گوناگون

پاشنه کفش زن در سر شوهر جا ماند + عکس

پاشنه کفش زن در سر شوهر جا ماند + عکس

پارسینه: بخش اورژانس بیمارستانی در شهر الجبیل عربستان، روز گذشته پذیرای یک بیمار اورژانسی با موردی عجیب بود.

به گزارش پارسینه و به نقل از العالم، اختلاف و دعوا میان این مرد با همسرش باعث شده بود که زن با کفش خود همسرش را حسابی کتک بزند و جراحت‌های عمیقی در صورت و بدن وی ایجاد کند و در نهایت پاشنه کفش وی در سر مرد فرو رود و جا بماند!

ارسال نظر

  • ناشناس

    بدبختها مثل مردهاي ايراني زن ذليل و بيچاره و بي خاصيت درمقابل زنهاتون باشيد تا از اين مسائل در امان بمانيد تازه مردهاي ايروني فقط در مقابل خانمهاي خودشون اينطوري نيستن تو اداره و مغازه و ...هم اين جورين پدر مردهاي ديگه رو دراوردن جلوي زنها دست وپاهاشون ميلرزه حق ما هاروميدن به اونها حاضرن بي شخصيت بشن ولي اونها رو به ناحق راضي نگه شون دارن اه اه اه

  • محمد گیگیلی

    خخخخخ.چه سلاح مرگباری!!!

  • پیراسته فر

    این تکنیک "لنگه کفش"درسالهای گذشته درایران هم کاربردداشته اما درچنددهه اخیر باپیشرفت تکنولوژی "ضربات"تکنیکی کاراته ومکانیسم های دیگرجایگزین شده

  • رجبعلی از اشکور

    خوب شد تا تو باشی ازین کفشهای قرتکی برای زنت نگیری

  • سامان میرزائی

    «همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»
    موقـع بحث هوو- لیک هیاهـــــو می کرد!
    بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید
    نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!
    وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم
    زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد
    طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-
    معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد
    بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب
    داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!
    آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد
    باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد
    فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود
    زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد
    دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز
    خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد
    گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش
    آب می زد بــــــــــه ته جیبم و جارو می کرد
    هر زنی غیر خودش عنتــــر و اکبیری بود
    شخص «جینا...» را تشبیه به «...لولو» می کرد!
    مثل آن کارتـــــون از لطف مداد جـــــــادو
    بوالعجب شعبده ای بــا چش و ابرو می کرد
    دکتر تغذیه ای داشت که ماهی صد چوق
    می گرفت از مــــن و تقدیم به یارو می کرد
    صد گرم چونکه بر آن اسکلت افزون می شد
    عصبی می شد و لعنت بـــه ترازو می کرد
    عاقبت هیکل پنجــــــاه و سه کیلویی را
    خون دل خورده و پنجــاه و دو کیلو می کرد
    حسرت زندگی خواهــــر خود را می خورد
    کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد
    نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود
    هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد
    بر خلافش اگـــــر آن دم نظری می دادم
    لنگــــــه ی کفش نثــــار من هالو می کرد
    کاشکی دست بزن داشتم امــا چه کنم
    که خدا قسمت او شوهـــــر مظلومی کرد!

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت پارسینه هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد