عکس:تخریب مزار حضرت یونس(ع) توسط داعش/موصل

پارسینه: حضرت یونس (علیه السلام) از پیامبران الهی است. نام آن حضرت 4 بار در قرآن کریم آمده (1) و با لقب «ذَالنّون» نیز خوانده شده (2) و سوره ای هم به نام یونس در قرآن نامگذاری گردیده است.

آن گاه حضرت یونس (علیه السلام) مطابق فرمان خداوند، آن قوم را انذار نمود وعده کرد که اگر همچنان بر شرکت و کفر خویش پای فشارند، در فلان ماه و فلان روز بر آن ها عذابی سخت نازل خواهد شد. پس آن حضرت در روز موعود از شهر خارج شد و مردم شهر که نزدیکی عذاب را دیده بودند، مُتِنبّه شدند و به سوی خدا بازگشتند و عذاب از ایشان برداشته شد.
هنگامی که یونس (علیه السلام) به شهر بازگشت، مردم را درحال کشت و کار دید و از این که وعده ی خداوند محقق نشده است، سخت خشمگین شد. پس به دریا رفت و به کشتی نشست تا از آن جا دور شود، اما دریا طوفانی شد و نهنگی او را بلعید و یونس (علیه السلام) در آن تاریکی استغفار کرد و گفت: «[خدایا] معبودی جز تو نیست. تو منزَّهی و من از ستمکارانم».(6) پس خداوند یونس را اجابت فرمود و نهنگ او را در نینویه به ساحل دریا انداخت.(7) قرآن کریم می فرماید: «و باز او را به سوی قومی که صد هزار نفر و یا بیشتر بودند، فرستادیم... پس آن قوم ایمان آوردند و ما هم به نعمت خود تا هنگامی معیّن بهره مندشان گردانیدیم».(8)
در آیه ی دیگری آمده است که «... و بین اقوام و ملل، تنها قومِ یونس باشد که چون به خدا ایمان آوردند، ما عذاب ذلت را در دنیا از آن ها برداشتیم».(9) در روایت آمده که یونس (علیه السلام) پس از بازگشت به نزد قومش با ایشان مونس و همراه گردید.(10)
درباره ی سال های آخر عمر حضرت یونس (علیه السلام) و مدفن آن حضرت، خبر مؤثّقی در دست نیست، اما بقاع متعدّدی در فلسطین، عراق و لبنان به آن پیامبر خدا نسبت داده شده است. در شهرک حَلحولیه واقع در 4 کیلومتری شمال الخلیل در فلسطین، بقعه ای است که آن را مزار حضرت یونس (علیه السلام) می دانند. در سال 623 ق/ 1226 م الملک المعظم عیسی بن الملک العادل ایوبی بر فراز مسجدی که بر قبر یونس است، مناره ای ساخت. در کتاب الانس الجلیل آمده است که «قبر یونس در روستایی در نزدیکی شهر الخلیل علیه السلام است... و بر فراز قبر او مسجد و مناره ای به دستور الملک المعظم عیسی و توسط امیر رشید الدین فرج بن عبدالله المعظمی در رجب سال 623 هجری ساخته شد و مردم قصد زیارت آن جا می کنند و مَتی [پدر یونس] که از مردان صالح و از خاندان نبوت بود، در همان نزدیکی و در روستایی به نام بِیت اَمَر مدفون است».(11)
مسجد و مزار منسوب به حضرت یونس (علیه السلام) در حلحولیه چندین بار مرمت و نوسازی شده و هم اکنون مسجدی بزرگ با مناره ای رفیع و آجری و دو گنبد کوچک سبز رنگ بر فراز آن ساخته شده و کتیبه ای سنگی نیز بر بالای درب ورودی آن نصب گردیده است.
در روستای ساحلی «جِیِه» در جنوب لبنان نیز مقام و مقبره ای به حضرت یونس (علیه السلام) منسوب است. ساختمان این بقعه از سنگ و ملاط سیمان ساخته شده و حدود 100 متر مربع مساحت دارد و در یکی از اتاقهای آن، مقبره ای منسوب به حضرت یونس نبی (علیه السلام) به ارتفاع 1 متر قرار دارد.
مزار دیگری منسوب به حضرت یونس (علیه السلام) در شهر موصل در 400 کیلومتری شمال بغداد قرار دارد. این مقبره در داخل مسجدی قدیمی به نام «جامِعُ النَّبی یونس (علیه السلام)» ــ که «مسجد توبه» نیز نامیده می شود ــ واقع شده است. بنای اولیه ی این عمارت بر روی تپه ای باستانی به نام «تَلِّ نوبه» و در مقابل صومع «یُونا بن مَتی» نهاده شده است. ابن جبیر در سفرنامه اش به سال 580 ق به تل نوبه اشاره کرده و محراب و مقامات یونس (علیه السلام) را برشمرده است، اما از مزار آن حضرت سخنی نگفته است. مزار حضرت یونس (علیه السلام) به سال 767 ق ظاهر گردید. مسجد و مقبره حضرت یونس (علیه السلام) در سال 1341 ق مرمت و بازسازی شده است.(12) گنبدی مخروطی شکل و شیاردار بر فراز مزار منسوب به او قرار دارد. مسجد و حرم حضرت یونس (علیه السلام) در موصل به تازگی نیز مرمت گردیده و توسعه یافته و مناره قدیمی مسجد که قسمت هایی از آن فرو ریخته بود، بازسازی شده است. قبرستان مسلمانان در مجاورت این بقعه واقع است.
در جنوب عراق نیز مزار دیگری منسوب به حضرت یونس (علیه السلام) وجود دارد. این بقعه در شهر کوفه و در خیابان مجاور رود فرات قرار دارد.(13) ناصرالدین شاه قاجار در سفرنامه اش به سال 1245 ش/ 1287 ق از این مکان چنین یاد کرده است: «به طول رودخانه آبادیی است این ور و آن ورِ آب. مقبره حضرت یونس (علیه السلام) این طرف آب، لب آب بود. گنبد و بارگاهی داشت، نرفتم زیارت».(14) ادیب الملک در سفرنامه اش به عتبات به سال 1273 ق نوشته است: «حیرتی از قبر دو پیغمبر کردم؛ یکی قبر یونس است که نصف سال تا کمرِ قُبّه اش را آب می گیرد و یکی ذی الکفل است...».(15) محدث قمی نیز در باب فضیلت زیارت انبیا (علیهم السلام) نوشته است: «... و از برای جناب یونس (علیه السلام) در شریعه ی کوفه بقعه و قُبّه ای است معروف».(16) علامه مجلسی (رحمه الله) با استناد به نوشته های شیخ مفید و سید بن طاوس در باب فضیلت مسجد کوفه و طریقه زیارت و تشرف به آن مکان چنین نقل نموده است: «هنگامی که به شریعه کوفه وارد شدی، غسل کن... سپس به زیارت یونس بن مَتی [علیه السلام] توجه نموده و به سوی حرم او روی آور و بر مدخل حرم در مکانی که برای اذن دخول است، توقف کن... پس داخل شو و هنگامی که در کنار قبر ایستادی بگو: اَلسَّلامُ عَلی اَولیاءِ اللهِ وَ اَصفیائِهِ، اَلسَّلامُ عَلی اُمَناءِ اللهِ وَ اَحِبّائِهِ... (17) سپس برای خود و هر که می خواهی دعا کن و دو رکعت نماز تَحیَّتِ مسجد و دو رکعت نماز زیارت به جای آور».(18)
اما جالب آن است که در کشور لبنان نیز بقعه ای منسوب به حضرت یونس نبی (علیه السلام) قرار دارد. محل این آرامگاه حد فاصل بندر صیدا و شهرک دامور است و قدمت ساختمان فعلی این بقعه که از سنگ ساخته شده، به دوران قرون وُسطی می رسد. این عمارت به سبک بیزانسی ساخته شده، اما بعدها به مسجد تبدیل و مناره ای نیز بر فراز آن بنا گردیده است. در داخل این بقعه، محرابی قدیمی به چشم می خورد و در قسمتی از آن حجره ای هست که مزار منسوب به حضرت یونس نبی (علیه السلام) در داخل آن قرار دارد.
اطراف حرم منسوب به حضرت یونس (علیه السلام) با درختان نخل احاطه گردیده است. مردم این نواحی معتقدند که حضرت یونس (علیه السلام) پس از رهایی از شکم نهنگ به این منطقه آمده و از دنیا رفته و به خاک سپرده شده است، اما هیچ سند مکتوبی در تأیید این موضوع وجود ندارد.
پی نوشت ها :
1ــ صافات/139، 145؛ یونس /98؛ نساء/163.
2ــ انبیاء/87.
3ــ انجیل برنابا، 4/63.
4ــ انجیل متی، 39/13.
5 ــ مجلسی، بحارالانوار، 393/1.
6ــ انبیاء/87.
7ــ انجیل برنابا، 7/63.
8ــ صافات / 147ــ 148.
9ــ یونس /98.
10ــ معانی الاخبار، 19.
11ــ ابن محمد حنبلی، الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، 55.
12ــ حیدر شجاعی، راهنمای عتبات مقدسه و اماکن باستانی عراق، 101.
13ــ همان، 77.
14ــ شهریار جاده ها، سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات، 131.
15ــ سفرنامه ادیب الملک به عتبات، 201.
16ــ مفاتیح الجنان، باب فضیلت زیارت قبور انبیا، 929.
17ــ شرح کامل این زیارت نامه که زیارت جامعه محسوب می شود، در آخر کتاب آمده است.
18ــ مجلسی، بحارالانوار، 407/100 به نقل از المزار الکبیر، محمدبن مشهدی، 45؛ مزار الشهید، 69، سید علی بن طاوس، مصباح الزائر، 37، 38.
منبع: رامین نژاد؛ رامین، (1387)، مزار پیامبران، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، چاپ اول.
توحيد از نظر وهابيان1
به طورى كه قبلًا گفته شد، محمدبن عبدالوهاب پيرو ابن تيميه و احياگر عقايد و مجرى آراء و فتاواى او است و لذا آنچه محمد بن عبدالوهاب و پيروان او در مسائل عقيدتى و فتاواى فقهى مطرح نمودهاند در دايره و محدوده آراء و عقايد ابن تيميه و ابن
تاريخ حرم ائمه بقيع(ع)،
قيم بوده و تأليفات و اقوال آن دو را دليل و مستند خويش قرار مىدهند. و از اينجا است كه وهابيان در مسأله توحيد همان مطالب را تكرار نمودهاند كه قبلًا از ابن تيميه نقل نموديم و لذا عبداللطيف نوه محمد بن عبدالوهاب كه از علماى وهابيان است در رساله چهارم از رسائل پنجگانهاش كه «هديه سنيه» ناميده است، در بيان بخشى از عقايد وهابيان مىگويد: «ما معتقديم كه خداوند
همانگونه كه خودش فرمود الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى در بالاى عرش نشسته و ما معتقديم خدا داراى دو دست مىباشد؛ زيرا فرموده است: بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ و ما معتقديم او داراى چشم و صورت است؛ زيرا فرمود: وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ گرچه كيفيّت اين اعضا براى ما معلوم نيست و همه حديثها را هم كه درباره صفات خدا از پيامبر نقل شده است تصديق و اعتراف مىكنيم كه در روز قيامت خدا به ميان بندگانش خواهد آمد و ...
فتاواى فقهى وهابيان
حرمت زيارت قبور انبيا
بخشى از عقيده وهابيان را در مهمترين و اساسىترين موضوع كه مسأله توحيد و خداشناسى است ملاحظه فرموديد.
اكنون به نقل بعضى از فتاواى فقهىِ آنان، كه ارتباط مستقيم با بحث ما دارد، مىپردازيم: يكى از اين فتواها حرمت سفر براى زيارت قبور پيامبران و صالحان و حرمت توسّل و تبرك به آنان و ساختن حرم و بارگاه و تعمير قبور و مشاهد آنها است.
و اين موضوع اولين بار در سال 726 ق. در دمشق از سوى ابن تيميه مطرح و مجدداً موجب شورش و بلوا گرديد و اين شورش و فتنه، آنگاه به اوج خود رسيد كه علما و قضات متوجه شدند كه او در سال 710 ق. و شانزده سال قبل در حرمت زيارت قبور پيامبران و در حرمت توسّل و تبرك به آنها، كتابى به نام «اقتضاء الصراط المستقيم» تأليف نموده است، چون هر روز بر شدت فتنه و آشوب مىافزود و شعلههاى اين آتش به شهرهاى ديگر نيز سرايت مىكرد، حاكم وقت مصلحت را در اين ديد كه براى رفع
تاريخ حرم ائمه بقيع(ع)،
فتنه و حفظ آرامش، ابن تيميه را در قلعه دمشق زندانى كند و او از اين تاريخ به مدت دو سال محبوس بود تا رخت از جهان بربست.
به هر حال ابن تيميه على رغم دلايل محكم بر استحباب زيارت قبور انبيا و به ويژه قبر پاك رسول خدا صلى الله عليه و آله كه يكى از عبادات بزرگ و شناخته شده در نزد همه مسلمانان است، سفر براى زيارت آن حضرت و ساير انبيا و پيشوايان دينى را حرام و بدعت و عملى شركآميز معرفى كرده و بر اساس عقيده خويش كه ارتكاب هر عمل حرام، موجب ارتداد مىشود، جان و مال چنين فردى را اگر توبه نكند مانند ساير مرتدين بر مسلمانان حلال دانسته و بايد هر چه سريعتر به قتل برسد. همانگونه كه واجب است اين قبرها و حرمها كه نقش اصنام و اوثان را ايفا مىكنند هرچه زودتر تخريب و آثار آنها محو شود!
ابن تيميه در اين زمينه كتابى نوشته به نام «الجواب» و چند صفحه از «منهاج السنه» را نيز به اين موضوع اختصاص داده است. «1» در اين كتاب اخير گرچه مخاطب او همه مسلمانانند اما لبه تيز حمله او متوجه شيعيان است كه بيش از ساير مسلمانان براى مراقد ائمه عليهم السلام و پيشوايان خويش اهميت و احترام قائلند.
فتواهاى وهابيان درباره پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و ...
وهابيان نيز به پيروى از ابن تيميه، درباره زيارت قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله و شخصيت آن حضرت و همچنين درباره مسلمانان، همان ديدگاهها و فتواها را دارند و چون شرح و توضيح تك تك آنها به درازا مىكشد، از اين فتواها تنها به نقل آنچه مرحوم آيةاللَّه سيد محسن امين در كشف الارتياب آورده، بسنده مىكنيم:
آن مرحوم در فصلى تحت عنوان «اعتقاد الوهابيّين فى النّبى صلى الله عليه و آله و سائر الانبياء والصالحين و قبورهم» چنين مىگويد:
اعتقاد وهابىها درباره پيامبر صلى الله عليه و آله و شفيع قرار دادن او به پيشگاه خدا و توسّل جستن به آن حضرت و مخاطب قرار دادن او به تعبير «يا رسول اللَّه» يا به تعبير «يا رسول اللَّه بر
تاريخ حرم ائمه بقيع(ع)،
من شفاعت كن» و يا «تو را به پيشگاه خدا وسيله قرار مىدهم» و همچنين تبرّك جستن به قبر او و نماز خواندن و دعا كردن در كنار اين قبر و تعظيم و احترام آن، همه اين اعمال شرك و كفر و بت پرستى و موجب حلال شدن مال و جان چنين افراد است؛ همانگونه كه سفر كردن براى زيارت قبر وى حرام و منهدم ساختن قبر و گنبد او واجب است و همچنين حرام است تبرك كردن خاك و لمس نمودن و بوسيدن قبر او و اين قبر اينك يكى از بتهاى دنيا بلكه بزرگترين بتها است؛ همانگونه كه قبور ساير پيامبران و صالحان چنين است.
و مطالب ديگرى كه ذكر آنها دور از ادب و احترام نسبت به ساحت مقدس رسولخدا صلى الله عليه و آله مىباشد.
مرحوم آيةاللَّه امين عاملى در فصل ديگرى تحت عنوان «اعتقادهم فى عموم المسلمين» مىنويسد: اعتقاد وهابيان درباره عموم مسلمانان اين است كه مسلمين پس از ايمان، به كفر برگشتهاند و پس از توحيد به شرك گراييدهاند؛ زيرا آنان در دين بدعت گذاشته و به جهت عبادت و زيارت و پرستش انبيا و صالحين، به كفر و شرك روى آوردهاند؛ لذا جنگ با آنان واجب و ريختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان (وهابيان) حلال است!
تخريب حرمها و مقابر
اين است عقيده و بينش وهابيان درباره حرمها و مقابر انبيا و صالحان و اين است رأى و فتوايشان در وجوب تخريب و منهدم كردن قبور پيشوايان و از اين جا است كه آنها به هر جا و به هر شهر و ديارى دست مىيافتند قبل از هر چيز به تخريب اين مشاهد و مزارات اقدام مىكردند و با خاك يكسان مىنمودند. به هنگام تسلط بر طائف گنبد عبداللَّه بن عباس را خراب كردند، پس از آن كه به مكه وارد شدند گنبدهاى متعلق به جناب عبدالمطلب جد رسول خدا و ابى طالب عموى آن حضرت و خديجه عليها السلام همسر
تاريخ حرم ائمه بقيع(ع)،
آن بزرگوار و همچنين محل تولد پيامبر صلى الله عليه و آله و حضرت زهرا عليها السلام را ويران نمودند و در جده گنبد و قبر حوا را از بين بردند و چون مدينه منوره را محاصره كردند قبل از ورود به شهر، حرم و مسجد حضرت حمزه عليه السلام را منهدم كردند و شايع است كه از بيرون شهر به سوى گنبد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تيراندازى كردند.
و چون وارد مدينه شدند، در ماه رمضان 1344 ق. شيخ عبداللَّه بُلَيهد، قاضى القضاتشان را از مكه به مدينه اعزام داشتند تا موضوع تخريب مزارات و مقابر موجود در مدينه را با علما و سران اين شهر مطرح و موافقت آنها را ولو به صورت ظاهر جلب كند و بدين منظور جلسهاى تشكيل گرديد. شيخ عبداللَّه از حاضرين پرسيد درباره تخريب اين گنبد و بارگاهها چه مىگوييد؟! بسيارى از آنها از ترس جانشان جواب ندادند، بعضى ديگر هم اظهار موافقت نمودند.
مرحوم سيد امين مىگويد: با توجه به اين كه تخريب مقابر و مشاهد اساس عقيده وهابيان است و در وجوب از بين بردن اين آثار و حتى حرم شريف نبوى صلى الله عليه و آله كوچك ترين ترديدى نداشتند، لذا منظور شيخ بليهد از اين سؤال، سؤال حقيقى نبود بلكه هدف از آن جلب نظر مردم مدينه و نوعى تسلى خاطر و دلجويى از آنان بود. «1»
به هر حال پس از اين سؤال و جواب، آنچه گنبد و ضريح در مدينه و بيرون اين شهر بود ويران نمودند؛ از جمله آنها گنبد و بارگاه ائمه عليهم السلام در داخل بقيع بود كه حتى ديوارها و صندوق و ضريحى كه در روى اين قبور شريف بود به كلى منهدم گرديد و از اين حرم و قبور، به جز قطعه سنگهايى كه در اطراف قبور نصب كردند، اثر و علامتى باقى نماند و اين اقدام دقيقاً در هشتم شوال 1344 ق. انجام گرفت و به كارگرانى كه اين عمل ننگين را انجام دادند، مبلغ هزار ريال مجيدى دست مزد پرداخت گرديد.
سپس گنبدهاى متعلق به عبداللَّه و آمنه والدين رسول خدا صلى الله عليه و آله و حرم همسران و دختران آن حضرت و حرم جناب ابراهيم فرزند گرامى پيامبر و گنبد متعلق به عثمان بن عفان و اسماعيل فرزند امام صادق و گنبد امام مالك و ساير مقابر در بقيع و بيرون آن
تاريخ حرم ائمه بقيع(ع)،
منهدم و با خاك يكسان گرديد.
تنها حرم مطهر پيامبر صلى الله عليه و آله آن هم در اثر ترس از قيام مسلمانان جهان از تعرض و تخريب مصون ماند كه اگر اين ترس نبود حرم پيامبر اسلام بر اساس عقيده وهابيان و در اثر احترام و تعلّق خاطر شديد مسلمانان، قبل از ساير بقاع مورد تعرض و تخريب قرار مىگرفت. گرچه بعضى از نويسندگان وهابى اين مصونيت را بدين گونه توجيه مىكنند كه ما اين گنبد را به عنوان يكى از گنبدهاى مسجد مىشناسيم نه به عنوان گنبد و بارگاه حرم پيامبر و الّا ...
گنبد و بارگاه حرم
مطهّر رسول اكرم صلى الله عليه و آله
بالاخره، چون نتوانستند متعرض حرم شريف رسول خدا صلى الله عليه و آله شوند، چاره را در اين ديدند كه با گماردن مأمورين تند و خشن و گاهى چوب به دست از نزديك شدن زائرين
تاريخ حرم ائمه بقيع(ع)،
به اين حرم و از بوسيدن و دست زدن به آن جلوگيرى به عمل آورند و به عقيده خود بدين وسيله مانع وقوع اين اعمال حرام و كفرگونه و شرك آلود شوند.
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا* الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً. «1»
انعكاس خبر اين حادثه
چون خبر هولناك ويرانى بقاع و هتك حرمت نسبت به حرم شريف ائمه بقيع در كشورهاى اسلامى انتشار يافت، مسلمانان آن را مصيبتى عظيم و حادثهاى بس بزرگ نسبت به جهان اسلام تلقى نمودند. تلگرافهاى اعتراض از سوى علما و مراجع و شخصيتهاى سياسى از عراق و ايران و هند و ساير كشورها به سوى حاكمان حجاز سرازير گرديد. مجالس درس در حوزههاى علميه و نمازهاى جماعت در مساجد تعطيل شد. مراسم عزادارى به عنوان اعتراض و سوگوارى تشكيل گرديد ولى چه سود كه اين حادثه بزرگ و تأسفبار به وقوع پيوست و اين آثار و ابنيه مذهبى- تاريخى كه قدمت بعضى از آنها به بيش از ده قرن مىرسيد، به دست گروهى متعصب و متحجر و بىاطلاع و متأسفانه به عنوان ايفاى يك وظيفه واجب مذهبى با خاك يكسان گرديد كه در صفحات آينده تاريخ و چگونگى بخشى از اين بناهاى باشكوه و معنوى را تا آنجا كه فرصت و شرايط اجازه مىداد از منابع معتبر به دست آورده در اختيار خوانندگان ارجمند قرار مىدهيم.
«وَ ما تَوفِيقي الّا بِاللَّه»
پارسینه بچاپ مرسی
نامردا
لعنت بر آل سعود لعنت بر وهابیت لعنت بر کسانیکه ازین آدمخواران حمایت میکنن
این حیوونا فقط باشیعیان دشمن نیستن بلکه باهمه حتی با پیامبران هم دشمنن
داعشی های ایران هم مقابر و بناهای تاریخی زیاد را تخریب کرده اند. این اواخر به مجسمه ها هم رحم نمی کنند!
خدا لعنتتون کنه ان شالله