گوناگون

تاریخ: نویسندهٔ ممنوع‌القلم شوروی چه می‌گفت؟

پارسینه: منبع: http://www.iranianshistoryonthisday.com

فیودور ابراموفFyodor Abramov یک روستازاده روس بود که 29 فوریه 1920 به دنیا آمده بود. وی که سختی ها را دیده بود در جوانی و با اشتیاق کمونیست شده و به دانشگاه رفته بود. آتش جنگ جهانی دوم که به لنینگراد (سن پترزبورگ) ـ شهر محل اقامت او رسید، لباس سربازی برتن کرد و به دفاع از وطن برخاست. پس از جنگ و تکمیل تحصیلات، مدرّس دانشگاه شد. وی که مشکلات جامعه را لمس و آنهارا ناشی از سوء مدیریت دستگاهها دیده بود به نوشتن مقاله و انتقاد پرداخت.

انتقادهای او، کمیته مرکزی حزب کمونیست را خشمگین ساخت بگونه ای که وی را ممنوع القلم کرد و نشریات از چاپ نوشته ها و نظرات او منع شدند. ابراموف که چنین دید به نوشتن داستان روی آورد ـ کاری که در چنین شرایط از زمان نوشته شدن داستان هندی «کلیله و دمنه» رواج داشت. وی ناله های خود در قالب داستان سر می داد و ضمن بیان مشکل و تشریح آن، راه حل نیز نشان می داد. ولی، جز دو سه داستان نخست، توزیع کتاب های او ممنوع شد. وی در این زمینه و انتقاد از اين وضعيت نوشته ای معروف دارد که نخستین پاراگراف آن (پاراگراف لید) از این قرار است: نویسنده در دوران ممنوعیت و حتی در زندان می تواند بهتر بیاندیشد و بهتر بنویسد.

چند داستان دیگر ابراموف بعدا و در زمان حکومت خروشچف [اصطلاحا دوره اصلاحات و به قول مائو، دوره تجديد نظر طلبي] به چاپ رسید و چاپ و ترجمه آنها به زبان انگلیسی، آلمانی و اسپانیایی از اواخر دهه 1970 آزاد و جهانی شد.

از نوشته های ابراموف که چهاردهم ماه می 1983 در 63 سالگی درگذشت چنین برمی آید که بلشویکهای روسیه از همان نخستین روز پیروزی انقلاب (اکتبر 1917) به بیراهه افتادند. رهبری انقلاب، و احتمالا از روی ناچاری و فشار، اداره امور کشوررا به کسانی سپرد که رموز مدیریت را نمی دانستند، باهم مبارزه و رقابت داشتند، از جزئيات فرضیه مارکس و تفسیرهای آن و هدف هاي انقلاب بخوبی و آنطور که بايد آگاه نبودند، نسبت به آنها و منافع جامعه دلبستگي و دلسوزي قلبي نداشتند و تنها به رفاه، جاه و مقام خود مي انديشيدند و با این روحیه به تدریج از مردم و انتظار و نیاز آنان فاصله گرفتند که بازگشتی عملی به روش هاي اداري عهد تزارها بود. با اين تفاوت که این جماعت خودرا در پناه دیوار بلند سوسیالیسم پنهان کرده بودند و واقعیت هارا نمی دیدند.

به باور مفسران مشاهدات ابراموف و نقدنگاران نوشته هایش، وی از نيمه دهه 1950 فروپاشی شوروی و سوسیالیسم آن را پیش بینی کرده و هشدار داده بود.

داستانهای اخیر ابراموف به فساد اداری و لوکس گرايي مديران و مقامات هم اشاره دارد که به بیماری خوره یک سیستم و رژیم تعبیر شده است.

ابراموف در کتاب نرمش و انعطاف [عنوان ترجمه انگلیسی آن را «اکثریت ساکت» گذارده اند] نوشته است که کرملین نباید سکوت مردم را حمل بر رضا کند [می کرد] و بی خیال بنشیند [می نشست].

نخستین داستان ابراموف زندگی در کلخوز ـ پس از جنگ [جنگ جهانی دوم] عنوان دارد که مشکلات بويژه سختي هاي کار و زندگاني کشاورزان را به دست داده ازجمله نارضایتی از منع انتقال (مهاجرت) از یک کلخوز (مزارع اشتراکی) به کلخوز دیگر، ترک کار کشاورزي و پرداختن به کاري ديگر ـ اشتغال مورد علاقه، و نيز انتقاد از مطبوعات وقت که از هر چیز چهره زیبا ترسیم می کنند تا سران حزب و مدیران دولتی را راضی سازند.

ابراموف در کتاب «راه و چهار راه» از ضعف و سوء مدیریت در شوروی که اسما یک جامعه ایدئولوژیک بود نالیده و در عین حال راه حلهایی را که به نظرش می آمده ارائه کرده است.

ابراموف در داستان تحت عنوان «خوانده نشده» نشان داده است که بخشنامه های حزب [حزب حاکم، حزب کمونیست] و نطق ها و توصیه های عمومی سران حزب و دولت خوانده نمی شوند [نمی شدند] و بسیاری از مدیران اصول سوسیالیسم و فرضیه مارکسیسم ـ لنینیسم را کاملا نخوانده و به رعایت آن اعتناء ندارند [نداشتند] و ....

وی در داستان تحت عنوان کتاب تمیز [کتابی که ورق نخورده تا دست مالی و کثیف شود] اشاره کرده است که کتابهای آموزشی حزب حتی از سوی مسئولان خوانده نمی شوند و همچنان کاملا نو و تمیز باقی می مانند. داستان هاي دیگر او ازجمله «دو زمستان و سه تابستان»، «خانه»، «برادران و خواهران»، «زندگانی نو»، «پرواز قوها» و ... همه اش در انعکاس وجود تبعیض، فاصله مقامات و بزرگان از توده مردم و دشواری ها در جامعه شوروی وقت بوده است.

فروپاشی شوروی از درون و تفسیر نظرات ابراموف که در قالب داستان بیان شده است وی را در عداد نویسندگان و اندیشمندان بزرگ قرارداده است.

ارسال نظر

  • سجاد

    ممنون پارسینه. ماه بود. سولژنیتسین، بولگاکف، ماکسیم گورکی ( در اواخر عمر ) و حتا شاعر معروفی مثل مایاکوفسکی هم ( که سال ها تریبون حزب بود ) این وضعیت را دریافتند، با آن مقابله کردند و هزینه اش را با جان و شهرت خود پرداختند.

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار