هفت عامل اصلی طلاق را بشناسید
پارسینه: از آنجایی كه ناآگاهی در زمینههای مختلف یكی از مهمترین عوامل طلاق است، بنابراین مشاوره دادن به افرادی كه میخواهند ازدواج كنند و بالابردن سطح آگاهی آنها، در جهت موفق بودن ازدواج كمك شایان توجهی است.
به گزارش فردا، بالارفتن میزان طلاق دردوره ما سبب شده است این موضوع موردتوجه گروه زیادی ازكارشناسان قرارگیرد. درخیلی ازموارد حتی گروهی آن را به عنوان نشانهای دال برازمیان رفتن خانواده درسالهای آینده تلقی كردهاند.غالبا گفته میشود كه امروزه مردم با غم وتشویش كمتری درمقایسه با گذشته به ازدواج روی میآورند، چرا كه طلاق برای آنان درحكم بیمه تلقی میشود و در صورتی كه ازدواج ایجاد مشكل كرده و یا حالت موفقیت آمیز و خشنودكننده ای برای آنها نداشت میتوانند آن را رها كنند. در ادامه این مطلب را به نقل از زندگی آنلاین میخوانیم.
اكثر طلاقها وقتی اتفاق میافتد كه ازدواج و یا ازدواج كنندگان جوان هستند.تمامیازدواجها پس ازسپری شدن ایام شادی آفرین عشق ومحبت دستخوش گونهای ازبحران و تطابق میگردد وتمامیزوجها حداقل چند گامی را درراه ازمیان بردن پیوند میان خود برمیدارند.
اما چرا گامهای برخی ازافراد دراین میان بلندتراست؟ البته این پرسش را نمیتوان با اتكای به یك عامل به تنهایی پاسخ داد بلكه مجموعهای ازعلل مطرح است كه به تنهایی و یا درارتباط با یكدیگرسبب انهدام حیات زناشویی میشود.
طلاق چیست؟
انحلال رابطه همسری درازدواج دائمیرا كه بعد ازآن از نظر رعایت حقوق و تكالیف مربوط به زناشویی مسوولیتی برای دو همسرنخواهد بود، طلاق میگویند.
(شناخت اسلام، صفحه ۳۲۲)اگر ازدواج را قراردادی بین دوشخص برای زندگی مشترك بدانیم، این قرارداد همواره دائم نیست و گاهی بنا به دلایلی فسخ میشود.جریان فسخ قرارداد بین یك زوج را اصطلاحا طلاق میگویند.
هیچ دختر و پسری درآغاز زندگی و در پای سفره عقد تصورنمیكند كه ممكن است روزی مشكلات چنان براوغلبه كند و شرایطی براو تحمیل شود تا دادخواست طلاق داده وبه زندگی مشتركش پایان دهد.
طلاق احساس باخت و یا زنده نبودن ارتباط زناشویی است كه طرفین آن برای رهایی از اینن احساس اقدام به جدایی میكنند. گاهی طلاق تنها راه منطقی برای حل مشكل به نظر میرسد.
آنچه دارای اهمیت است نگرش متفاوت افراد جامعه نسبت به این پدیده است. طلاق دلایل گوناگونی دارد.این دلایل متناسب با موقعیت،طبقه و جایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است.
شناخت عوامل موثردرشكل گیری این پدیده در كنترل و كاهش آن نقش بسزایی خواهد داشت.
دگرگونی درساختار خانواده
دگرگونی درساختارخانواده درجوامع امروزی، ازكوچك شدن حجم خانواده، دگرگون شدن برداشتهای افراد ازطلاق و تغییراتی درنقشهای مردان و زنان سرچشمه میگیرد.
ازآنجا كه طلاق برای پایان دادن به پیوند زناشویی زوجهای صاحب فرزند به صورت روش پذیرفتنی و قابل دفاعی در آمده است، به این علت نیز دگرگونیهایی درساختار خانواده پدید آمده است.
وقتی پدر یا مادری براثر طلاق خانواده را ترك میگویند، كاركردهای خانواده ونگهداری ازفرزندان باید طوری تنظیم شوند كه این فقدان جبران گردد.
چشمداشتها و نقشهای زن و شوهرامروز به شدت تغییر كردهاند اما بیشتر این دگرگونیها در مورد زن مصداق دارد.
برداشت مردم جوامع امروزی ازطلاق نسبت به دهههای گذشته دگرگون شده است. دردهههای گذشته طلاق امری مذموم بود اما برای مردم جوامع امروزی قابل قبول ترشده است.
درگذشته زوجها بیشتردركنارهم میماندند كه احساس میكردند ادامه زندگی زناشوییشان به مصلحت فرزندانشان است.
اما امروزه این تشخیص وجود دارد كه برای فرزندان، طلاق پدرومادر بهتراز ادامه زندگی خانوادگی پركشمكش است البته این مهم میتواند برای كودك زیانبارتر باشد. (درآمدی به جامعه شناسی، بروس كوئن، صفحه ۱۳۳)
علل و عوامل موثر در طلاق
به گفته كارشناسان ازدواجهایی كه در آنها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفقترند و كمتر به طلاق میانجامند.
تشابهاتی مانند طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دین مشابه داشتن، هم زبان بودن و... یك ازدواج موفق را رقم میزند.
ازدواجی كه با تشابه نژادی، زبانی، روانی واجتماعی صورت بگیرد ازدواجی موفقیت آمیز است.
تفاوت طبقاتی یكی از عواملی است كه با امكانات اجتماعی معمولا دیدگاههای مختلفی را به وجود میآورد البته اگر دو نفر آن اندازه از آگاهی لازم برخوردار باشند كه این تفاوتها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان منعی ندارد.
در اصل مهمترین دلایل طلاق توقعات نادرستی است كه طرفین از یكدیگر دارند.
درعین حال این موارد نیز قابل اشاره است:
۱. عدم آگاهی جنسی
۲. شهرت یكی ازطرفین
۳. بیماری و یا نقص جسمانی
۴. نبود امنیت شغلی
۵. تضاد فرهنگی
۶. فقرمالی
۷. عدم درك متقابل افراد از یكدیگر.
اما یكی ازمهمترین عوامل طلاق درجامعه امروز ما بحران شخصیت است. همان بحرانی كه سبب میشود ازدواجها صورت گیرد. بحران تنهایی یا یك خلاء عاطفی خلائی است كه باعث میشود در سن پایین فرد تصمیم به ازدواج بگیرد.
با ازدواج این گره یا عقده را ازهم بگسلد. چنین افرادی كه هنوزز به بلوغ روانی كامل نرسیده و آگاهی لازم را جهت ازدواجها ندارند، فقط برای اینكه تنهایی خود را پركنند به سراغ ازدواج میروند.
این افراد نه به روابط جنسی، نه به مادیات و نه به ظواهر و... به هیچ چیز توجه نمیكنند و تنها توجه آنها به تشكیل زندگی تازه واستقلال فردی درنتیجه جدا شدن ازخانواده خود است.
همین بحران شخصیت باعث میشود كه فرد به هیچ كدام از تفاوتهای فرهنگی و... با فرد مقابل توجه نكند تا فقط به استقلال فردی دست یابد. پس به طور غیرمستقیم بحران شخصیت، طلاق را نیزبرای فرد رقم میزند.
در میان این نقشها كه تنوع زیاد دارند میتوان به موارد زیراشاره كرد:
الف. شوهر زیر نفوذ زن؛ مرد با پذیرش نقش تابع در خانه پدری و یا در گروه همبازیهایش در زندگی زناشویی نیز تسلط همسرش را میپذیرد.
ب. زن یا شوهر عزیزدردانه؛ شخصی كه در كودكی عزیز پدر و مادر و در نوجوانی موردستایش آنها باشد در زندگی زناشویی نیز همین انتظار را از همسرش دارد.
ج. شوهری كه میخواهد او را بپرستند؛ این چنین فردی غالبا برای پدر و مادرش درحكم خدای كوچك بوده است.
د. حسادت غیرعادی زن یا شوهر؛ این حالت احتمالاناشی از محرومیتهای عاطفی در دوران كودكی است.
هـ. سردمزاجی زن؛ این حالت غالبا معلول نارسایی در آموزش زندگی زناشویی است.
و. زن بچه صفت؛ زن مانند دختر كوچك مادرش هرگز اجازه ندارد كه بزرگ شود.
ز. شوهر غیرقابل اتكا؛ مردی كه اعتقاد دارد تمامیزنان باید مانند مادرش او را دوست بدارند.
آثار و نتایج طلاق
طلاق ازنظر روانی و حقوقی واجتماعی آثاری دارد كه بعضی از آنها مربوط به خود دو همسر است و بعضی دیگر به خانواده آنها و در صورتی كه از آن ازدواج فرزندانی هم به وجود آمده باشند، جدایی تاثیر بسیار قابل ملاحظهای در وضعیت كودكان آنها از جهات مختلف خواهد گذاشت.
مهمترین اثری كه دارد احساس جدا شدن، تنهایی و منزوی شدن فرد است كه این اتفاق احتمال سوءتعبیرها و حتی خودكشی را افزایش میدهد و در اینجاست كه فرد از زندگی لذت نمیبرد و احساس پوچی به او دست میدهد و با خود میگوید من برای چه زندهام؟ حالاچه بر سر من میآید؟؟
از این پس چگونه باید زندگی كنم؟ بعد از این عامل بدبینی فرد نسبت به جنس مخالف و تعمیم آن نسبت به همه افراد جامعه شكل میگیرد.
یك عامل كه باعث تشدید این حس میشود كه افراد جامعه نسبت به این افراد احساس ترحم میكنند و به آنها برچسب میزنند، در نتیجه فرد احساس كمبود بیشتر كرده و تنهایی او تشدید میشود.
از طرفی دلسوزی بیش از حد اطرافیان و جامعه نیز باعث میشود مشكلات روحی افراد مطلقه تشدید شده و جو بی اعتمادی به وجود آید.
تدابیری برای پیشگیری و كاهش وقوع طلاق
طلاق ضربه و بحران زندگی است كه تاثیر عظیم بر شخص میگذارد. افراد مشكلات مشتركی درمورد طلاق دارند.
خیلیها احساس شكست، خیانت و سردرگمیمیكنند. البته این پایان داستان نیست و طلاق انتهای راه نیست و راه حلهایی نیز وجود دارد كه میتوان ازطریق آن مشكل را قبل از وقوع حل نمود.
از آنجایی كه ناآگاهی در زمینههای مختلف یكی از مهمترین عوامل طلاق است، بنابراین مشاوره دادن به افرادی كه میخواهند ازدواج كنند و بالابردن سطح آگاهی آنها، در جهت موفق بودن ازدواج كمك شایان توجهی است.
اینكه از وقوع طلاق تا آنجا كه ممكن است جلوگیری شود، پیش بینیهایی به عمل آمده و
توصیههایی شده است از جمله:
۱. تاكید فراوان درباره دقت درانتخاب شوهر.
۲. توصیه مكرر به خوش رفتاری وگذشت از غفلتها و تخلفات جزئی همسر كه در زندگی معمولاپیش میآید.
۳. تسلط بر نفس كه خشمهای آنی غلبه نكنند و اقداماتی عجولانه انجام نگیرد.
۴. تشكیل محكمه داخلی خانوادگی برای حل اختلاف دو همسر.[شناخت اسلام، صفحه ۳۲۲]
ارسال نظر