چه کسی میدان را به تندروها میدهد؟
پارسینه: «دستبهدست هم دهیم، مجلسی را بسازیم که شایسته ملت بزرگ ایران است». یکی از مهمترین بخشهای پیام نوروزی رئیسجمهوری معطوفبه انتخابات مجلس بود. ٩٤، سال انتخابات است. جنبوجوش انتخاباتی در گروهها و احزاب کشور، مدتهاست آغاز شده است.
شرق: «دستبهدست هم دهیم، مجلسی را بسازیم که شایسته ملت بزرگ ایران است». یکی از مهمترین بخشهای پیام نوروزی رئیسجمهوری معطوفبه انتخابات مجلس بود. ٩٤، سال انتخابات است. جنبوجوش انتخاباتی در گروهها و احزاب کشور، مدتهاست آغاز شده است.
اصولگرایان تاکنون پنج نشست همگرایی برگزار کرده و بزرگان و ریشسفیدان این جریان، مرتب باهم دیدار میکنند. اصولگرایان میان بحثها و سخنانشان، تنها به افتراق و اختلاف در جریان خود نمیاندیشند و همواره نیمنگاهی معنادار به رقیب اصلاحطلب دارند. محمدرضا باهنر، نایبرئیس مجلس و یکی از چهرههای تأثیرگذار جریان اصولگرایی، صبح جمعه در نشست تشکلهای پیروان خط امام(ره) و رهبری استان اصفهان، با طرح این ادعا که «براساس تجربه، اصلاحطلبان معتدل همواره پس از موفقیت عرصه را به تندروهای خود سپردهاند»، گفت: «تندروهای جریان اصلاحطلبی هنجارشکن و در پی ایجاد فتنه در کشور هستند و اگرچه نمیتوان همه اصلاحطلبان را با چوب فتنه راند، اما باید پذیرفت که خاستگاه فتنه جریان اصلاحطلبی است».
البته این اولینبار نیست که چنین سخنانی از جانب اصولگرایان بیان میشود، پیشازاین احمد توکلی به چنین مباحثی وارد شده بود. نماینده اصولگرای مجلس در سال ١٣٩١ دلیل خود برای رأیدادن به احمدینژاد را بیان کرده بود. در سال ٩٣ و در جریان معرفی وزیر علوم به مجلس شورای اسلامی هم، احمد توکلی نامهای به رئیسجمهور نوشت و از او خواست اگر مایل است وزیر علوم اصلاحطلب باشد، یک اصلاحطلب خوب و معتدل را به مجلس معرفی کند. تأکید اصولگرایان به تندروی در جریان اصلاحطلبی، سالهاست ادامه دارد. آنها همواره جریان اصلاحطلبی را به معتدل و تندرو یا خوب و بد تقسیم کرده و طیف معتدل آن را متهم به واگذاری عرصه به تندروها میکنند، اما آیا اصولگرایان میتوانند چنین گزارهای را مطرح کنند؟ بررسی کارنامه اصولگرایان در یک دهه گذشته نشان میدهد این اصولگرایان هستند که در دام تندروی افتاده و صدای طیف تندرویشان بیش و پیش از همه شنیده میشود.
اصولگرایان معتدل کجا هستند؟
سال ١٣٨٤، زمان تحقق رویای حاکمیت یکپارچه اصولگرایان بود. دولت، مجلس و سایر نهادهای مهم و تأثیرگذار در بافت قدرت به اصولگرایان رسید و آنها سرمست پیروزی بودند، اما کمکم نشانههای افتراق در این جریان آشکار شد. میانهروهای اصولگرا به حاشیه رفتند و هشت سال تندروها در مجلس و دولت میدانداری کردند. از دل همین هشت سال، جریانی به نام جبهه پایداری ظهور کرد. بزرگانی مانند هاشمیرفسنجانی و علیاکبر ناطقنوری به حاشیه رفتند و حتی مانند حسن روحانی ترجیح دادند عطای حضور در جلسات جامعه روحانیت مبارز را به لقایش ببخشند. دولت محمود احمدینژاد با بدنهای تندرو و شعارمحور هرروز بیشازپیش جولان داده و گوش به نصایح طیف معتدل اصولگرا هم نداد. اصلاحطلبان در تمام این سالها حاشیهنشین بودند. جریان تندرو اصولگرا طیف راست میانه و حتی راست سنتی را در خود بلعید. تندروی اصولگرایانه به جایی رسید که افرادی مانند علی مطهری را همراه فتنه خواندند. نمونههایی مانند برهمزدن سخنرانی علی لاریجانی در قم و سیدحسن خمینی در حرم امام، بخشی از جولان طیف تندروی اصولگرایان است. هماکنون هم در مجلس نهم، پایداریها میدانداری میکنند. چندی پیش علی مطهری گفته بود در مجلس تنها نیست، اما بسیاری بهدلیل فضای تند حاکم بر مجلس، ترجیح میدهند مواضع خود را علنی نکنند. در ماجرای رأی اعتماد به وزیر علوم هم برخی نمایندگان اصولگرای مجلس مدعی شدند تندروها در مجلس اقلیت هستند، اما صدایشان بیش از دیگران شنیده میشود. با توجه به آنچه مطرح شد، در این میان سؤالی که مطرح میشود، این است که اصولگرایان معتدل در یک دهه گذشته کجا بودند؟ اکنون چه میکنند؟ آیا آنان در تمام این سالها عرصه را به تندروها واگذار نکردهاند؟
اصلاحطلبان بر محور اعتدال
اصلاحطلب به طیفی از فعالان سیاسی اطلاق میشود که هرگونه تغییر ظاهری یا بنیادین در بافت جامعه و ساختار قدرت را تنها از راه اصلاح در سیاستها و قوانین و در اوج آن از طریق صندوق رأی و نه از راههای تندروانه دنبال میکنند. در جهان، اصلاحطلبان را میتوان در برابر انقلابیونی تعریف کرد که تنها راه تغییر در عرصه جامعه را رخداد انقلاب میدانند و هرگز به چیزی کمتر از آن راضی نمیشوند. جریان اصلاحات در سال ٩٢ بلوغ سیاسی خود و حرکت بر مدار تعقل و میانهروی را نشان دادند. زمانی که آنان نتوانستند با کاندیدای حداکثری خود در انتخابات حاضر شوند، با فردی از گروه میانه رو ائتلاف کرده و سبب پیروزی اعتدالیون را فراهم کردند. پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات و تکیه او بر مسند ریاستجمهوری، اصلاحطلبان نهتنها به سهمخواهی یا هرکاری که این شائبه را به وجود بیاورد روی نیاوردند، بلکه با حمایت همهجانبه از دولتی که صاحب پرچم اصلاحطلبی نبود، اعتدال و عقلانیت خود را به نمایش گذاشتند.
نامه احمد توکلی به رئیسجمهوری در زمان انتخاب وزیر علوم، از تقسیمبندی ذهنی اصولگرایان در مورد اصلاحطلبان با عنوان اصلاحطلب معتدل و اصلاحطلب تندرو حکایت دارد. اضافه بر آن باهنر، رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری هم طیف معتدل را متهم به واگذاری عرصه به تندروهای اصلاحطلب میکند. ظاهرا اصلاحطلب خوب از نگاه اصولگرایان به کسانی اطلاق میشود که نه در مجلس ششم حضور داشتهاند و نه در حوادث سالهای اخیر کشور کوچکترین ظهور و بروزی داشتهاند؛ اصولگرایانی که خود مسئولیت هشت سال تندروی و افراط در دولتهای نهم و دهم را برعهده نمیگیرند و در حوادث کشور، کوچکترین تقصیری را برای خود متصور نیستند، اما برای اصلاحطلبان حدومرزهای بیشماری را در نظر میگیرند. اصولگرایان آینه میشکنند و با حرکت بر همین مدار، تندروهایی را در درون خود مدنظر قرار نمیدهند که در حال هضم طیف میانه آنان درون خود است.
منتجبنیا: از درون جریان اصولگراخشونت بیرون آمد
برای بررسی بیشتر این موضوع با حجتالاسلام رسول منتجبنیا، قائممقام حزب اعتماد ملی به گفتوگو نشستیم. این روحانی اصلاحطلب، سخنان محمدرضا باهنر را بر خلاف اسناد و رخداد تاریخی در درون دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب میداند. او به «شرق» میگوید: «در هردو جریان اصلاحطلب و اصولگرا، افرادی وجود داشته و دارند که از مواضعی افراطی برخوردارند و از سالهای دور تا امروز تندروی میکنند. در وجود افراطیون در دو جناح تردیدی نیست. در آینده هم همینگونه خواهد بود.» قائممقام حزب اعتماد ملی با اشاره به اینکه در دولت اصلاحات و مجلس ششم که اصلاحطلبان در آن قدرت داشتند، گاهی از سوی اندک افرادی سخنانی مطرح میشد که مصداق تندروی بود، افزود: «اکثریت اصلاحطلبان در تمامی مقاطع در مقابل افراط در درون خود ایستاده و انتقادی را به خود مطرح کرده و میکنند و جریان اصلاحطلبی هیچگاه تحتتأثیر تندروی و افراط قرار نگرفت.
نمونههای بسیاری را در این زمینه میتوان نام برد. بهطور مثال در مجلس ششم تعداد انگشتشماری هم اگر قائل به تندروی بودند، اکثریت مجلس و بهخصوص رئیس و هیأترئیسه مجلس ششم آنان را کنترل کرده و اجازه تندروی نمیدادند. در دولت اصلاحات، احزاب اصلاحطلب و حتی عرصه مطبوعات همچنین فضایی حاکم بوده و هست. اصلاحطلبان هرگز تحتتأثیر تندروی قرار نگرفتند و همواره اعتدال و میانهروی را نقشه راه خود دانستند». منتجبنیا با اشاره به اینکه کلیت اصلاحطلبی با تندروی در تناقض است، گفت: «اصولا اصلاحات در مقابل تندروی و ساختارشکنی است. اصلاحطلبان معتقد به اصلاح اشتباهات و رفتارها و قوانین معیوب هستند. اصلاحطلبان در مقایسه با جریان اصولگرایی در زمینه مقابله با افراط و تندروی، از کارنامهای درخشان برخوردارند.»
قائممقام حزب اعتماد ملی رفتار و کارنامه جریان اصولگرایی در زمینه افراطزدگی را مردود میداند و در ادامه میگوید: «اصولگرایان هم در درون خود گرایشهای مختلفی از میانهرو تا تندرو و افراطی داشته و دارند. اما برخلاف اصلاحطلبان، در درون اصولگرایان رویکردی به نام خودانتقادی وجود ندارد. سابقه تاریخی جریان اصولگرا نشان میدهد اتفاقا آنان هستند که همواره قافیه را به افراطیون باختهاند». منتجبنیا با توصیه به اصولگرایان برای بررسی سابقه تاریخی خود در زمینه افراطگرایی، گفت: «ما اندک افرادی در اصولگرایان میشناسیم که از رفتار و کردار این جریان انتقاد کرده باشند. بررسی عملکرد اصولگرایان از دیرباز تاکنون نشان میدهد از دل جریان اصولگرایی گروههای فشار، برهمزدن تجمعات قانونی، حتی ضربوشتم وزیر دولت قانونی و... بیرون آمده است. ای کاش ما میتوانستیم یک نمونه بیاوریم که بزرگان اصولگرا در برابر این اتفاقات واکنش نشان داده باشند. ما بهخاطر نمیآوریم یکی از عقلای جریان اصولگرایی پیادهنظام خود را موردمؤاخذه قرار داده باشد که چرا وزیر دولت را مورد ضربوشتم قرار دادید؟»
منتجبنیا دولتهای نهم و دهم را مصداق بارز تندروی در جریان اصولگرایی دانسته و میافزاید: «دولتهای نهم و دهم از بطن اصولگرایی به وجود آمدند و تا اواخر آن تحت حمایت تام و تمام اصولگرایان قرار داشتند. اختلاسها و فسادها و تندرویهای آن دو دولت را توجیه میکردند و هنوز هم دل در گرو آن دولت دارند. تنها زمانی که رئیس آن دولتها، بهصورت علنی در مقابل آنان ایستاد، انتقاداتی را متوجه آن کردند».
قائممقام حزب اعتماد ملی در پایان، افراطیگری و تندروی در هر جریان سیاسی را امری واقعی دانست و خاطرنشان کرد: «برخلاف نظر برخی از اصولگرایان، اصلاحطلبان همواره بر مدار عقلانیت و اعتدال رفتار کردهاند، اما تاریخ ثابت میکند جریان اصولگرایی مملو از تندروی بوده و هست. من حاضرم با بررسی دقیق و با اسناد و مدرک اثبات کنم این اصولگرایان هستند که همواره عرصه را تحویل تندروها میدهند».
اصولگرایان تاکنون پنج نشست همگرایی برگزار کرده و بزرگان و ریشسفیدان این جریان، مرتب باهم دیدار میکنند. اصولگرایان میان بحثها و سخنانشان، تنها به افتراق و اختلاف در جریان خود نمیاندیشند و همواره نیمنگاهی معنادار به رقیب اصلاحطلب دارند. محمدرضا باهنر، نایبرئیس مجلس و یکی از چهرههای تأثیرگذار جریان اصولگرایی، صبح جمعه در نشست تشکلهای پیروان خط امام(ره) و رهبری استان اصفهان، با طرح این ادعا که «براساس تجربه، اصلاحطلبان معتدل همواره پس از موفقیت عرصه را به تندروهای خود سپردهاند»، گفت: «تندروهای جریان اصلاحطلبی هنجارشکن و در پی ایجاد فتنه در کشور هستند و اگرچه نمیتوان همه اصلاحطلبان را با چوب فتنه راند، اما باید پذیرفت که خاستگاه فتنه جریان اصلاحطلبی است».
البته این اولینبار نیست که چنین سخنانی از جانب اصولگرایان بیان میشود، پیشازاین احمد توکلی به چنین مباحثی وارد شده بود. نماینده اصولگرای مجلس در سال ١٣٩١ دلیل خود برای رأیدادن به احمدینژاد را بیان کرده بود. در سال ٩٣ و در جریان معرفی وزیر علوم به مجلس شورای اسلامی هم، احمد توکلی نامهای به رئیسجمهور نوشت و از او خواست اگر مایل است وزیر علوم اصلاحطلب باشد، یک اصلاحطلب خوب و معتدل را به مجلس معرفی کند. تأکید اصولگرایان به تندروی در جریان اصلاحطلبی، سالهاست ادامه دارد. آنها همواره جریان اصلاحطلبی را به معتدل و تندرو یا خوب و بد تقسیم کرده و طیف معتدل آن را متهم به واگذاری عرصه به تندروها میکنند، اما آیا اصولگرایان میتوانند چنین گزارهای را مطرح کنند؟ بررسی کارنامه اصولگرایان در یک دهه گذشته نشان میدهد این اصولگرایان هستند که در دام تندروی افتاده و صدای طیف تندرویشان بیش و پیش از همه شنیده میشود.
اصولگرایان معتدل کجا هستند؟
سال ١٣٨٤، زمان تحقق رویای حاکمیت یکپارچه اصولگرایان بود. دولت، مجلس و سایر نهادهای مهم و تأثیرگذار در بافت قدرت به اصولگرایان رسید و آنها سرمست پیروزی بودند، اما کمکم نشانههای افتراق در این جریان آشکار شد. میانهروهای اصولگرا به حاشیه رفتند و هشت سال تندروها در مجلس و دولت میدانداری کردند. از دل همین هشت سال، جریانی به نام جبهه پایداری ظهور کرد. بزرگانی مانند هاشمیرفسنجانی و علیاکبر ناطقنوری به حاشیه رفتند و حتی مانند حسن روحانی ترجیح دادند عطای حضور در جلسات جامعه روحانیت مبارز را به لقایش ببخشند. دولت محمود احمدینژاد با بدنهای تندرو و شعارمحور هرروز بیشازپیش جولان داده و گوش به نصایح طیف معتدل اصولگرا هم نداد. اصلاحطلبان در تمام این سالها حاشیهنشین بودند. جریان تندرو اصولگرا طیف راست میانه و حتی راست سنتی را در خود بلعید. تندروی اصولگرایانه به جایی رسید که افرادی مانند علی مطهری را همراه فتنه خواندند. نمونههایی مانند برهمزدن سخنرانی علی لاریجانی در قم و سیدحسن خمینی در حرم امام، بخشی از جولان طیف تندروی اصولگرایان است. هماکنون هم در مجلس نهم، پایداریها میدانداری میکنند. چندی پیش علی مطهری گفته بود در مجلس تنها نیست، اما بسیاری بهدلیل فضای تند حاکم بر مجلس، ترجیح میدهند مواضع خود را علنی نکنند. در ماجرای رأی اعتماد به وزیر علوم هم برخی نمایندگان اصولگرای مجلس مدعی شدند تندروها در مجلس اقلیت هستند، اما صدایشان بیش از دیگران شنیده میشود. با توجه به آنچه مطرح شد، در این میان سؤالی که مطرح میشود، این است که اصولگرایان معتدل در یک دهه گذشته کجا بودند؟ اکنون چه میکنند؟ آیا آنان در تمام این سالها عرصه را به تندروها واگذار نکردهاند؟
اصلاحطلبان بر محور اعتدال
اصلاحطلب به طیفی از فعالان سیاسی اطلاق میشود که هرگونه تغییر ظاهری یا بنیادین در بافت جامعه و ساختار قدرت را تنها از راه اصلاح در سیاستها و قوانین و در اوج آن از طریق صندوق رأی و نه از راههای تندروانه دنبال میکنند. در جهان، اصلاحطلبان را میتوان در برابر انقلابیونی تعریف کرد که تنها راه تغییر در عرصه جامعه را رخداد انقلاب میدانند و هرگز به چیزی کمتر از آن راضی نمیشوند. جریان اصلاحات در سال ٩٢ بلوغ سیاسی خود و حرکت بر مدار تعقل و میانهروی را نشان دادند. زمانی که آنان نتوانستند با کاندیدای حداکثری خود در انتخابات حاضر شوند، با فردی از گروه میانه رو ائتلاف کرده و سبب پیروزی اعتدالیون را فراهم کردند. پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات و تکیه او بر مسند ریاستجمهوری، اصلاحطلبان نهتنها به سهمخواهی یا هرکاری که این شائبه را به وجود بیاورد روی نیاوردند، بلکه با حمایت همهجانبه از دولتی که صاحب پرچم اصلاحطلبی نبود، اعتدال و عقلانیت خود را به نمایش گذاشتند.
نامه احمد توکلی به رئیسجمهوری در زمان انتخاب وزیر علوم، از تقسیمبندی ذهنی اصولگرایان در مورد اصلاحطلبان با عنوان اصلاحطلب معتدل و اصلاحطلب تندرو حکایت دارد. اضافه بر آن باهنر، رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری هم طیف معتدل را متهم به واگذاری عرصه به تندروهای اصلاحطلب میکند. ظاهرا اصلاحطلب خوب از نگاه اصولگرایان به کسانی اطلاق میشود که نه در مجلس ششم حضور داشتهاند و نه در حوادث سالهای اخیر کشور کوچکترین ظهور و بروزی داشتهاند؛ اصولگرایانی که خود مسئولیت هشت سال تندروی و افراط در دولتهای نهم و دهم را برعهده نمیگیرند و در حوادث کشور، کوچکترین تقصیری را برای خود متصور نیستند، اما برای اصلاحطلبان حدومرزهای بیشماری را در نظر میگیرند. اصولگرایان آینه میشکنند و با حرکت بر همین مدار، تندروهایی را در درون خود مدنظر قرار نمیدهند که در حال هضم طیف میانه آنان درون خود است.
منتجبنیا: از درون جریان اصولگراخشونت بیرون آمد
برای بررسی بیشتر این موضوع با حجتالاسلام رسول منتجبنیا، قائممقام حزب اعتماد ملی به گفتوگو نشستیم. این روحانی اصلاحطلب، سخنان محمدرضا باهنر را بر خلاف اسناد و رخداد تاریخی در درون دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب میداند. او به «شرق» میگوید: «در هردو جریان اصلاحطلب و اصولگرا، افرادی وجود داشته و دارند که از مواضعی افراطی برخوردارند و از سالهای دور تا امروز تندروی میکنند. در وجود افراطیون در دو جناح تردیدی نیست. در آینده هم همینگونه خواهد بود.» قائممقام حزب اعتماد ملی با اشاره به اینکه در دولت اصلاحات و مجلس ششم که اصلاحطلبان در آن قدرت داشتند، گاهی از سوی اندک افرادی سخنانی مطرح میشد که مصداق تندروی بود، افزود: «اکثریت اصلاحطلبان در تمامی مقاطع در مقابل افراط در درون خود ایستاده و انتقادی را به خود مطرح کرده و میکنند و جریان اصلاحطلبی هیچگاه تحتتأثیر تندروی و افراط قرار نگرفت.
نمونههای بسیاری را در این زمینه میتوان نام برد. بهطور مثال در مجلس ششم تعداد انگشتشماری هم اگر قائل به تندروی بودند، اکثریت مجلس و بهخصوص رئیس و هیأترئیسه مجلس ششم آنان را کنترل کرده و اجازه تندروی نمیدادند. در دولت اصلاحات، احزاب اصلاحطلب و حتی عرصه مطبوعات همچنین فضایی حاکم بوده و هست. اصلاحطلبان هرگز تحتتأثیر تندروی قرار نگرفتند و همواره اعتدال و میانهروی را نقشه راه خود دانستند». منتجبنیا با اشاره به اینکه کلیت اصلاحطلبی با تندروی در تناقض است، گفت: «اصولا اصلاحات در مقابل تندروی و ساختارشکنی است. اصلاحطلبان معتقد به اصلاح اشتباهات و رفتارها و قوانین معیوب هستند. اصلاحطلبان در مقایسه با جریان اصولگرایی در زمینه مقابله با افراط و تندروی، از کارنامهای درخشان برخوردارند.»
قائممقام حزب اعتماد ملی رفتار و کارنامه جریان اصولگرایی در زمینه افراطزدگی را مردود میداند و در ادامه میگوید: «اصولگرایان هم در درون خود گرایشهای مختلفی از میانهرو تا تندرو و افراطی داشته و دارند. اما برخلاف اصلاحطلبان، در درون اصولگرایان رویکردی به نام خودانتقادی وجود ندارد. سابقه تاریخی جریان اصولگرا نشان میدهد اتفاقا آنان هستند که همواره قافیه را به افراطیون باختهاند». منتجبنیا با توصیه به اصولگرایان برای بررسی سابقه تاریخی خود در زمینه افراطگرایی، گفت: «ما اندک افرادی در اصولگرایان میشناسیم که از رفتار و کردار این جریان انتقاد کرده باشند. بررسی عملکرد اصولگرایان از دیرباز تاکنون نشان میدهد از دل جریان اصولگرایی گروههای فشار، برهمزدن تجمعات قانونی، حتی ضربوشتم وزیر دولت قانونی و... بیرون آمده است. ای کاش ما میتوانستیم یک نمونه بیاوریم که بزرگان اصولگرا در برابر این اتفاقات واکنش نشان داده باشند. ما بهخاطر نمیآوریم یکی از عقلای جریان اصولگرایی پیادهنظام خود را موردمؤاخذه قرار داده باشد که چرا وزیر دولت را مورد ضربوشتم قرار دادید؟»
منتجبنیا دولتهای نهم و دهم را مصداق بارز تندروی در جریان اصولگرایی دانسته و میافزاید: «دولتهای نهم و دهم از بطن اصولگرایی به وجود آمدند و تا اواخر آن تحت حمایت تام و تمام اصولگرایان قرار داشتند. اختلاسها و فسادها و تندرویهای آن دو دولت را توجیه میکردند و هنوز هم دل در گرو آن دولت دارند. تنها زمانی که رئیس آن دولتها، بهصورت علنی در مقابل آنان ایستاد، انتقاداتی را متوجه آن کردند».
قائممقام حزب اعتماد ملی در پایان، افراطیگری و تندروی در هر جریان سیاسی را امری واقعی دانست و خاطرنشان کرد: «برخلاف نظر برخی از اصولگرایان، اصلاحطلبان همواره بر مدار عقلانیت و اعتدال رفتار کردهاند، اما تاریخ ثابت میکند جریان اصولگرایی مملو از تندروی بوده و هست. من حاضرم با بررسی دقیق و با اسناد و مدرک اثبات کنم این اصولگرایان هستند که همواره عرصه را تحویل تندروها میدهند».
ارسال نظر