بیانیهی تحلیلی حزب کارگزاران به مناسبت سالگرد پیروزی حسن روحانی
پارسینه: دولت دکتر حسن روحانی به درستی همت خود را مصروف اصلاح سیاست خارجی کرده است اما این دولت باید بداند که ریشه بحران سیاست خارجی در بحران سیاست داخلی بود.
سماللهالرحمنالرحیم
انالله لایغیر مابقوم حتی یغیروا مابانفسهم
سورهی رعد
آیهی 11
یک سال از بازگشت «امید» به ایران میگذرد. امیدی که دولتِ تدبیر و «امید» نه خالق که مخلوق آن بود. اما امید چرا رفته بود؟ چگونه بازگشت؟ و چگونه به دولت رسید؟ و اکنون در 24 خردادماه 93 در چه حال و روزی قرار دارد و دوستان و دشمنان آنچه کسانی هستند؟
1 نهاد انتخابات؛ بنیان نظام جمهوری اسلامی ایران
انقلاب اسلامی ایران از بدو پیروزی تا سال 1384 راهی روبهرشد و توسعه در اداره کشور را گشود. «گذار از سلطنت به جمهوریت به اتکای شریعت» بزرگترین اجتهاد و جهاد سیاسی و فکری نیروهای مسلمان در تاریخ معاصر ایران بود که با قیام مردم و فقه و فکر امامخمینی میسر شد. امام به عنوان یک مجتهد و مرجع بزرگ شیعه بنیان نظم و نظامی را نهاد که مردمسالاری جوهر آن بود. تکوین نهاد انتخابات و اتکای نظام سیاسی به رأی مردم بر مبنای این اجتهاد سیاسی امام بود که «میزان رأی ملت است». بر این اساس از آغاز، معنای «حکومت» اسلامی به مفهوم «جمهوری» اسلامی ارتقا یافت و از همان فردای پیروزی انقلاب اسلامی استقرار حکومتِ مبتنی بر قانون در دستور کار امام قرار گرفت. با وجود آنکه امام به عنوان رهبر بلامنازع انقلاب میتوانستند همانند رهبران انقلابهای دیگر تا مدتها بدون اتکا به «قانون» و براساس «فرمان» حکمرانی کنند، از آغاز فرمانِ تدوین قانون اساسی جدید را صادر کردند و کمتر از دو ماه از پیروزی انقلاب اسلامی برای استقرار «جمهوری» اسلامی به آرای عمومی رجوع کردند و از آن پس هرگز نهاد انتخابات را واننهادند. حتی در شرایط جنگی هم امام نهاد انتخابات
را تعطیل و از آن مهمتر رقابتهای سیاسی و جناحی را نفی نکردند و انتخابات در دههی شصت بدون وقفه برگزار شد و همه دولتها منبعث از رأی ملت شدند.
پس از درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز با اتکا به میراث ایشان فرآیند گذار از مشروعیت انقلابی به مشروعیت قانونی تثبیت شد. انتخاب مقام معظم رهبری با رأی غیرمستقیم مردم از طریق مجلس خبرگان رهبری منتخب ملت، طلیعهی تداوم نهاد انتخابات بود و بعد از آن انتخاب رئیس جدید جمهوری آیتالله هاشمیرفسنجانی نیز نشانگر تحکیم این ساختار سیاسی بود. همکاری و همدلی میان مقام رهبری و ریاستجمهوری و دیگر قوا در آن مقطع تاریخی دههی هفتاد را به نقطهی اوج شکوفایی و سازندگی جمهوری اسلامی بدل کرد. توسعه جامع و متوازن کشور پس از ویرانیهای جنگ تحمیلی در همین مقطع آغاز شد و همهی جناحهای سیاسی در عرصههای اجتماعی و فرهنگی و رسانهای کشور حضور و بروز داشتند و بر مبنای همین نشاط سیاسی بود که حماسهی دوم خرداد 1376 رقم خورد و از دل رشد اقتصادی کشور رشد سیاسی پدیدار شد. عصر اصلاحات سیاسی تداوم منطقی اصلاحاتی بود که در دولت سازندگی شروع شده بود و ایرانی شاداب، متنوع و متکثر ساخت. همگان آموخته بودند که با وجود کاستیهای بسیار در ساختار اجرایی و اداری کشور راه تحول آن نه از رادیکالیسم سیاسی و شورشگری اجتماعی که از صندوق رأی و نهاد
انتخابات میگذرد. تنها به عنوان یک مثال، متوسط رشد اقتصادی ایران در آن شانزده سال 5/5 تا 6 درصد و در هشت سال پس از آن کمتر از 5/1 درصد در سال بوده است.
اما متأسفانه از نیمه دههی هشتاد با رشد گرایشهای افراطی در هر دو جناح سیاسی بزرگ کشور و نیز حاکم شدن نومحافظهکاران تندرو در ایالات متحده آمریکا بار دیگر شبح رادیکالیسم به ایران بازگشت. در برابر تکوین طبیعی و اجتماعی دو جناح سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا حاشیههای افراطی هر دو جناح به صحنه آمدند و به امنیتیشدن فضای سیاسی کشور دامن زدند. از یکسو تجدیدنظرطلبی رشد کرد و از سوی دیگر بنیادگرایی ریشه گرفت. تا جایی که در انتخابات سال 1384 لایههای میانهرو در هر دو جریان به حاشیه رفتند. ریشهی این افراطگرایی در بیتوجهی به نهاد انتخابات بود. در عین حال افزایش یکباره و ماندگار درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت خام، شاید برای چندمین بار در تاریخ معاصر ایران این توهم را در ذهن عناصر رادیکال زنده کرد که میتوانند بینیاز از رأی و نظر ملت، بینیاز به تدبیر در حل و عقد امور و بینیاز به کار کارشناسی برای اداره کشور، سرنوشت ایرانزمین را تا ابد به خامکاریهای خود گره بزنند و درآمد نفت را همچون انبانی از سکههای زر در نزد حاکمان، بیحساب و گویی تمامناشدنی خاصه خرج این و آن کنند. جریانهای افراطی در هر دو جناح که از
بهدست آوردن رأی مردم ناامید بودند و فکر میکردند تنها با برهم زدن قواعد بازی میتوانند ماشین دولت را بهدست آورند، به برهم زدن نظم سیاسی موجود دست زدند که در نهایت به برهم زدن نظام سیاسی منتهی میشد. هر دو جریان تجدیدنظرطلب و بنیادگرا در پایان به یک نقطه میرسند: انحلالطلبی و تلاش برای تغییر نظام سیاسی کشور که براساس نهاد انتخابات بنا شده است. در واقع در همهی نظامهای سیاسی توسعهیافته، دو جبهه سیاسی تعریفشده در انتخابات با هم رقابت میکنند و براساس رأی مردم قدرت را دست به دست میکنند.
هر جبهه سیاسی دربرگیرنده طیف متنوعی از افراد، افکار و احزاب سیاسی متنوع است که به علت اقلیت بودن ترجیح میدهد متحدانی برای خود بیابند و در قالب جبهههای تعریفشده سیاسی رقابت کنند. در طول زمان از دههی 60 و بخصوص در دههی 70 دو جناح «راست و چپ» یا «اصولگرا و اصلاحطلب» در جمهوری اسلامی شکل گرفته است که منطبق بر شکافهای اجتماعی جامعه ایران است و هر یک در مقطعی توانستهاند رأی مردم را جذب کنند. حاشیهنشینان این دو جناح در دههی 80 چون احساس کردند نمیتوانند رأی اکثریت مردم را کسب کنند به تردیدافکنی در نظم سیاسی کشور دست زدند؛ درحالیکه نیروهای مرکزی هر دو جناح حتی در انتخابات به شدت رقابتی سال 1376 جلوه زیبایی از توافق بر سر قواعد رقابت سیاسی را نشان دادند که در نوع سلوک آقایان علیاکبر ناطقنوری و سیدمحمد خاتمی هویدا بود. اما حاشیهنشینان نظم سیاسی و برهمزنندگان آن از کجا آمدند؟
2 نهاد انتخابات؛ تهدیدها و فرصتها
آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی مهمترین مانع رشد و توسعه همهجانبه کشور بود. جنگ در هر جامعهای جدا از خرابیهای فوری آثاری درازمدت هم بر جای میگذارد که گاه تنها با گذار از نسلها امکان جبران آسیبهای آن وجود دارد. خرابی بنیانهای اقتصادی و صنعتی کشور تنها آثار آنی جنگ است، اما تغییر در مناسبات اجتماعی و فرهنگی آثار درازمدتتر جنگ است. در هر جنگی گروهی از پاکبازترین نیروهای اجتماعی پدیدار میشوند که وظیفه دشوار دفاع از میهن را برعهده میگیرند. با پایان جنگ نمیتوان این ایثارگران و ازخودگذشتگان را نادیده گرفت و آنان را به خانه خواند. نظامهای سیاسی موفق نظامهایی هستند که قدر و منزلت قهرمانان ملی خود را بدانند و برای آنان در ساختار اجتماعی و سیاسی خود در دوران پس از جنگ جایگاه مناسبی تعبیه کنند. در این مورد نیز امام خمینی رهبر فقید و بنیانگذار جمهوریاسلامی ایران پیشبینی و دوراندیشی خردمندانهای کرده بود. دستور امام به نیروهای نظامی در دهه 60 مبنی بر انفکاک امور نظامی از امور سیاسی و دعوت ایشان از فعالان سیاسی ـ نظامی برای ترک نهادهای نظامی دستوری جاودانه و تاریخی و
از محکمات خط امام است. در دولت سازندگی هم با دعوت آیتالله هاشمیرفسنجانی، این قهرمانان ملی به پیوستن به نهضت سازندگی کشور دعوت شدند و بخشی از توان آنان در راه توسعه کشور مصروف شد. اما یک جناح سیاسی کشور که از آغاز به راه امام تن نداده بود و راهکار و راهبرد امام را قبول نداشت، به سوءاستفاده از این توان عظیم ملی و دینی پرداخت و با عدم رعایت مرز فعالیت سیاسی و نظامی به مسالهای دامن زد که در نهایت دامن خود آنان را هم گرفت. ما معتقدیم یک جناح افراطی که خود از جلب و جذب رای مردم ناتوان است، در سالهای پس از جنگ سعی کرده است پشت ارزشهای دفاع مقدس سنگر بگیرد و با تندروی و افراطیگری بزرگان و فرزندان انقلاب را از صحنه حذف کند. این جناح سیاسی در آغاز سعی کرد با سوءاستفاده از حق قانونی نظارت شورای نگهبان بر انتخابات به نام نظارت استصوابی مسیر برگزاری انتخابات رقابتی را مخدوش کند؛ اما خطای بزرگتر این جناح ایستادن در مقابل وصیت امام مبنی بر منع فعالیت سیاسی نیروهای نظامی بود. تردیدی نیست که این نهادها مهمترین سنگر دفاع از میهن هستند و اگر نبودند، پیش از جنگ با توطئه و حتی کودتای ضدانقلاب، تجربه تلخ 28مرداد تکرار
میشد و در دوره دفاع مقدس با هجوم همهجانبه دشمن ممکن بود تمامیت ارضی کشور از دست برود.
اما خط انحرافی در یک جناح سیاسی قصد داشت این نهادهای معتبر و محترم را در برابر صندوق رأی قرار دهد. خوشبختانه بدنه نیروهای مسلح در انتخابات سال 1376 به این انحراف رأی منفی داد و در دورهی استقرار دولت اصلاحات با حمایت مقام معظمرهبری امکان انحراف و سوءاستفاده از این پتانسیل عظیم ملی به وجود نیامد. حضور عناصری معتدل و معتقد از نهادهای پاسدار انقلاب (که از فعالیت نظامی استعفا داده بودند) در فهرستهای انتخاباتی هر دو جناح سیاسی کشور عامل دیگری بود که مانع از خرجکردن این نهادها در منازعات جناحی و سیاسی شد. اما حاشیهنشینان نظم سیاسی و برهمزنندگان آن همچنان قصد داشتند به نام ارزشهای انقلاب اسلامی ایران به تحریک نیروهای وفادار به انقلاب و نظام بپردازند و حتی هشدارهای بزرگان انقلاب و یاران امام را نادیده میگرفتند. مبانی این هشدارها چه بود؟
3 گفتمان اعتدال پشتوانه نهاد انتخابات
هر انقلابی پس از پیروزی در کشمکش میان آرمان و واقعیت قرار میگیرد. انقلابها تلاشی برای استقرار آرمانها هستند؛ اما چون از آسمان به زمین میآیند درمییابند که پیمودن راه استقرار آرمانها به آسانی ممکن نیست. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ آیا باید از آرمانها دست شست و به واقعیتها بسنده کرد؟ آیا باید واقعیتها را رها کرد و تنها در آسمانها سیر کرد؟
به نظر ما هر دو راه نادرست است. راه اول به محافظهکاری و راه دوم به بنیادگرایی ختم میشود و آسیبشناسی همین دو راه نادرست بود که در سال 1374 به تأسیس «کارگزاران سازندگی ایران» و تکوین نطفهی اعتدالگرایی سیاسی منتهی شد. گفتمانی که براساس تجربه آیتالله هاشمیرفسنجانی شکل گرفته بود و معتقد بود میتوان میان آرمان و واقعیت پُل زد؛ تنها کافی است که اعتدال پیشه کرد. در واقع گفتمان اعتدال بر خلاف پارهای اظهارنظرهای نادقیق این روزها یک گفتمان تازه رسیده و دولت ساخته نیست.
«گفتمان اعتدال» بر «دولت اعتدال» متقدم است. دولت سازندگی در سالهای 76 ـ 1368 براساس گفتمان اعتدال شکل گرفت و در تکوین و توسعه آن نقش اساسی داشت. ما به عنوان کارگزاران سازندگی ایران از آغاز دریافته بودیم که نمیتوان با یک جناح سیاسی، ایران را اداره کرد. برای اداره کشوری که به تازگی از انقلاب و جنگ عبور کرده است نیاز به قوه عقل جمعی و نیروی اعتدال اجتماعی است که فقط در یک جناح سیاسی یافت نمیشود. دولت سازندگی با این منطق و براساس رأی و نظر آیتالله هاشمیرفسنجانی در هماهنگی با دیدگاههای مقام معظم رهبری شکل گرفت و در درون آن همهی جناحهای سیاسی حضور داشتند. کارگزاران سازندگی نیز با همین گفتمان در انتخابات مجلس پنجم فهرستی جامع از نیروهای معتدل سیاسی را به مردم پیشنهاد کرد و با ایجاد یک مجلس متنوع و متکثر در شکلگیری حماسهی دوم خردادماه نقش اصلی ایفا کرد.
با همین مبنا و منطق همفکران ما در کارگزاران از یک سال قبل از حماسه سیاسی 24خرداد 92 در گفتارها، گفتوگوها و رایزنیهای سیاسی از امکان وقوع دوم خرداد دوم سخن میگفتند. بر همین اساس حزب ما در ایجاد ائتلاف بزرگ میان جناحهای معتدل کشور و اجماع اصلاحطلبان بر سر نامزدی دکتر حسن روحانی نقش محوری داشت. تلاش کارگزاران برای همسویی جناحهای توسعهگرای کشور همواره بر منطق و گفتمان اعتدال استوار بود. اصول و اساس این گفتمان عبارت بودند از:
1ـ حاکمیت عقل بر کشور و کشورداری تا جایی که حکمرانان از رأی و نظر کارشناسان در همهی حوزههای فکر ی و کارشناسی بهرهمند شوند و کارشناسان احساس کنند که تصمیمگیری در کشور ـ حتی اگر برخلاف رأی کارشناسی آنان باشد ـ دارای مبنای کارشناسی است و در مشورت با کارشناسان ـ ولو مخالف آنان ـ اتخاذ شده است. اتکا به نظرات کارشناسی در حکمرانی البته فایده روشن دیگری هم دارد: کارشناسان امکانات و مقدورات اجتماعی و اقتصادی را درک میکنند و میکوشند شهروندان را به محاسبه هزینهها و فرصتها قانع کنند.
2ـ رعایت انصاف در حکمرانی و تصمیمگیری بدینمعنا که هیچ فرد، فکر یا گروهی به صرف آنکه در زمره حاکمان یا مجریان اداره کشور نیست، حذف نشود. حقوق سیاسی و اجتماعی همه گروهها به خصوص اقلیتهای سیاسی حفظ شود و آنان از حق نقد و انتقاد و اعتراض قانونی و صلحآمیز بهرهمند باشند.
3ـ اصالت مصلحت، مصالحه و صلح در اداره کشور با این منطق که دستیابی به حقیقت و اتکا به یک قرائت از حقیقت در حکمرانی اگر ناممکن نباشد، دشوار است و هرگز نمیتوان با یک ایدئولوژی سیاسی متصلب و بسته کشور را اداره کرد. بهتر آن است که مخرجمشترک ایدئولوژیها و باورهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را استخراج کرد و برای اداره جامعهای متنوع مانند ایران به مصالحهای ملی بر سر ارزشها و منافع ملی و قواعد سیاسی دست زد. در واقع توجه به مقتضیات زمان و مکان از اصول حکمرانی و مصلحتسنجی در اداره کشور است.
«عقلانیت»، «انصاف» و «مصلحت» سه عنصر محوری در گفتمان اعتدال است که در تکوین آن نهتنها به عنوان یک روش بلکه به مشابهی یک بینش تعبیه میشوند. از این حیث ایمان آوردن به این سه عنصر نه فقط یک راهبرد سیاسی که یک رهیافت معرفتی است. اینکه در حکمت اسلامی از «اعتدال» به عنوان یک فلسفه سیاسی الهی و صفت پسندیده اخلاقی و دینی یادشده است و فیلسوفانی مانند ارسطو و مونتسکیو و توکویل از حکومتهای معتدل به عنوان بهترین انواع حکومتها یاد کردهاند، نشاندهنده آن است که اعتدال نه فقط یک برنامه اجرایی بلکه یک گفتمان نظری است که از اساس، اندیشه سیاسی کارگزاران سازندگی بر بنیان آن استوار بوده است.
همین مبنای سیاسی و فکری است که ما را به عنوان کارگزاران سازندگی ایران به ضرورت صیانت از نهاد انتخابات به عنوان بنیان جمهوریت هدایت میکند. از نظر کارگزاران انتخابات مهمترین راهکار اجرایی برای ایجاد پیوند میان آرمان و واقعیت است که از درون آن امید و سازندگی برمیخیزد.
انتخابات استعدادسنجی جامعه برای استقرار آرمانهاست. اینکه جامعه تا چه اندازه آماده پذیرش آرمانهاست و اینکه جامعه تا چه اندازه حاضر به پرداخت هزینهی رسیدن به آرمانهاست، در انتخابات آشکار میشود. نهاد انتخابات نمیگذارد آرزو و امید در جامعه از بین برود. برگزاری نظام گزینش ادواری مدیران و نمایندگان در هر کشوری این امکان را میدهد که آنان خود را همواره در معرض افتادن ببینند و ناگزیر از تلاش برای صیانت از خویش شوند، انتخابات، انقلاب مدام است و انقلاب ما این افتخار را دارد که همواره این انقلاب مدام را در طول خود دیده است نه در عرض خویش و از جناحهای افراطیای که میکوشیدند پیروزی خود را آخرین پیروزی و آخرین انتخابات بدانند عبور کرده است. اوج این عبور یکسال قبل در 24 خرداد 1392 رخ داد.
4 احیای نهاد انتخابات در 24 خرداد 92
پیروزی 24 خرداد 1392 در شرایطی رخ داد که یک جناح افراطی میکوشید شوق امید به تغییر را از بین ببرد. آنان با سوءاستفاده از حوادث سال 1388 میکوشیدند رقابت سیاسی را به عنوان یکی از عناصر بنیادی تحول سیاسی از بین ببرند. انتخابات سال 1388 (فارغ از هر داوری که دربارهی آن داشته باشیم) رقابتی تمامعیار بود که نشاندهنده ریشه و عمق رقابت سیاسی در ایران بود. آن انتخابات نشان داد جناحهای سیاسی و نظم سیاسی استوار بر دوش آنها، بیمبنا نیست. جناحبندی سیاسی در جمهوریاسلامی مشابه جناحبندی سیاسی قبل از انقلاب اسلامی نیست که احزاب و گروههای سیاسی «بفرموده» ایجاد شده باشند. آنها برآمده از شکافها و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی واقعی هستند که در هنگام انتخابات پدیدار میشوند و از جامعه میخواهند که دربارهی آنها قضاوت کنند و در پای صندوق رأی اظهارنظر کنند.
دشمنان امید میخواستند این نظم مدرن را نادیده بگیرند و انتخابات را با استفاده از ابزارهای حاکمیتی خود مهندسی کنند. تلاش شگرف این جناح افراطی برای حذف آیتالله هاشمیرفسنجانی از انتخابات ریاستجمهوری سال 1392 نماد این مهندسی انتخاباتی بود.
آیتالله هاشمیرفسنجانی ازجمله مهمترین چهرههای نظام و انقلاب است که در سیوپنج سال گذشته اکثریت مطلق مناصب سیاسی خود را از صندوقهای رأی به دست آورده است: سه دوره نمایندگی و ریاست مجلس شورای اسلامی، دو دوره ریاست جمهوری اسلامی و نیز کسب نمایندگی مردم تهران در انتخابات خبرگان رهبری سال 1386 با اکثریتی غیرقابل مقایسه با همه تجربیات مشابه، مهمترین مقامات انتخابی ایشان بوده است. اعتقاد آیتالله هاشمیرفسنجانی به صندوق رأی به اندازهای بوده است که برای تضمین سلامت انتخابات در هنگامههای بزرگی مانند سال 1376 و سال 1388 ـ که خود نامزد نبودند ـ به خطابهها و خطبههای روشنگرانه دست زدند.
مردم خطبه ایشان اندکی قبل از انتخابات دوم خرداد را به یاد دارند که ایشان چه استوار از رأی ملت و صیانت از آرای ایشان دفاع کردند و همچنین آخرین خطبه ایشان را در نماز جمعه تهران فراموش نمیکنند که هنوز توصیههای بیان شده در آن خطبه هنوز کارآمد است. ایشان همچنین هنگامی که مسیر توسعه کشور را در خطر میدیدند از بذل آبروی خود ابایی نداشتند از معدود مردان کهنهکار عرصه سیاست بودند که در سنین بالای زندگی ریسک کردند و در انتخابات سالهای 1384 و 1392 خود را در معرض رأی ملت قرار دادند. چون به رأی ملت باور داشتند. جناح افراطی اما چون موج اقبال ملت به آیتالله هاشمیرفسنجانی را احساس میکرد، در بدعتی شگرف مانع از تایید صلاحیت ایشان در انتخابات سال گذشته شد و سعی کرد یکی از ارکان انقلاب را از انقلاب جدا کند. اما صبر، خویشتنداری، مصلحتسنجی و دوراندیشی هاشمی مانع از تحقق نیت بدخواهان شد.
رأی بالای ملت به حجتالاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی ـ که از نظر افکارعمومی و نخبگان سیاسی شبیهترین فرد از نظر فکری و اجرایی به آیتالله هاشمیرفسنجانی تلقی میشد و حمایت ایشان و نیز شخصیتهای معتدل هر دو جناح کشور بهخصوص جناب آقای خاتمی و جناب آقای ناطقنوری را داشت ـ جواب محکم ملت به جناحهای تندرو بود. بدون شک تدبیر مقام معظمرهبری در صیانت از نهاد انتخابات در این پیروزی امید بر انحصار نقش محوری داشت. فتوای رهبری در حقالناس بودن رأی مردم و دعوت ایشان از همه شهروندان، حتی کسانی که به هر دلیل نمیخواهند نظام را تقویت کنند اما به ایران دل بستهاند، اساس اعتماد ملت به صندوق رأی و بنیاد احیای امید بود.
ما ـ کارگزاران سازندگی ایران ـ نه فقط از آنرو که اکثریت ملت ایران به نامزد موردنظرمان و فرد موردتأیید نیروهای سیاسی معتدل رأی دادند، نه از آنرو که امکان احیای جریان اصلاحطلب، توسعهگرا یا اعتدالگرا فراهم آمده بلکه به سبب آنکه ملت ایران باردیگر به صندوق رأی و نهاد انتخابات در نظام جمهوری اسلامی ایران اعتماد کردهاند 24 خرداد را نقطه عطف تاریخ این نهضت و نظام میدانیم.
24 خرداد بازگشت امید بود؛ نه امید به اینکه یکشبه و یک ماهه و یکساله و حتی چهارساله همه مشکلات کشور حل شود، نه امید به اینکه با یک کلید همه قفلهایی که در این هشتساله بسته شده بود، باز شود بلکه امید به اینکه هنوز میتوان با صلحجویانهترین روش و با عقلانیترین راه به اصلاح امور پرداخت. از نظر ما، خالقان امید نه سیاستمداران و دولتمردان که مردمان و شهروندان ایران هستند. همان مردمی که در کمال ناامیدی اهالی سیاست با رأیی متفاوت به تغییر و تحول اوضاع پرداختند و ثابت کردند که خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آن قوم خود سرنوشتشان را تغییر دهند.
اینک یک سال از بازگشت امید به ایران بازمیگردد. راهبرد کارگزاران سازندگی ایران در برابر دولت دکتر حسن روحانی استراتژی «حمایت و مشورت» است. ما این دولت را از خود میدانیم و خود را از دولت میشماریم. مهم نیست چند کرسی از این دولت در اختیار کارگزاران و حتی اصلاحطلبان است. مهم این است که این دولت سعی میکند عقلانیت، انصاف و مصلحت را به ساختار حکمرانی کشور بازگرداند. درک میکنیم که احیای نهاد دولت در شرایطی که به نظر میرسد نهاد دولت در ایران رو به اضمحلال میرود چه کار دشواری است. ما به سختیها، زحمتها و حتی خطاهای احتمالی دولت در این دوران اذعان داریم. خواست ما از دولت تنها یک چیز است: تن دادن به لوازم اعتدال در حکمرانی. اگر این دولت در اداره کشور به گونهای عمل کند که جمهور عقلا و کارشناسان احساس کنند تصمیمات دولت از نظام کارشناسی عبور کرده و در اخذ نظرات کارشناسی از همه کارشناسان از همه جناحها دقت لازم صورت گرفته و مصلحت اجتماعی در نظر گرفته شده است، مطمئناً دولت در مسیر درست گام برداشته است.
از نظر ما میتوان به پارهای از برنامهریزیهای اقتصادی دولت به خصوص در مسالهی هدفمندی یارانهها انتقاد کرد اما نمیتوان میدان مین دولت گذشته بر سر راه دولتهای آینده را نادیده گرفت.
شاید بهتر بود دولت در برقراری ارتباط با افکارعمومی و استفاده صبح از رسانههای اجتماعی دقت بیشتری میکرد اما نمیتوان نقش رسانه ملی در تخریب دولت را نادیده گرفت.
شاید تمرکز دولت بر سیاست خارجی سبب غفلت آن از سیاست داخلی شده و راه را برای احیای جریانهای افراطی گشوده است و از همه مهمتر زمینههای تداوم انتقامکشی از افرادی که در شکلگیری این دولت نقش داشتهاند را فراهم آورده است اما نمیتوان از تلاش دولت برای تغییر فضای گفتمانی و تغییر در اوضاع فرهنگی و اجتماعی کشور را نادیده گرفت.
شاید بتوان از دولت خواست که به سرنوشت زندانیان و دربندان توجه بیشتری نشان دهد و از اختیارات قانونی خود برای کینهزدایی از سیاست داخلی استفاده کند و تلاش برای رعایت حقوق شهروندی را محدود به کاغذ و تریبون نکند اما کینهپراکنی مخالفان دولت را نباید نادیده گرفت که میکوشند فضای کینه در کشور تداوم داشته باشد. همان دشمنان امید که اعتدال را انحراف از انقلاب میخوانند و میکوشند اعتدال را در برابر انقلاب قرار دهند و مقامات رسمی و نیمهرسمی آنها در توهین به شخص رئیسجمهور تردید نمیکنند و از پشت تریبونهای محترم نمازجمعه و حوزه علمیه و حتی مجلس علیه دولت و رئیسجمهور عقدهگشایی میکنند. همان افرادی که با نادیده گرفتن سهم دیگر نهادهای فرهنگی به خصوص صداوسیما و سازمانهای تبلیغی در امور فرهنگی کشور میکوشند سیاست فرهنگی دولت را زیر سوال ببرند و آن را بیتوجه به ارزشهای انقلاب نشان دهند.
کارگزاران سازندگی ایران از همهی همفکران میخواهد ضمن «حمایت» از راهبردهای اصولی دولت دکتر حسن روحانی در مقام نهادهای مدنی و سیاسی از «مشورت» به دولت دریغ نکنند. ما باید از تلاش شخص رئیسجمهور در تغییر فضای گفتمانی کشور با سخنرانیها و جهتگیریهای اصولی تقدیر کنیم، از تلاش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای توسعه حقوق و آزادیهای اساسی حمایت کنیم، از تلاش وزارت امورخارجه برای حل شرافتمندانه مساله هستهای حمایت کنیم، از تلاش وزارت علوم برای استقلال نهاد دانشگاه حمایت کنیم، از تلاش وزارتخانههای اقتصادی برای احیای اقتصاد کشور حمایت کنیم، از طرح وزارتخانههای اجتماعی برای بیمه سلامت کشور دفاع کنیم، از انتصاب فرمانداران و مدیران زن برای مشارکت در ساختار سیاسی کشور حمایت کنیم، از تلاش دولت برای مشارکت اقوام و مذاهب قانونی کشور و ایجاد فضای همدلی در کشور حمایت کنیم اما در عین حال از دولت بخواهیم:
از ثبات و «آزادی پس از بیان» مطبوعات هم حمایت کند، افزون بر تلاش برای تثبیت اوضاع اقتصادی به رونق تولید و توسعه کسب و کار و عمران کشور هم فکر کند، در تدوین لوایحی مانند حقوق شهروندی از نظرات مشورتی کارشناسان بیشتری بهره ببرد و مانع از تصویبشدن خامدستانهی این لایحه و لوایحی مانند نظام صنفی رسانهای شود و از همه مهمتر، از دریچه امیدی که دولت را به حاکمیت رسانده صیانت کند. دولت محترم باید فرصتی ایجاد کند که قطار متوقفشده توسعه و سازندگی کشور دوباره به راه بیافتد. تولید تقویت شود و عمران جدی گرفته شود.
احیای مدیریت و برنامهریزی باید برنامه دولت باشد. همچنین انتخابات 24 خرداد و نتایج خیرهکننده آن، تنها احیای اجتماعی و سیاسی ایران را در پی نیاورد؛ در کنار و حتی بیش از آن، روند اضمحلال اقتصادی ایران را که با خون جگر میلیونها ایرانی در یک دوره 25 ساله و تا سال 1384 به نقطهای روشن در میان همسایگان و کشورهای مشابه رسیده و سپس راه به انحطاطی شگفتآور از لحاظ سرعت و سمتگیری میپیمود، متوقف کرد و اکنون، در یکسالگی آن رویداد فرخنده چنین مینماید که به تدریج مسیر بازسازی را بار دیگر آغاز میکنند.
دولت دکتر حسن روحانی به درستی همت خود را مصروف اصلاح سیاست خارجی کرده است اما این دولت باید بداند که ریشه بحران سیاست خارجی در بحران سیاست داخلی بود.
اگر ما در داخل کشور فضای سیاسی سالم، رقابتی و اخلاقی داشته باشیم و میزان را رأی ملت قرار دهیم و به همهی شهروندان ملتزم به قانون اساسی اجازه مشارکت سیاسی بدهیم پای میز مذاکره هرگز تصمیمی غیرعقلانی نمیگیریم. و هر تصمیمی که بگیریم همه ملت تا پای جان از آن دفاع خواهند کرد.
براساس این راهبرد در آستانهی انتخابات مجلس دهم مهمترین وظیفه دولت تثبیت نهاد انتخابات است. دولت میتواند با اعتمادآفرینی در نهادهای حاکمیتی مانع از ناامیدی مردم به صندوقهای رأی شود. حفظ اصول موردنظر رهبری در انتخابات 24 خرداد و تبدیل آن به «راهبرد» در انتخابات مجلس دهم میتواند مهمترین استراتژی سیاسی داخلی دولت باشد. ما به عنوان یک حزب ملتزم به قانون اساسی، معتقد به ارزشهای انقلاب و حامی گفتمان اعتدال، این راهبرد را در دستور کار خود قرار دادهایم و در این باره در بیانیههای بعدی «کارگزاران سازندگی ایران» بیشتر سخن خواهیم گفت.
ارسال نظر