ژئوپلیتیک نوین ایران؛ فرصتها و چالشها
پارسینه: دكتر محمد مهدي مظاهري استاد دانشگاه و مشاور وزير امور خارجه در یادداشت اختصاصی برای سایت خبری تحلیلی حرا نوشت:
حرا: رابطه سیاست و فضای جغرافیایی رابطه ای دو جانبه و پویاست. هر سیاستی تظاهرات جغرافیائی/ فضایی خاص خود را و هر فضایی نیز سیاستهای خاص خود را نیاز دارد. جمهوری اسلامی ایران یکی از کشورهای قدرتمند منطقه خاورمیانه است که به لحاظ عناصر ژئوپلیتیکی از موقعیت بسیار ویژه ای برخوردار می باشد. ایران از لحاظ جمعیت رتبۀ هفدهم و به لحاظ مساحت رتبۀ هجدهم جهان را دارا می باشد و طبق گزارش شرکت بريتيش پتروليوم ، ذخاير تثبيت شده گاز ايران در سال 2013، با ۲۰۰ ميليارد متر مکعب افزايش نسبت به سال ۲۰۱۲ به ۳۳ تريليون و ۸۰۰ ميليارد متر مکعب رسيده است و بدین ترتیب ايران با پیشی گرفتن از روسیه، اولين جايگاه را از لحاظ ذخاير ثابت شده گاز جهان به خود اختصاص داده است. همچنین ایران با داشتن نیروی انسانی ماهر و فرهیخته در زمینه تولید علم رتبه هجدهم جهانی و در تولید علم فناوری نانو جایگاه هفتم جهانی را به خود اختصاص داده است.
از سوی دیگر کشور ایران با واقع شدن در یکی از حساس ترین موقعیت های ژئوپلیتیک جهان، اکنون به یکی از کانونهای جاذبه دیپلماسی منطقه ای و جهانی تبدیل شده است، از این رو این موقعیت باعث تأثیر گذاری ایران بر فرآیندهای جهانی و منطقه ای می شود. متقابلاً تحولات منطقه ای و جهانی نیز تأثیرات مستقیمی بر سیاستهای جمهوری اسلامی ایران داشته و چالشها و فرصتهایی برای دستگاه سیاست خارجی ایجاد می کنند، که در اینجا به برخی از آنها پرداخته می شود.
منطقه خاورمیانه در سالهای اخیر شاهد تحولات بیوقفه است. کشورهایی نظیر تونس، لیبی و مصر نمونههایی از این امر هستند. تونس که در سال ۲۰۱۱ اولین قیام معروف به "بهار عربی" را علیه حکومت دیکتاتوری زینالعابدین بن علی برپا کرد، نوید بخش یک نظام دموکراتیک در شمال آفریقا بود. هر چند در این کشور توافق اسلامگرایان و نیروهای دموکراتیک به عرصه سیاسی این کشور ثبات بیشتری بخشید اما نیروهای بازنده تن به نتایج صندوق آرا ندادند و تونس همچنان در وضعیت آشوب و بحران سیاسی قرار دارد.کشور مصر با انقلاب ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ امیدهای زیادی در وجدان خفته ملت¬های منطقه بیدار کرد، در این کشور طی یک مدت کوتاه انتخابات متعددی برگزار شد و به صورت طبیعی اسلامگرایان در این کشور در همه انتخابات به پیروزی رسیده و قدرت را در دست گرفتند. هر چند حکومت آنها یکسال بیشتر دوام نیاورد و نظامیان مجددا بر کرسی قدرت تکیه زدند.
کشور لیبی، یعنی کشور همسایه مصر و تونس، پس از یک دوره طولانی حکومت فردی و خاندانی قذافی موفق شد به کمک نیروهای ناتو و پایداری نیروهای انقلابی گام در مرحله جدیدی از حیات سیاسی خود بگذارد، اما با سقوط رژیم قذافی، ثبات و امنیت در این کشور پهناور عربی و افریقایی دچار شوک¬های پی در پی شد. حدود 1700 گروه شبه نظامی این کشور که هر یک اهداف و منافع خاص خود را دارند، کنترل بخشهایی از کشور را در دست دارند و دولتهای متعددی که یکی پس از دیگری روی کار آمده اند از برقرار کردن نظم و قانون عاجز بودهاند.
از سوی دیگر، کشور سوریه نیز که از موقعیت استراتژیک برخوردار است همراه با دیگر ملت¬های عرب شاهد تحولات داخلی شد. علیرغم ارائه وعدههای مربوط به اجرای اصلاحات سیاسی و ترمیم قانون اساسی توسط بشار اسد، روند اوضاع این کشور با شتاب به سوی بیثباتی حرکت کرد. رقبای سیاسی رژیم سوریه در منطقه فرصت را مغتنم شمرده و راهحل سرنگونی دولت را در دستور کار خود قرار دادند. در نتیجه بحرانی که در آغاز شکل بومی داشت، با سرعت باورنکردنی آغوش خود را به روی صفآراییهای منطقهای و بینالمللی گشود و این کشور را به جولانگاه نیروهای تندرو تبدیل کرد. با وجود گذشت سه سال از بحران و جنگ داخلی سوریه و نیز علیرغم برگزاری چند نشست بینالمللی برای یافتن راهحل سیاسی، به نظر نمیرسد سوریه به این زودی¬ها شاهد آرامش باشد.
از عراق نیز نباید چشمپوشی کرد. این کشور طی چند سال اخیر شاهد بحران¬های شکننده بود. غرب عراق به دلیل بهم پیوستگی جغرافیایی با شرق سوریه شاهد نفوذ نیروهای داعش، یکی از شاخههای القاعده در منطقه بود. پیشروی گروه تروریستی داعش موسوم به دولت اسلامی عراق و شام در خاک عراق و گرفتن سه استان مهم این کشور و نزدیک شدن به بغداد و مرزهای شمال غربی ایران، مایه حیرت بسیاری است. علاوه بر آن تصرف بزرگترین زرادخانه نظامی شمال عراق-موصل در کنار غارت بیش از 400 میلیون دلار از داراییهای بانک مرکزی موصل و آزادسازی هزاران نفر از زندانیان سیاسی همعقیده با جریان افراط از داعش یک ارتش غیررسمی ساخته است. آن گونه که از فحوای کلام رهبران داعش برمی آید، مهم ترین دشمنان مورد نظر آنها سایر گروه های دینی و مذهبی هستند. آنها در همین مدت کوتاه با این هدف که بتوانند در نظم سیاسی مورد نظر خود، هویت مذهبی یکدستی را به وجود آورند، به سرکوب وسیع علویان، ایزدیان، شیعیان و مسیحیان دست زده اند. براین اساس می توان حدس زد که داعش، در صورت تثبیت قدرت خود در مناطق تحت کنترل، از حمله به مناطق دیگر خودداری نخواهد کرد.
از سوی دیگر مسعود بارزانی -رییس اقلیم کردستان- نیز پس از در اختیار گرفتن کرکوک، بارها از استقلال کردستان و نیز از برگزاری همه پرسی برای استقلال کردستان سخن گفته است. اگرچه اظهارات بارزانی به نوعی اعلام تجزیه عراق است؛ اما برخی تحلیل ها، این اظهارات را بیشتر تحت فشار گذاشتن دولت مرکزی عراق می دانند.
اینها مجموعهای از بحران¬های مهم منطقه است که در رابطه با کشورمان کم و بیش تأثیرگذار به شمار میروند. عراق در قلمرو حیاتی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. سوریه در حوزه متحدان استراتژیک ایران دستهبندی میشود و به عنوان سنگر نخستین مقابله با رژیم صهیونیستی شناخته میشود و تحولات مصر و تونس و لیبی به لحاظ چیره شدن مقوله تقابل اسلامگرایان با نیروهای سکولار بر گفتمان سیاسی منطقه، نسبتی هر چند محدود با جمهوری اسلامی ایران پیدا خواهد کرد. مجموعه تحولات فوق حاوی برخی تهدیدات برای جمهوری اسلامی ایران است:
- اگر کشور عراق در خطر تجزیه قرار گیرد پیامدهای ژئوپلیتیکی و امنیتی برای ایران در بر خواهد داشت. استقلال کردستان عراق به معنای تثبیت و نهادینه کردن هارتلند و عمق استراتژیک برای اقلیت تجزیه طلبان ایرانی است. تشکیل کشور مستقل کردستان، یعنی اینکه ایران دایماً یک همسایه مزاحم داشته باشد و بخش اعظم توان امنیتی خود را جهت بازدارندگی این همسایه ناامن صرف کند.
- تحولات استراتژیک منطقه، تهران، دمشق و بغداد را طی سال های اخیر کنار هم قرار داده است. این اتحاد مانع از پیشبرد تحولات ژئوپلیتیک به نفع آمریکا و اسراییل در خاورمیانه شده است. در صورت تجزیه عراق، ایران بیشتر گرفتار مشکلات امنیتی، سیاسی و اقتصادی متحدین ضعیف و در حال فروپاشی خود خواهد شد و این امر هزینه های سنگین سیاسی- اقتصادی بر دوش جمهوری اسلامی ایران که خود از فشار تحریم ها در رنج است بر جای خواهد گذاشت.
- نهایتاً اینکه کلنگی شدن عراق و سوریه به معنای تقویت دشمن استراتژیک ایران، یعنی اسراییل خواهد بود. یکی از اهداف رژیم صهیونیستی، رها شدن از شر دولت های بزرگ و مزاحم خاورمیانه مانند سوریه و عراق است. از این رو اسراییل ترجیح می دهد که مسلمانان تمام قوای خود را صرف نابودی خود کنند و از این طریق هیچوقت ظرفیت تهدید جدی برای تل آویو نداشته باشند.
با این وجود تحولات رخ ده صرفاً به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران نیستند. فراگیر شدن آشوب و ناامنی در سراسر منطقه خاورمیانه، این حقیقت اساسی را هم برای کشورهای منطقه و همسایه ایران و هم برای قدرتهای بین المللی آشکار ساخته است که ایران همچنان جزیره امنیت و ثبات در منطقه خاورمیانه است. ایران به واسطه نظم و انسجام داخلی و اقتدار منطقه ای و بین المللی اش می تواند نیرویی مؤثر برای بازگرداندن آرامش و صلح در منطقه باشد. از این روست که حتی مقامات آمریکایی به این نکته واقف گشته اند که تلاش برای منزوی کردن کشور مهمی مانند ایران از ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه درست مانند تلاش برای دستیابی به استراتژی در شرق آسیا بدون در نظر گرفتن چین است. از سوی دیگر روشن شده است که عربستان سعودی و متحدان سنی این کشور در خلیجفارس نسبت به ایران تهدید بزرگتری برای صلح و ثبات منطقهای محسوب میشوند، چرا که آنها کشورهایی ضعیف و بیثبات هستند. از همه مهمتر، این کشورها با رواج برداشتهای افراطی از اسلام و حمایتهای مالی خود، موجب ایجاد و گسترش گروههای رادیکال و افراطی شدهاند که سبب بیثباتی در کشورهای منطقه از پاکستان تا
عراق شدهاند. در نهایت، هم ایران و هم آمریکا در رویارویی با این خطر در شرایط یکسانی قرار دارند.
از سوی دیگر گسترش افراط گرایی در منطقه سبب نزدیک شدن موضع قدرتهای تأثیر گذار منطقه همچون ترکیه به سیاستهای ایران شده است. در واقع به نظر می رسد با وجود تداوم اختلافات ایران و ترکیه در قبال سوریه، ترک ها پس از حدود سه سال اتخاذ مواضع خصمانه در قبال حکومت بشار اسد، متوجه گسترش خطر افراط گرایی، استقلال کردها و علاوه بر آن، مزایای اقتصادی و سیاسی تعامل با ایران شده و در پی تعمیق روابط با ایران برآمده اند و این موضوع در نهایت در آینده توازن قدرت در منطقه تاثیرگذار خواهد بود.
ایران در شرایط توازن منحصربهفردی قرار دارد و قادر است به ایجاد ثبات در این منطقه کمک کند. ایران میتواند به افغانستان و پاکستان در جهت مقابله با طالبان و آشوبهای داخلی یاری رساند و کمکهای مورد نیاز عراق و سوریه را در اختیار این دو کشور قرار دهد تا از اشغال سرزمینهای خود به دست دولت اسلامی عراق و شام موسوم به (داعش) جلوگیری کنند. ایران همچنین میتواند امنیت را در خلیجفارس تأمین کند و از طرفی هم بازیگر اصلی در موضوع لبنان و فلسطین است.
با روی کار آمدن دولت یازدهم و سیاست خارجی اعلانی مبتنی بر اعتدال، نشانههای گفتاری در تغییر رویکردها، در هر دو سوی ایران و آمریکا آشکار شده است. لذا با توجه به مواضع آمریکا مبنی بر پذیرش ایران هستهای و نقش مؤثر ایران در مبارزه با افراط گرایی، تحلیل گران این مواضع را نشانی بر ارتقای جایگاه سیاسی- اقتصادی ایران در خاورمیانه قلمداد میکنند. در همین راستا لازم است تا دستگاه سیاست خارجی کشور ضمن حفظ آرمانها و سیاستهای اصولی جمهوری اسلامی ایران، رویکردهای جدیدی را اتخاذ کرده و دفاع از خط مشی جمهوری اسلامی ایران را با استفاده از شیوههای نوین و در چارچوب نرمهای بینالمللی ارائه کند. به نظر می رسد در شرایط فعلی منطقه، بهترین سیاست برای تثبیت و ارتقاء جایگاه منطقه ای ایران و شکست پروژه ایرانهراسی و اسلامهراسی، اعلام مواضع منطقی بر اساس استراتژی «نرمش قهرمانانه» و استفاده مؤثر از مذاکرات برای تبدیل آنها به فرصت است، سیاستی که به نظر می رسد به نحو شایسته ای توسط دولت و کادر سیاست خارجی دنبال می شود.
دكتر محمد مهدي مظاهري، استاد دانشگاه و مشاور وزير امور خارجه
ارسال نظر