمام زندگیمان را از دست دادیم اکنون امام باید به ما خسارت بدهد. قاضی دادگاه هم بنا بر وظیفهای که داشته است برای حضرت امام احضاریهای صادر میکند و در آن مینویسند که شما شاکی خصوصی دارید.
ابلاغیه به شورای عالی قضایی آن زمان میرود. در شورا مطرح میشود که یک قاضی خوزستانی برای امام احضاریه صادر کرده است. در جلسه شورا به جمع بندی میرسند که این قاضی کار اشتباهی انجام داده و در نتیجه باید اخراج شود. یکی از اعضای شورای عالی قضایی به حاجاحمد آقا زنگ میزند و ماجرا را شرح میدهد و میگوید که شورای عالی قضایی میخواهد قاضی را عزل کند. حضرت امام از این قضیه مطلع و به شدت ناراحت شدند. امام سریعا اعلام کردند که هیچ کس حق ندارد این قاضی را عزل کند، این قاضی وظیفه خود را انجام داده است. این خانواده از من شکایت کرده و من باید رضایت این خانواده را جلب کنم. امام با حاج احمدآقا صحبت میکند و میگوید که بروید با این خانواده صحبت کنید و رضایتشان را جلب نمایید خسارت را هم از اموال شخصی من پرداخت کنید. این ماجرا دلیلی برای قانونمندی امام هست. ما باید امام را بعنوان الگو قرار دهیم و همه تن به قانون دهیم.
*** شجاعت امام در مواجهه با جنگندههای بعثی ***
یکی دیگر از نکات شایسته اخلاقی ایشان شجاعتشان بود. امام از هیچ کسی به غیر از خدا نمیترسید. ایشان همانند دریایی بودند که اگر سنگی در آن انداخته شود به هیچ وجه دچار تلاطم نمیگردد. در ایام جنگ تحمیلی چندین بار هواپیمای بعثی به ایران تجاوز کردند و بالای سر جماران هم آمدند و دیوار صوتی آنجا را شکستند. نیروهای حفاظت هم به منظور جلوگیری از خطرات احتمالی به سمت جنگندههای دشمن تیراندازی میکردند. صدای عجیب و ترسناک بوجود آمده بود به طوری که هر انسانی را به وحشت میانداخت. در همین هنگام امام در اتاق مشغول عبادت ومطالعه بودند و اصلا خم ابرو نیاوردند. اصلا برای امام مهم نبود که وضعیت قرمز هست و هر لحظه امکان دارد که بیت امام را بمباران کنند. یک بار دیگر مجددا هواپیماهای دشمن بر فراز منطقه جماران به پرواز درآمده بودند. صدای تیراندازی و حرکت هواپیماهای جنگی به حدی بود که ساختمان منزل امام میلرزید. ولیکن امام در حیاط بدون هیچ ترس و واهمهای قدم میزدند و در کمال آرامش گاهی هم به آسمان نگاه میکردند. در همان ایام پناهگاهی را برای امام تهیه کرده بودند تا در چنین مواقعی به آنجا بروند ولیکن امام رفتن به پناهگاه را قبول نکرد و تا آخر عمر یکبار هم به آنجا نرفت. امام به جهت ناراحتی قلبی که داشتند بر روی سینهشان مانیتوری نصب شده بود که نوسانات قلبی امام را نشان میداد. من از پرستاری که روز حمله هواپیماها شیفتش بود پرسیدم آیا موقع حمله هوایی آن روز تغییر در ضربان قلب امام ایجاد شده بود؟ پرستار پاسخ داد اصلا هیچ تغییری صورت نگرفته بود و همه چیز کاملا عادی بود. انگار که چنین حرکتی انجام نشده بود.
*** وقتی قلب امام میلرزید ***
همین امام که در این مواقع در آرامش کامل بودند، گاهی اوقات که توهینی نسبت به حضرت زهرا(س) و خاندان آل الله میشنیدند به شدت عصبانی میشدند. پرستاران نقل میکردند وقتی خانوادههای شهدا به دیدار امام میآمدند و از امام طلب شفاعت میکردند و یا رزمنده مجروحی به دیدار امام میآمد و به ایشان میگفت دعا کنید این دفعه که به جبهه رفتم شهید شوم و وضعیت قلب امام از حالت عادی خارج میشد. امام از این طلب شفاعت خانوادههای شهدا و رزمندگان ناراحت میشدند.
یکی از همراهان امام خمینی در پرواز پاریس به تهران سال 57 نقل میکرد که وقتی من دست امام را گرفتم تا ایشان از پلههای هواپیما پایین بیاید دستهایم به شدت میلرزید ولیکن امام در آرامش کامل بود و اصلا استرسی نداشتند و بدن اینکه تأملی کند خیلی سریع و مستحکم قدم برمیداشتند و از هواپیما پایین آمدند.
امام همیشه با خضوع وخشوع خاصی عبادت میکردند. در حال قدم زدن همیشه ذکر میگفتند. در مواقعی هم که در بیمارستان بودند نماز خواندن و قرائت قرآنشان ترک نمیشد و در سر وقت مخصوص خود انجام میداند. معمولا در ماه مبارک رمضان سه بار قرآن را ختم میکردند. امام خیلی به مسائل معنوی توجه زیادی داشتند و سرگرم امور دنیایی نبودند.
*** نصیحت امام به سید حسن خمینی در دوران کودکی ***
سید حسن خمینی حدود 10 ساله بودند که خدمت امام میروند و به ایشان میگویند که من را نصیحت کنید. امام در پاسخ فرموده بودند: من شما را سه نصیحت میکنم اگر انجام دهید خیر دنیا و آخرت شامل حالتان میشود. اول اینکه نمازتان را اول وقت بخوانید من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم. دوم درستان را خوب بخوانید در آینده کشور و اسلام به افراد باسواد احتیاج دارد. سوم اینکه بازی کنید (ورزش کنید) تا جسم و تنتان سالم بماند.
*** پرهیز امام از اسراف ***
امام خمینی به شدت مخالف اسراف بودند و این امر را هم به اهل منزل و هم به کارکنان دفتر تأکید میکردند. یکی از خدمتکاران دفتر به نام سید مرتضی یک روز یک کیلو سبزی برای منزل امام خریداری کرده بودند. وقتی که سید مرتضی سبزیها را میخواست به داخل خانه امام تحویل دهد امام او را میبیند و میگوید چرا انقدر سبزی خریدهای؟ سید مرتضی میگوید آقا این یک کیلو سبزی هست. امام میگوید ما دو نفر آدم هستیم، نیم کیلو سبزی برای ما کافی است. نیم کیلو دیگر را بروید پس بدهید. سید مرتضی نیم کیلو سبزی دیگر را میبرد دفتر و ماجرا را شرح میدهد. اعضای دفتر میگویند خب ما اینجا سبزی احتیاج داریم و مصرف میکنیم. هزینه باقیمانده سبزی را از حساب دفتر پرداخت کردند. حساب منزل امام با حساب دفتر جدا بود. امام معمولا هر چند روز یکبار مخارج دفتر و منزلشان را بررسی میکردند و اگر هزینه اضافی شده بود سریعا برخورد میکردند. امام خریدهای منزلشان را بررسی میکردند و اگر موردی خلاف خواسته ایشان خریداری میشد فوری حاجاحمد آقا را صدا میکردند و از ایشان توضیح میخواستند که چرا زیادتر خرید کردند.
*** نظارت امام بر مخارج دفتر و منزل ***
معمولا خریدهای منزل و دفتر را ما انجام میدادیم. خاطرم هست یک روز دو کیلو گوجه برای یکی از صبیههای امام خریده بودیم. در لیست هزینهها نوشتیم دوکیلو گوجه فلان تومان و نام دختر امام را هم نوشته بودیم. امام وقتی لیست مخارج را دیدند گفتند هزینه این قلم را از خودشان بگیرید . حقوق طلبگی من کفاف زندگی خودم را میدهد و از بیتالمال هم نباید خرج زندگی من و اطرافیان بشود. یک روز دیگر ماشین ایشان خراب شده بود و ما یک قطعهای را خریدیم در لیست هزینهها نوشتیم. امام وقتی لیست را دیدند گفتند این هزینه مشخص شود که برای چه موردی بوده است. امام تاکید زیادی داشتند که اسراف نشود. خاطره دیگری که در این زمینه به یاد دارم مربوط به تعمیر شیر آب منزل امام میشود. شیر آب منزل امام چکه میکرد. مسئول تأسیسات شیر را عوض کرده بود و یک شیر آب نو نصب کرده بود. امام وقتی دیده بودند که شیر آب تعویض شده است بسیار ناراحت شده بودند و از آنجا که با مسائل فنی منزل آشنایی داشتند گفته بودند که چرا شیر نو نصب کردهاید شیر آب قبلی مشکلی نداشت فقط باید واشر آن را عوض میکردید احتیاجی به تعویض شیر نبود. نهایتا فرد تأسیساتی را وادار کردند تا همان کار را انجام دهند.
امام به شدت قانونمند بودند و خود را مقید به قانون میدانستند و احترام به قانون میگذاشتند. یکی از موارد قانونمداری ایشان را که من به یاد دارم به شکایت یکی از اهالی خرمشهر از حضرت امام مربوط میشود. وقتی صدامیان به ایران حمله کردند و خرمشهر و آبادان را محاصره نمودند، امام مردم را دعوت به استقامت و مقاومت کردند. بعد از مدتی یکی از اهالی خرمشهر در دادگاهی از امام خمینی شکایت میکنند. فرد خرمشهری در دادگاه اعلام کرده بود که امام خمینی به ما گفت در خرمشهر بمانید و ما هم به حرف ایشان گوش دادیم و در بمباران تمام زندگیمان را از دست دادیم اکنون امام باید به ما خسارت بدهد. قاضی دادگاه هم بنا بر وظیفهای که داشته است برای حضرت امام احضاریهای صادر میکند و در آن مینویسند که شما شاکی خصوصی دارید.
ابلاغیه به شورای عالی قضایی آن زمان میرود. در شورا مطرح میشود که یک قاضی خوزستانی برای امام احضاریه صادر کرده است. در جلسه شورا به جمع بندی میرسند که این قاضی کار اشتباهی انجام داده و در نتیجه باید اخراج شود. یکی از اعضای شورای عالی قضایی به حاجاحمد آقا زنگ میزند و ماجرا را شرح میدهد و میگوید که شورای عالی قضایی میخواهد قاضی را عزل کند. حضرت امام از این قضیه مطلع و به شدت ناراحت شدند. امام سریعا اعلام کردند که هیچ کس حق ندارد این قاضی را عزل کند، این قاضی وظیفه خود را انجام داده است. این خانواده از من شکایت کرده و من باید رضایت این خانواده را جلب کنم. امام با حاج احمدآقا صحبت میکند و میگوید که بروید با این خانواده صحبت کنید و رضایتشان را جلب نمایید خسارت را هم از اموال شخصی من پرداخت کنید. این ماجرا دلیلی برای قانونمندی امام هست. ما باید امام را بعنوان الگو قرار دهیم و همه تن به قانون دهیم.
*** شجاعت امام در مواجهه با جنگندههای بعثی ***
یکی دیگر از نکات شایسته اخلاقی ایشان شجاعتشان بود. امام از هیچ کسی به غیر از خدا نمیترسید. ایشان همانند دریایی بودند که اگر سنگی در آن انداخته شود به هیچ وجه دچار تلاطم نمیگردد. در ایام جنگ تحمیلی چندین بار هواپیمای بعثی به ایران تجاوز کردند و بالای سر جماران هم آمدند و دیوار صوتی آنجا را شکستند. نیروهای حفاظت هم به منظور جلوگیری از خطرات احتمالی به سمت جنگندههای دشمن تیراندازی میکردند. صدای عجیب و ترسناک بوجود آمده بود به طوری که هر انسانی را به وحشت میانداخت. در همین هنگام امام در اتاق مشغول عبادت ومطالعه بودند و اصلا خم ابرو نیاوردند. اصلا برای امام مهم نبود که وضعیت قرمز هست و هر لحظه امکان دارد که بیت امام را بمباران کنند. یک بار دیگر مجددا هواپیماهای دشمن بر فراز منطقه جماران به پرواز درآمده بودند. صدای تیراندازی و حرکت هواپیماهای جنگی به حدی بود که ساختمان منزل امام میلرزید. ولیکن امام در حیاط بدون هیچ ترس و واهمهای قدم میزدند و در کمال آرامش گاهی هم به آسمان نگاه میکردند. در همان ایام پناهگاهی را برای امام تهیه کرده بودند تا در چنین مواقعی به آنجا بروند ولیکن امام رفتن به پناهگاه را قبول نکرد و تا آخر عمر یکبار هم به آنجا نرفت. امام به جهت ناراحتی قلبی که داشتند بر روی سینهشان مانیتوری نصب شده بود که نوسانات قلبی امام را نشان میداد. من از پرستاری که روز حمله هواپیماها شیفتش بود پرسیدم آیا موقع حمله هوایی آن روز تغییر در ضربان قلب امام ایجاد شده بود؟ پرستار پاسخ داد اصلا هیچ تغییری صورت نگرفته بود و همه چیز کاملا عادی بود. انگار که چنین حرکتی انجام نشده بود.
*** وقتی قلب امام میلرزید ***
همین امام که در این مواقع در آرامش کامل بودند، گاهی اوقات که توهینی نسبت به حضرت زهرا(س) و خاندان آل الله میشنیدند به شدت عصبانی میشدند. پرستاران نقل میکردند وقتی خانوادههای شهدا به دیدار امام میآمدند و از امام طلب شفاعت میکردند و یا رزمنده مجروحی به دیدار امام میآمد و به ایشان میگفت دعا کنید این دفعه که به جبهه رفتم شهید شوم و وضعیت قلب امام از حالت عادی خارج میشد. امام از این طلب شفاعت خانوادههای شهدا و رزمندگان ناراحت میشدند.
یکی از همراهان امام خمینی در پرواز پاریس به تهران سال 57 نقل میکرد که وقتی من دست امام را گرفتم تا ایشان از پلههای هواپیما پایین بیاید دستهایم به شدت میلرزید ولیکن امام در آرامش کامل بود و اصلا استرسی نداشتند و بدن اینکه تأملی کند خیلی سریع و مستحکم قدم برمیداشتند و از هواپیما پایین آمدند.
امام همیشه با خضوع وخشوع خاصی عبادت میکردند. در حال قدم زدن همیشه ذکر میگفتند. در مواقعی هم که در بیمارستان بودند نماز خواندن و قرائت قرآنشان ترک نمیشد و در سر وقت مخصوص خود انجام میداند. معمولا در ماه مبارک رمضان سه بار قرآن را ختم میکردند. امام خیلی به مسائل معنوی توجه زیادی داشتند و سرگرم امور دنیایی نبودند.
*** نصیحت امام به سید حسن خمینی در دوران کودکی ***
سید حسن خمینی حدود 10 ساله بودند که خدمت امام میروند و به ایشان میگویند که من را نصیحت کنید. امام در پاسخ فرموده بودند: من شما را سه نصیحت میکنم اگر انجام دهید خیر دنیا و آخرت شامل حالتان میشود. اول اینکه نمازتان را اول وقت بخوانید من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم. دوم درستان را خوب بخوانید در آینده کشور و اسلام به افراد باسواد احتیاج دارد. سوم اینکه بازی کنید (ورزش کنید) تا جسم و تنتان سالم بماند.
*** پرهیز امام از اسراف ***
امام خمینی به شدت مخالف اسراف بودند و این امر را هم به اهل منزل و هم به کارکنان دفتر تأکید میکردند. یکی از خدمتکاران دفتر به نام سید مرتضی یک روز یک کیلو سبزی برای منزل امام خریداری کرده بودند. وقتی که سید مرتضی سبزیها را میخواست به داخل خانه امام تحویل دهد امام او را میبیند و میگوید چرا انقدر سبزی خریدهای؟ سید مرتضی میگوید آقا این یک کیلو سبزی هست. امام میگوید ما دو نفر آدم هستیم، نیم کیلو سبزی برای ما کافی است. نیم کیلو دیگر را بروید پس بدهید. سید مرتضی نیم کیلو سبزی دیگر را میبرد دفتر و ماجرا را شرح میدهد. اعضای دفتر میگویند خب ما اینجا سبزی احتیاج داریم و مصرف میکنیم. هزینه باقیمانده سبزی را از حساب دفتر پرداخت کردند. حساب منزل امام با حساب دفتر جدا بود. امام معمولا هر چند روز یکبار مخارج دفتر و منزلشان را بررسی میکردند و اگر هزینه اضافی شده بود سریعا برخورد میکردند. امام خریدهای منزلشان را بررسی میکردند و اگر موردی خلاف خواسته ایشان خریداری میشد فوری حاجاحمد آقا را صدا میکردند و از ایشان توضیح میخواستند که چرا زیادتر خرید کردند.
*** نظارت امام بر مخارج دفتر و منزل ***
معمولا خریدهای منزل و دفتر را ما انجام میدادیم. خاطرم هست یک روز دو کیلو گوجه برای یکی از صبیههای امام خریده بودیم. در لیست هزینهها نوشتیم دوکیلو گوجه فلان تومان و نام دختر امام را هم نوشته بودیم. امام وقتی لیست مخارج را دیدند گفتند هزینه این قلم را از خودشان بگیرید . حقوق طلبگی من کفاف زندگی خودم را میدهد و از بیتالمال هم نباید خرج زندگی من و اطرافیان بشود. یک روز دیگر ماشین ایشان خراب شده بود و ما یک قطعهای را خریدیم در لیست هزینهها نوشتیم. امام وقتی لیست را دیدند گفتند این هزینه مشخص شود که برای چه موردی بوده است. امام تاکید زیادی داشتند که اسراف نشود. خاطره دیگری که در این زمینه به یاد دارم مربوط به تعمیر شیر آب منزل امام میشود. شیر آب منزل امام چکه میکرد. مسئول تأسیسات شیر را عوض کرده بود و یک شیر آب نو نصب کرده بود. امام وقتی دیده بودند که شیر آب تعویض شده است بسیار ناراحت شده بودند و از آنجا که با مسائل فنی منزل آشنایی داشتند گفته بودند که چرا شیر نو نصب کردهاید شیر آب قبلی مشکلی نداشت فقط باید واشر آن را عوض میکردید احتیاجی به تعویض شیر نبود. نهایتا فرد تأسیساتی را وادار کردند تا همان کار را انجام دهند.
*** ماجرای سکونت امام در جماران *
همان اوایلی که امام در بیمارستانی در دربند بودند آیتالله امام جمارانی اعلام کرده بودند که ما منزلی در روستایمان در جماران
داریم ، امام بیایند در آنجا مستقر شوند. به امام پیشنهاد آقای امام جمارانی اطلاع داده بودند و امام هم آن منطقه را نمیشناخت، به حاج احمد آقا گفتند بروید شرایط منزل پیشنهادی را بررسی کنید اگر آنجا اعیانی و یا شبیه کاخ هست من آنجا مستقر نمیشوم. حاج احمد شرایط منزل را بررسی میکنند و به امام میگویند که این خانه جزء منازل قدیمی منطقه هست. دو تا خانه وجود دارد یکی متعلق به آقای امام جمارانی هست و دیگری هم متعلق به خواهر ایشان است. امام فرمودند منازل را اجاره کنید و قرار داد ببنید، اجاره منزل شخصی من از اموال من پرداخت شود واجاره دفتر هم از حساب دفتر پرداخت شود. امام با این شرایط قبول کردند. ما خودمان در آنجا حضور داشتیم و به هم اندرونی منزل امام و هم در دفتر تردد داشتیم. خانه ما منزلی قدیمی و کوچکی بود. مجموع مساحت دفتر و منزل امام حدود 160 متر بود. امام تأکید کرده بودند که اگر بنّایی و تعمیراتی قرار هست انجام دهید حتما به مالک خانه اطلاع دهید و با کسب اجازه از ایشان تغییرات را انجام دهید.
منبع:
پارسینه
بعد چه شد امام خمینی رحمت الله علیه چه مقدار کمک فرمودند کامل بگویید
با سلام
شایسته بود که حضرت امام ( ره) به شبخ حسن یک نصیحت دیگر هم میکردن
که به مردم خدمت کنند حسن خمینی با خونواده در بهترین شرایط از ایران رفت نجف احتمالا
همین ادم در زندگی یک روزهم سختی نکشیده
ان شا الله بدون تعصب منتشر شود