گوناگون

وقتی آقای همیشه منتقد و صریح موسیقی پاپ، از تقابل سینما و موسیقی در خلق یک نوستالژی سخن می گوید:

پارسینه: بهروز صفاریان: «محسن چاوشی» کاملا پر رنگ تر بوده تا خود فیلم «سنتوری»...

موسیقی ما - بهمن بابازاده: «بهروز صفاریان» از آخرین باری که در یک برنامه زنده، «رضا رشیدپور» را شست و پهن اش کرد مقابل جلوی آفتاب تا خشک شود، دیگر در رسانه ملی آفتابی نشد. راستش را بخواهید کسی جرآت نکرد دوباره به او آنتن دهد تا آقای همیشه منتقد و صریح این وادی، دیگر در جعبه جادویی حضور پیدا نکند.بهروز صفاریان از قدیمی های پاپ است و درباره همه دوره های شکل گیری و سقوط و فرود های پاپ بعد از انقلاب، اطلاعات گران قیمتی دارد. اما این بار قرار بود درباره یک ماجرای بی ربط به او صحبت کنیم. اصلا شاید موضوعیت این گپ باعث شد که قبول کند حرف بزند: «پرونده همه ترانه هایی که در قالب فیلم های سینمایی و تلویزیونی بعد از انقلاب مورد توجه قرار گرفتند.»حرف های «بهروز صفاریان» را می خوانید که در ماه های آینده احتمالا اخبار پر هیجانی درباره همکاری های او و «محسن چاوشی» به گوش خواهد رسید.
  • * تصاویر موزیکالیته ای که از فیلم های ایرانی در همه دوره هایی که پیگیر سینما و تلویزیون بودید یادتان هست؟ چیزی بوده که در ذهنت برجسته تر باشد؟
اسم فیلم هایش را بگویم؟
  • * تصاویری که در ذهنت مانده است و بعدا با دیدن آن تصاویر به یاد خواننده هایش افتاده ای. یعنی خواننده ها با آن تصاویر در ذهن تو ثبت شده اند.
هیچ چیز. من خواننده ها را قطعا مستقل می شناختم و بعدا دیدم روی فیلمی به نام «همسفر» هم خوانده است یا در فیلم «فریاد زیر آب» هم خوانده و بازی هم کرده است. قطعا با فیلم نمی شناختم چون ارزش هنر موسیقی را بارها تکرار کرده ام و شاید اینجا هم جای بدی نباشد که بگویم . ارزش هنر موسیقی نسبت به سینما دو مقوله کاملا متفاوت است و حتی در مملکت ما فاصله این دو تحت هیچ شرایطی قابل قیاس نیست. ارزش موسیقی بسیار بالاتر است به خاطر اینکه شما موسیقی را بارها و بارها می توانید استفاده کنید و حتی سالها . بعدا «نوستالژی» می شود و باز هم استفاده می کنید. اما یک فیلم را شما نهایتا اگر در بهترین شرایط ساخته شده باشد یک یا دو یا سه بار می بینید و دیگر دیدنش برایت لطفی ندارد. بعد از مدتی هم دیگر فکر میکنم آن لذت را به خاطر کیفیتی که روز به روز دارد بهتر می شود نمی توانید از آن فیلم ببرید.
  • * واقعا هیچ ترانه ای و هیچ تصویر سینمایی و یا هیچ صدای سینمایی در همه این سالهایی که بودی، در ذهنت نمانده ؟
صدای سینمایی؟
  • * یعنی ترانه ای که در سینما خوانده شود...
چرا ولی می خواستم این را در تکمیل حرفم بگویم که این خواننده ها و ترانه ها و موسیقی بوده که گاهی اوقات به داد فیلم رسیده است. از این طرف به آن طرف نه از آن طرف به این طرف. موسیقی فیلم بحث متفاوتی دارد. موسیقی فیلم یک بستری به لحاظ حس ایجاد کردن است که البته الان موسیقی فیلم آن طرف دیگر خیلی آن شکلی نیست و دیگر به شکل سنتی کمتر ساخته می شود. ولی موسیقی مکمل تصویر است. موسیقی پاپ چیزی است که خودش برای خودش مستقل است و هرکسی برای خودش حتی اگر تصویر ذهنی هم نداشته باشد می تواند برای خودش بسازد. این هنر خیلی متفاوت از این است که یک تصویر مشخصی را در سینما می بینیم و یک موسیقی هم برای کمک و تاثیرگذاری بیشتر در آن زیر می شنویم. آن موسیقی فیلم را نباید اشتباه بگیریم با موسیقی که در فیلم استفاده می شود و موسیقی و ترانه ای که در فیلم استفاده می شود. این ها کاملا متفاوت است. موسیقی فیلم یک چیز دیگر است و موسیقی و ترانه پاپ یک چیز دیگر. من در این قبیل مواقع مثال هایی مثل «مرسدس» از مرحوم«بابک بیات» یا «دستهای آلوده» (که مرحوم «عسل بدیعی» هم در آن بازی کرده بود) و «سنتوری» و «پر پرواز» به ذهنم می آید. این چند نقطه است که موسیقی توانسته کمک کند و اتفاقا جالب اینجاست کسانی که حتی از موسیقی وارد بازیگری شده اند نسبتا موفق تر بودند تا کسانی که سینما وارد موسیقی و خوانندگی شدند. این نشان می دهد که دوز هنری شان کمی بالاتر بوده.
  • * برویم سراغ «سنتوری». این فیلم و این ترانه را اولین بار کجا شنیدید و اینکه چرا بعد از سنتوری دیگر کار سینمایی آنقدر قوی در بازار موسیقی ایران نبوده ؟
دیگر دارید وارد یک سری داستان خطرناک می شوید! «سنتوری» را بعد از چند کار«محسن چاوشی» که من شنیده بودم به گوشم رسید. بعد از آن شنیدم روی یک فیلم به نام«علی سنتوری» قرار است کاری را اجرا کند که حتی در جریان دقیقش بودم که قرار بود «محمد سلوکی» به جای«بهرام رادان» بازی کند. یک شب در منزل«فریدون خسرویان» بودیم که «محمدرضا شریفی نیا» و «بهرام رادان» آنجا بودند و راجع به این کار خیلی صحبت کردیم و گپ زدیم و سوالی از«محمدرضا شریفی نیا» کردم که دقیقا دلیل انتخاب این کار چه بوده و چه کسی انتخاب کرده است. گفت من پیشنهاد دادم و در ماشین گوش دادم و خیلی لذت بردم و فکر میکنم خیلی تطبیق خوبی است . این صدا روی صورت «بهرام رادان» خیلی اتفاق خوبی خواهد افتاد. متاسفانه خیلی اهل فیلم نبودم ولی به خاطر موسیقی آن فیلم را نگاه کردم. انصافا تنها فیلمی بود که موسیقی خیلی کار مهمتری داشت انجام می داد تا اتفاق های دیگر. البته در مقایسه با کارهایی که شاید «شادمهر» قبلا در فیلم «پرپرواز» کرد و موسیقی اش خیلی شاخص تر بود تا فیلمش. به هر حال فیلم ارزشمندی خودش را داشت و در جایگاه خوبی به نسبت آن قرار داشت ولی دلیل اصلی که من این فیلم را دنبال کردم و نگاهش کردم موسیقی اش بود و می خواستم ببینم که چه اتفاقی از تلفیق این دو رخ داده است.
  • * کدام را بیشتر دوست داشتی؟
منظورت کدام است؟
  • * «پر پرواز» یا «سنتوری»؟
من فیلم «پر پرواز» را که اصلا دوست نداشتم و در «سنتوری» از فیلمش بدم نیامد ولی چیز خاصی کلا از آن دستگیرم نشد. مثل خیلی از فیلمهای سینمایی ایران . موسیقی «محسن چاوشی» را به عنوان یک یک کار با کیفیت دیدم. آن را یک فکر خیلی خوب دیدم و از نوع صدایی که داشت و این که تلفیق جالبی هم بین «سنتور» و آن فضا بود. به نظر من خیلی اتفاق جالبی بود.
  • * اگر بخواهی سه دلیل را بگویی که قطعه «علی سنتوری» یا «سنگ صبور» آنقدر همه گیر شد ، گزینه هایت چیست؟ در آن بازاری که به شدت درگیر صداهای زیر زمینی بود و هیچ رقمه نمی شد موفقیت یا عدم موفقیت یک کار را تضمین و پیش بینی کرد.
من فکر میکنم که شناسایی خیلی به موقع «محمدرضا شریفی نیا». چون خود ایشان گفت که این انتخاب را انجام داده ام و پیشنهاد را به «داریوش مهرجویی» ارائه کرده ام. شاید هوشمندی این آدم و ذکاوت و ریزبینی اش بوده که محسن را انتخاب کرده . فکر میکنم محسن قبل از فیلم سنتوری کارهایی که باید انجام می داده را به صورت مویرگی در جامعه انجام داده بود و شناسایی خیلی درستی کرده و هوش او باعث شده که استفاده کند. همین دلایل است که می گویم موسیقی، این فیلم را انقدر برجسته کرده است. موسیقی این فیلم و «محسن چاوشی» در نهایت. آن کارهای «شادمهر عقیلی» را دوست داشتم و نمی توانم نمره کم یا زیادی به هر کدام از این ها. اینجا زمانی که «محسن چاوشی» داشت کار را انجام می داد خیلی بازار شلوغی داشتیم و پر از خواننده بود. فکرهای مختلف زیاد بود و مطرح شدن خیلی سخت تر بود . به علاوه اینکه هیچ گونه آلبوم مجازی که بتواند شناسنامه درستی از این آدم تا قبل از «سنتوری» باشد از «محسن چاوشی» وجود نداشت و اما در زمان شادمهر کمی تفاوت وجود داشت.
  • * وقتی که با چشم یک صحنه ای را می بینیم و روی آن صحنه یک صدایی را می شنویم، آن صدا خیلی جایگاه تعریف شده قوی تری در ذهن به خود اختصاص می دهد. مثالهایی مثل «گوگوش» و «ایرج» و «فرهاد مهراد» برای این ادعای من کافی ست. بیست سال یا پنجاه سال بعد وقتی اسم «محسن چاوشی» و «علی سنتوری» می آید، کاملا یک سوال دو جانبه است. این اتفاق در مورد این فیلم واین خواننده هم می افتد؟
من فکر میکنم که در مورد فیلم «سنتوری» و «محسن چاوشی» هیچ وقت این اتفاق نمی افتد. به دلیل اینکه «محسن چاوشی» کاملا پر رنگ تر بوده تا آن فیلم. اثری که خلق شد فکر میکنم از کل فیلم خیلی با ارزش تر بوده است و اینکه در یک نقطه هم این اتفاق افتاده است و جریان آن فیلم کلا قطع شده و جریان «محسن چاوشی» تازه از آنجا شکوفا شده است. «محسن چاوشی» قدم های خودش را دارد بلند و بلندتر بر می دارد. این هیچ وقت در قیاس با صدای «ایرج خواجه امیری» و صورت «فردین» تکرار نمی شود. ما هیچ وقت دیگر حضور «ایرج» را در هیچ جای دیگر به عنوان یک آلبوم مستقل یا موسیقی ندیدیم و نشنیدیم. من که به عنوان کسی که موسیقی اش را دنبال میکردم ندیدم و همیشه روی صورت «فردین» دیدیم و در مورد این موضوع قطعا این اتفاق نمی افتد.
منبع:
ماهنامه فیلم

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار