حکایت دل مادر داغداری که آرام شد
پارسینه: خدایا من امر تو را اطاعت کردم و در مرگ فرزندم صبر می کنم، تو نیز درباره من به وعده خود وفا کن و با گفتن این جمله به اشک و آه خود در مصیبت فرزند خویش خاتمه داد!
پارسینه-گروه فرهنگی: دو نفر از محترمین، مسافرتی در بیابان سوزان حجاز نمودند، راه را گم کردند، نزدیک خیمه ای آم دند، سلام نمودند.
زنی که در خیمه بود جواب داد و پرسید: کیستید؟
گفتند: راه گم کرده ایم.
اجازه داد وارد خیمه شدیم.
گفت: بنشینید تا فرزندم بیاید از شما پذیرائی کنم.
موقع آمدن فرزندش نزدیک شد. زن چند بار از داخل خیمه پرده یک طرف را بالا زد و به بیابان نگاه کرد. ولی یک بار که پرده را بالا زد ناراحت شد، گفت: شتر فرزندم می آید ولی دیگری بر آن سوار است!
وقتی سوار نزدیک خیمه رسید به صدای بلند گفت: ام عقیل، خداوند در مورد فرزندت به تو اجر مرحمت کند.
زن پرسید: مگر فرزندم مرد؟!
جواب داد: بلی، پسرت در کنار چاه آب بود، شترها به هم ریختند و او در چاه افتاد.
زن مصیبت زده، خود را نگاه داشت و گفت: تو فعلا بیا و از مهمان های من پذیرایی کن و سپس گوسفندی آورد و به او داد. ذبح کرد. زن در حال مصیبت و داغداری برای مهمان ها غذا تهیه کرد. پس از صرف غذا نزدیک آمد و گفت: هیچکدام قرآن می دانید؟
گفتند: بلی.
گفت: برای تسلای خاطر دل من در مصیبت فرزندم چند آیه بخوانید.
یکی شروع به خواند قرآن کرد: «اَلَّذینَ اِذا اَصابَتهُم مصیبة قالو انا لله و انا الیه راجعون ... اَلمُهتَدُونَ» خواند.
زن با هیجان شدیدی به او قسم داد اینکه خواندی قرآن بود؟
گفت: بلی والله از قرآن است.
زن از جا برخاست، چند رکعت نماز خواند و گفت:
«اَللّهُمَّ انّی فعلت ما امرتنی به، فانجزلی ما وعدتنی به.»
خدایا من امر تو را اطاعت کردم و در مرگ فرزندم صبر می کنم، تو نیز درباره من به وعده خود وفا کن و با گفتن این جمله به اشک و آه خود در مصیبت فرزند خویش خاتمه داد!
چه نیرویی جز ایمان به خدا قادر است با این سرعت و سلامت، دل مادر داغداری را آرام کند؟ کدام قدرت جز اعتقاد مذهبی می تواند شعله سوزان اضطراب روح مادری را در مرگ ناگهانی فرزند جوانش با این فوریت خاموش نماید؟
منبع: قصه های تربیتی، ص۳۹-۴۰.
افکارنیوز
ارسال نظر