از داماد حاج منصور ارضی چه می دانید؟
داماد حاج منصور ارضی اهل مصاحبه نیست، بهتر است بگوییم از مصاحبه فراری است، اما با اصرار ما پذیرفت تا در آستانه محرم گفتوگویی داشته باشیم.
اجازه دهید گفت و گو را با این سوال آغاز کنیم که چرا آقای ابوالفضل بختیاری یک هیات ثابت برای خودش ندارد؟
قبلاً توفیق داشتم که به صورت مستمر در هیات پیروان شهداء کربلا ، رهروان شهدا حاضر باشم. الان هم سعی می کنم به صورت ثابت در هیئت نورالائمه که در حقیقت هیئت جانبازان است، دوشنبه ها حاضر شوم تا یک زیارت عاشورای دسته جمعی بخوانیم؛ من از سال 72 به این هیات می روم. هیات بسیار باصفایی است که اسمش را هم رهبر معظم انقلاب انتخاب کرده اند. آقای «امیر حاج علی» که یکی از جانبازان قطع نخاعی و مدیر این هیات است، یک روز خدمت حضرت آقا می رود و می گوید ما می خواهیم یک هیات برپا کنیم، شما اسمش را انتخاب کنید، آقا هم می فرمایند نورالائمه. اسم تکی دارد این هیات و واقعا اخلاص در آن موج می زند. همیشه دعا می کنم که فضای هیات همین طور یک دست و باصفا باقی بماند.
قبلا در هیات دربدران ابا عبدالله (ع) هم به صورت ثابت بودید. درست است؟
هنوز هم یک وقت هایی به آنجا می روم. آنها هم دوستان خوب و سینه زن من هستند که به دلیل مشغله هایی که دارم کمتر فرصت میکنم به آنها سر بزنم.
شما دوست دارید بیشتر هیاتتان اشک محور باشد. درست است؟
بله، به نظرم برخی از دوستان کمی در سینه زنی افراط می کنند و به همین دلیل از برخ مجالس دور شدم. برای ما که در مکتب حاج منصور بزرگ شدیم، همه چیز برای خودش اندازه دارد. اشک به جای خود، نوحه و سینه زنی و شور هم به جای خود.
شما از چند سالگی با حاج منصور آشنا شدید؟
16 سال است که داماد حاج آقا شده ام، ولی از 13 سالگی پای روضه های ایشان می نشستم.
می خواهم داستان اولین آشنایی تان با حاج منصور را برایمان تعریف کنید.
داستانش بر می گردد به سال های جنگ. من 13 ساله بودم که برای سرود خواندن به جبهه می رفتم. ابتدا تک خوان گروه سرود بودم و بعد قاری قرآن شدم. همان روزها با حاج سعید حدادیان آشنا شدم که واقعا حق بزرگی گردن من دارد. اقا سعید به من گفت باید بین مداحی و قرائت قرآن یکی را انتخاب کنی و به صورت حرفه ای در آن پیش بروی، خب من علاقه ام به مداحی بیشتر بود. آن روزها وقتی در اتوبوس می نشستیم و به جبهه می رفتیم، مربی مان که اقای عرب نام داشت، مدام نوارهای حاج منصور را پخش می کرد و من به شدت شیفته صدای حاج اقا شده بودم. با توجه به آنکه تصمیم گرفته بودم مداح شوم، خیلی با دقت نوارهای حاج آقا را گوش می دادم.
و اولین باری که به مجلس ایشان رفتید، کی بود؟
دقیقاً برج 12 سال 65 بود. در تیپ عاشورا مربی سرودی داشتیم به نام آقای ناصری که ایشان به هیئت های حاجی می رفت. من هم که علاقمند به صدای حاجی بودم. یادم است که هیئت صبح های سه شنبه افتاده بود دقیقا 7 محرم سال 67. رفتیم و نشستیم پای روضه حاج منصور و خدا را شکر تا الان همراه حاج آقا بودیم. سال سوم دبیرستان رفیقی داشتم به نام آقای دولت خواهی که الان معلم است. با هم 4صبح از خزانه که منزلمان بود، راه می افتادیم و با اتوبوس های دو طبقه خودمان را به صنف می رساندیم. برای آنکه از مدرسه جا نمانیم، یک ربع آخر مجلس را نمی نشستیم و زودتر بر می گشتیم. البته آقای عبدالله پور ناظم مدرسه با ما هماهنگ بود و روزهای شهادت به ما مرخصی می داد و می گفت که برایتان غیبت رد نمی کنم!
اولین باری که کلاس مداحی رفتید، کی بود؟
اواخر سال 68 بود که پسر خاله ام، آقای «حاج ابوالقاسمی» را به من معرفی کرد. ایشان یکی از جانبازان جنگ تحمیلی و اولین استاد مداحی من است. الان در شهرری در هیئت پیروان شهداء کربلا مداحی می کنند، تقریبا هم سن و سال حاج منصور هستند. ما به کلاس مداحی ایشان می رفتیم. مقید بودم که به مجالس سه شنبه صبح صنف و شب جمع های حرم سیدالکریم حاج منصور بروم. خیلی اوقات از منزلمان تا مراسم حاجی را با پای پیاده می رفتیم.
ارتباطتان از کی با حاج منصور نزدیک تر شد؟
چه شد که داماد حاج آقا شدید؟
این پیشنهاد را حاج سعید به من داد. آن زمان ما زیاد خدمت مرحوم آیت الله حق شناس می رسیدیم، خدمت ایشان رسیدم و استخاره کردم، جواب دادند در این کار احیاء است و مرده ها را زنده می کند.
وضع مالی تان ان زمان چطور بود؟
من یک دانشجوی ساده بودم و در انجمن اسلامی فعالیت داشتم و حقوقم هشت هزار تومان بود.
حاج اقا چه شرط و شروطی برای ازدواج گذاشتند؟
حاج آقا خیلی حساسیت داشتند که دامادشان از جنس خودشان یعنی هیئتی باشد، بر این موضوع خیلی حساسیت داشته و دارند. برای باجناق های بنده هم همین دقت نظر را داشتند. واقعا مسائلی که برای خانواده های امروزی دغدغه است را حاج آقا ندارند. خودشان تحقیق ها را انجام دادند و بعد از آنکه تایید کردند، اجازه دادند به خواستگاری برویم. در این طور مسائل بسیار به ریشه و خانواده فرد اهمیت می دهند. یادم هست روز اول به من گفتند:«من را مردم به اسم اهل بیت می شناسند و باید مراقب رفتار و کردار اطرافیانم باشم، به همین خاطر اول با من ازدواج میکنی بعد دخترم.»
مسائل مالی چقدر برایشان مهم بود؟
حاجی بسیار ساده زیست است، این را دوست و دشمن تایید می کنند. پول برای ایشان مهم نیست. اگر پولی هم بخواهد برای این است که کار کسی را راه بیندازد. اگر بانک مرکزی را به ایشان بدهید، یک شبه همه را خیرات می کند. من در این چند سال کسی را ندیدم مثل حاجی «پول زده» باشد. دیدم پول هایی که میلیاردی به دست ایشان می رسد و بلافاصله در کار خیر خرج می شود.
بعد از اردواج درس و کار را چه کردید؟
من زمان ازدواج حتی سربازی هم نرفته بودم. بعدها البته معاف شدم، دنبال خانه برای رهن بودم که خدا را شکر توانستم پشت خانه حاجی در نازی اباد یک خانه کوچک بخرم که کل پس انداز زندگی من بود. بعد از ان، یک زمانی هم در مدرسه آینده سازان معلم پرورشی و قرآن و عربی بودم. بعد از اینکه درسم تمام شد رفتم بیمه البرز. در شستا و بانک ملی هم کار کردم. تحصیلات را هم ادامه دادم و فوق لیسانس مدیریت تکنولوژی گرفتم و ان شاءالله سال بعد می خواهم برای دکتری امتحان بدهم.
پس مداحی شغل شما نیست؟
نه، شغلم مداحی نیست و اعتقادی به این موضوع هم ندارم.
یعنی با آنهایی که شغلشان این است مخالفید؟
مخالف نیستم، ولی بدون تعارف پول آدم ها را تغییر می دهد. البته باید باشند افرادی که شغلشان مداحی است تا به مجالس مختلف سراسر کشور بروند، ولی نباید برای کار خودشان ارزش مالی بگذارند. من دوست دارم مداحان کاری داشته باشند و در خلالش مداحی هم داشته باشند. امروز مداحان بزرگی چون حاج سعید و حاج محمد طاهری و حاج حسین سازور و خیلی های دیگر کار دارند و کنارش مداحی می کنند.
خود حاج منصو چطور؟
بله، حاج آقا همین حالا هم بیشتر وقتشان در دفتر کارشان می گذرد. ایشان فعالیت های مختلفی داشتند که البته گسترش ندادند، می گویند من به اندازه روزی خودم کسب درآمد کنم بس است. دنبال بیشتر کردن مال دنیا نیستند.
امروز عده ای می گویند که حاج ابوالفضل بختیاری، چون داماد حاج منصور است، همیشه همراه ایشان می خواند. خودتان هم این حرف ها را شنیده اید؟
بله، همیشه این حرف من را آزار داده است. و بارها به ایشان گفته ام که از این راه مرا تخریب می کنند. ماه رمضان پارسال حرفم را به کرسی نشاندم و به حاجی گفتم که به هیچ عنوان زیاد نمی خوانم. ولی امسال گفت اگر تو نخوانی کسی حق ندارد بخواند! من همیشه سر نخواندن با حاجی دعوا دارم.
حاج سعید حدادیان این روحیه مرا خوب می شناسد، از نوجوانی عشق خواندن را در خودم کشته ام. اگر در جلساتم مهمان باشد یا نمی خوانم یا بسیار کم می خوانم. اگر بزرگترم بیاید که به هیچ عنوان نمی خوانم و مجلس را در اختیار او قرار دادم. عشق خواندن از قدیم هم نداشتم. بارها به حاج آقا گفته ام که شما اجازه دهید من یک گوشه بنشینم و برای خودم صفا کنم، ولی قبول نمی کنند. قدیم ها مداحان جوان را با خودم به مجلس حاج آقا می بردم تا همراه و یا حتی به جای من بخوانند. ولی متاسفانه اتفاقاتی در چند سال اخیر رخ داد که دیگر مثل قبل دستم در آوردن مداحان جوان باز نیست. چون دیگر حاج آقا اعتماد سابق را ندارند.
شما شعرهایتان را چه طوری انتخاب می کنید. شاعر خاصی دارید؟
من با یکی از شاعران خوب به نام آقای «علی اشتری» ارتباط صمیمی دارم و زحمت بیشتر کارهای مرا ایشان میکشد، ولی با بیشتر شاعران رفیق هستم و هر از گاهی به آنها زحمت میدهم. ولی معمولا روال اینگونه است که سبک ها و نوحهها را میسازیم، بعد آقای اشتری برایش شعر میگوید.
_ سبک ها را خودتان می سازید؟
خیر، ولی با کمک دوستان سبک ها را مدیریت می کنیم .روی نوحه خیلی حساس هستم، چون هیئت حاج آقا از معدود مجالسی است که به شکل سنتی نوحه دارد و من باید هر سال یک نوحه جدید داشته باشم.
معیارهای شما برای انتخاب شعر چیست؟
شعر باید فاخر باشد. حماسه، عاطفه، حزن، معرفت، باید همه اینها را به مستمع منتقل کند. همیشه سعیام بر این بوده که شعر ضعیف نخوانم.
ولی پیش آمده که شما هم شعر ضعیف خوانده باشید!
بله، گاهی عجله به کار ضربه می زند، در موارد معدودی پیش آمده که به آقای اشتری گفتم یک نوحه و شعر میخواهم که باید نیم ساعته تحویل دهی! آن بنده خدا همه سعیاش را میکند، ولی کار عجلهای حتما ضعفهایی هم دارد.
شما گاهی اوقات لری هم مداحی میکنید! درست است؟
بله! من در تولد حضرت ابوالفضل مقداری لری می خوانم، چون به هر حال رگ و ریشه لری داریم و لرها به حضرت ابوالفضل خیلی علاقه دارند. یک واحدی را هم چند سال پیش لری در مسجد ارک خواندم که خیلی جواب داد.گویش لری خیلی محزون و گریه دار است.
از قدیم در بین هیاتی ها معروف بوده که مداحان جوان می توانند از طریق شما وارد مجلس حاج منصور شوند. ولی بعد از حواشی چند سال اخیر، دیگر چنین اتفاقی رخ نمی دهد. چرا؟
آیا ایشون مثل پدر زنشون دعای مرگ در حق کسی یا کسانی میکنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا مریدی ایشون باعث شده آرزوی مرگ برای هم کیش خود کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا فکر میکنید آقای ارضی کسی است که برای مردم آنقدر مهمه که حتی راجع به داماد او نیز تیتر خبر می زنید ؟ البته حرمتایشان هم مثل خیلی های دیگه سر جای خودش محفوظ
ايشان مدير عامل شركت شيمي كشاورز وابسته به بانك ملي است
خدا قبول كند
خیلی دلم میخواد بدونم درامد اینکار چقدره ایا اینا بدون پول هم مداحی میکنن؟
هیچ موقع دوس ندارم جا شما باشم(حاج آقا)
1-آدم با زنش زندگیشو میسازه نه اینکه پدر زنش بگه با من ازدواج میکنی...!!!
2-من جات بودم اول میرفتم خواستگاری بع اجازه میدادم برن تحقیق.ا