ارتفاع پستِ جدايي نادر از سيمين...
خيلي از «تلويزيون نويسها» ياد گرفتهاند که دنبال دردسر نباشند،پاستوريزه -کليشهاي مينويسند، اتوپياي ذهني مديران را ترسيم ميکنند و نتيجه «دنياي تلويزيوني آدم بدهاي سياه و آدم خوبهاي سفيد» است که ميبينيم.
اصغر فرهادي هم کارش را از فيلمنامه نويسي تلويزيون شروع کرد،اما از دل قواعد و خط قرمزهاي نوشته و نانوشته، فرهادي «تعليق بدون قضاوت» را ياد گرفت و نوشت، تا هم بنويسد و هم از صافيها رد شود، اضطراري که بدل به يک سبک پرطرفدار شد. ولي «جدايي نادر از سيمين» از دل« ارتفاع پست» بيرون آمده، فيلمنامه هردو را فرهادي نوشته اما انگار جدايي نادر از سيمين، تکامل همان ارتفاع پست باشد، با بورژواتيزه کردن(!) همان خانواده ارتفاع پست.
در ارتفاع پست، مخرج مشترک ذهن حاتمي کيا و قلم فرهادي را ميبينيم، ولي در جدايي نادر از سيمين، فرهادي، مجبور نبوده با سليقه کهنه کارگردان سينماي جنگ، همراه شود و البته تفاوت اين دو فيلم هم، همان تفاوت نگاه حاتمي کيا و فرهادي است.
در ارتفاع پست، هدف رفتن و کوچ کردن به هرناکجا آبادي است که بشود «هشت ساعت کار کرد، هشت ساعت خوابيد و هشت ساعت با زن و بچه بود» و در جدايي نادر از سيمين، اين ناکجا آباد، مصداق و مفهوم روشنتري پيدا کرده است: کانادا.
منبع: نیوفولدر/ تهران امروز
تحلیلی بس ناپخته و مبهم.
عالی بود