ماجراي يك ممنوعالتصويري
پارسینه: در روزهايي كه ايران تعطيل بود، بازار نامههاي سرگشاده داغ شد؛ بازاري كه كالايش ممنوعالتصويري رييس دولت اصلاحات بود. يكي از اصالت كالاي اين بازار ميگفت و ديگري از بياساس بودنش. همين هم تا اينجا شد موضوع سه نامه سرگشاده، نامههايي كه بعيد است تعدادشان روي همين عدد «سه» باقي بماند. ماجرا از همين هفته قبل شروع شد. از جايي كه روزنامه «اطلاعات» در دو شماره سخنان رييس دولت اصلاحات را منتشر كرد.
در روزهايي كه ايران تعطيل بود، بازار نامههاي سرگشاده داغ شد؛ بازاري كه كالايش ممنوعالتصويري رييس دولت اصلاحات بود. يكي از اصالت كالاي اين بازار ميگفت و ديگري از بياساس بودنش. همين هم تا اينجا شد موضوع سه نامه سرگشاده، نامههايي كه بعيد است تعدادشان روي همين عدد «سه» باقي بماند. ماجرا از همين هفته قبل شروع شد. از جايي كه روزنامه «اطلاعات» در دو شماره سخنان رييس دولت اصلاحات را منتشر كرد. همين كافي بود براي موجي از حملات به مديرمسوول آن. كسي كه يكي ميگفت حالا ديگر «مجرم» است و ديگري خبر از احضارش به دستگاه قضايي خبر ميداد. در ميانه حملهها اما خود مديرمسوول بازار خبرها را داغتر كرد، با نوشتن نامهاي سرگشاده به رييسجمهوري. سيد محمود دعايي، نماينده ولي فقيه در قديميترين روزنامه ايران آمده بود تا تمامقد پاي كارش بايستد و براي اين هم كسي را بهتر از حسن روحاني پيدا نكرد. اينگونه بود كه روز چهارشنبه، سرمقاله اين روزنامه نامهاي سرگشاده شد خطاب به مرد اول پاستور. نامهاي تا نشان دهد كه بر خلاف برخي اخبار درباره ممنوعالتصويري رييسجمهوري اسبق، «روزنامه اطلاعات اين امر را نخواهد پذيرفت»؛ حرفي كه دعايي
ميگفت خيلي پيشتر هم به دادستان تهران زده است. دعايي در نامه خود به روحاني اول از هر چيز به سراغ يادآوري چند نكته رفته بود؛ اول اينكه «مطبوعات و نشريات در بيان مطالب آزاد بوده و جز در چارچوب قانون نميتوان آنها را محدود و ممنوع از اين حق نمود.» بعد هم اين نكته كه «دادخواهي حق مسلم هر فرد محسوب شده و نظام قضايي بر مبناي اصل اصيل قاعده قبح عقاب بلابيان (كه از نتايج آن قاعده جهاني قانوني بودن جرايم و مجازاتهاست) بدون وضع قبلي اوامر و مناهي فردي اجتماعي به صورت قانون از سوي قوه مقننه كه صلاحيت ذاتي و انحصاري آن را دارد نميتوان سرخود به جرمانگاري و به تبع آن اعمال مجازات افراد از سوي مقامات حكومتي اقدام كرد كه اين خود با يكي ديگر از اصول عقلي بديهي كه همانا اصل برائت است در تنافي است.» او بر اساس همين استدلالها و با برشمردن حوزه اختيارات و وظايف دادستان از حسن روحاني خواسته بود كه «با توجه به اختيارات مصرح رييسجمهوري اسلامي ايران موضوع اصل ۱۱۳ قانون اساسي شايسته است نسبت به انعكاس مراتب به رييس قوه قضاييه براي متوقف نمودن اين روند غير قانوني اقدام مقتضي معمول فرمايند.» مواردي كه كه همه آنها در اعتراض سيد
محمود دعايي به ممنوعالتصويري رييس دولت اصلاحات خلاصه ميشد.
نامه سر گشاده در اعتراض به نامه سرگشاده
نامه دعايي به رييسجمهوري اما خيلي زود با پاسخي همراه شد؛ پاسخي كه البته در پاستور نوشته نشده بود. سعدالله زارعي، از چهرههاي جريان اصولگرا تنها چند ساعت بعد از انتشار نامه دعايي، در نامهاي ديگر كه توسط خبرگزاري فارس منتشر شد او را خطاب قرار داد كه «درك مجرميت سران داخلي فتنه به حكم قضايي نياز ندارد.» حرف اصلي نويسنده اين نامه با دعايي اين بود كه «برخلاف آنچه شما نوشتهايد رييسجمهور اسبق خود با زير پا گذاشتن قوانين و تضييع حقوق عمومي (شامل امنيت، ثبات و ارزشهاي ملي) روي حقوق خويش به عنوان شهروند عادي جمهوري اسلامي خط كشيده و در واقع احكام محدوديت به دست خود او صادر شده است.» سعدالله زارعي همچنين استدلال كرده بود: «آيا شما در تشخيص دزد بودن كسي كه شبانه به منزلي دستبرد زده، اهالي آن خانه را به قتل رسانده و اموالشان را با خود برده است، منتظر صدور حكم دادگاه ميمانيد؟ حتما ميدانيد كه جرايم كساني كه فتنه ٨٨ را برپا كردند از جرايم يك دزد قاتل بيشتر است. پس با اين وجود چرا با آويختن به اين اصل و آن اصل قانون اساسي طفره رفته و وانمود كردهايد كه از ماجراي فتنه خبر نداريد؟» زارعي همچنين در نامه سر گشاده خود
به دعايي تاكيد كرده كه حكم صادر شده براي رييسجمهوري سالهاي ٧٦ تا ٨٤ مصوبه شوراي عالي امنيت ملي وجود دارد و البته تاكيد دارد كه اين مصوبه بايد توسط همه جريانها و شخصيتها و از جمله روزنامه اطلاعات نيز محترم شمرده شود. او خطاب به دعايي نوشته: «من شما را در روز ٩ دي ٨٨ در تظاهرات مردمي خيابان انقلاب ديدم معناي حضور شما اين بود كه فتنه را محكوم ميكنيد پس بياييد همان خط را دنبال كنيد نه اينكه عليه قوه قضاييه كه در اين موضوع به پاسداشت قانون برخاسته، كيفرخواست صادر نماييد!» زارعي، دعايي را متهم كرده كه از طرف «كساني كه مصلحت خود و جناح خود را بر مصلحت انقلاب ترجيح ميدهند» ماموريت دارد تا «به طور عملي خطوط قانون كه به دليل جريان پيدا كردن در نظام جمهوري اسلامي خطوط شرع هم است را بشكنيد. اين ماموريت را اين شياطين به شما كه در پرونده خويش همراهي با حضرت امام را داريد و هماينك نيز نماينده محترم ولي فقيه در موسسه اطلاعات ميباشيد، سپردهاند و در واقع ميخواهند با دست شما به امام و نظام اسلامي سيلي بزنند.»
نامه سرگشاده دوم دعايي
ديروز اما سيد محمود دعايي دوباره نامهاي سرگشاده نوشت؛ اينبار خطاب به سعدالله زارعي كه در مقام نقد او بر آمده بود؛ نقدي كه دعايي آن را «محترمانه» خوانده است. او در اين نامه تاكيد دارد كه برخلاف زارعي، رييس دولت اصلاحات را «مصداق فتنه» نميداند و البته توضيح ميدهد كه فعاليت او در جريان انتخابات سال ٨٨ را نيز در راستاي دفاع از نظام و قانون برميشمرد و توضيح ميدهد: «حمايت او از آن كانديدا همچون حضور آن كانديدا قانوني و مجاز بود و بعد از انتخابات و جريان اعتراضات اوليه، تا زماني كه مقام معظم رهبري سخن فصل را نفرمودند همراهي كرد از آن به بعد در هيچ اقدامي همراهي با معترضين به نتيجه انتخابات نكرد. گرچه از نظر عاطفي تاسف و اندوه خود را از آنچه به انجام رسيد دريغ نكرد.» در نامه اخير دعايي آمده است:
نامه مرحمتي را از طريق خبرگزاري فارس كه سرگشاده بود، قرائت كردم. قبل از هر چيز، از لحن صميمانه و بزرگوارانهتان نسبت به خودم سپاسگزارم. هرچند در قضاوتها و برداشت از اقدام حقير عجولانه و قبل از مذاكره و دريافت توضيح پيشداوري و در مواردي جفا فرمودهايد. اينك به شما و به همت ياراني كه چون شما تصور يا قضاوت ميكنند توضيحاتي تقديم ميكنم: اولا به قلم و دانش شما احترام ميگذارم و تقريبا همه يادداشتهاي شما را كه نوعا در كيهان عرضه ميشود، در «اطلاعات بينالمللي» منعكس ميكنم. ادب و در بسياري موارد دقت و انصاف شما را همچنان كه در برخوردهاي برادر ارجمندم جناب صفارهرندي مشاهده كردهام ميستايم. اما در اين نامه ناچارم جسارتا نكاتي را يادآور شوم.
حجتالاسلام دعايي در ادامه اظهار داشت: برادرم! حقير جناب خاتمي را مصداق فتنه نميدانم بلكه او را در آزمون به صحنه آمدن سياسي در اين كشور عنصري ميدانم كه به انتخاب مردمش خيانت نكرد و در دو دوره سخت، كارنامهاي درخشان از ادب، منطق و فرمانبري از ولايت و از همه مهمتر پاكدستي و خلوص به جا گذارد و در جريان انتخابات ٨٨ به دليل همسويي و دغدغه خدمت به اين نظام و مردم از كانديدايي كه صلاحيتش تاييد شد حمايت كرد. همچنانكه آن كانديدا همچون خود او قبلا از عاليترين و مقدسترين مقام اين نظام (وليامر عظيمالشأن) استجازه كرده بود. حمايت او از آن كانديدا همچون حضور آن كانديدا قانوني و مجاز بود و بعد از انتخابات و جريان اعتراضات اوليه، تا زماني كه مقام معظم رهبري سخن فصل را نفرمودند همراهي كرد از آن به بعد در هيچ اقدامي همراهي با معترضين به نتيجه انتخابات نكرد. گرچه از نظر عاطفي تاسف و اندوه خود را از آنچه به انجام رسيد دريغ نكرد.
مديرمسوول موسسه اطلاعات در بخشي ديگر از اين نامه عنوان داشت: از حضور حقير در تظاهرات ٩دي ياد كرديد كه به حمايت از رهبري و خط ترسيم شده بعد از آن بود. به عقيده حقير، شركت نكردن مجمع روحانيون در حضور اعتراضي طرفداران كانديداي مغلوب در خيابان با وجود دعوت قبلي متابعت از راه رهبري بود با اين تفاوت كه تن دادن به حمايت و همراهي با منتخب اعلام شده را آنچنان كه منتخبين او تن دادند نپذيرفتند. اما جهت آرامش جامعه و حفظ منافع ملي از هيچ كوششي دريغ ننمودند. نمونهاش حضور در انتخابات و ريختن راي به صندوق در چندين مرحله بعد از آن.
وي در ادامه اين نامه گفت: جناب آقاي زارعي! آقاي خاتمي در همين دورانِ سكوت و آرامش بعد از ماجراهاي ٨٨ و ٩دي جهت نشان دادن علاقه و عاطفه و مهر ديرين به ساحت رهبري معظم انقلاب و مصالح كشور و نظامنامهاي صميمانه كه بيانگر نظر، عواطف و دغدغههاي جدي وي بود به محضر معظمله تقديم كرد و براي پرهيز از هرگونه شايبه سياسي متن آن نامه را در يك نسخه كه آن هم فقط تقديم به ايشان شده بود تهيه كرد. نميدانم آن عزيز چه پاسخي مرحمت فرمودند اما ميدانم تعبير ظريفي داشتند كه حكايت از ادب و صميميت و دلسوزي نويسنده آن نامه بود.
حجتالاسلام دعايي در ادامه اين نامه خطاب به زارعي يادآور شد: جناب زارعي! حقير در طول نيم قرن حضورم در صحنه مبارزات روحانيت همواره به مثابه سربازي كوچك و اينك كهنهسربازي وفادار، خود را وقف خدمت و اطاعت از رهبران انقلاب كردهام. البته در حد توانِ ضعيف و تشخيصِ ناقصم. از طرفي با آقاي خاتمي نيم قرن است كه آشنا و همراه بودهام. از دوراني كه در قم با هم تمرينِ نوشتن مقاله ميكرديم تا در زماني كه نوشتههاي او را كه به توصيه مرحوم حاج احمدآقا در ايران تهيه ميشد در صداي «روحانيت مبارز ايران» قرائت ميكردم تا زماني كه روزهاي آغازين حضورم در روزنامه اطلاعات به عنوان نخستين يار، يادداشتهايي را براي روزنامه اطلاعات نوشت و نخستين دستِ ياريدهنده بود كه بازويم را در ارديبهشت ٥٩ گرفت. يادداشتهايي در دفاع از دكترين حكومتي امام: «نظريه ولايت فقيه». تا زماني كه نخستين كابينهاش را به مجلس معرفي كرد و من با شناخت و منطق از كابينهاش دفاع كردم تا دوراني كه رييسجمهور بعدي دفتر او را پس گرفت و آرزو كردم در اتاقي كه در موسسه اطلاعات به او اختصاص دادم حضور يابد و نجيبانه براي اينكه دردسري برايم فراهم نشود، نپذيرفت و فقط يك شب
افطار، مهمان موسسه اطلاعات شد كه تصادفا آن شب هم مصادف با سالروز تولدش بود. به رسم برادري، وفا و صميميت ديرينه با تدارك مراسمي ساده بر كيكي شمع تولدش را فوت كرد.
وي در بخشي ديگر از اين نامه عنوان داشت: از آن به بعد عهد كردم اين يار عزيز كه در كارنامهاش تعابيري افتخارآميز از دو رهبر عاليقدر اين نظام داشته و در عمل جز ادب و مهر و پاكدستي و معرفت نشان نداده بود و در ٨ سال حضورش در راس قوه اجرايي در صحنه جهاني آوازه و اعتبار انقلاب، اسلام و ايران را به اوج زيبايي و كمال رساند و اينك از او فاصله گرفتهاند تنهايش نگذارم. با هزينه شخصيام و نه از موسسه اطلاعات، در دفتر كارش و نه در موسسه اطلاعات، تولدش و دوام عمر و حضور و خدمتش به اسلام و ميهن را در سالروز تولدش جشن بگيرم و اين كمترين حقشناسي و ابراز وفاداري يك يار به كاكاي نازنينش هست.
جناب زارعي! برخي ياران شما به او تهمتها ميزنند و از آنجا كه ايمان دارم همه تهمتها دروغ و جفا به اين انسان پاك و نازنين هست بر خود لازم ميدانم از او دفاع مسوولانه كنم. او پاكدست، پاكچشم، پاكانديش، منيعالطبع و شريف هست. چون اجدادش شرف خود را به بيگانه نميفروشد و در جامعهاي كه انواع پلشتيها و بدعمليها مردم را از انقلاب و آيين دلسرد و دور كرده به دليل اعتقاد ياران و دوستانش به آرمانهاي پاك و مذهبي او را تجسم اسلام رحماني ميدانند و چون او معتقد به آرماني است به آن آرمان پايبندند. به همين دليل در يكي از جشنهاي تولدش در دفترش گفتم: شما حجت دينداري اين جمعيد چه آنكه اگر الگوهايي از درك روشن مذهبي و اعتقادي در اين جامعه نباشند و اسلام را آنچنان كه هست در عمل و بيان عرضه نكنند تندخوييها و خشونتها و جفاهاي برخي مدعيان، مردم را از دين و دينداري بيزار و منزجر ميكند.
در ادامه اين نامه آمده است: اگر نبود رهنمودهاي مقام معظم رهبري كه تبلور آن در دو نامه اخير معظمله به جوانان غرب نگاشته شده و عمل و رهروي امثال خاتميهاي روشندل و روشنضمير كه دستپروردههاي مكتب حياتبخش اسلام و امام بودهاند چه الگوهايي قابل عرضه بود.
جناب زارعي! حقير با اين شناخت و با اين ارتباط نميتوانم اين عزيز را مصداق فتنه بنامم.
در روزي كه عزيزي از اعضاي دفتر مقام معظم رهبري وفاداريم را به خاتمي و نقل سخنها و اظهارات او را در روزنامه برنتافت و از منظر رهبري اعتراضي داشت نامهاي خصوصي به محضر رهبر و مرادم نوشتم، در آن نامه همه عشق و عاطفه و اميد و انتظارم در مورد خاتمي را با آقا در ميان گذاشتم و اين انگيزه وفاداريم به خاتمي و استجازه در ادامه همراهيم با وي را بيان كردم.
مراد و وليامرم بعد از خواندن آن نامه كريمانه و بزرگوارانه فرمودند: «من هم مثل تو فكر ميكنم اما نه به نرمي دلِ تو!» اشك شوق و اميدم جاري شد و از آن روز به بعد كاكايم را غريب نگذاشتم و اگر سخن و مطلبي داشت به دور از هياهو و جنجال در روزنامه منعكس كردم.
همان مقامِ عالي و مسوول در دفتر مجددا توضيح خواست كه متن تقديمي به محضر مولايم را برايش خواندم. متواضعانه و بزرگوارانه فرمود اگر بين خود و خدايت حجت داري، ادامه بده كه تا به امروز ادامه دادهام.
سيد محمود دعايي در ادامه اظهار داشت: جناب زارعي! شبي كه جناب جعفري دادستان محترم انقلاب من و تني چند از مديران مسوول مطبوعات را صدا كرد تا بگويد خاتمي خط قرمز و عضو فتنه است دردمندانه و مستندا به او توضيح دادم كه قبول ندارم و چون يقين دارم كاكايم پاك است و سرشار از عاطفه و مهر به رهبري و نظام، مطالبش را انعكاس خواهم داد و تا چند روز قبل تحمل شدم و دوستان در دادسرا عكسالعملي نداشتند. نمونهاش انعكاس اظهاراتم در سالروز تولدش در مهر امسال در روزنامه اطلاعات. بارها پيامهاي او را كه پيام معرفت و ادب و وفاداري به نظام و رهبريست در روزنامه چاپ كرده بوديم و تحمل شده بود تا اينكه اخيرا مصاحبه او را با سردبير روزنامه «السفير» لبناني همراه با عكسي در حال مصاحبه چاپ شد كه مورد اعتراض دادسراي فرهنگ و مطبوعات قرار گرفت. به دوستان در دادسراي ويژه روحانيت كه بسيار صميمانه و دوستانه توضيح خواستند، توضيح دادم كه در اين ماجرا نه قانوني وضع شده و نه مصوبهاي در شوراي عالي امنيت ملي بوده، در نامه صميمانه شما هم اشارهاي به مصوبه شوراي عالي امنيت ملي هست كه قاطعانه ميگويم چنين مصوبهاي شوراي عالي امنيت نداشته تنها در دوران
معاونت مطبوعاتي آقاي رامين با دبيرخانه مطبوعات شوراي امنيت هماهنگي شده بود كه متني را به جرايد اعلام كنند كه نبايد از آقاي خاتمي مطلبي عرضه شود كه در تحولات بعدي آن دستورالعمل ملغي شد.
جهت اطلاع سركار اخيرا در محاكمه سايت انصافنيوز كه به همين اتهام محاكمه ميشد به دليل فقدان مصوبه شوراي عالي امنيت ملي مسوول آن سايت تبرئه شد. بر همين اساس هم به مسوول عزيز دادسراي ويژه روحانيت تاكيدا عرض كردم به مشي خود وفاداريم منتهي به خواست آنها از انعكاس عكس كاكا براي پرهيز از جنجال خودداري ميكنم و در توضيح به برادران نگران هم عريضهاي تقديم شد كه نامه سرگشاده شما در پي آن مرحمت گشت.
حجتالاسلام سيد محمود دعايي در پايان اين نامه عنوان داشت: صادقانه بگويم خدمت به رهبري و نظام آن است كه طيف همراه و همدل ايشان را وسيع كنيم. كه در آن طيف همه دلسوزان و علاقهمندان نظام از هر گروه و جناحي بگنجند. در اين جهت خالصانه و صادقانه ميكوشم و آرزو دارم كاكايم روزي در محضر مراد و مولايم و مولايش مجال يابد: حضورا بگويد آقا همچنان مريد و دلسوز و فرمانبرداريم. اين آرزو از آن مرد رئوف و پدر دلسوز برآوردني است.
عزيزم زارعي، به گرمي ميبوسمت. باز به اميد ديدار و درددلهاي حضوري و صميمي. كمترين برادرت، سيدمحمود دعايي.
برش
در روزي كه عزيزي از اعضاي دفتر مقام معظم رهبري وفاداريم را به خاتمي و نقل سخنها و اظهارات او را در روزنامه برنتافت و از منظر رهبري اعتراضي داشت نامهاي خصوصي به محضر رهبر و مرادم نوشتم، در آن نامه همه عشق و عاطفه و اميد و انتظارم در مورد خاتمي را با آقا در ميان گذاشتم و اين انگيزه وفاداريم به خاتمي و استجازه در ادامه همراهيم با وي را بيان كردم. مراد و وليامرم بعد از خواندن آن نامه كريمانه و بزرگوارانه فرمودند: «من هم مثل تو فكر ميكنم اما نه به نرمي دلِ تو!» اشك شوق و اميدم جاري شد و از آن روز به بعد كاكايم را غريب نگذاشتم و اگر سخن و مطلبي داشت به دور از هياهو و جنجال در روزنامه منعكس كردم.
شبي كه جناب جعفري دادستان محترم انقلاب من و تني چند از مديران مسوول مطبوعات را صدا كرد تا بگويد خاتمي خط قرمز و عضو فتنه است دردمندانه و مستندا به او توضيح دادم كه قبول ندارم و چون يقين دارم كاكايم پاك است و سرشار از عاطفه و مهر به رهبري و نظام، مطالبش را انعكاس خواهم داد و تا چند روز قبل تحمل شدم و دوستان در دادسرا عكسالعملي نداشتند.
قاطعانه ميگويم چنين مصوبهاي شوراي عالي امنيت نداشته، تنها در دوران معاونت مطبوعاتي آقاي رامين با دبيرخانه مطبوعات شوراي امنيت هماهنگي شده بود كه متني را به جرايد اعلام كنند كه نبايد از آقاي خاتمي مطلبي عرضه شود كه در تحولات بعدي آن دستورالعمل ملغي شد.
منبع: اعتماد
چطور اقای دعایی خودش را به کوچه علی چپ میزنه درحالی که همه مردم عادی هم میدانندرهبر معظم انقلاب دربسترپس از عنل جراحی اجازه ملاقات به اقای خاتمی نداد ولی به اقای احمدی نژاد اذن داده شد اینکه قوه قضاییه وسپاه وبسیج وکیهان وبقیه منسوبین به رهبری از طرح اخبار اقای خاتمی ناراحتند دلیل خوبی ست برصحت این مدعا که رهبری معظم هم اینگونه نظردارند وایشان که مدعی پیروی وعشق به ولایت هستندچطور این امربدیهی رابعد از 50 سال کار سیاسی وتجربه مطبوعاتی درک نکرده اند جناب دعایی بهترست از بستن جاروی فتنه به دم جهت گیری سیاسی خود بپرهیزد یادم از عشق ووفای کذب به ولایت نزند
سئوال من از آقای دعائی این است فرض کنیم(البته فرض محال که محال نیست) که رئیس دولت اصلاحات مصداق سران فتنه نیست . شما چه کسی یا چه کسانی را از مصادیق سران فتنه میدانید و شما به عنوان همه کاره روزنامه اطلاعات چقدر قلبا از آنها اظهار تنفر و برائت کردید؟ چقدر در مذمتشان مطلب نوشته اید . آیا برای تطهیر( بقول ما )سران فتنه در کرمان داوطلب بودید یا ناچار شدید ؟
لعنت به سران فتنه
رهبری یک کلام بفرمایند، همه این مسایل حل میشود ...
نخير ، فتنه گران واقعى ول كن قضيه نيستند !