«نقش امام هادي(ع) در مقابله با جریان های فلسفه انحرافي»
پارسینه: دين مبين اسلام بعد از وفات نبي مكرم اسلام با انحرافي جدي در بطن جامعه اسلامي و در عرصه هاي مختلف سياسي، اجتماعي و مديريت كشور براساس عدالت مواجه شد و رهبري جامعه و حكومت به دوره قبل از جاهلي برگشت.
پارسینه-گروه فرهنگی: جميل ظاهري، پژوهشگر امور ديني و تحليلگر عراقي مسایل سياسي با ارایه مقاله اي كه در پايگاه اطلاع رساني «صوت العراق» منتشر شد، به بررسي نقش و جايگاه امام هادي(ع) در مقابله با فلسفه انحرافي كه در زمان وي شكل گرفت، پرداخت.
انحراف در عرصه هاي اجتماعي و سياسي جامعه واقعيت تلخي بود كه با گذشت زمان دامنه آن گسترده تر و عميق تر مي شد و حكومت منحرف بني اميه و پس از آن بني عباس در راستاي مخدوش كردن تصویر واقع گرايانه از اسلام محمدي ناب و تثبيت خط انحراف در طول تاريخ حركت كردند به گونه اي كه تجربه اسلامي در زمينه حكومت داري و مديرت جامعه سرشار از تناقضاتي شد كه از تامين حداقل هاي نياز امت اسلام و منافع اسلامي و انساني آن ناتوان شد.
هنگامي كه انحراف سير صعودي خود را طي مي كرد، پس منطقي بود كه تجربه پس از مدتي در معرض نابودي كامل قرار بگيرد و اين هدف مطلوب و همان چيزي بود كه بني اميه و پس از آنان بني عباس خواستار آن بودند تا به جاهليت و نظام قبيله اي خود برگردند و آنان را به عبادت بت ها امر كنند، اما اين بار بت ها از جنس حاكمان ديكتاتور و متكبر بودند آن چنان كه اكنون در برخي كشورهاي عربي شاهد آن هستيم.
با طرح اين مسایل مي خواهم بگوييم كه حكومت اسلامي و جامعه، تمدن و رهبري امت پس از مدتي در معرض فروپاشي كامل قرار گرفت، يعني تمدن اسلامي سقوط و از رهبري جامعه شانه خالي كرد و جامعه اسلامي متلاشي شد و اسلام از مقام و مركزيت خود به عنوان رهبر جامعه و رهبر امت حذف شد و امت اسلام نتوانست خود را در مقابل سقوط تجربه، دولت و تمدن ايمن سازد، پس از آن بود كه به كرامت امت اسلام توهين شد و اراده آن جریحه دار شد و دستان اين امت با رهبراني گره خورد كه اين تجربه منحرف را اعمال كردند و امت اسلام روحيه واقعي خود را از دست دادند چرا كه اين رهبران فاسد و نالايق مي خواستند كه امت اسلام را تسليم حكومت اجباري خود كنند.
طبيعي است كه در اين شرايط، امت اسلامي با تركيب با يك جريان منحرف كه در داخل آن رشد كرد، فرو پاشيد و رسالت محمدي و اعتقاد و ايمان بي نظير آن ذوب شد و اين مساله به مرحله اي از تاريخ تبديل شد.
واز اينجاست كه نقش ائمه معصومين(عليهم السلام) آغاز مي شود، كساني كه اين ماوريت الهي براي صيانت از تجربه اسلامي، حكومت، امت و رسالت الهي كه تا به امروز استوار، سربلند و پايدار مانده است، را برعهده گرفتند تا همگان براي رسيدن به ساحل عزت، كرامت و امنیت به اين رسالت متوسل شوند.
از ميان ائمه معصومين(عليهم السلام) كه نور ايمان و چراغ هدايت بشريت هستند، امام هادي(ع) كه اين روزها سالروز ولادت اين امام همام است، امامت ايشان ممتاز به قدرت مومنان و گسترش آنان در داخل جامعه و حكومت است، به گونه اي كه اين مساله نظام متوكل عباسي را بسيار ترساند و خليفه را بر آن داشت كه به این موضوع توجه جدی كند و به همين خاطر عرصه را بر ياوران و وفاداران امام هادي(ع) تنگ كرد و ياران اين امام را مورد پيگرد و شكنجه قرار داد كه اين اقدام نظام سركوبگر عباسي را می توان با اقدامات برخي نظام هاي مرتجع و سركوبگر عرب بود.
متوكل عباسي با مشت آهنين اجتماعات معارضان را كنترل مي كرد، و از آن جا که مرقد اباعبدالله الحسين(ع) محلي براي مظلومان و معارضان بود و آنان با زيارت اين قبر مبارك و شريف خود را به صبر و پايداري بر جهاد و انقلاب مجهز مي كردند، متوكل عباسي دستور تخريب اين قبر را داد و در تاريخ ابن طبري و ابن اثير آمده است كه متوكل عباسي مرقد امام حسين(ع) را با خاك يكسان كرد و با هدف تخريب كامل آثار ديني اين مكان دستور به شخم زمين و كاشت آن را داد كه در نتيجه اين اقدامات وحشيانه و غيرانساني شماري از زایران امام حسين(ع) كشته شدند و در همين راستا، متوكل براي زایران امام حسين(ع) ماليات هاي سنگين و انواع مجازات ها را وضع كرد تا آنان را از زيارت اين امام منع كند و متوكل عباسي همچون حاكمان قبل از خود، جدايي ميان امام هادي(ع) و مردم و ممانعت اين امام از انجام نقش رهبري براي امت را در دستور كار قرار داد و متوكل عباسي براي اين كه بتواند نظارت بيشتري بر امام داشته باشد وي را به سامرا آورد و به طور مستقيم ايشان را تحت كنترل قرار داد.
امام هادي(ع) در طول زندگي مبارك و نوراني خود و در مدت نسبتا طولاني امامت خود به مقابله با فلسفه انحرافي كه به شكل گسترده اي در سراسر كشورهاي اسلامي منتشر شده بود، برخاست و اين فلسفه انحرافي توسط مكتب هاي فكري معتزله و اشاعره گسترش يافته بود و خلافت عباسي نيز كه اغراض سياسي معروفي را دنبال مي كرد به يكي از اين مكتب هاي فكري گرايش پيدا كرد و با دعوت از معارضان، براي اين كه آنان را در معرض اتهام گروه مقابل قرار دهند، از آنان سوالاتي مثلا درباره اين كه آيا قرآن حادث است يا قديم؟ می پرسید و اگر اين شخص كه از معارضان خلافت عباسي بود مي گفت كه قرآن قديم است كساني بودند كه از مكتب مقابل وي را تکفیر و دستور قتل وي را به دليل قائل بودن به تعدد قدما صادر مي كردند زيرا آنان بر اين اصل تاكيد مي كردند كه تنها خداوند متعال قديم است و همه چيز حادث است.
از سوي ديگر، اگر اين شخص که از معارضان متوكل عباسي بود مي گفت كه قرآن حادث است، باز از سوي گروه مقابل مورد تكفير قرار مي گرفت و علماي اين گروه دستور قتل وي را صادر مي كردند چرا كه وي قائل به اين بود كه قرآن حادث يعني ساختگي است و وحي نازل شده از سوي خداوند متعال نيست!
به هرحال امام هادي(ع) تلاش زيادي براي حفاظت از امت اسلام، رنج ها و سختي هاي زيادي را متحمل شد، در حالي كه حاكمان عباسي در آن زمان در رفاه و ناز و نعمت به سر مي بردند و متوكل عباسي در ترس از شكست طرح هاي شيطاني و با هدف انزواي امام از دستگاه حكومت و پايگاه مردمي وي را به سامرا منتقل كرد و تحت نظارت شديد امنيتي قرار داد، اما با وجود اين همه ظلم و ستم، امام هادی(ع) به صورت بسيار مخفيانه با ياران و اصحاب خود در ارتباط بود به طوري كه پايگاه اجتماعي خود را بسيار گسترش داد و از طريق ارتباط محرمانه و عمل به وظيفه خود به عنوان رهبر معنوي براي هدايت امت توانست اين پايگاه اجتماعي را حفظ كند.
منبع:شفقنا
ارسال نظر