گوناگون

انجمن شاعران ایران از علیرضا قزوه شکایت می کند/ پاسخ باقری، راکعی و محمودی به اظهارت این شاعر

پارسینه: در این میان اشاره محمودی به بسته شدن خانه سینما و تلاش های قزوه و همفکرانش برای بستن انجمن شاعران نیز جالب بود: «آن نگاه که در پی تخریب انجمن شاعران است قبلا در سیاست و فرهنگ و در بستن خانه سینما امتحانش را پس داده است. همان کسانی که از بستن خانه شعر خوشحال می شوند از بسته شدن خانه سینما هم خوشحال شدند ولی خانه سینما با سرافرازی اعضایش دوباره باز شد و خانه شعر هم با سرافرازی اعضایش هیچ وقت بسته نخواهد شد.»

روز گذشته، اعضای هیات مدیره خانه شاعران روبروی خبرنگاران نشستند تا خبر دهند که از علیرضا قزوه شکایت کرده اند، کاری که انجام دادن آن رابه گفته خودشان حتی به خواب هم نمی دیدند.

چند روز پیش علیرضا قزوه در مراسم بزرگداشت مرحوم عمران خلیلی، در مورد خانه شاعران سخنانی را بر زبان آورد و اتهاماتی را متوجه هیات مدیره این انجمن کرد.

اتهاماتی که باعث شد تا ساعد باقری، فاطمه راکعی و سهیل محمودی در جمع خبرنگاران حاضر شوند و پاسخ آن را بدهند. فاطمه راکعی درباره عضویت خودش در حزب مشارکت سخن گفت، ساعد باقری درباره بودجه انجمن شاعران ایران و سهیل محمودی درباره نوع تفکر و گرایش انجمن شاعران.

درابتدای این جلسه، فاطمه راکعی، به بیان اهداف و برنامه هایی پرداخت که انجمن شاعران برای تحقق آنها تلاش می کند. این سخن او واکنشی به آن بخش از حرف های قزوه بود که می گفت: « این خانه وابسته به حزب منحل شده مشارکت است و سالانه مبالغ زیادی از اموال بیت المال را خرج می کند. کسانی بر ذهن و افکار برخی کار می کنند و متأسفانه فتنه می سازند و از بودجه های آن چنانی هم برخوردارند.»

راکعی با تاکید بر اینکه انجمن شاعران یک NGO است، از برنامه های مشترکی حرف زد که قرار بوده با وزارت ارشاد به صورت مشترک انجام دهند ولی طی هشت سال گذشته هیچ کدام عملی نشده است: «مطابق با اساسنامه؛ سیدحسن حسینی، قیصر امین پور، مشفق کاشانی، ساعد باقری و من هیات مدیره ی انجمن را تشکیل دادیم و سهیل محمودی و افشین اعلا نیز در ادامه به هیات مدیره اضافه شدند. همچنین بسیاری از شاعران برجسته ی کشور عضو مجمع عمومی این انجمن شده اند.»

او به ساختمان انجمن شاعران نیز اشاره کرد. ساختمانی که قزوه گفته بود مجبوریم آن را پس بگیریم: «ساختمانی که در آن مستقر شده ایم، در سال ۷۸ توسط شهرداری منطقه ی سه در اختیار ما قرار گرفت اما به هر حال ما یک NGO هستیم و هزینه های خاص خود را داریم؛ نظیر هزینه ی پرسنل، برنامه ها، بخش انتشارات، بخش آموزش و بخش پژوهش های مربوط به حوزه ی شعر. همچنین برگزاری بزرگداشت ها و جشنواره ها نیز بخش دیگری از هزینه های ما را موجب می شود؛ مراسم هایی همچون شهر آرامش (در ماه رمضان)، شب های نینوایی (در محرم) و....»

سهیل محمودی اما مشکل را عکس شاعرانی می دانست که بر در و دیوار انجمن شاعران نصب شده بود. شاعرانی چون قیصر امین پور، سیدحسن حسینی، سلمان هراتی، هوشنگ ابتهاج، نیما یوشیج و... او اگرچه در آغاز جلسه می گفت که با هیچ کس دعوا ندارد ولی اعتقاد داشت: «مشکل آن ها با تفکر ماست؛ تفکری که همه این شاعران را با هم و در کنار هم می خواهد.»

قزوه آرزو داشت به خاطر مشارکت محاکمه شوم
راکعی در این جلسه به گفته خودش تصمیم گرفته بود برای یکبار هم که شده درباره عضویتش در حزب مشارکت تمام حرف ها را بزند. اما سخنانش را با گله از کسانی آغاز کرد که در آن جلسه بودند و نسبت به سخنان واکنشی نشان نداند. «من از دوستانی که در آن جلسه بودند و نسبت به سخنان ایشان واکنشی ولو در حد یک تذکر دوستانه نداند گله دارم و آن این است که چرا در مقابل آن همه اتهامات بی پایه و اساس، هیچ اعتراضی به آقای قزوه نکرده و به ایشان تذکری نداده اند؟ چراکه شرط جوانمردی این بود که در مقابل این اظهارات که از وجدان به دور است و تبعات حقوقی ایجاد می کند، واکنشی صورت می گرفت. البته شاید این اتفاق افتاده و ما بی خبریم. احتمالا آنها نیز به خاطر حرمت خلیل عمرانی چیزی نگفته اند.»

او گفت:«اما کسانی که مرا می شناسند می دانند من همیشه به عنوان یک استاد دانشگاه، سعی کرده ام در دانشگاه فقط تدریس کنم و حتی وقتی شاگردانم آخر ترم از من خواسته اند یک شعر برایشان بخوانم قبول نکرده ام. زمانی هم که نماینده مجلس بودم و دوستان از من می خواستند که در نطق هایم از شعرهایم استفاده کنم به آنها می گفتم که مجلس جای شعر خواندن نیست. واگرچه آقای قزوه خیلی آرزو داشتند که من به خاطر مشارکتی بودنم محاکمه و مجازات شوم ولی چون بزرگانی هستند که مسائل را درک می کنند و آنها را از هم تفکیک می کنند، این اتفاق نیفتاد.»

راکعی گفت که به خودش هرگز اجازه نمی دهد از دیگران درباره عقاید سیاسی شان بپرسد. چه در مورد خلیل عمرانی «که آنقدر مهربان بود که حتی به فکرمان هم نمی رسید از او در این باره چیزی بپرسیم» و چه در مورد دیگران. مثلا مشفق کاشانی که عضو انجمن قلم هم شده است: «ما در انجمن شاعران آنقدر دمکرات هستیم و دمکراسی مان را هم از اصل اسلام گرفته ایم که به عقاید سیاسی آدم ها کار نداشته باشیم. یک بار هم به خودم اجازه نداده ام از کسی درباره مشی سیاسی اش سئوال کنم. مثلا استاد مشفق کاشانی که عضو انجمن قلم هم هستند و با این حال اینجا ریاست هیات مدیره را برعهده دارند.حضور من در اینجا به معنی این است که من در این نهاد فقط در خدمت آن هستم و اگر برادرانم مرا لایق دانسته اند که امور مدیریتی اینجا را به من بسپارند باعث افتخار من است.»

او با بیان این مطلب که هر آدمی چند هویت دارد. من هم در عرصه زنان فعال هستم، هم در دانشگاه هم در انجمن شاعران ولی در هر کدام به فراخور جایگاهم فعالیت می کنم، گفت:«من عضو حزب مشارکت بودم و همچنان هم به تحزب معتقدم. از وقتی هم اعلام کردند حزب منحل است با اینکه هیچ وقت اعلام رسمی نشد، نه فعالیتی داریم نه برنامه ای. اصلا نمی فهمم چرا باید این مسئله مدام مطرح شود. ایشان باید ثابت کند که دوستان دیگر ما در انجمن هم وابسته به حزب مشارکت هستند. کما اینکه بنده اگر جرمی داشتم تا به حال نهادهای مسئول به جرم من رسیدگی می کردند.»

مگر عموهای فرزندان سلمان هراتی مرده اند؟

یکی دیگر از نکاتی که به شدت مورد اعتراض اعضای هیات مدیره انجمن شاعران قرار گرفت حاشیه هایی بود که در مراسم بزرگداشت سلمان هراتی در تنکابن رخ داده بود. مراسمی که قزوه متولی آن بود و طی برگزاری آن ظاهرا اختلافاتی با فرزندان سلمان هراتی پیدا کرده بود.

ماجرا به مخالفت فرزندان این شاعر برای برگزاری این مراسم باز می گردد و همچنین سخنان قزوه در آن همایش که گفته بود پسر سلمان هراتی باید به احترام پدرش در این مراسم شرکت می کرد. او به کاتالوگی که پسر این شاعر منتشر کرده و در اختیار شرکت کنندگان در مراسم هم گذاشته بود اعتراض داشت. کاتالوگی که در آن رسول هراتی درباره پدرش نوشته بود و این که او حواس پرت و اهل تفریح بود و یک بار در زمان دانشجویی سنتوری خریده بود که به خاطر مخالفت خانواده به جای مضراب سال ها خاک خورد.

قزوه فرزندان هراتی را به خاطر همین موضع گیری ها اهل فتنه دانسته بود و گفته بود که این اعضای هیات مدیره انجمن هستند که این بچه ها را این چنین پرورش داده اند.

عمده سخنان را اما سهیل محمودی دراین باره زد. آنجا که گفت:«سلمان هراتی در کنار سید حسن حسینی و قیصر امین پور سه تن از بهترین دوستان ما هستند که از نظر ما زنده اند، اما از نظر آنها چون این عزیزان شعرهایی درباره دفاع مقدس گفته اند قابل مصادره اند. این درست است که که تو صد واندی آدم را ببری تنکابن آن هم کسانی که نه تلقی شعری شان به سلمان نزدیک است نه تفکرات و دردمندی او را دارند.»

این شاعر افزود: «بعد هم دو دسته گل های سلمان رابعه و رسول را که مخالف مصادره پدرشان توسط تشکیلاتی هستند که تو نماینده آنی، آنجور اذیت و تهدید کنید؟ آیا مخالفت آنها با تو و خیمه شب بازی که درآوردی دلیل می شود که تو برعلیه آنها پرونده سازی کنی؟ به قول ساعد باقری عموهای رسول و رابعه نمرده اند. چرا برای این بچه ها آن هم در یک شهر کوچک پرونده سازی می کنی؟ شرف و حیثیت تو کجاست؟ اگر دو نفر لات با سخنان تو تهییج شوند و بروند به این بچه ها تعرضی کنند، جواب خانم هراتی که بیست و چند سال با عفت و پاکدامنی این دو بچه را بزرگ کرده چه می دهی؟»

باقری هم گفت: «واقعیت این است که خانه شاعران فرزندان سلمان را فتنه پرور نکرده. گفتن این حرف تف سر بالا و کمال شرمندگی است ولی ما سال ها بود که از این بچه ها خبر نداشتیم.»

این همان چیزی بود که راکعی نیز به آن اشاره داشت: « واقعا این که بگویند بچه های سلمان هراتی که با کمال شرمندگی سال هاست ازشان بی خبرم و در یک شهر دیگر زندگی می کنند، مشارکتی اند فقط می تواند زاییده یک ذهن مریض باشد و بس.»

ما شاعر دولتی هستیم و دستی در کتاب های درسی داریم؟

در آن سخنرانی قزوه گفته بود که اعضای هیات مدیره انجمن شاعران به مرحوم خلیل عمرانی تهمت شاعر دولتی می زنند ولی خودشان متوسط سالی صد میلیون تومان بودجه می گیرند. ساعد باقری این حرف را آغاز فتنه انگیزی قزوه دانست و گفت: «این حرف ها از دهن کسی بیرون می آید که مدعای پیشگامی در قلمرو ادبیات انقلاب دارد. او با غبارآلود کردن فضا، سعی کرده دیگران را به ظن خود با خود یار کند و با زرنگی مطالبی را به مخاطبان خود القا کند که گویی این مطالب پیش تر اثبات شده هستند.»

او افزود: «دروغی به این بزرگی؛ آن هم در مراسم بزرگداشت شاعری که به قول خود ایشان خانه اش را تبدیل به حسینیه کرده، واقعا عجیب است.یک سند بیاورید کدام ما درکجا مرحوم عمرانی را به تهمت شاعر دولتی نواختیم؟ او در ادامه گفته شخصیتی مثل عمرانی باید در کتب درسی ما حضور داشته باشد ولی امروزه اینگونه می بینیم که دیگران را به جای او مطرح می کنند.»

باقری با اظهار تعجب از این جمله و زدن مثالی از خودش گفت: «مگر ما جزو دست اندرکاران کتاب های درسی هستیم؟ شعر مرا که برای شهید خرمشهر مهدی فرید طالب نیا سروده بودم از کتاب های درسی حذف کرده اند، حالا ما دست اندکار کتاب های درسی هستیم و باید جوابگو باشیم که چرا خلیل عمرانی در کتاب های درسی نیست؟»

باید ثابت کند چه کسانی با پول بیت المال خانه و زنشان را عوض کرده اند

اما آن بخش از سخنان قزوه مبنی بر این که این افراد با پول بیت المال خانه و زن عوض کرده اند یکی دیگر از نکاتی بود که به شدت مورد اعتراض این شاعران قرار گرفت. هرچند باقری می گفت که قزوه به او گفته منظور من شخص تو نبوده است اما باقری اظهار داشت: «به او گفتم من شناسنامه و سند خانه ام را می آورم ببینم کدام شان را عوض کرده ام؟ گفت با تو نبوده ام ولی این فرقی نمی کند به چه کسی می گوید، ایشان باید برای اثبات حرفش سند بیاورد. تک تک اعضای هیات مدیره از ایشان شکایت دارند و او باید به خاطر توهین و تهمت به این بزرگی پاسخگو باشند.»

محمودی هم با بیان این که این سخن قزوه زندگی ها را نابود می کند از تبعات سخنان قزوه گفت: «فقط آبروی آدم ها نیست که با این حرف ها می رود، زندگی ها را هم نابود می کند. آیا این حرف ها باعث نمی شود همسران ما به حق بپرسند که ماجرا چیست و کدام شما زن عوض کرده اید؟»

اگر قرار بود از قالیباف پول بگیریم در انتخابات هم باید از او حمایت می کردیم

«باقری با اشاره به سخنان قزوه در مورد زمینی که در اختیار این انجمن قرار گرفته گفت:« آقای قزوه اشاره کرده اند که در ایام پیش از انتخابات زمینی در منطقه ۲۲ تهران به تشکلی که این افراد در آنها بوده اند داده شده است. دیدیم که چگونه آن را به نام خودشان زدند و بعد از آن به دیگران تهمت می زنند و خودشان را شاعر آزاده می نامند.»

باقری در پاسخ به این اتهامات اظهار داشت: «اولا ما ناچار شدیم توضیح دهیم خانه هنرمندان که سال هاست در پی تشکیل و ساماندهی تعاونی مسکن است بانی این کار بوده است. یک سند را هم دیروز در سایت منتشر کردیم و آن نامه ای است که از ما خواسته شده اسم کسانی که می خواهند خانه بگیرند را به آنها بدهیم. در آن لیست نام هیچ یک از اعضای هیات مدیره انجمن نیست و شاعرانی که مطرح شده اند متعلق به نحله های متفاوت و متنوع شعری و فکری اند.»

او از سه بار گفت وگویش با علیرضا قزوه بعد از گفتن این سخنان در آن مجلس خبر داد و گفت: «ایشان به من می گویند من این نامه را دیدم مگر اسم خانم راکعی در آن نیامده؟ به او گفتم تو که مدعی هستی به همه اسناد این مملکت دست داری، مگر اسناد سازمان بازرسی را ندیدی که دال بر پاکدستی ماست؟ خانم راکعی به عنوان رییس هیات مدیره این نامه را امضا کرده اند.»

باقری اظهار داشت:«ما در هشت سال گذشته به دروغگویی، بی اخلاقی، بی پروا تهمت زدن و ... متاسفانه عادت کرده ایم ولی در این حد بی پروایی که آدمی بیاید و چنین دروغی را دیگر نشنیده بودیم که بیایند و بگویند این آدم ها با پول بیت المال خانه و زن عوض کرده اند.»

این شاعر افزود: «به قزوه گفتم تو احتمالا به نظام قضایی ما سوءظن داری و فکر می کنی که با زدن برچسب فتنه به این آدم ها می توانی از بار حقوقی زدن اتهاماتی به این سنگینی فرار کنی و آنها اگر شکایت کنند هم کسی پاسخگوی شان نیست. حالا ما به نظام سوءظن داریم یا تو؟»

او تاکید کرد: «اگر ادعای ایشان که ما از شهرداری یعنی آقای قالیباف پیش از انتخابات زمین گرفته ایم صحت داشت، ما باید در ایام انتخابات از ایشان دفاع می کردیم در حالی که اینطور نیست. مواضع ما پنهان نبوده و اصلا از این که در آرای مان همسو با مردم بودیم بیمناک نیستیم.»

نامه انجمن شاعران
متاسفم که لقب «بابا» نگرفتم

در این نشست همچنین ساعد باقری به طنز تاسف عمیق خود را از اینکه نتوانسته از علیرضا قزوه لقب «بابا» بگیرد ابراز کرد: «به من می گوید ساعد من می خواستم به خاطر پاکدستی و مرام تو بتو لقب «بابا» بدهم ولی خودت نگذاشتی. خیلی متاسفم که این لقب را از دست دادم. به او گفتم فعلا که زن مان داده ای، دیگر بچه برایمان نساز. من حتی برای فرزندانم علی و الهام حق پدری قائل نیستم و به خودم اجازه نمی دهم بهشان بگویم چه کار بکنند و چه کار نکنند. کما اینکه آنها هم جوری تربیت نشده اند که گوش به فرمان باشند و همین شاید برای بعضی ها نگران کننده است.»

او ادامه داد: « ولی دوستانی که با پول بیت المال دنبال مریدپروری هستند دنبال این سخنان می روند. یک عزیزی محترمانه آمده و کتاب بیدل آقای قزوه را نقد کرده است. بعد ایشان در یک مصاحبه خطاب به او گفته یادت رفته که آنقدر بی پول بودی که پول پوشک بچه ات را من می دادم؟ پس چه شد حق نمک؟»

این شاعر همچنین گفت که قزوه بعد از شنیدن سخنان او گفته که ساعد تو وجدان مرا قلقلک دادی، نه، زیر و رو کردی. باید کاری کنم که فردا تیتر یک همه روزنامه ها این باشد: قزوه با گل به دیدن باقری رفت! او در پاسخ به این سخنان گفت: «من به او گفتم اولا ما مگر چقدر مهم هستیم که بخواهیم تیتر یک روزنامه ها باشیم؟ ثانیا تو در تیراژ چند میلیونی اتهاماتی به این سنگینی به ما وارد کرده ای و حالا می خواهی به همین راحتی از زیرش در بروی؟ ثالثا خیال می کنی حواسم نیست که می خواهی بیایی از سر بزرگواری دستی به سر دزدها بکشی؟»

او ادامه داد: «قزوه به من گفت که منظور من از این سخنان تو نبود. به او گفتم تو بچه کجایی؟ سر کدام سفره بزرگ شدی که به من می گویی سرت را بدزد می خواهم رفیقت را بزنم؟»

مشکل جای دیگری است

باقری یکی از دلایل ایجاد مشکل قزوه با انجمن شاعران را مصاحبه افشین علاء با مجله مهرنامه دانست و گفت: «تصور ایشان این است که ما اینقدر بیکاریم که افرادی را بر علیه ایشان جمع کنیم. به من می گوید برو مجله مهرنامه را بخوان. من آن مصاحبه را مطالعه کردم. در آن مصاحبه خبرنگار دائما از افشین علاء می پرسد آیا شما از آرمان هایتان فاصله گرفتند و او می گوید نه ما عوض نشده ایم. تیتر مصاحبه هم این است: ما عوض نشده ایم، آنها عوض شده اند. ولی افشین از احدی در این مصاحبه اسم نبرده است من نمی دانم چرا قزوه این حرف را به خودش گرفته و معتقد است که به او متلک انداخته اند.»

این شاعر اما علت اصلی مشکل را چاپ کتاب «سکانس کلمات» سیدحسن حسینی دانست و گفت که قزوه به او گفته اصلا می دانی خانم حسینی این کتاب را توسط چه ناشری و با مقدمه چه کسی می خواهد چاپ کند؟ چرا تو نباید بر این کتاب مقدمه بنویسی؟ او ادامه داد: «به او گفتم به من چه؟ اصلا ما چه کاره ایم. سید، همسرش و قیصر امین پور را وصی خود قرار داده است. حالا که قیصر هم رفته هر چه خانم حسینی صلاح بدانند ما هم صلاح می دانیم.»

او افزود: «باز می گوید این همان کتابی است که من پول چاپش را از آقای زم به هزار بدبختی گرفتم. ده بار به او توضیح دادم که علی اینگونه حرف نزن. نه احسان بکن نه منت بگذار. اصلا تو باید دنبال سیدحسن حسینی می دویدی. یعنی سید اینقدر بیچاره شده بود که تو واسطه چاپ کتابش شوی؟»



باقری خطاب به قزوه: فرق بین اعتبار و پول نقد را نمی دانی

باقری با بیان این که دروغگو کم حافظه است به بخش دیگری از سخنان قزوه مبنی بر گرفتن بودجه پانصد میلیون تومانی توسط انجمن شاعران اشاره کرد و اظهار داشت: «زرنگی اش اینجاست که می گوید ما به واسطه یک نماینده مجلس از این موضوع باخبر شدیم و به آنها گفتیم بیایید لااقل مشکل فلان شاعر را حل کنید. اصلا انگار قبح ادبیات معامله گری ریخته است. اشاره ایشان به بیماری مرحوم تیمور ترنج است. من توضیح دادم که آن سال ما ۲۰۰ میلیون تومان برای انجمن و ۲۰۰ میلیون تومان برای دفتر شعر جوان اعتبار گرفتیم. اعتباری که تا سال ۸۴ بود و بعد از آن دیگر قطع شد. به او گفتم تو فرق اعتبار و پول نقد را نمی دانی. اعتبار یعنی اینکه برای هر قران پول برنامه ارائه دهی. اگر انتظار داشتی ۳ میلیون تومان به مرحوم ترنج بدهیم، معنی اش این بود که سه کتاب شعر جوان شهرستان های مختلف را چاپ نمی کردیم یا سه برنامه میهمان ماه را برگزار نمی کردیم تا بتوانیم پولی به مرحوم ترنج بدهیم.»

او ادامه داد: «قزوه همچنین گفته از آن همه پول خانم راکعی فقط ۳۰۰ هزار تومان به مرحوم ترنج داده اند. من از خانم راکعی معذرت می خواهم اما باید بگویم که آن ۳۰۰ هزار تومان را هم خانم راکعی از جیب خودش پرداخت کرده و نه از بودجه انجمن.»

این شاعر افزود:«ایشان در فضاهای مدیریتی نه چیزی از هزینه پرسنل می دانند و نه از هزینه آب و برق و گاز خبر دارند. در شیوه مدیریتی آنها فقط پروژه تعریف شده است و نمی دانند روشن ماندن این چراغ هزینه دارد. آخر در این سال ها عزتت کم بود؟ درآمدت کم بود؟ گرفتاری ات چیست؟ نبوغ نمی خواست که بفهمی شرایط آن ۸ سال به کجا ختم خواهد شد؟»

به این آدم تریبون ندهید

در این میان اشاره محمودی به بسته شدن خانه سینما و تلاش های قزوه و همفکرانش برای بستن انجمن شاعران نیز جالب بود: «آن نگاه که در پی تخریب انجمن شاعران است قبلا در سیاست و فرهنگ و در بستن خانه سینما امتحانش را پس داده است. همان کسانی که از بستن خانه شعر خوشحال می شوند از بسته شدن خانه سینما هم خوشحال شدند ولی خانه سینما با سرافرازی اعضایش دوباره باز شد و خانه شعر هم با سرافرازی اعضایش هیچ وقت بسته نخواهد شد.»

او در ادامه سخنانش ترجیح داد مسئولان حوزه هنری را خطاب قرار دهد و بگوید: « ایشان از جایگاهی حرف می زند که منسوب شماست. من از این دو عزیز می پرسم که ایشان با چه جراتی با حکم مدیریتی که از شما گرفته سوءاستفاده می کند و در مکانی که متعلق به شماست زندگی ها را از هم می پاشاند؟»

محمودی ادامه داد: «به نظرم این آدم کاملا به هم ریخته است. آقای خاموشی، آقای مومنی شریف به این آدم تریبون ندهید. من تنها دو نفر دیدم که وقتی صحبت می کنند باید پریزشان را از برق کشید. یکی آن مردی بود که می گفت بگم، بگم و مشکلات بسیاری را برای یک ملت درست کرد و یکی دیگر هم این آقا که مشکلات زیادی برای فرهنگ به وجود آورده است.»

منبع: خبرآنلاین

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار