تعریف حداد عادل از روشنفکر
پارسینه: دکتر غلامعلی حداد عادل در همایش ترجمه و علوم انسانی با بیان اینکه ترجمه آثار فرنگی در دوران جدید به صورتی مدیریت شده از زمان محمدشاه آغاز شد، گفت: هرکسی که بخواهد درباره مدرنیته تحقیق کند میبیند که ترجمه در ایران در خدمت تجدد بوده است و این دو با یکدیگر داد و ستد داشتهاند،
به همت مؤسسه ترجمان و همکاری بسیج دانشگاه تهران، همایش"ترجمه و علوم انسانی" به همراه رونمایی از سایت «ترجمان» - نخستین سایت تخصصی در حوزه ترجمه در عرصه علوم انسانی - عصر امروز سه شنبه 30 مهرماه، در تالار کمال دانشکده ادبیات دانشگاه تهران با حضور دکتر غلامعلی حداد عادل، استاد فلسفه دانشگاه تهران، دکتر حمید طالب زاده، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران، دکتر مسعود فکری، عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) برگزار شد.
حداد عادل در این همایش، طی سخنانی با بیان اینکه ترجمه در تاریخ اسلام دارای سابقه دیرینهای است، گفت: این نهضت از قرن دوم هجری آغاز و به مدت سیصد سال ادامه یافت. چهل سال قبل در دانشگاه شریف درسی میدادم که فصلی از آن درباره ترجمه بود و در حال حاضر نیز درسنامهای در این حوزه دارم که البته هنوز چاپ نشده است اما مرادم از گفتن این مطالب خاطرهای بود که برایم از آن دوران باقی مانده است. اگر به حرف «ت» در دانشنامه جهان اسلام مراجعه کنید مقاله مفصلی درباره ترجمه وجود دارد و مطالب خوبی ارائه شده است.
وی در ادامه سخنانش افزود: ترجمه آثار فرنگی در دوران جدید به صورتی مدیریت شده از زمان محمدشاه آغاز شد. ما سندی داریم که در زمان محمدشاه تنظیم شده است که طی آن فهرست تعداد زیادی از کتابها در رشتههای مختلف ارایه شده و خواستهاند کتابهای مربوط به این رشتهها را از فرانسه تهیه و به ایران بیاورند. البته قطع نظر از جنبه تاریخی این موضوع هرکسی که بخواهد درباره مدرنیته تحقیق کند میبیند که ترجمه در ایران در خدمت تجدد بوده است و این دو با یکدیگر داد و ستد داشتهاند، چرا که تجددگرایان اساسا به ترجمه اهمیت میدادند چون مجرایی برای ورود افکار دوران تجدد محسوب می شود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه ترجمه در ایران یک شأن روشنفکری بوده است، اظهار داشت: در این بافت کلامی که در حال حاضر دارم مرادم از روشنفکر کسی است که منادی ارزشها و بینشهای تجدد غربی است. نکته مهم این است که در ایران از دوره مشروطه معمولا مذهبیها و متدینان علاقه و گرایشی به آموختن زبان خارجی نشان نمیدانند و اصولا در زمان مشروطیت بود که متدینان ترجیح میدادند که عموما سراغ علوم جدید نروند البته استثنائاتی نیز وجود دارد اما به هر حال درست یا نادرست، این تصور بین مردم متدین پیش آمد که اساسا رفتن به مدرسههای جدید، رفتن به دانشگاهها و رفتن به فرنگ برای درسخواندن باعث انحراف و گمراهی میشود.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ادامه سخنانش اظهار داشت: اگر از بین متدینان علاقهای به درس خواندن بود به نجف میرفتند و بیشتر کسانی که به فرنگ می رفتند عموما از کسانی بودند که چندان مقید به اعتقادات دینی نبودند که در این میان اوایل برای درس خواندن به بیروت میرفتند چرا که بیروت به نوعی مرکز واسطه محسوب میشد به این علت که فرانسویها و آمریکاییها در بیروت دانشگاه و مدرسه ساخته بودند. بنابراین بسیاری از ایرانیها به این شهر می رفتند و با فکر فرنگی و زبان خارجی آشنا میشدند. در این میان متدینان و علمای دین دین عموما زبان خارجی نمیدانستند به این مفهوم که به جز عربی به زبان اروپایی آشنایی نداشتند و اگر تا 50 سال قبل چند هزار روحانی در حوزه علمیه درس میخواندند ممکن بود تنها دو نفر را بیابیم که قدرت استفاده از زبان انگلیسی را داشته باشند.
این نماینده مجلس شورای اسلامی با اشاره به مقاله شهید مطهری در کتاب «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت»، تصریح کرد: مرحوم مطهری در آن کتاب خاطره تلخی را نقل کرده است و مینویسد زمانی آیت الله شیخ عبدالکریم حائری که مؤسس حوزههای علمیه بود حدود هفتاد سال قبل کلاسی را برای آموزش زبان انگلیسی و فرانسوی برای طلاب گذاشتند، اما عدهای از کسانی که هزینههای حوزه را تأمین میکردند آمدند و اعتراض کردند و به مرحوم آیتالله حائری گفتند که ما پول خمس میدهیم که طلبه قال باقر(ع) و قال صادق(ع) یاد بگیرد نه زبان کفار را و آنقدر جوسازی کردند که کلاسها تعطیل شد. در چنین حوزهای رسم نبود که عالم علوم دینی برود و انگلیسی یاد بگیرد و بعد به دنبال کتابهای مناسب برای ترجمه بگردد. اما در دهه چهل کتابی در ایران با عنوان «محمد پیغمبری که باید از نو شناخت» منتشر شد و این کتاب بیاندازه سر و صدا به پا کرد. در فضای دینی آن روزگار ماجرایی سر این کتاب ایجاد شد و آقایان و سر منبرها بحث میکردند و برخی روزنامههای مذهبی مقاله مینوشتند و حتی یکی از علما در جواب این اثر کتابی نوشت و این جریان گذشت و موج تمام شد.
وی در ادامه سخنانش اظهار داشت: مترجم این کتاب ذبیح الله منصوری بود. بعد از انقلاب و بعد از فوت این مترجم عدهای توضیح دادند که منصوری تعداد زیادی از کتابهایی که ترجمه کرده است را خودش میساخته و اسم مؤلف کتاب را روی آن میگذاشته است مثلا کتاب 50 صفحهای را به 300 صفحه تبدیل میکرده است! آن زمان بود که من یاد غوغایی که سر این کتاب ایجاد شده بود، افتادم و با خود گفتم آیا یک نفر در حوزههای علمیه نبود که بپرسد این نویسنده خارجی کجاست و بخواهد کتاب را ببیند و تطبیق دهد که آیا مترجم درست متن را برگردان کرده است؟ این موارد را گفتم تا بگویم در چنین فضایی نباید انتظار داشت که ترجمه به تفکر اسلامی کمک کرده باشد در عوض کسانی که به فرنگ رفته و زبان یاد گرفتند یا در ایران با زبانهای خارجی آشنا شدند و کتاب ترجمه کردند که از این میان میتوان به میرزا حبیب اصفهانی اشاره کرد.
حداد عادل در ادامه سخنانش به گروه روشنفکران در دوره پهلوی اشاره کرد و افزود: در آن زمان روشنفکران دو گروه بودند، یکی روشنفکران چپ که آثار سوسیالیستی را ترجمه میکردند و دیگری روشنفکران غربگرا عموما آثار لیبرال یا رمانهای معروف غربی را ترجمه میکردند. اما بعد از انقلاب جریان روشنفکری عمدتا تفکر سکولار داشتند و بسیاری از حرفهایشان را از طریق ترجمه آثار فرنگی بیان میکردند، مثلا در زمان جنگ تحمیلی عدهای که میخواستند جوانان را دلسرد کنند رمانهایی را ترجمه کردند که زشتی و تلخیهای جنگ را به بدترین شکل بیان میکرد یعنی مثل آثاری که عموما بعد از جنگ جهانی دوم نوشته شد.
وی با بیان اینکه برخی نیز در آن زمان کتابهایی تفکر مسیحی را ترجمه میکردند، بیان کرد: برخی میآمدند و تفکر مسیحی را میکوبیدند. اما معلوم بود که نیت آنها چیست، در واقع نیتشان کوبیدن هر نوع تفکر دینی بود به طوری که بعد از سه تا چهار دهه بعد از انقلاب جریان نیرومند و حساب شده ای در حوزه ترجمه وجود داشت که کتابها و مقالاتی که حکومت دینی را نفی میکردند ترجمه میشد. در جایی گفته بودم مسایلی که از کلام جدید بعد از انقلاب وارد کشور شد به نسبت قبل از انقلاب نسبت هزار به یک دارند، بعد در یکی از روزنامهها این حرف من را هو کردند اما من همچنان میگویم که این حرف مبالغه نیست، به طوری که برخی جریانهای سیاسی در دورهای که قدرت داشتند از ناشرانی حمایت کردند که کارشان انتشار کتابهای انتخاب شده برای مقابله با تفکر دین بود که یکی از این کتابها «دریای ایمان» از یک کشیش اروپایی بود که این کتاب از ابتدا تا انتها بحث فلسفی و دینی برای مشخص شدن اینکه دین غیر از مقوله ایمان چیز دیگری نیست، یک عده دیگر نیز ترویج بی اخلاقی و اباحه گری دادند بنابراین وزارت ارشاد هم انتشار چنین کتابهایی را متوقف کرد.
کاشکی همانطور هم ادامه داشت
غلامعلی یه خورده خلاصش کن بگو هرکی افکارش با شما یکی باشه روشنفکر
یعنی دور افکارمون مرز بکشیم و بگیم ورود ممنوع الا افکار شما بعد این یعنی روشن فکری !!!!!
یعنی دور افکارمون مرز بکشیم و بگیم ورود ممنوع الا افکار شما بعد این یعنی روشن فکری !!!!!