الکساندر سولژنیتسین؛ خائن یا پیامبر؟
پارسینه: یازده سال از مرگ الکساندر سولژنیتسین، نویسنده روس برنده جایزه نوبل ادبیات، که برخی او را «خائن» و برخی دیگر او را «پیامبر» مینامیدند، میگذرد. او اگر زنده بود امروز دقیقا صدساله میشد.
یازده سال از مرگ الکساندر سولژنیتسین، نویسنده روس برنده جایزه نوبل ادبیات، که برخی او را «خائن» و برخی دیگر او را «پیامبر» مینامیدند، میگذرد. او اگر زنده بود امروز دقیقا صدساله میشد.
این نویسنده در آثار ادبیاش با بهرهگیری از تجربههای زیسته خود، تاریخ سیاسی قرن بیستم کشورش، به ویژه سازوکار سرکوب سیستماتیک را روایت میکند. با این حال، هرچند که اکنون دیگر ممنوعیتی برای انتشار آثار این نویسنده معترضِ پیشرو وجود ندارد، اما او همچنان در زادگاهش مهجور است.
از تولد تا زندان و تبعید
سولژنیتسین ۱۱ دسامبر ۱۹۱۸ در شهر کیسلوفودسک واقع در قفقاز شمالی و در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. پدرش که داوطلبانه به جبهههای جنگ جهانی اول رفته بود، در ژوئن ۱۹۱۸، یعنی چند ماه پیش از آنکه فرزندش، الکساندر، به دنیا بیاید، در بازگشت از جبهه در یک تصادف شدیدا زخمی شد و درگذشت. الکساندر تا شش سالگی نزد خانواده مادرش سپرده شد، زیرا مادرش در شهر روستوف به عنوان منشی مشغول به کار بود.
الکساندر سولژنیتسین با این که از همان نوجوانی به ادبیات علاقه داشت، اما تصمیم گرفت که در دانشگاه روستوف در رشته ریاضیات و فیزیک تحصیل کند. او با این حال، همزمان به صورت مکاتبهای در زمینه ادبیات و فلسفه آموزش میدید و در کلاسهای انگلیسی و زبان لاتین نیز ثبت نام کرد.
در همین دوران بود که تحت تأثیر فضای کمونیستی حاکم، سولژنیتسین هم طرفدار این ایدئولوژی شد.
در ۱۹۳۶ با ناتالیا ریچتوفسکایا که یک دانشجوی شیمی بود آشنا شد و چهار سال بعد، در ۲۷ آوریل ۱۹۴۰ با او ازدواج کرد. سولژنیتسین در ژوئن همین سال تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان رساند و همچنین به مسکو رفت تا امتحانات پایانی رشته ادبیات را نیز بگذراند.
دقیقا در همین روزها بود که آلمان به شوروی اعلان جنگ کرد. با شروع جنگ، سولژنیتسین به ارتش سرخ پیوست و یک سال بعد، با درخواست خودش، به یک مدرسه نظامی رفت. او در ارتش مدارج نظامی را طی کرد و در ۱۹۴۴ نشان «ستاره سرخ» گرفت.
اما چند ماه بعد، در فوریه ۱۹۴۵، به دنبال انتقادهایی که در نامهنگاریهای شخصیاش علیه سیاست و صلاحیت نظامی استالین مطرح کرده بود، از طرف بخش ضدجاسوسی ارتش سرخ بازداشت شد. او در یکی از این نامهها نوشته بود که استالین - که از سوی رسانههای رسمی «دوست تمام سربازان» خوانده میشد - با پاکسازیهایی که انجام داده، تیشه به ریشه ارتش زده است.
علاوه بر سولژنیتسین، گیرنده این نامه هم بازداشت شد و هر دو به تشکیل یک سازمان ضدانقلابی متهم شدند. با همین اتهام سولژنیتسین در تابستان ۱۹۴۵ به هشت سال زندان در اردوگاه کار اجباری (گولاگ) محکوم شد. در ۱۹۵۲، ناتالیا ریچتوفسکایا که از سوی دولت همسر دشمن مردم خوانده میشد، برای اینکه بتواند شغلی پیدا کند از سولژنیتسین طلاق گرفت.
در فوریه ۱۹۵۳، دقیقا چند هفته پیش از مرگ استالین، سولژنیتسین از اردوگاه خارج شد، اما برای گذراندن تبعید ابد به قزاقستان فرستاده شد. در آنجا بود که بیماری سرطان که در اردوگاه به آن مبتلا شده بود، درمان شد. کتاب بخش سرطان حاصل این دوران است. اما پس از تجدیدنظر در مجازاتش، در ۱۹۵۶، در شهر ریازان در دویست کیلومتری جنوب مسکو ساکن شد و به تدریس فیزیک پرداخت.
او یک سال بعد با همسر سابقش دوباره ازدواج کرد، اما زندگی مشترک مجدد آنان پانزده سال بیشتر دوام نیاورد و در سال ۱۹۷۲، این بار نه به دلایل سیاسی، بلکه به دلایل شخصی از یکدیگر جدا شدند. سولژنیتسین یک سال بعد با ناتالیا دمیتریونا ۳۲ ساله که او هم ریاضیات خوانده بود، ازدواج کرد. سولژنیتسین به غیر از دیمیتری، پسری که از ازدواج اولش داشت، از ازدواج دومش نیز دارای سه فرزند شد.
تولد یک نویسنده
الکساندر سولژنیتسین تا چهل و چهارسالگی به عنوان نویسنده شناخته شده نبود. در سال ۱۹۶۲ بود که به لطف انتشار داستان یک روز ایوان دنیسوویچ در نووی میر، نشریه اتحادیه نویسندگان شوروی، هم در کشورش و هم در جهان شهرت یافت. این رمان شرایط زندگی در یک اردوگاه کار اجباری در دهه ۱۹۵۰ را به تصویر میکشد.
پس از انتشار این داستان بود که سولژنیتسین به کرملین دعوت شد و با نیکیتا خروشچف، رهبر وقت شوروی که چاپ یک روز ایوان دنیسوویچ با اجازه شخصی او صورت گرفته بود، دیدار کرد. اما دو سال بعد، وقتی لئونید برژنف به قدرت رسید محدودیتها برای انتشار آثارش روز به روز افزایش یافت.
سولژنیتسین در اواخر دهه ۱۹۶۰، در یک نامه به پنجمین کنگره نویسندگان شوروی خواستار حذف کامل سانسور - چه سانسور آشکار و چه سانسور پنهانی - تولیدات هنری شد. او همچنین خطاب به همکارانش نوشت: شما فقط مردگان را دوست دارید.
در همین دهه بود که رمان درخت بلوط و گوساله شرح مبارزهاش با حکومت شوروی را منتشر کرد. نویسندگان دیگری هم بودند که در آن زمان به سهم خود ادبیات ضدشوروی را پایهگذاری کردند که تا فروپاشی این حکومت ادامه داشت. مثل وارلام شالاموف که قصههای کلیما را نوشت اما آثارش به اندازه سولژنیتسین با استقبال مواجه نشد.
همچنین در همین دوره بود که رمانهای اولین دایره و بخش سرطان و همچنین اولین بخش از شاهکار تاریخی سولژنیتسین به نام چرخ سرخ در غرب منتشر شد و جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۷۰ برای او به همراه آورد. اما او از بیم از دست دادن ملیت شوروی و به دنبال آن ممنوعیت بازگشت به کشورش، نتوانست به استکهلم برود تا جایزهاش را دریافت کند.
از آن پس زندگی سولژنیتسین بیش از پیش تحت نظر سرویسهای اطلاعاتی شوروی قرار گرفت. به همین دلیل او بخشی از مدارک خود را در خانه یکی از دوستانش گذاشت و در ۱۹۶۹، زمانی که از آزار و اذیت حکومت به ستوه آمد، در خانه یکی از دوستانش ساکن شد.
با این حال، فشار بر این نویسنده معترض ادامه داشت. در سال ۱۹۷۱ از یک حمله جان سالم به در برد و نزدیک بود یکی از همکارانش نیز در یک تصادف کشته شود.
انتشار مجمع الجزایر گولاگ و خروج از شوروی
در سال ۱۹۷۳، نسخه دستنویس کتاب مجمع الجزایر گولاگ به طرز معجزهآسایی از روسیه خارج شد و در پاریس به زبان روسی به چاپ رسید. او در این کتاب، ماهیت نظام توتالیتر شوروی را از درون اردوگاههای کار اجباری نشان میدهد. سولژنیتسین این کتاب را در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۷ روی کاغذهای کوچکی نوشته و در باغ خانههای دوستانش دفن کرده بود و همزمان یک کپی از آن را از طریق یکی از دوستانش به غرب فرستاده بود.
سولژنیتسین قصد داشت کتاب مجمع الجزایر گولاگ پس از مرگش به عنوان نوعی وصیتنامه منتشر شود، اما پس از آنکه یکی از دوستانش خودکشی کرد، این تصمیمش عوض شد. این دوست سولژنیتسین محل اختفای یکی از نسخههای این کتاب را به سازمان اطلاعات شوروی (کاگب) لو داده بود.
نسخه دستنویس کتاب مجمع الجزایر گولاگ
مجمع الجزایر گولاگ مثل دیگر کتابهایی که پیش از آن درباره اردوگاههای کار اجباری در شوروی نوشته شده، یک شهادت دست اول به شمار میرود، اما نسبت به آنها، بسیار دقیقتر و جزئیتر شرایط این اردوگاهها را شرح داده و حتی احکام و قوانینی را که سیاست زندان در حکومت شوروی را تشکیل میداد، ذکر کرده است.
انتشار این کتاب در فرانسه با محکومیت آن از سوی حزب کمونیست مواجه و نویسندهاش طرفدار نئونازیها خوانده شد. اما در آلمان هاینریش بل، نویسنده بزرگ این کشور، زمینه اسکان سولژنیتسین در شهر زوریخ سوئیس را فراهم کرد تا اینکه در نهایت سولژنیتسین به آمریکا مهاجرت کرد.
در این دوره بود که این نویسنده روس گفتوگوهای متعددی با رسانهها انجام داد و در جاهای مختلف مثل دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۷۸ سخنرانی میکرد. او که در کودکی آموزش ارتدوکس دیده بود، با این که به غرب پناه آورده بود، اما به ماتریالیسم غربی بدگمان بود و در یک سخنرانی در سال ۱۹۷۵ در سنای آمریکا، از وجه مصرفی جامعه غرب انتقاد کرد.
سولژنیتسین در آمریکا در شهر کاوندیش در ایالت ورمانت ساکن شد و آنجا بود که بیشتر وقت خود را صرف نوشتن ادامه رمان چرخ سرخ کرد؛ رمان تاریخی چند جلدی درباره انقلاب روسیه.
بازگشت به روسیه
به دنبال اصلاحات گورباچف، ملیت سولژنیتسین به او بازگردانده شد و مجمع الجزایر گولاگ در وطن نویسنده به چاپ رسید. او چندی پس از فروپاشی شوروی، در ۱۹۹۴ به وطنش بازگشت و با قطار به مدت یک ماه کشورش را گشت. از آن پس، در روسیه ساکن شد و در ۲۰۰۸ در مسکو درگذشت.
پس از مرگ این نویسنده، برخی از آثار او از جمله یادداشتهای روزانهاش درباره نگارش رمان چرخ سرخ که دههها به طول انجامید، منتشر شد. او در این یادداشتها، علاوه بر مسائل سیاسی و ادبیای که مطرح میکند، نظر خود درباره نوشتن رمان را نیز شرح میدهد. سولژنیتسین درباره چرخ سرخ گفته بود: اگر قبل از 'چرخ سرخ' به شوروی بازگردم در واقع مثل آدمی لال خواهم بود. هیچکس نخواهد فهمید که حرفم چه بوده است.
مراسم خاکسپاری سولژنیتسین در روسیه، با ادای احترام از سوی مقامات به ویژه ولادیمیر پوتین همراه بود، اما یک دهه پس از مرگ این نویسنده، او تا حدودی در کشورش به فراموشی سپرده شده است.
با گذشت بیش از ربع قرن از فروپاشی شوروی، نسل جوان امروز روسیه نه چیز زیادی از آن دوران میداند و نه علاقه چندانی به خواندن آثار نویسندگانی چون سولژنیتسین نشان میدهد. آن اشتیاقی که برای خواندن مخفیانه آثار این نویسنده معترض وجود داشت به نظر میرسد دیگر از بین رفته است. این درحالی است که حتی گاهی در روسیه امروز، زمزمههایی مبنی بر نفی سرکوبهای استالین به گوش میرسد.
در یک نظرسنجی که سال گذشته در روسیه درباره چهرههای ماندگار قرن بیستم این کشور انجام شد، سولژنیتسین در جایگاه پنجم قرار گرفت، یعنی پائینتر از ولادیمیر ویسوتسکی، خواننده و بازیگر، یوری گاگارین فضانورد، مارشال گئورگی ژوکوف، از فرماندهان دوران جنگ جهانی دوم و حتی استالین!
با این حال، به مناسبت دهمین سالمرگ و صدمین سال تولد سولژنیتسین چندین مراسم در بزرگداشت او در روسیه برگزار شده، از جمله پردهبرداری از مجسمه او در خیابانی به نامش در مسکو. همچنین یکی از پسران این نویسنده، که تنها باقیمانده خانواده سولژنیتسین در خارج از روسیه است، اپرایی را بر اساس رمان یک روز ایوان دنیسوویچ نوشته پدرش به روی صحنه معروفترین سالن تئاتر مسکو برده است.
بزرگداشت سولژنیتسین در روسیه در حالی است که برخی از بازگشت دوران سرکوب استالینی به این کشور سخن میگویند.
به عنوان نمونه، در سال ۲۰۱۵ اولگ سنتسوف، کارگردان اوکراینی از سوی دستگاه قضائی روسیه به اتهام تروریسم به بیست سال زندان محکوم شد. کیریل سربرنیکوف، کارگردان تئاتر نیز بیش از یک سال است که در حبس خانگی است. همچنین یک خواننده رپ روسیه که در شعرهایش از حکومت انتقاد میکرد مسموم شد و از فعالیت یک گروه موسیقی الکترونیک نیز جلوگیری شده است.
سولژنیتسین در ایران
آشنایی خوانندگان فارسیزبان آثار الکساندر سولژنیتسین در ایران، به انتشار ترجمههای مترجمانی چون عبدالله توکل از آثار این نویسنده بازمیگردد. علاوه بر این مترجم که مجمع الجزایر گولاگ را به فارسی ترجمه کرد، رمان مهم یک روز ایوان دنیسوویچ نیز در نیمه اول دهه شصت خورشیدی با ترجمه رضا فرخفال به چاپ رسید.
همچنین مترجمانی مثل اسدالله علیزاده، روشن وزیری و مینو مشیری نیز به سراغ این نویسنده رفتهاند، اما هنوز برخی از آثار مهم این نویسنده مثل چرخ سرخ به فارسی ترجمه نشده است.
با وجود ترجمههای متعدد از آثار سولژنیتسین در ایران، این آثار نتوانست محبوبیت کتابهای دیگر نویسندگان منتقد حکومتهای توتالیتر مثل میلان کوندرا و ماریو بارگاس یوسا را کسب کند.
این نویسنده در آثار ادبیاش با بهرهگیری از تجربههای زیسته خود، تاریخ سیاسی قرن بیستم کشورش، به ویژه سازوکار سرکوب سیستماتیک را روایت میکند. با این حال، هرچند که اکنون دیگر ممنوعیتی برای انتشار آثار این نویسنده معترضِ پیشرو وجود ندارد، اما او همچنان در زادگاهش مهجور است.
از تولد تا زندان و تبعید
سولژنیتسین ۱۱ دسامبر ۱۹۱۸ در شهر کیسلوفودسک واقع در قفقاز شمالی و در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. پدرش که داوطلبانه به جبهههای جنگ جهانی اول رفته بود، در ژوئن ۱۹۱۸، یعنی چند ماه پیش از آنکه فرزندش، الکساندر، به دنیا بیاید، در بازگشت از جبهه در یک تصادف شدیدا زخمی شد و درگذشت. الکساندر تا شش سالگی نزد خانواده مادرش سپرده شد، زیرا مادرش در شهر روستوف به عنوان منشی مشغول به کار بود.
الکساندر سولژنیتسین با این که از همان نوجوانی به ادبیات علاقه داشت، اما تصمیم گرفت که در دانشگاه روستوف در رشته ریاضیات و فیزیک تحصیل کند. او با این حال، همزمان به صورت مکاتبهای در زمینه ادبیات و فلسفه آموزش میدید و در کلاسهای انگلیسی و زبان لاتین نیز ثبت نام کرد.
در همین دوران بود که تحت تأثیر فضای کمونیستی حاکم، سولژنیتسین هم طرفدار این ایدئولوژی شد.
در ۱۹۳۶ با ناتالیا ریچتوفسکایا که یک دانشجوی شیمی بود آشنا شد و چهار سال بعد، در ۲۷ آوریل ۱۹۴۰ با او ازدواج کرد. سولژنیتسین در ژوئن همین سال تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان رساند و همچنین به مسکو رفت تا امتحانات پایانی رشته ادبیات را نیز بگذراند.
دقیقا در همین روزها بود که آلمان به شوروی اعلان جنگ کرد. با شروع جنگ، سولژنیتسین به ارتش سرخ پیوست و یک سال بعد، با درخواست خودش، به یک مدرسه نظامی رفت. او در ارتش مدارج نظامی را طی کرد و در ۱۹۴۴ نشان «ستاره سرخ» گرفت.
اما چند ماه بعد، در فوریه ۱۹۴۵، به دنبال انتقادهایی که در نامهنگاریهای شخصیاش علیه سیاست و صلاحیت نظامی استالین مطرح کرده بود، از طرف بخش ضدجاسوسی ارتش سرخ بازداشت شد. او در یکی از این نامهها نوشته بود که استالین - که از سوی رسانههای رسمی «دوست تمام سربازان» خوانده میشد - با پاکسازیهایی که انجام داده، تیشه به ریشه ارتش زده است.
علاوه بر سولژنیتسین، گیرنده این نامه هم بازداشت شد و هر دو به تشکیل یک سازمان ضدانقلابی متهم شدند. با همین اتهام سولژنیتسین در تابستان ۱۹۴۵ به هشت سال زندان در اردوگاه کار اجباری (گولاگ) محکوم شد. در ۱۹۵۲، ناتالیا ریچتوفسکایا که از سوی دولت همسر دشمن مردم خوانده میشد، برای اینکه بتواند شغلی پیدا کند از سولژنیتسین طلاق گرفت.
در فوریه ۱۹۵۳، دقیقا چند هفته پیش از مرگ استالین، سولژنیتسین از اردوگاه خارج شد، اما برای گذراندن تبعید ابد به قزاقستان فرستاده شد. در آنجا بود که بیماری سرطان که در اردوگاه به آن مبتلا شده بود، درمان شد. کتاب بخش سرطان حاصل این دوران است. اما پس از تجدیدنظر در مجازاتش، در ۱۹۵۶، در شهر ریازان در دویست کیلومتری جنوب مسکو ساکن شد و به تدریس فیزیک پرداخت.
او یک سال بعد با همسر سابقش دوباره ازدواج کرد، اما زندگی مشترک مجدد آنان پانزده سال بیشتر دوام نیاورد و در سال ۱۹۷۲، این بار نه به دلایل سیاسی، بلکه به دلایل شخصی از یکدیگر جدا شدند. سولژنیتسین یک سال بعد با ناتالیا دمیتریونا ۳۲ ساله که او هم ریاضیات خوانده بود، ازدواج کرد. سولژنیتسین به غیر از دیمیتری، پسری که از ازدواج اولش داشت، از ازدواج دومش نیز دارای سه فرزند شد.
تولد یک نویسنده
الکساندر سولژنیتسین تا چهل و چهارسالگی به عنوان نویسنده شناخته شده نبود. در سال ۱۹۶۲ بود که به لطف انتشار داستان یک روز ایوان دنیسوویچ در نووی میر، نشریه اتحادیه نویسندگان شوروی، هم در کشورش و هم در جهان شهرت یافت. این رمان شرایط زندگی در یک اردوگاه کار اجباری در دهه ۱۹۵۰ را به تصویر میکشد.
پس از انتشار این داستان بود که سولژنیتسین به کرملین دعوت شد و با نیکیتا خروشچف، رهبر وقت شوروی که چاپ یک روز ایوان دنیسوویچ با اجازه شخصی او صورت گرفته بود، دیدار کرد. اما دو سال بعد، وقتی لئونید برژنف به قدرت رسید محدودیتها برای انتشار آثارش روز به روز افزایش یافت.
سولژنیتسین در اواخر دهه ۱۹۶۰، در یک نامه به پنجمین کنگره نویسندگان شوروی خواستار حذف کامل سانسور - چه سانسور آشکار و چه سانسور پنهانی - تولیدات هنری شد. او همچنین خطاب به همکارانش نوشت: شما فقط مردگان را دوست دارید.
در همین دهه بود که رمان درخت بلوط و گوساله شرح مبارزهاش با حکومت شوروی را منتشر کرد. نویسندگان دیگری هم بودند که در آن زمان به سهم خود ادبیات ضدشوروی را پایهگذاری کردند که تا فروپاشی این حکومت ادامه داشت. مثل وارلام شالاموف که قصههای کلیما را نوشت اما آثارش به اندازه سولژنیتسین با استقبال مواجه نشد.
همچنین در همین دوره بود که رمانهای اولین دایره و بخش سرطان و همچنین اولین بخش از شاهکار تاریخی سولژنیتسین به نام چرخ سرخ در غرب منتشر شد و جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۷۰ برای او به همراه آورد. اما او از بیم از دست دادن ملیت شوروی و به دنبال آن ممنوعیت بازگشت به کشورش، نتوانست به استکهلم برود تا جایزهاش را دریافت کند.
از آن پس زندگی سولژنیتسین بیش از پیش تحت نظر سرویسهای اطلاعاتی شوروی قرار گرفت. به همین دلیل او بخشی از مدارک خود را در خانه یکی از دوستانش گذاشت و در ۱۹۶۹، زمانی که از آزار و اذیت حکومت به ستوه آمد، در خانه یکی از دوستانش ساکن شد.
با این حال، فشار بر این نویسنده معترض ادامه داشت. در سال ۱۹۷۱ از یک حمله جان سالم به در برد و نزدیک بود یکی از همکارانش نیز در یک تصادف کشته شود.
انتشار مجمع الجزایر گولاگ و خروج از شوروی
در سال ۱۹۷۳، نسخه دستنویس کتاب مجمع الجزایر گولاگ به طرز معجزهآسایی از روسیه خارج شد و در پاریس به زبان روسی به چاپ رسید. او در این کتاب، ماهیت نظام توتالیتر شوروی را از درون اردوگاههای کار اجباری نشان میدهد. سولژنیتسین این کتاب را در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۷ روی کاغذهای کوچکی نوشته و در باغ خانههای دوستانش دفن کرده بود و همزمان یک کپی از آن را از طریق یکی از دوستانش به غرب فرستاده بود.
سولژنیتسین قصد داشت کتاب مجمع الجزایر گولاگ پس از مرگش به عنوان نوعی وصیتنامه منتشر شود، اما پس از آنکه یکی از دوستانش خودکشی کرد، این تصمیمش عوض شد. این دوست سولژنیتسین محل اختفای یکی از نسخههای این کتاب را به سازمان اطلاعات شوروی (کاگب) لو داده بود.
نسخه دستنویس کتاب مجمع الجزایر گولاگ
مجمع الجزایر گولاگ مثل دیگر کتابهایی که پیش از آن درباره اردوگاههای کار اجباری در شوروی نوشته شده، یک شهادت دست اول به شمار میرود، اما نسبت به آنها، بسیار دقیقتر و جزئیتر شرایط این اردوگاهها را شرح داده و حتی احکام و قوانینی را که سیاست زندان در حکومت شوروی را تشکیل میداد، ذکر کرده است.
انتشار این کتاب در فرانسه با محکومیت آن از سوی حزب کمونیست مواجه و نویسندهاش طرفدار نئونازیها خوانده شد. اما در آلمان هاینریش بل، نویسنده بزرگ این کشور، زمینه اسکان سولژنیتسین در شهر زوریخ سوئیس را فراهم کرد تا اینکه در نهایت سولژنیتسین به آمریکا مهاجرت کرد.
در این دوره بود که این نویسنده روس گفتوگوهای متعددی با رسانهها انجام داد و در جاهای مختلف مثل دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۷۸ سخنرانی میکرد. او که در کودکی آموزش ارتدوکس دیده بود، با این که به غرب پناه آورده بود، اما به ماتریالیسم غربی بدگمان بود و در یک سخنرانی در سال ۱۹۷۵ در سنای آمریکا، از وجه مصرفی جامعه غرب انتقاد کرد.
سولژنیتسین در آمریکا در شهر کاوندیش در ایالت ورمانت ساکن شد و آنجا بود که بیشتر وقت خود را صرف نوشتن ادامه رمان چرخ سرخ کرد؛ رمان تاریخی چند جلدی درباره انقلاب روسیه.
بازگشت به روسیه
به دنبال اصلاحات گورباچف، ملیت سولژنیتسین به او بازگردانده شد و مجمع الجزایر گولاگ در وطن نویسنده به چاپ رسید. او چندی پس از فروپاشی شوروی، در ۱۹۹۴ به وطنش بازگشت و با قطار به مدت یک ماه کشورش را گشت. از آن پس، در روسیه ساکن شد و در ۲۰۰۸ در مسکو درگذشت.
پس از مرگ این نویسنده، برخی از آثار او از جمله یادداشتهای روزانهاش درباره نگارش رمان چرخ سرخ که دههها به طول انجامید، منتشر شد. او در این یادداشتها، علاوه بر مسائل سیاسی و ادبیای که مطرح میکند، نظر خود درباره نوشتن رمان را نیز شرح میدهد. سولژنیتسین درباره چرخ سرخ گفته بود: اگر قبل از 'چرخ سرخ' به شوروی بازگردم در واقع مثل آدمی لال خواهم بود. هیچکس نخواهد فهمید که حرفم چه بوده است.
مراسم خاکسپاری سولژنیتسین در روسیه، با ادای احترام از سوی مقامات به ویژه ولادیمیر پوتین همراه بود، اما یک دهه پس از مرگ این نویسنده، او تا حدودی در کشورش به فراموشی سپرده شده است.
با گذشت بیش از ربع قرن از فروپاشی شوروی، نسل جوان امروز روسیه نه چیز زیادی از آن دوران میداند و نه علاقه چندانی به خواندن آثار نویسندگانی چون سولژنیتسین نشان میدهد. آن اشتیاقی که برای خواندن مخفیانه آثار این نویسنده معترض وجود داشت به نظر میرسد دیگر از بین رفته است. این درحالی است که حتی گاهی در روسیه امروز، زمزمههایی مبنی بر نفی سرکوبهای استالین به گوش میرسد.
در یک نظرسنجی که سال گذشته در روسیه درباره چهرههای ماندگار قرن بیستم این کشور انجام شد، سولژنیتسین در جایگاه پنجم قرار گرفت، یعنی پائینتر از ولادیمیر ویسوتسکی، خواننده و بازیگر، یوری گاگارین فضانورد، مارشال گئورگی ژوکوف، از فرماندهان دوران جنگ جهانی دوم و حتی استالین!
با این حال، به مناسبت دهمین سالمرگ و صدمین سال تولد سولژنیتسین چندین مراسم در بزرگداشت او در روسیه برگزار شده، از جمله پردهبرداری از مجسمه او در خیابانی به نامش در مسکو. همچنین یکی از پسران این نویسنده، که تنها باقیمانده خانواده سولژنیتسین در خارج از روسیه است، اپرایی را بر اساس رمان یک روز ایوان دنیسوویچ نوشته پدرش به روی صحنه معروفترین سالن تئاتر مسکو برده است.
بزرگداشت سولژنیتسین در روسیه در حالی است که برخی از بازگشت دوران سرکوب استالینی به این کشور سخن میگویند.
به عنوان نمونه، در سال ۲۰۱۵ اولگ سنتسوف، کارگردان اوکراینی از سوی دستگاه قضائی روسیه به اتهام تروریسم به بیست سال زندان محکوم شد. کیریل سربرنیکوف، کارگردان تئاتر نیز بیش از یک سال است که در حبس خانگی است. همچنین یک خواننده رپ روسیه که در شعرهایش از حکومت انتقاد میکرد مسموم شد و از فعالیت یک گروه موسیقی الکترونیک نیز جلوگیری شده است.
سولژنیتسین در ایران
آشنایی خوانندگان فارسیزبان آثار الکساندر سولژنیتسین در ایران، به انتشار ترجمههای مترجمانی چون عبدالله توکل از آثار این نویسنده بازمیگردد. علاوه بر این مترجم که مجمع الجزایر گولاگ را به فارسی ترجمه کرد، رمان مهم یک روز ایوان دنیسوویچ نیز در نیمه اول دهه شصت خورشیدی با ترجمه رضا فرخفال به چاپ رسید.
همچنین مترجمانی مثل اسدالله علیزاده، روشن وزیری و مینو مشیری نیز به سراغ این نویسنده رفتهاند، اما هنوز برخی از آثار مهم این نویسنده مثل چرخ سرخ به فارسی ترجمه نشده است.
با وجود ترجمههای متعدد از آثار سولژنیتسین در ایران، این آثار نتوانست محبوبیت کتابهای دیگر نویسندگان منتقد حکومتهای توتالیتر مثل میلان کوندرا و ماریو بارگاس یوسا را کسب کند.
منبع:
BBC
ارسال نظر