حقایقی درباره قیصر کیمیایی پس از ۴۱سال
پارسینه: وي به خاطرهاي ازدكترعلي شريعتي اشاره كرد و گفت :« فيلم "قيصر" را به همراه دكتر شريعتي ديدم. او نظر بسيار مثبتي درباره اين فيلم داشت. پس از تماشاي فيلم، او دركلاس اين مساله را مورد توجه قرار داد و عنوان قيصر را استعارهاي از شكست شاه عنوان كرد.»
محمد تاجیک :در یک نظرخواهي که روزنامه سینمایی «باني فيلم» از خوانندگان خود کرده فیلم قیصر مسعود کیمیایی رتبه نخست رااز آن خود کرده است .
به گزارش پارس توریسم ،روزنامه بانی فیلم از مخاطبان خود این سوال را مطرح کرده بود که به نظر شما كدام يك از فيلمهاي زير در تاريخ سينماي ايران تاثيرگذارتر بوده و هنوز هم به عنوان اثري قابل اعتنا از آن ياد ميشود: قيصر، رگبار، شازده احتجاب، گاو، تنگنا، آرامش در حضور ديگران و طوقي.
به نوشته این روزنامه ،طي مدت نزديك به يك ماه از آغاز يازدهمين نظرخواهي، براساس آخرين نتايج فيلم قيصر ساخته مسعود كيميايي با فاصلهاي زياد نسبت به ساير فيلمها، رتبه نخست اين دوره از نظرخواهي روزنامه «باني فيلم» را به دست آورد.
بر اين اساس قيصر با كسب 2/52 درصد از مجموع كل آراي اعلام شده فيلم برگزيده يازدهمين نظرخواهي «باني فيلم» شد.
ساير نتايج اين نظرخواهي به شرح زير است:
«گاو» ساخته داريوش مهرجويي با 3/26 درصد رأي خوانندگان روزنامه «باني فيلم» دوم شد.
«رگبار» اولين فيلم بهرام بيضايي با شش درصد آرا، سوم شد.
«آرامش در حضور ديگران» ناصر تقوايي با 5 درصد رأي، فيلم چهارم شد.
«تنگنا» ساخته امير نادري و «طوقي» به كارگرداني مرحوم علي حاتمي هر كدام با 4/4 درصد از آرا، در رتبه پنجم ايستادند.
«شازده احتجاب» ساخته بهمن فرمانآرا هم با كسب تنها 2/1 درصد رأي خوانندگان روزنامه، در رده ششم جدول نظرخواهي ايستاد.
/ «قيصر» همان «قيصر» است/
پس از انتخاب قیصر دراین نظر سنجی ،روزنامه بانی فیلم یادداشتي از مسعود كيميايي منتشر کرده که در آن کیمیایی نوشته :اينكه «قيصر» در فيلمهاي شما نمره يك شده، طبيعي است بيشتر از من خود فيلم خوشحال ميشود. كه هنوز به لطف، به عشق مانده است.
40 سال ميگذرد و من در نوشتن آن 24 ساله بودم. فقط كاري كه كردم «دوم» آن را نساختم. سينما در جواني من پر از پيشنهاد قيصر «دوم» بود، من بلد نيستم.
در طبيعت ذهن هر هنرمندي امكان تكرار وجود دارد. يك صدا ميخواند، اما شعرها متغيرند. از آناني كه هنوز «قيصر» را به ياد دارند تشكر ميكنم. باليدن دارد كه 40 سال پيش دوستش داشتهاند و هنوز هم.
اين شوق، سرمايه ماست.
/قيصر از نگاه دیگران/
ابراهيم گلستان: «قيصر» يك فيلم گيرا و شايسته توجه كامل است. اگر اين فيلم در حد قريحه و استعداد سازندهاش ساخته شده بود، يك فيلم برجسته ميشد. برجستگي كنوني فيلم در اين است كه كار يك قريحه كمياب است. قريحهاي كه هنوز خود را به رشدي كه شايستهاش است، نكشانده است ... «قيصر» يك فيلم گيرا و شايسته توجه كامل است. يك شاهكار كامل نيست. هر چند يك اشاره قاطع به يك قريحه نيرومند، يك فال روشن به ممكنات آينده است ...
پرويز نوري: ... و حالا قيصر به وجود آمده است، بعد از بيست سال انتظار، بعد از همه آن تو بميريها، بدبينيها و بعد از تلاش خستگيناپذير و قابل ستايش در ايجاد يك سينماي واقعي در ملك.
نجف دريابندي: ميگويند كه چرا قيصر به كلانتري نرفته است تا افسر نگهبان با كمال جديت به كارش رسيدگي كند؟ سوال مهملي است. اين از قضا سرگذشت آدمي است كه به كلانتري نرفته است، آنهايي كه به كلانتري رفتهاند سرگذشت ديگري دارند. اشخاص ميتوانند سرگذشت يكي از اين آدمها را روي پرده بياورند. هركس پرسيد چرا قهرمان آنها به كلانتري رفته است، سوالش به همان اندازه مهمل خواهد بود.
شهريار مندنيپور: «قيصر» فيلم است. اگر در روايت داستان نقصهايي دارد، اما در روايت سينمايياش هنوز هم ديدني است ... «قيصر» بدون در نظر گرفتن تحسين بيهوده و غيرهنري تاريخگر، بدون توجه به جذبه توريستي آن مردانگي و روشهاي زيستي زير بازارچهاي به زوال رفته، هنوز ديدني است و اين به يمن روايت سينمايي آن است.
مجيد اسلامي: حالا كه سي سال بعد به نمايش جنجالي «قيصر» و پيامدهايش نگاه ميكنيم، راحتتر به اين موضوع پس ميبريم كه «قيصر» حاصل برخورد شهودي يك كارگردان با استعداد بود با موضوع و فضايي كه با آن خيلي خوب آشنا بود و گروه بسيار خوبي هم در كنارش بود و همه اينها فيلم درخشاني پديد آورد كه ميتوانست هم تماشاگرانش را از سينما راضي به بيرون بفرستد و هم معاني متعددي را به ذهنشان بكشاند.
/آداب كامروا شدن/
جواد طوسي نیز در یادداشتی که در بانی فیلم منتشر کرده نوشته :برتري 9/52 درصدي «قيصر» در نظرخواهي اخير روزنامه «باني فيلم»، حامل چه پيامي است؟ ناميرايي «قهرمان» و نياز زمانه به قهرماني حقطلب، مرگ آگاه كه اهل وادادن نيست و ظلم را برنميتابد و عدالت را به شيوه خود اجرا ميكند؟ اشتباه نكنيم، قيصر در آن واگن قطار از كار افتاده نمرد. خندهي تلخ او به مأموران محاصرهكنندهاش، حضور 41 ساله بعدي را به دنبال داشت. انتخاب دوباره ي «قيصر» در اين زمانه پركشمكش و ناسازگار نشان ميدهد كه هنوز سينما زنده است. رگ و پي «قيصر» از جنس سينماست. قيصر ريشه در قصه و روايت، نمايش و اسطوره دارد. ما اين نشانهها را در آن حجم خالكوبيهاي عنوان بندي بديع «عباس كيارستمي»، شخصيتپردازي و تيپسازي آدمهاي اصلي و فرعي و مكمل، تشخص و اهميت كلام و شيوهي ديالوگنويسي كه به رجز خواني، ستيز، تقابل و دادخواهي و نگاه تراژديك تكيه دارد، ميبينيم. دوربين بيقرار و ملتهب «مازيار پرتو» (با آن حركات روي دست) و لحن حماسي و تراژيك موسيقي «اسفنديار منفردزاده»، اهميت فضا و جغرافيا و معماري، جنس مؤثر و پرحس و حال بازيها، همه در خدمت مفاهيم مضموني
موردنظر فيلمساز و شمايل نگاري و صورتبندي آدمهايش و زبان بصري و سبك اجرايي او هستند. بخشي از قابليتهاي كارگردان جواني همچون «مسعود كيميايي» در دومين فيلم بلند سينمايياش را بايد در خلاقيتهاي فردي خود او جستجو كرد كه به نمونههاي اصلي و تعيين كننده ي آن اشاره ميشود:
1- فكر مركزي تركيب قهرمان و ضدقهرمان و تيپ و شخصيت در ساحت «قيصر»
2- ضرورت هويتمندي فضا و موقعيت صحنه (نگاه كنيم به: الف) شكل دكوپاژ فصل حمام و نماي نقطه نظر «قيصر» شناسايي «رحيم آق منگل» و نوع تقطيع حساب شده ي نماهاي زيردوش و مستقر بودن دوربين در بالاي دوش و مقابل صورت و بدن قيصر و رحيم آق منگل و مكث كوتاه روي اينسرت دستهاي قيصر و رحيم در طول اين كشمكش تا جان دادن رحيم و آرامش و تطهير نهايي قيصر زيردوش آب.
ب) فصل قهوهخانه و از تيپسازي يك جوجه لات كتك خورده (بهمن مفيد) تا ايجاد موقعيت تصويري و مفهومي با ميزانسن حضور عشق لات رجز خوان در جلوي قاب، پهلوان قديمي منزوي شده و عينك زده در وسط قاب و پهلوان نقاشي قهوهخانهاي در انتهاي قاب و يا ظرافتهايي چون خاموش كردن راديو همراه با آمدن قيصر به داخل قهوه خانه و نشستن روي صندلي و ... مطلع شدن قيصر از محل حضور رحيم در داخل «حمام نواب» و پاشنه وركشيدن كنشش همراه با رضايتمندي ضمني مرد كلاه مخملي و دوستانش از اين تصميم قيصر.
3- تركيب موجز عشق واروتيسم پنهان و پشت پا زدن به اميال دروني در صحنهي نگاه قيصر از پشت پنجره به آتش چرخاندن اعظم در وسط حياط و پخش شدن جرقههاي آتش دور صورت اعظم و ... نگاه بعدي قيصر به لباس آويزان شدهي اعظم به جا رختي.
4- تقابل كلامي دو تفكر از دو نسل قديمي و از دور خارج شده (خان دايي) و نسل معترض و سركش جوان (قيصر) كه تجلي بارزش را در آن مونولوگ طولاني قيصر جلوي ايوان خانه و نيز صحنهي منقلب شدن خان دايي از مشاهدهي بدن و پيراهن خوني قيصر (بعد از كشتن كريم آق منگل در كشتارگاه) ميبينيم.
5- توجه به ريتم و ضرباهنگ و اندازهي پلانها و تنوع و جذابيت صحنهها.
اما سهمي از اين قالب و اجراي موفق و همچنان پركشش را بايد به هوشمندي كيميايي در انتخاب عوامل و مهرههاي مناسب و بدرد بخور اختصاص داد. به هر حال، نقش و اهميت تاريخي «قيصر» در اين پوسته انداختن چهل ويك ساله انكارناپذير است و ايرادات و سمتگيريهاي منفي نسبت به فيلم در طي اين مدت بيشتر مضموني و سليقهاي بوده كه شاخصترين وجه آن تفسيرهاي گوناگون از «چاقو» و فرهنگ تعميم يافته از آن بوده و هست. اگر بخواهيم «چاقو» را جدا از زبان نمايشي و فرهنگ و مناسبات سنتي آدمها و ابعاد تأويل پذير مورد نظر كيميايي كه در ستيز، مبارزهي فردي و حركت فاعلانه ي اجتماعي و نوع اجراي عدالت در مقابل قانونمندي فرمايشي و ... شكل مييابد معنا كنيم، به نا كجا آبادي ميرسيم كه در محاصره ي واژگان و مفاهيمي چون «لمپنسيم»، «خشونت بدوي»، احساسگرايي غيرمتمدنانه، انتقام فردي و ...درآمده است. بله به قول «پرويز دوايي» عزيز، «قيصر» در پاسخ به سينماي رؤياپرداز و به آخر خط رسيده و در تقابل با جامعه ي ملتهب و هويت باخته اواخر دهه چهل، براستي يك معجزه بود. اين «پديده» و «معجزه» دوران خودش را با بحثهاي شخصي، نقطهنظرهاي مغرضانه و روشنفكرنماييهاي بيريشه
خراب نكنيم و بگذاريم در همان جايگاه درست تاريخي خودش مورد قضاوت قرار بگيرد. در اين داوري منصفانه به افرادي نظير نگارنده ميتوان حق داد كه فرضاً «گوزنها» را فيلم پختهتر و مهمتري (نسبت به قيصر) در كارنامه سينمايي سازندهاش بدانند يا براين نكته تأكيد داشته باشند كه فيلمهايي چون «رضا موتوري»، «داش آكل» و «خاك» از نظر استيل و زبان بصري جزو بهترين آثار مسعود كيميايي هستند كه ورود به اين مباحث، فرصت جداگانهاي را ميطلبد.
نگاه ديروز
مرثيهاي براي ارزشهاي از دست رفته
يادداشتي از پرويز دوايي //--------
«قيصر» حماسه شكست، مرثيه مرگ است. ماجرا با مرگ آغاز ميشود و با مرگ پايان ميپذيرد و(مرگ آخر را به دلايل واضح در فيلم لوث كردهاند) قصه اما فقط جانها، فناي آدمها نيست، قصه مرگ دوراني است كه ارزشهايش آخرين رشتهاي بود كه جامعه ما را به زندگي خاص و ناب ايراني ميپيوست و اينك در فاصلهاي به اندازه يك نيمه نسل، از گذشتهاي آن قدر نزديك كه نمي توان به خاكش سپرد، اين دوران، با ياد و يادگارها و نست و آبرويش به جبر فراموش شده و آن بند ناف، آن رشته زندگي بخش گسسته است. فيلم (كه صرف تحقق آن، خود حماسهاي است) با استعانت از مواد اوليه يك فيلم فارسي تجارتي، در جهتي خارج از مسير سينماي مألوف مردم ساخته شده است. اين حقيقت به حقيقتي ديگر كه اشاره شد دست به دست ميدهد كه مردم ما از شيوه زيست، از آن حرفها، از دوراني كه ناموس پرستي و غيرتهايي نظير غيرت فرمان و قيصر ارزش و معنايي داشت بدور افتادهاند. لاجرم تماشاچي قيصر نه فقط با غيرمنتظرهاي مثل يك فيلم تفكر و حساسيتطلب روبروست؛ بلكه به خاطر از دست دادن هويت ايراني خويش (به قيمت پيدا نكردن هيچ هويت ديگري) نميتواند با قيصر و فرمان تفاهم برقرار كند. تماشاچي متعارف اگر
هم به تماشاي قيصر برود و آن را در حدود توقعات قديمي خود از سينماي فارسي، تا حدودي قانعكننده ببيند به خاطر همان مواد و لوازمي است كه در قيصر يا چند تا از فيلمهاي سينماي كابارهاي فارسي مشترك بوده است، مهمترين و بارزترين همه: لوطي بازي.
اما جاهل فيلم قيصر يك لات دبش الكي خوش نيست كه شعارهاي آبدوغخياري در وصف جوانمردي بدهد و يك تنه با ده گانگستر دربيفتد و با ضربه كاراته همهشان را لت و پار كند. جاهل فيلم قيصر به ظاهر شيوه زندگي همه آدمهاي ديگر اجتماع را دارد؛ اما در اعماق وجودش، جوهر وجود يك مرد را نهفته دارد. جوهري آن چنان كه در روايات مردي و مردانگي در دوران هاي گذشته ميشنويم و ميخوانيم و همين بارقه نهفته مردانگي است كه باعث ميشود قيصر وقتي به دنياي كوچك و ساده او تجاوز ميشود، تمامي قيدهايي را كه جامعه بر دست و پاي او پيچيده، پاره كند، تمام ارزشهايي كه برخلاف فرمان وجود به قبول آنها گردن نهاده، نفي كند و در پيروي از فرمان خون و غيرت و انسانيت آن چنان عمل كند كه از مردي شايد.
قيصر در برابر خود دو قطب نمونه دو طرز فكر خاص جامعه خود را علانيه ميبيند، برادرش فرمان كه به زيارت رفته و توبه كرده و دست از دشنه كشيده است (و به خاطر همين عدم عدم بينش، به خاطر درك نكردن واقعيت زمان بيهوده و به غدر كشته ميشود) و خاندايي كه زمان پهلوان محل بوده و بچهها هنوز قصه زورمنديهاي او را ميگويند؛ ولي او هم به قول قيصر پير و دلش كوچك شده و خاندايي هم در پيري، شير رام و بيآزاري است كه قوت از سرپنجههاي او رفته است.
... اما قيصر نه توبه ميكند و نه تحميل. قيصر در عين حال كه بچه سنتهاست، آن قدر واقع بيني دارد كه معيارهاي انتزاعي دنياي خود را، معيارهايي مثل توبه كردن و دست از خونريزي كشيدن را با واقعيت و شرايط منحطي كه كريم و رحيم و منصورآب منگل نماينده آنند تطبيق بدهد و با آنها چنان كه شايستهشان است دربيفتد ... قيصر به قسمي كه آدمي را به تعهدي پاكيزه و خوب ميپيوندد، اعتقادي ندارد؛ زيرا كه زمانه، زمان نامرديهاست. زماني است كه اگر «نزني ميزنندت» زماني نيست كه ديگر پهلواني و جوانمردي براي كسي اعتباري باشد، زمان ارزشهاي پا در گريز است. هنگامي است كه «سه دفعه كه آفتاب بيفته سر ديوار و سه دفعه كه اذون مغربو بگن همه يادشون ميره كه ما كي بوديم و چي كرديم.»
«اين روزگار، اين نظام روزگار ...» قيصر مرگ را به تسليم در برابر اين روزگار نكبتبار ترجيح ميدهد. روزگاري كه فرمان را با همه خوبي و جوانمردي به آن طرز ناجوانمردانه به خون ميكشاند و از دلاوري مثل خاندايي، پيري عاجز و پا بسته ميسازد.
قيصر براي دستيابي به دشمن به راحتي دروغ ميگويد و حتي ابايي ندارد كه اين دروغ را به حيطه ممنوعهاي بكشاند و بگويد، كه صحبت از خواب «آقا» را ديدن به ميان بياورد. اين طوري است كه فرمان زندگي قيصر را وجدان بدوي او كه هنوز ريشه در خون گرم و پاك انساني شريف دارد به گوش او ميخواند، نه شرع و عرف و روزگاري كه در آن اصالت فردي نفي شده است.
انتقام قيصر انسانيترين، سالمترين و لذتبخشترين عملي است كه از مردي چون او ميتوان انتظار داشت. گيرم اين عمل منطقي و قانوني نيست ... گو نباشد!
قيصر مرثيه مرگ آدمهايي است كه ارزشهاي دنيا فرمان و قيصر آن چنان برايشان مهجور شده كه تجلي اين جور غيرتها و ناموسپرستيها نه فقط به نظرشان تعجبآور، بلكه خندهدار مينمايد و تقصيري هم ندارند. اين روزگار، نظام روزگار وضع را طوري چرخانده كه نوجوانان خود همشيرگان محترم را به پارتيهاي شوخ و شنگ ميبرند تا با همشيره محترم دوستان آشنايي به هم برسانند!
روزگاري است كه آدميان به خاطر بيست تا اسكناس يك توماني خرخره همديگر را ميجوند و يا راحتتر، جلوي چشم تماشاچيان محترم شوهاي قشنگ به فرمان گرداننده برنامه، همه جور اطوار و اصوات از خودشان در ميآورند و تازه هم افتخار ميكنند كه بين اهل محل سرشناس خواهند شد!
قيصر مرثيه مرگ اين آدمهاست كه به رغم و رنج قيصر، بر مرگ ارزشهاي زنديگ خودشان ابلهانه ميخندند؛ چرا كه براي آنها «جهان پهلوان» ديگر نام يك مرد، نه كه اسم فيلمي از فردين است!
معجزه قيصر در اين است كه در چنين وضع و حالي تحقق يافته و به خصوص در متن فيلم متعارف فارسي ساخته شده است. بگذريم كه جذبهاش براي عوامالناس از حد همان شابكاي مخملي و چهرههاي محبوب و رقص و يكي دو صحنه هيجاني در نميگذرد و قادر به تشخيص كمترين تفاوتي بين اين اثر پراحساس، زيبا و غني با قهرمان قهرمانان، جوانمرد جوانمردان، دلاور دوران و امثالهم نيستند. ..، قيصر تازه براي اين جماعت يقيناً فيلمي است كه به حسب معيارهاي فيلم فارسي خيلي چيزها كم دارد. حداقلش چند دهن آواز را و نيز اين كه قيصر، فرمان و خان دايي گاهي بلند نميشوند كه براي تماشاچيان گرامي يك قر كمري بيايند!
با قلبي كه هنوز از خاطره قيصر گرم است، با ياد اشكي كه به خاطر اين حماسه شكست برچشممان آمد، دست مسعود كيميايي را ميفشاريم و صورتش راميبوسيم كه ديديد و ميديديم كه چه مردانه با مشكلات و غدرها درافتاد تا قيصر را به وجود آورد.
قيصر شايد سينماي كاملي چنانكه در حد فرهنگهاي پيشرفته جهاني است، نباشد؛ ولي خورند جامعه ما جز اين نيست آنجا آقاي گودار با آنتونيوني و كامو و سارتر و هيچكاك و آراگون ديدار و گفتگو دارد و اينجا بگوييد كه كيميايي به كداميك از معاصران بايد چشم بدوزد؟
كيميايي مدرسه سينمايي نديده است ولي خوب، ما كار مدرسه سينمايي ديدهها را ديدهايم و شايد يك مقدار اصالت و سعادت كار كيميايي و ايراني بودن غيرقابل انكار فضاي فيلم او به خاطر همين باشد كه ديد و برداشت او از اين محيط به رنگ فرهنگ غربآلوده نشده است.
اگر شيوههايي مثل بستن كتاب شاهنامه و فروختن بليط بختآزمايي (با نويد فردا) سينماي تازهاي نيست، مهم نيست. پنج فيلم آن سوتر درست خواهد شد. مهم اين است كه ما در اينجا فيلم و فيلمسازي را داريم كه ميتوانيم زير عملش سينه بزنيم و ميتوانيم بدون خجالت و حتي با غرور بگوييم اين سينماي سرزمين من است. چيز زيادي نيست، غلط گرامري دارد، دنياي محتومي را مجسم ميكند، غمآلود و محنتبار است، زبان بستگي دارد، مندرس است، ولي اين تمام آن چيزيست كه من دارم كه ما داريم . و تمام ستايش بيدريغي كه سالهاي سال است نثار پديدههاي فرهنگ غرب كردهايم ما را ذرهاي به آنها نميچسباند. دنياي هيچكاك و گودار و آنتونيوني مرا به خود راه نميدهد، هرقدر كه من مجنون و سرگشته اين عيارهاي دنيا باشم.
من بايد تا ابد پشت درهاي بسته بهشت فرهنگ غرب سينه بزنم و يا برگردم و دستم را با آتش خود اجاقي كه دارم گرم كنم. شعله قيصر را گرامي بداريم و در حفظ آن بكوشيم، شايد، شايد روزي آتشي شود كه كاروانيان راه گم كرده را به سوي ملجأيي راهبر شود.
نميدانيم سينماي ايران با قيصر شروع شده است يا نه، آغاز در هنر كمتر اتفاق افتاده كه يك نقطه بوده باشد؛ اما قيصر به هرحال اميدي است كه به قلب ما و به قلب همه آنها دميده ميشود. قدمي بلند در راهي است كه مي تواند به رستگاري سينماي ما منتهي شود.»
/کیمیایی: فیلمسازی که دغدغه طبقات اجتماع را دارد/
کيميايي فیلمسازی است که همیشه دغدغه اجتماع داشته است .او دوسال پیش در گفت وگویی با گلاویژ نادری و کریم نیکو نظر درروزنامه اعتماد ملی ميگويد: «من در فيلمهايم هيچ طبقهاي را تحقير نکردهام. در حاليكه ميبينم در فيلمها، خودبه خود اين اتفاق ميافتد. شايد به عمد باشد يا اصلا هم به عمد نباشد؛ اما اين اتفاق ميافتد. از زماني كه من در فيلم «گوزنها» زني را كه در لالهزار كار ميكند نشان ميدهم و او ميگويد نجيبم كه زندگيام همين بقچه است، دغدغه طبقات اجتماعي با من هست. يا اصلا فيلمهاي قبل از گوزنها. نه اينكه دفاع كنم. اما وقتي شما به تار و پود اين طبقه نزديك ميشويد، ميبينيد كه آدمهاي اين طبقه، هم در عزا كشته شده، هم در عروسي. من حتي در فيلمهاي قبل از گوزنها هم اين را نشان دادهام.»
/علی شریعتی و قیصر/
اما دکتر علی شریعتی از حامیان و طرفداران فیلم قیصر درزمان خود بود . مسعود کیمیایی در مصاحبه ای دراین باره گفته : دیدار من با «دکتر شریعتی» خیلی قبلتر از نمایش «قیصر» اتفاق افتاده بود. اما خیلیها این ماجرا را نمیدانند. «دکتر شریعتی» را چندینبار دیده بودم، اما شب نمایش «قیصر» بود که از دور ایشان را دیدم و سلاموعلیکی کردیم. اینکه میگویند «کیمیایی» هیچوقت «دکتر شریعتی» را ندیده و با او حرف نزده، حرف درستی نیست.یادم هست او «قیصر» و «گاو» را دیده بود و میگفت بین ایندو، فیلم موردنظر ما «قیصر» است. چون معتقد بود «قیصر» فیلم «نر» و «پرحرکتی» از کار درآمده است. خیلی هم «قیصر» را دوست داشت و ابراز لطف میکرد، اما من هیچوقت درباره این فیلم با او حرف نزدم؛ یعنی هیچوقت فرصتش پیش نیامد. «شریعتی» درباره فیلم با «عباس شباویز» مفصل حرف زده بود و برای او از خوبیهای فیلم گفته بود.
/قیصر و علی شریعتی به روایت داریوش ارجمند/
داریوش ارجمند بازیگر مطرح سینمای ایران از کسانی است که می تواند تحلیل جالبی درباره قیصر کیمیایی ارائه دهد .ارجمند كه در فيلم "اعتراض" كيميايي ايفاي نقش كرده، چند سال پیش در مصاحبه ای با میراث خبر نگاه واقعگرا را يكي از دلايل موفقيت فيلم "قصير" دانسته و با عنوان اينكه اين فيلم برخلاف ديگر فيلمهاي آن زمان دروهم وخيال نمي گذشت، افزوده بود :« اين فيلم زندگي واقعي مردم را درابعادي تكان دهنده درمقابل سينماي خيالي به نمايش گذاشت.»بازيگرفيلم "اعتراض" درباره علت استقبال گسترده مردم ازاين فيلم گفته بود :« اين فيلم با استفاده از تكنيك وانديشهاي نو و ارائه بازيهاي خلاقانه به قشر فرودست جامعه و دغدغههاي آنها پرداخته كه سبب ميشود تا مخاطب با شصيتهاي فيلم حس همذاتپنداري پيدا كند و اين گامي موثر در جهت توجه مردم به اين فيلم است.»
او با بيان اينكه "دفاع فردي ومبارزه يك تنه قيصردربرابرظلم اعمال شده بر طبقهاي خاص در ميان مردم بازتاب خوبي داشت"، گفت:« در برههاي كه از اوضاع و احوال اجتماع، رفتارهاي قشر ويژهاي از مردم را مد نظر داشت، كيميايي توجه خود را به سمت عامه مردم متوجه كرد و آنها را به تصوير كشيد.»
داريوش ارجمند با تاكيد اينكه "قيصر" موج نويي در سينماي ايران ايجاد كرد، گفت :« هرچند پيش از "قيصر" تلاشهايي براي تصوير كردن واقعيت صورت گرفت كه حاصل آن فيلمهايي چون "خشت و آيينه" ابراهيم گلستان و"شب قوزي" فرخ غفاري بود اما از آنجا كه اين فيلمها با استقبال مردم همراه نبودند، نتوانستند جرياني را در سينماي ايران ايجاد كنند.»
اين بازيگر، فيلم "قيصر"را متعلق به دوراني خاص دانست و اضافه كرد :« اين فيلم در آن زمان رسالت ويژهاي را برعهده گرفت و نبض زمانه خود را به صدا در آورد.»
/استعاره ای از شکست شاه /
وي به خاطرهاي ازدكترعلي شريعتي اشاره كرد و گفت :« فيلم "قيصر" را به همراه دكتر شريعتي ديدم. او نظر بسيار مثبتي درباره اين فيلم داشت. پس از تماشاي فيلم، او دركلاس اين مساله را مورد توجه قرار داد و عنوان قيصر را استعارهاي از شكست شاه عنوان كرد.»
وي درادامه خاطره طنز ديگري ازدكترعلي شريعتي بازگو كرد و ادامه داد:« دكترشريعتي با اشاره به صحنهاي از فيلم كه قيصر پاشنه كفشش را ور ميكشد، گفت من جورابي مشابه جوراب قيصر دارم كه با تصور اينكه مختص بچه خوشتيبهاست از پوشيدن آن اجتناب مي كردم، اما حالا با ديدن اينكه طبقه عام اجتماع هم از اين جوراب ها مي پوشد ديگر نگران اين شبهه نيستم.»
اين بازيگردر پايان گفت :« اين خاطرات را از اين لحاظ بيان ميكنم كه درباره اين فيلم بسيار گفته شده و بنابراين بهتر است به ناگفتهها بپردازيم،هرچند كه اين خاطرات نيز به خاستگاه اجتماعي و انديشه جاري در اين فيلم اشاره دارد.»
/قیصر وبهروز وثوقی/
اما غیر از مسعود کیمیایی ،بهروز وثوقی بازیگر مطرح سینمای ایران نیز نقش قابل توجهی در ماندگار شدن فیلم قیصر داشته است .
/سینمای متفکر مدیون بهروز وثوقی/
مجید مجیدی کار گردان برجسته سینمای ایران در گفت وگویی که چند سال پیش با رضا درستکار انجام داده ،روایت جالبی رااز دیدار با بهروز وثوقی بازگو کرده استمجیدی دراین باره گفته : زمانی که برای نمایش فیلم باران به آمریکا رفته بودم کمپانی میراماکس پخش کننده فیلم در هرایالت نمایش خصوصی را برای فیلم برگزار می کرد ودر یکی از این نمایشها بهروز وثوقی دعوت شده بود. مجیدی دراین مصاحبه می گوید :به هرحال سینمای متفکر وبالنده ما با حضور بهروز وثوقی در چند فیلم شاخص خود راه خودرا پیدا کرد و ما به نوعی مدیون او وبرخی از کارگردانها و سینماگران متفکر سینمای ایران هستیم .بعد از یک مصاحبه مطبوعاتی با بهروز وثوقی ملاقاتی پیش آمدوقتی من را دید به قدری صمیمیت به خرج دادکه گویی سالهاست من را می شناسد به محض اینکه همدیگررا در آغوش گرفتیم بهروز وثوقی شروع کرد به گریه کردن ومن را هم تحت تاثیر قرار داد. مجیدی دربخش دیگری ازاین مصاحبه می گوید :در سخنرانی که قبل از نمایش فیلم هم راجع به سینمای شاخص قبل از انقلاب حرف زدم از بهروز وثوقی به عنوان نمادی از سینمای موج نو نام بردم که بهروز بلند شد ومردم اورا خیلی تشویق کردند.
راستش بگویم که غربت ،بهروز وثوقی و سایر هنرمندان برجسته مهاجر ایرانی را شکننده کرده است.اما چیزی که دراین دیدار ویژه برای من جالب بود خویشی و پیوندی بود که به رغم فاصله های روحی ،جغرافیایی و زمانی میان من واو به وجود آمد من و بهروز وثوقی هیچ فصل مشترکی نداشتیم اما رابطه ای که در همان یکی دوساعت شکل گرفت ،مثل یک رابطه دوستی سی ،چهل ساله بود.
/چرا نام فیلم قیصر شد؟/
" قیصر چهل سال بعد " ساخته مسعود نجفی از مستند های مهم چند سال اخیر سینمای ایران است که در آن حقایق جالبی درباره این ساخته تحسن برانگیز مسعود کیمیایی بازگو شده است .در ابتدای این مستند کیمیایی درباره انتخاب نام قیصر برای این فیلم می گوید :قیصر اسمی است تند و نا آشنا که تهاج درونش است .اسمی است که خوب وتند گفته می شود .جمشید مشایخی نیز دراین فیلم می گوید : قیصر پس از خشت وآینه و گاو سومین فیلم من بود .بارها از من پرسیده اند اگر بخواهی دوباره نقشی را تکرار کنی چه نقشی را انتخاب می کنی ؟ گفته ام نقش خان دایی در قیصر .
/نگاهی فراموش نشدنی درتاریخ سینما/
کیمیایی نیز بااشاره به بازی جمشید مشایخی در نقش خان دایی در فیلم قیصر می گوید :نگاه همراه با تعجب جمشید مشایخی به نقش خان دایی نگاهی فراموش نشدنی در تاریخ سینماست .کیمیایی همچنین صدای دوبلور نقش قیصر (منوچهر اسماعیلی )را در ماندگاری نقش بسیار موثر می داند .
/فاطمه معتمد آریا: قیصر فیلمی ملی است/
در این فیلم فاطمه معتمدآریا بااشاره به اینکه قیصر فیلمی ملی است می گوید :اگر قرار بود یکی از نقشهای فیلم را بازی کنم دوست داشتم نقش بهمن مفید را در فیلم بازی کنم چون احتیاج به قدرت وتسلط بسیاری است .
/دیالوگهای تند وتیز درقهوه خانه/
منوچهر اسماعیلی دوبلور معروف ایران نیز تعریف می کند که در آن زمان بااشاره به دیالوگ تند وتیز بهمن مفید در قهوه خانه به بهمن مفید می گوید : تو چی گفتی که هیچ کدام از دوبلورها نمی توانند بگویند و آخر از همه خود بهمن مفید این دیالوگ را برای دوبله می گوید .
جلال پیشواییان از بازیگران نقش منفی فیلم قیصر نیز می گوید : مردم در آن زمان به خاطر بازی دریک نقش منفی از او متنفر بودند وفحش می دادند .
/اولین منتقدی که نقد مثبت نوشت /
پرویز نوری منتقد قدیمی سینما نیز می گوید :اولین نفری که نقد مثبت بر فیلم قیصر نوشت من بودم وآن را درمجله ستاره سینما نوشتم .
/قیصر درجنگ/
کیمیایی نیز در بخشهایی از این فیلم اشاره می کندکه بارها به او پیشنهاد ساخت قیصر ۲ را داده اند و حتی درزمان جنگ به او پیشنهاد ساخت قیصر در جنگ را داده بودند .
/مهرجویی وقیصر کیمیایی /
اما در فیلم مستند سوار خسته می تازد ساخته المیرا مقدم ،داریوش مهرجویی درباره فیلم قیصر می گوید :ما با ساعدی در سینما دیانا فیلم قیصر را دیدیم و جمعیت بسیاری آمده بودند . وی درباره قیصر می گوید :این فیلم از داستان خوب واز قواعد فیلمنامه ای صحیح و ضرباهنگ درستی برخوردار بود .
/میلانی و تماشای قیصر در12سالگی/
تهمینه میلانی نیز درباره قیصر می گوید :۱۲سالم بود که قیصر را دیدم و برروی من خیلی تاثیر گذاشت.
/ قله غرور کیمیایی/
ماشاالله شمس الواعظین روز نامه نگارنیز دراین فیلم می گوید :کیمیایی با فیلم قیصر به قله غرورش رسید
وی ادامه می دهد :اگر کیمیایی می دانست قدرت و موج تاثیر فیلم قیصر بر فرهنگ سازی چه قدر است در شیوه گفتار فیلم تجدید نظر می کرد .
شمس الواعطین نیز بااشاره به اظهار نظری از کیمیایی می گوید :آزادی تنها واژه ای است که حتی حروف آن هم نمی خواهند به هم وابسته (وبه نوعی چسبیده )باشند و از هم آزادند.
/کیمیایی باسیاست/
لیلی گلستان نیز می گوید : فیلم قیصر برخلاف تعدادی از فیلمهای آن موقع ،خیلی مردمی بود .کیمیایی با نقشه وسیاست بلد است که چگونه تماشاگررا بچزاند..
/کیمیایی به روایت اصغر فرهادی /
در فیلم سوار خسته می تازد اصغر فرهادی در اظهارات خود از کیمیایی می پرسد :آقای کیمیایی اگر آزادی به اندازه ای که دلتان می خواست وجودداشت چه فیلمی می ساختید ؟ فرهادی در ادامه می گوید :اگر کیمیایی فیلمساز نمی شد ومثلا یک آرشیتکت ومهندس می شد تعداد زیادی از فیلمسازان ایرانی نبودند.فرهادی در این فیلم به تمجید از فیلمهایی چون خط قرمز دندان مار وردپای گرگ می پردازد .
اخه اين چه فيلمي بود!؟؟
كه انقدر تعريفش ميكنيد؟
اصلا درس دادن يك پسر به دختر ي جوان وتنها فاجعه بار است و نبايد اينكار ميشد كه كار به انتقام كشي برسه !!!
اول اينو در جامعه ياد بدهيد وبعد انتقام گيري!!
بچه مثبت
این فیلم یعنی غیرت ایرانی
فهمیدی ؟
فیلمنامه انگلیسی است وقابلیت بالای هنرپیشه اثر خوبی از کار دراورده است اقای کیمیایی تبریک میگویم خوب بلدی چطور غذای حاضر واماده را بخوری
لقمه آماده ؟؟؟؟؟