سیگنال ارسالی ایران به «غرب» در جریان توافق ۲۵ ساله با چین چیست؟/ بازی ایران با کارت چینی
پارسینه: ایران بازی بزرگی را شروع کرده و شاید برای نخستین بار در قرن اخیر، این بازی نه از سر اجبار و بندبازی میان قدرتها، که از سر قدرت باشد.
تحریریه پارسینه-محمد مهدی حاتمی : از جزئیات دقیق توافق ۲۵ ساله میان ایران و چین تقریباً هیچ چیزی منتشر نشده و هر چه هست، گمانه زنی این یا آن نشریه و این یا آن کارشناس اقتصاد و روابط بین الملل است.
با این حال، حدس در مورد مفاد احتمالی این قرارداد چندان دشوار نیست: ایران میخواهد یک مشتری بلندمدت برای نفت خود پیدا کند و این مشتری همزمان با سرمایه گذاری در زیرساختهای نفتی و غیرنفتی کشور، جریانی از ورود سرمایه خارجی به کشور را تضمین کند.
البته خروجی سیاسی این توافق بسیار بیشتر از جزئیات اقتصادی آن اهمیت دارد. از یک طرف، آمریکاییها نمیخواهند ایران و چین بیش از این به هم نزدیک شوند و از طرف دیگر، به نظر میرسد ایران قصد دارد با امضای این توافق، پیامی پیچیده هم به جهان غرب ارسال کند. اما این پیام چیست و ایران چگونه از آن به نفع خود استفاده خواهد کرد؟
بندبازی میان قدرتها
امتیازگیری از این یا آن قدرت جهانی با ابزار نزدیکی به قدرت مقابل، در میان کشورهایی با قدرت منطقهای همچون ایران، امری معمول بوده است. در تاریخ یکصد سال اخیر ایران، یکی از اصلیترین موارد این سیاست که به سیاست «موازنه منفی» یا «موازنه مثبت» موسوم است، در جریان جنگ جهانی اول رخ داد. در آن زمان بخشی از سیاست ورزان ایرانی (همچون آیت الله مدرس و میرزا قاسم صور اسرافیل) به کرمانشاه در غرب ایران کوچ کردند تا دولت موقتی در تبعید شکل بدهند که قرار بود در تقابل با روسیه و بریتانیا، به آلمان نزدیک باشد.
دیگر مثال سیاست «موازنه منفی»، اما در دوره نسبتاً کوتاه نخست وزیری محمد مصدق رخ داد، جایی که مصدق برای دفع فشار بریتانیا، به آمریکا پناه برد که در آن زمان، هنوز پیشینهای منفی در ذهن مردم و سیاسیون ایرانی نداشت.
سیاست «نه شرقی، نه غربی» جمهوری اسلامی در فردای پیروزی انقلاب اسلامی، اما قرار بود بندبازی میان قدرتها را پایان بدهد و این اتفاقی بود که کمابیش هم رخ داد. با این همه، با انعقاد قرارداد برجام و هجوم سرمایه گذاران عمدتاً غربی برای انتفاع از بازگشت یکی از بزرگترین اقتصادهای برکنار مانده از جریان اصلی اقتصاد جهانی به مدار جهانی سازی، بار دیگر زمزمه حضور بیش از اندازه غربیها در لا به لای تار و پود اقتصاد و سیاست ایران به میان آمد.
سیاست «چرخش به سوی شرق» که این روزها شاهد آن هستیم، در نگاه بدبینان به غرب، در واقع پاسخی به نزدیکی میان ایران و غرب در جریان برجام است. با این همه، به نظر میرسد ایران نیم نگاهی نیز به روزهای آینده دارد و قصد دارد سیگنالی کمابیش پیچیده نیز به غربیها ارسال کند.
چرا ایران همزمان مورد توجه چینیها و غربیها قرار گرفته است؟
اما سیگنال ارسالی ایران به غرب چیست و چه مفهومی دارد؟ برای درک این سیگنال، ابتدا باید ببینیم ایران از منظر غربیها چقدر اهمیت دارد. ایران، در کنار ترکیه و عربستان سعودی، یکی از سه کشور مهم در منطقه غرب آسیا است که میتواند بر هر نوع موازنه قوایی در جهان اثرگذار باشد.
بندبازی میان قدرتها
امتیازگیری از این یا آن قدرت جهانی با ابزار نزدیکی به قدرت مقابل، در میان کشورهایی با قدرت منطقهای همچون ایران، امری معمول بوده است. در تاریخ یکصد سال اخیر ایران، یکی از اصلیترین موارد این سیاست که به سیاست «موازنه منفی» یا «موازنه مثبت» موسوم است، در جریان جنگ جهانی اول رخ داد. در آن زمان بخشی از سیاست ورزان ایرانی (همچون آیت الله مدرس و میرزا قاسم صور اسرافیل) به کرمانشاه در غرب ایران کوچ کردند تا دولت موقتی در تبعید شکل بدهند که قرار بود در تقابل با روسیه و بریتانیا، به آلمان نزدیک باشد.
دیگر مثال سیاست «موازنه منفی»، اما در دوره نسبتاً کوتاه نخست وزیری محمد مصدق رخ داد، جایی که مصدق برای دفع فشار بریتانیا، به آمریکا پناه برد که در آن زمان، هنوز پیشینهای منفی در ذهن مردم و سیاسیون ایرانی نداشت.
سیاست «نه شرقی، نه غربی» جمهوری اسلامی در فردای پیروزی انقلاب اسلامی، اما قرار بود بندبازی میان قدرتها را پایان بدهد و این اتفاقی بود که کمابیش هم رخ داد. با این همه، با انعقاد قرارداد برجام و هجوم سرمایه گذاران عمدتاً غربی برای انتفاع از بازگشت یکی از بزرگترین اقتصادهای برکنار مانده از جریان اصلی اقتصاد جهانی به مدار جهانی سازی، بار دیگر زمزمه حضور بیش از اندازه غربیها در لا به لای تار و پود اقتصاد و سیاست ایران به میان آمد.
سیاست «چرخش به سوی شرق» که این روزها شاهد آن هستیم، در نگاه بدبینان به غرب، در واقع پاسخی به نزدیکی میان ایران و غرب در جریان برجام است. با این همه، به نظر میرسد ایران نیم نگاهی نیز به روزهای آینده دارد و قصد دارد سیگنالی کمابیش پیچیده نیز به غربیها ارسال کند.
چرا ایران همزمان مورد توجه چینیها و غربیها قرار گرفته است؟
اما سیگنال ارسالی ایران به غرب چیست و چه مفهومی دارد؟ برای درک این سیگنال، ابتدا باید ببینیم ایران از منظر غربیها چقدر اهمیت دارد. ایران، در کنار ترکیه و عربستان سعودی، یکی از سه کشور مهم در منطقه غرب آسیا است که میتواند بر هر نوع موازنه قوایی در جهان اثرگذار باشد.
هنری کیسینجر، وزیر اسبق امور خارجه در آمریکا و یکی از مشهورترین دیپلماتهای جهان در سال ۲۰۱۶ و در آستانه انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا در مقالهای که در یکی از نشریات آمریکایی به چاپ رسید، از بر هم خوردن نظم نوین جهانی (New world order) سخن گفته بود. کیسینجر، نوشته بود نظمی که پس از جنگ دوم جهانی در جهان مستقر شده در آستانه فروپاشی قرار گرفته و ایران، در کنار چین و روسیه، عوامل بر هم زننده این نظم هستند.
موسسه مشاوره اقتصادی «مکنزی» (McKinsey & Company) هم در گزارش مفصلی که در ژوئن سال ۲۰۱۶ منتشر شده بود، ایران را مستعد رشد یک تریلیون دلاری تولید ناخالص داخلی دانسته بود و نوشته بود طبقه متوسط و شهرنشین ایران در قیاس با همتایان هندی، ترکیهای و برزیلی خود به شدت ثروتمندتر، تحصیل کردهتر و مستعد رشد بیشتری است. تنها مشکل ایران از زاویه دید نویسندگان این گزارش، بی ثباتی شاخصههای اقتصاد کلان و عدم جذب ایران در اقتصاد جهانی عنوان شده بود.
اقتصاد ایران، با وجود تمام مشکلات، همین حالا حدود ۵۰ درصد از اقتصاد ترکیه کوچکتر است، این در حالی است که به دلیل چند دهه تحریم، چرخهای اقتصاد ایران در واقع تنها بر مدار تراکنشهای مالی در درون مرزهای این کشور میچرخد. میتوان تصور کرد در صورت جذب ایران در اقتصاد جهانی، فاصله اندک میان اقتصاد ایران و ترکیه چقدر زود پر خواهد شد.
شاید پربیراه نباشد که بگوییم چینیها در کنار اروپاییها و حتی آمریکاییها به این واقعیتهای اقتصادی آگاه اند و حالا به دنبال باز کردن جای پای خود در اقتصاد ایران، با نیم نگاهی به دهههای آتی هستند.
از دیگر سو، ایران در کریدور اتصال آسیا به اروپا قرار گرفته و به دلیل ماهیت جغرافیایی رشته کوه هیمالیا، در عمل تنها راه دسترسی به کشورهای محصور در خشکی (Landlocked) در آسیای مرکزی است. اهمیت همین دسترسی بود که موجب شد در ابتدای مذاکرات برجام، شرکت خودروسازی «رنو» یکی از برنامههای خود را صادرات به کشورهای آسیای مرکزی از طریق ایران اعلام کرد. دسترسی سادهتر به بازار پرکشش اروپا هم دیگر جاذبه ایران برای کشوری همچون چین است اما اینها چه ارتباطی با سیگنال ارسالی ایران به غرب با استفاده از کارت چینیها دارد؟
سیگنال ایران به غرب چیست؟
ایرانی که در دامن چین افتاده باشد و برای نخستین بار در چهار دهه گذشته با روسها در خلیج فارس رزمایش نظامی مشترک برگزار کرده باشد، در چشم آمریکاییها و اروپاییها یک علامت هشدار بزرگ است. آنها ترجیح میدهند همچون آلمان و ژاپن در پیش و پس از جنگ جهانی دوم، کشوری که سودای بزرگتر شدن دارد و با آنها سرشاخ شده را، حتی پس از دفع اولیه، جذب کنند. بنابراین، در روابط میان ایران و غرب در درازمدت، باید انتظار توافقی از سر اجبار داشت و نه انتظار تشدید دشمنی ها.
به نظر میرسد سیگنال ارسالی ایران به غربیها با استفاده از کارت توافق ۲۵ ساله میان ایران و چین همین باشد. بر این اساس، اگر ترامپ برنده انتخابات امسال آمریکا باشد، ایران چرخشی بزرگ به سوی شرق خواهد داشت تا دوران سخت چهار سال آتی را به سلامت طی کند و در این مدت، حتی از شکاف میان آمریکا با اروپا، چین و روسیه، بیشترین بهره را ببرد.
در مقابل، اگر این نام جو بایدن باشد که از صندوقهای رای بیرون میآید، ایران این فرصت را به آمریکا به طور خاص و غرب به طور عام خواهد داد که بار دیگر، به نزدیکی دیپلماتیک و اقتصادی با یکی از قدرتهای غرب آسیا فکر کنند. ایران بازی بزرگی را شروع کرده و البته شاید برای نخستین بار در قرن اخیر، این بازی نه از سر اجبار و بندبازی میان قدرت ها، که از سر قدرت باشد.
موسسه مشاوره اقتصادی «مکنزی» (McKinsey & Company) هم در گزارش مفصلی که در ژوئن سال ۲۰۱۶ منتشر شده بود، ایران را مستعد رشد یک تریلیون دلاری تولید ناخالص داخلی دانسته بود و نوشته بود طبقه متوسط و شهرنشین ایران در قیاس با همتایان هندی، ترکیهای و برزیلی خود به شدت ثروتمندتر، تحصیل کردهتر و مستعد رشد بیشتری است. تنها مشکل ایران از زاویه دید نویسندگان این گزارش، بی ثباتی شاخصههای اقتصاد کلان و عدم جذب ایران در اقتصاد جهانی عنوان شده بود.
اقتصاد ایران، با وجود تمام مشکلات، همین حالا حدود ۵۰ درصد از اقتصاد ترکیه کوچکتر است، این در حالی است که به دلیل چند دهه تحریم، چرخهای اقتصاد ایران در واقع تنها بر مدار تراکنشهای مالی در درون مرزهای این کشور میچرخد. میتوان تصور کرد در صورت جذب ایران در اقتصاد جهانی، فاصله اندک میان اقتصاد ایران و ترکیه چقدر زود پر خواهد شد.
شاید پربیراه نباشد که بگوییم چینیها در کنار اروپاییها و حتی آمریکاییها به این واقعیتهای اقتصادی آگاه اند و حالا به دنبال باز کردن جای پای خود در اقتصاد ایران، با نیم نگاهی به دهههای آتی هستند.
از دیگر سو، ایران در کریدور اتصال آسیا به اروپا قرار گرفته و به دلیل ماهیت جغرافیایی رشته کوه هیمالیا، در عمل تنها راه دسترسی به کشورهای محصور در خشکی (Landlocked) در آسیای مرکزی است. اهمیت همین دسترسی بود که موجب شد در ابتدای مذاکرات برجام، شرکت خودروسازی «رنو» یکی از برنامههای خود را صادرات به کشورهای آسیای مرکزی از طریق ایران اعلام کرد. دسترسی سادهتر به بازار پرکشش اروپا هم دیگر جاذبه ایران برای کشوری همچون چین است اما اینها چه ارتباطی با سیگنال ارسالی ایران به غرب با استفاده از کارت چینیها دارد؟
سیگنال ایران به غرب چیست؟
ایرانی که در دامن چین افتاده باشد و برای نخستین بار در چهار دهه گذشته با روسها در خلیج فارس رزمایش نظامی مشترک برگزار کرده باشد، در چشم آمریکاییها و اروپاییها یک علامت هشدار بزرگ است. آنها ترجیح میدهند همچون آلمان و ژاپن در پیش و پس از جنگ جهانی دوم، کشوری که سودای بزرگتر شدن دارد و با آنها سرشاخ شده را، حتی پس از دفع اولیه، جذب کنند. بنابراین، در روابط میان ایران و غرب در درازمدت، باید انتظار توافقی از سر اجبار داشت و نه انتظار تشدید دشمنی ها.
به نظر میرسد سیگنال ارسالی ایران به غربیها با استفاده از کارت توافق ۲۵ ساله میان ایران و چین همین باشد. بر این اساس، اگر ترامپ برنده انتخابات امسال آمریکا باشد، ایران چرخشی بزرگ به سوی شرق خواهد داشت تا دوران سخت چهار سال آتی را به سلامت طی کند و در این مدت، حتی از شکاف میان آمریکا با اروپا، چین و روسیه، بیشترین بهره را ببرد.
در مقابل، اگر این نام جو بایدن باشد که از صندوقهای رای بیرون میآید، ایران این فرصت را به آمریکا به طور خاص و غرب به طور عام خواهد داد که بار دیگر، به نزدیکی دیپلماتیک و اقتصادی با یکی از قدرتهای غرب آسیا فکر کنند. ایران بازی بزرگی را شروع کرده و البته شاید برای نخستین بار در قرن اخیر، این بازی نه از سر اجبار و بندبازی میان قدرت ها، که از سر قدرت باشد.
منبع:
پارسینه
هیچی کرونا چینی کالای بنجل چینی !!!!!! کلا همه چی برای فروش !!!!! چیز خوبی احساس نمیکنند دلسوزان وطن !!
خطر چین را نباید نادیده گرفت...
چین چراغ خاموش و دنده یک مساجد این کشور را تخریب یا تعطیل می کند و تغییر کاربری می دهد.
انتخاب چین اهرم مناسب دیپلماتیک برای فشار بر آمریکاست... این انتخاب آقای ظریف کاملا به موقع و واقع گرایانه بود... افرادی که میخوان واقعیت دنیا رو نبینن تا صرفا بگن حرف شون درسته، در واقع هیچ اهمیتی برای ایران قائل نیستن...
چین و کشورهای عربی هردو دشمن ما هستند آنها از تحریم ایران خوشهال هستند تا به استعمار و چپاول ایران ادامه دهند
پارسینه واقعا به منفی مثبت ها مشکوکم یه کاربری چیزای بامزه گفت تو چند تا پست کم کم داره باورم میشه که راست کفته !!!