درمانِ روان، نیازمند هزینه های نجومی!

تعرفههای خدمات روانشناسی و مشاوره سال ۱۴۰۴ در مقطع کارشناسی ارشد پنج میلیون و ۳۵ هزار ریال و برای مقطع دکتری ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار ریال تعیین شد. لازم به ذکر است تعرفهها براساس ارائه ۴۵ دقیقه خدمات است.
تحریریه پارسینه: هزینههای درمان روان سر به فلک کشیده و باعث شده تا برخی از افراد نتوانند درمان خود را پیگیر کنند. افزایش 45 درصدی تعرفههای پزشکی در ابتدای سال جاری، باعث شد تا هزینه های درمان که شاید تا پیش از این نیز برای بسیاری از شهروندان گران بود، امسال گران تر شود. گرانی این هزینه ها باعث شده تا خیلی ها عطای درمان را به لقایش ببخشند و ترجیح دهند با درد خود بسوزند و بسازند. اگر بسیاری از بیماری های جسمی درمان آسانی دارند و خیلی زود به نتیجه می رسند، ولی درمان روان زمانبر و طولانی است و بیمارانی که دارای اختلالات متعدد هستند، به ناچار باید ماه ها یا حتی سال ها روند درمان خود را پیگیری کنند. بر این اساس تعرفههای خدمات روانشناسی و مشاوره سال ۱۴۰۴ در مقطع کارشناسی ارشد پنج میلیون و ۳۵ هزار ریال و برای مقطع دکتری ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار ریال تعیین شد. لازم به ذکر است تعرفهها براساس ارائه ۴۵ دقیقه خدمات است. همچنین براساس سوابق حرفهای از زمان دریافت پروانه تخصصی، برای افراد با سابقه کار بالای ۱۵ سال، به مبلغ پایه اضافه میشود.
گرانی پای بیماران را برید!
گرانی این تعرفهها اما پای خیلی از بیماران را از مراکز درمانی بریده و باعث شده تا در سبد مصرفی خانوارشان جایی برای این موضوع نداشته باشند. پروانه که این روزها 37 سالگی اش را طی می کند، می گوید از نوجوانی دچار اضطراب بوده است و در دو سه سال اخیر این اختلال اوج گرفته. می گوید سال گذشته برای هر جلسه بیش از 300 هزار تومان پرداخت می کرده است: «از روند درمان بسیار راضی بودم؛ ولی هزینه های آن گران بود. ضمن اینکه هر چند وقت یکبار باید به روانپزشک نیز مراجعه می کردم و دارو نیز می خریدم. متاسفانه چون از پس این هزینه ها برنمی آمدم، مجبور شدم قید درمان را بزنم.» محمود نیز می گوید دو سال پیش تصادف و از آن موقع تا به الان، استرس شدیدی پیدا کرده و از آن موقع تا به الان، به مشاور مراجعه می کند: «برای هر 45 دقیقه مشاوره سال گذشته حدود 500 تا 600 هزار تومان می پرداختم. البته خیلی وقت ها جلسه درمان طول می کشید و باید هزینه بیشتری پرداخت می کردم.» او می گوید در سال جدید نیز تاکنون دو جلسه به روانشناس مراجعه کرده است؛ اما : «من یک کارمند ساده هستم که در ماه باید حدود 4 میلیون تومان بابت درمانم پرداخت کنم. تامین این هزینه برایم سخت است.»
افزایش هزینه ها و کاهش مراجعات!
افزایش تعرفه های روانشناختی اما با اعتراض های بسیاری روبه رو شده است. طبق آخرین آمارها در کشورمان از هر ۴ نفر یک نفر به یکی از اختلالات روان مبتلاست . محمدابراهیم مداحی، رئیس خانه روانشناسان و مشاوران ایران و استاد دانشگاه، یکی از مهمترین علل تعرفههای گران و البته متغیر خدمات سلامت روان در کشور را نبود متولی مشخص و واحد برای این خدمات میداند و به رسانه ها می گوید: «وزارت بهداشت قیمتها را در قالب تعرفههای پزشکی تعریف میکند، حتی برای روانشناسانی که در زیر نظر این وزارتخانه فعالیت میکنند. سازمان بهزیستی، سازمان نظام روانشناسی و وزارت ورزش و جوانان نیز در این زمینه اقدامات جداگانهای انجام میدهند. بنابراین چندگانه بودن متولیان منجر شده مدیریت و نظارت هم ضعیف باشد، درحالیکه اگر فقط یک متولی مشخص وجود داشت، میتوانست بهصورت متمرکز تصمیمگیری و تعیین تکلیف کند».
او علت دیگر گرانی هزینههای مرتبط با خدمات سلامت روان را همان ماجرای بیمهنبودن این خدمات میداند: «در سبد هزینه خانوار، چیزی تحت عنوان سلامت روان پیشبینی نشده است. دولت باید بیمه سلامت روان را مانند سلامت جسم تعریف کند. تفاوت روانشناسی با پزشکی این است که در پزشکی ممکن است بیمار با یک یا دو جلسه ویزیت و پرداخت مبلغی، روند درمان را طی کند. این مسئله در روانپزشکی هم وجود دارد. اما در روانشناسی وضعیت متفاوت است، فرایند درمان ممکن است زمانبرتر باشد، حتی اگر هزینه هر جلسه کمتر از قیمتهای معمول باشد اما در مجموع، این فرایند فشار مالی زیادی به مراجعهکننده وارد میکند.» به گفته او، اگر مراکز روانشناسی مطابق تعرفههای تعیینشده توسط سازمان نظام روانشناسی فعالیت کنند، دچار ورشکستگی میشوند؛ چراکه اولا خرج و دخلشان با هم تناسبی نخواهد داشت و دوم اینکه به دلیل نبود نظارت هر قیمتی که رواندرمانگر مطالبه کند، مراجعهکننده میپردازد؛ مبالغی که گاهی سه تا چهار برابر تعرفه معمول است. درحالیکه اگر بیمه سلامت روان وجود داشته باشد، این اتفاق رخ نمیدهد. در حال حاضر فردی که دچار افسردگی اساسی است و نیاز به ۱۰ تا ۱۵ جلسه رواندرمانی دارد، حتی در صورت پرداخت تعرفه قانونی هم باید مبلغ زیادی هزینه کند که علت آن نبود حمایت بیمه است». براساس اعلام او، در کشورهای دیگر بین هفت تا ۱۲ درصد از بودجه سلامت کشور به سلامت روان اختصاص مییابد، درحالیکه در ایران، این میزان کمتر از یک درصد است که عمدتا هم صرف بخش روانپزشکی و بیمارستانها میشود؛ یعنی افرادی که بستری شدهاند. در نتیجه، خارج از این حوزه، هیچ پوشش بیمهای وجود ندارد.
دخل و خرجی که با هم نمی خواند!
این استاد دانشگاه درباره تعرفههای بالای رواندرمانگران هم میگوید: «وقتی روانشناس مجبور باشد مبلغ کمی دریافت کند، هزینه و دخل و خرجش متناسب نیست؛ زیرا هم انرژی زیادی صرف میکند و هم باید هزینههایی مانند برق، مالیات، اجاره، هزینه پرسنل دفتر و سایر هزینههای جاری مطب و زندگی خود را تأمین کند. از طرف دیگر با توجه به شرایط اقتصادی مراجعهکننده هم توان مالی کافی برای پرداخت ندارد. بنابراین آیا وظیفه دولت نیست که برای این موضوع، فکری اساسی کند و در سبد هزینه خانوار، یک مؤلفه با عنوان سلامت روان قرار دهد؟»» مداحی از نبود نظارت بر بخشهای فاقد مجوز هم انتقاد میکند، با این توضیح که: «امروز در فضای مجازی، افرادی که اصلا روانشناس نیستند، با دریافت مبالغ بالا، بهصورت آنلاین مشاوره و رواندرمانی ارائه میدهند. درحالیکه این افراد فاقد صلاحیت برای رواندرمانی هستند، اما نه بر فعالیتشان نظارتی هست و نه دریافتیهای کلان آنها کنترل میشود. وقتی صداوسیما بهعنوان یک نهاد رسمی، فردی را بهعنوان روانشناس معرفی میکند که تخصصی در حوزه روانشناسی ندارد و صرفا در حوزه سبک زندگی فعالیت میکند، از جامعه چه انتظاری میتوان داشت؟ نتیجه این میشود که عدهای تحت عنوان «روانشناسنما» یا «روانشناس زرد» بدون صلاحیت مشغول فعالیت هستند و پولهای کلان دریافت میکنند، درحالیکه نظارتی بر این گروه نیست». رئیس خانه روانشناسان و مشاوران ایران این را هم میگوید که در حال حاضر، خدمات روانشناسی نزد طبقه مرفه بهصورت یک ژست درآمده و همواره از داشتن تراپی و تراپیست میگویند. درحالیکه طبقات با درآمد پایین، زمانی که واقعا به این خدمات نیاز دارند، به دلیل هزینه بالا، نمیتوانند از آن استفاده کنند: «برای اینکه سلامت روان تبدیل به کالای لوکس مخصوص طبقات مرفه نشود باید این خدمات ارزان شود. تنها راهکار هم ورود دولت به این مسئله از طریق بیمه سلامت روان است. مثلا اگر یک کارگر یا کارمند با مشکلاتی مواجه شود که نیاز به این خدمات دارد، تنها باید به جیب خودش متکی باشد، درحالیکه درآمد کافی برای استفاده از خدمات سلامت روان را ندارد و بیمه و دولت هم حمایت نمیکنند». این استاد دانشگاه به این موضوع هم اشاره میکند که وقتی منابع ناکامی در جامعه، ازجمله مسائل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زیاد است، خشم و پرخاشگری نیز افزایش مییابد: «قطعا چنین جامعهای نیازمند خدمات سلامت روان است. در حال حاضر نهادهایی که بودجههای کلان دارند، مثل بانکها، شرکتهای بزرگ، وزارتخانهها و... در حوزههای زیادی هزینه میکنند، اما آیا این نهادها برای سلامت روان پرسنل و خانوادههایشان بودجهای در نظر گرفتهاند؟ پاسخ به این سؤال منفی است. اگر هم چنین قراردادی میان این نهادها و مراکز سلامت روان باشد، بهصورت سلیقهای است؛ زیرا دولت این نهادها را موظف نکرده که این نوع خدمات را در اختیار پرسنل خود قرار دهند. اگر چنین اتفاقی رخ دهد هم سواد سلامت روان مردم افزایش مییابد و هم اینکه فشاری در این حوزه به دولت وارد نمیشود». او در ادامه به ماجرای رفتن افراد به سمت خوددرمانی به دلیل بالابودن هزینههای تراپی اشاره میکند و میگوید این اقدام میتواند نتایج معکوسی برای افراد داشته باشد: «مشکلات روان باید ابتدا تشخیص داده شود و بعد برای آن راهکار دارویی یا غیردارویی مشخص شود. اگر تشخیص انجام نشود، ممکن است افراد از روشهای اشتباه استفاده کنند. گاهی یک مداخله ضروری در مسائل مرتبط با سلامت روان ممکن است شرایط فرد را حادتر و بحرانی کند. گاهی ممکن است یک توصیه نادرست باعث ایجاد ترومای جدیتری در فرد شود یا یک خانواده از هم بپاشد.»
ارسال نظر