گوناگون

سهم امامان در پي‌ ريزي علوم قرآن

پارسینه: ● منبع: فصلنامه پژوهشهای قرآنی جلد 5-6

* علي حيدري

آن روز كه نخستين آيات قرآن بر پيامبر (ص) فرود آمد، مخاطبان آن گرامي، قريش و مردمان مكه بودند و محور آيات را مسائلي چون مبدأ و معاد تشكيل مي‌داد.
مردم مكه با زبان فرهنگ مشترك، به روشني مفهوم پيام وحي را درمي‌يافتند و اگر در موارد اندكي، نياز به پرسش بود، پامبر براي آنان توضيح مي‌داد.
با گذشت زمان و گسترش اسلام در سرتاسر جزيره العرب و رهيافت قرآن به آن سوي مرزهاي عرب، شرايط جديدي را پديد آورد كه فهم قرآن براي همگان چندان بي‌نياز از راهنمايي و شناخت قواعد و قوانين ويژه نبود.
قبايل مختلف عرب با لهجه و گويشهاي متفاوت و شرايط متفاوت جغرافيايي و اقليمي و گونه‌گوني رخدادها و نيازها، به طور طبيعي مستلزم آن بود كه شكل و محتواي سوره‌ها و آيات مدني با مكي تفاوت داشته باشند و مدني يا مكي بودن آيه در فهم آيات و تعيين مطلق و مقيّد، خاص و عام و يا ناسخ و منسوخ بودن آنها مؤثر شمرده شود.
از آن جا كه زمينه‌هاي نزول يك آيه در فهم برخي آيات مي‌توانست مؤثر باشد، گذشت زمان و فراموشي شأن نزول و يا ناآگاهي بسياري از مردم نسبت به شأن نزول، ابهامهايي را پديد مي‌آورد و ايشان را براي فهم اين دسته از آيات به آگاهان رجوع مي‌داد.
به هرحال وجود آيات عام و خاص، مطلق و مقيد، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، در زمينه مسائل گوناگون اعتقادي و عبادي و روابط و قراردادهاي اجتماعي و ... سبب گرديد تا مسلمانان در سالهاي آخر حيات پيامبر (ص) كه حجم آيات نازل شده و قلمرو جغرافيايي و انساني و قومي گسترش يافته بود، براي استفاده از آيات قرآن، نيازمند دقت و درنگ و شناخت ملاكها و ضوابط خاصي باشند كه بتوانند مرادهاي قرآني را آن گونه كه بايد دريابند و اين نياز با رحلت پيامبر (ص) به عنوان مرجع قطعي فهم قرآن، فزوني يافت، به ويژه كه ميدان نقل حديث و چه بسا جعل حديث و راهيابي افكار اهل كتاب و آرا و انظار اصحاب نظر، گسترده‌تر شد و پيوستن ملّتهاي غيرعرب به جرگه مسلمانان، فهم قرآن را منوط به آگاهيهاي ساخت كه بعدها علوم قرآن نام گرفت.
اين نيازهاي روزافزون و دشواريها نمي‌توانست بر شخصي چون پيامبر پوشيده باشد، از اين روي انتظار مي‌رفت كه آن حضرت براي پيش‌گيري از انحرافهاي اجتماعي و راهنمايي امّت به شيوه صحيح بهره‌گيري از قرآن، معلّمان ويژه‌اي را تربيت كرده و به امّت شناسانده باشد.
اماميه بر اين اعتقادند كه پيامبر (ص) اين ضرورت را مي‌دانست و اهل بيت (ع) را براي اين مهم معرفي كرده است.
اكنون هدف ما در اين نوشتار، نشان دادن نقش اهل بيت (ع) در شكل‌گيري علوم قرآن و پي‌ريزي بنيادهاي آن است.

اشارتهاي راهگشا و بنيادين

ائمه (ع) در شناخت قرآن و تبيين و تفسير و تعليم آن اشارتها و گاه بيانهاي تفصيلي دارند كه بعدها نشان آن اشارتها و بيانهاي تفصيلي را مي‌توانيم در سرفصل دانش «علوم قرآن» و نيز محتواي آن، شاهد باشيم.
پيشگامي اهل بيت در طرح اين سرفصلها و پردازش به آنها، اين نظريه را تثبيت مي‌كند كه شكل‌گيري مجموعه‌اي تحت عنوان «علوم قرآن» وام گرفته از سرمايه‌هاي نخستيني است كه ائمه در اختيار شاگردان خود و قرآن‌پژوهان آينده قرار داده‌اند.
سخناني كه از اهل بيت درباره روش شناخت و تفسير قرآن، يا همان «علوم قرآن» به دست ما رسيده، يا به شناخت واژگان مربوط مي‌شود و يا شناخت معني، كه هر دو نوع با ديدي زبان شناختي است. مسائل مربوط به زبان‌شناسي قرآن هم، يا مربوط به عناصر عمومي زبان است، چه در قرآن و چه در غير آن، كاربرد دارد و يا به عناصر سبكي ويژه قرآن؛ يعني آنچه به شيوه بيان و چگونگي تدوين و نزول و ... قرآن اختصاص دارد.
مسائل عمومي زبان، از قبيل اطاق و تقييد، عام و خاص، ظهور صيغه امر در وجوب و ... كه برخي از مباحث آن در مباحث اصلي يا مقدماتي علم اصول (مباحث الفاظ) بحث شده و گسترش يافته است.
مسائل ويژه سبك قرآن، مثل ارتباط معني با شأن نزول، محكم و مشتابه، ناسخ و منسوخ ظهر و بطن، تأويل و تنزل و ...

گونه‌هاي مختلف روايات ائمه

روايات اهل بيت در تبيين متن قرآني به پنج دسته تقسيم مي‌شوند:
1. پاره‌اي از روايات اهل بيت، عهده‌دار بيان پيش‌فرضهايي است كه مفسر قرآن بايد آگاهيهايي در مورد آنها داشته باشد.
2. رواياتي كه مي‌نماياند كه مفسر قرآن چه انتظارهايي از قرآن مي‌تواند داشته باشد، و به سراغ چه نوع معارفي بايد باشد.
3. احاديثي كه ويژگيها و شرايط زماني نزول قرآن را مطرح كرده‌اند و مفاهيم برخي از واژگان را كه در زمان جاهليت مورد استفاده قرار مي‌گرفته و قرآن درصدد نفي آن مفاهيم و يا نقد آنها بوده است توضيح مي‌دهند و اين، يعني معني‌شناسي در ظرف زماني نزول و موقعيت تاريخي.
4. تأكيد اهل بيت بر محور اصلي مباحث قرآن، كه آن را همچون پيكره‌اي واحد داراي معني مي‌سازد.
5. رواياتي كه آياتي را، برحسب فهم زمان خود امام معنا مي‌كنند.
بيانهاي ائمه در تقسيم‌بندي و عنوان كردن مطالب مربوط به «علوم قرآن» درخور تقسيم به دو بخشند:
يكي تقسيم‌بندي كلي معارف قرآن، كه مطالب آن بيش‌تر به «شناخت معني» نظر دارند.
ديگر تقسيمات سبك‌شناختي و زبان‌شناختي، كه به بيان مسائل مربوط به زبان، و زبان قرآن مي‌پردازد.

تقسيم كلي معارف قرآن

يكي از تقسيمهايي كه درباره قرآن در كلام اهل بيت وجود دارد، تقسيم‌بندي كلي محتواي قرآن است، تا تدبّركنندگان در قرآن بدانند كه چه انتظاري بايد از آن داشته باشند.
اين تقسيم‌بندي بسياركلي است، و مي‌توان آن را نوعي «غايت‌شناسي» يا شناخت هدف بياني قرآن دانست.
1. «عن اصبغ بن نباته، قال سمعت أميرالمؤمنين (ع) يقول: نزل القرآن اثلاثاً، ثلث فينا و في عدونا، و ثلث سنن و امثال، و ثلث فرائض و احكام.» 1
اصبغ بن نباته گفت از اميرمؤمنان (ع) شنيدم: قرآن در سه زمينه نازل شده است: يك سوم درباره ما و دشمنان ما، يك سوم درباره سنتها و امثال و يك سوّم درباره فرائض و احكام.
2. «عن ابي عبدالله (ع) قال: انّ القرآن نزل أربعه أرباع، ربع حلال و ربع حرام، و ربع سنن و احكام و ربع خبر ما كان قبلكم و نبأ مايكون بعدكم و فصل ما بينكم.» 2
از امام صادق (ع) روايت شده كه آن حضرت فرمود:
قرآن بر چهار قسمت نازل شده است: يك چهارم درباره حلال و يك چهارم درباره حرام، يك چهارم درباره سنتها و احكام، يك چهارم درباره اخبار آنان كه قبل از شما بوده‌اند و آنان كه بعد از شما خواهند آمد و حلّ و فصل مسائل جاري شما.
3. «عن ابي الجارود، قال سمعت أباجعفر (ع) يقول: نزل القرآن علي اربعه أرباع، ربع فينا و ربع في عدونا، و ربع فرائض و احكام، و ربع سنن و امثال، و لنا كرائم القرآن.» 3
امام باقر(ع) فرمود: قرآن بر چهار محور نازل شده است: بخشي درباره ما، بخشي درباره دشمنان ما، قسمتي درباره واجبات و احكام و قسمتي سنّتها و امثال است و آيات كريمه قرآن كه بيانگر كرامتهاست، تعلّق به ما اهل بيت دارد.
در اين سه روايت، تقسيم‌بندي برحسب موضوع است و تنها تعيين محورهاي كلي و ما اين نوع تقسيم‌بندي را كه براساس محورهاي موردنظر گوينده انجام مي‌شود، تقسيم‌بندي معنا شناختي مي‌ناميم و اين مي‌تواند ما را در شناخت مقاصد اصلي قرآن كمك كند. طبيعي است كه وقتي بفهميم كلام گوينده يا نويسنده آن در چه زمينه و بر چه محوري است، فهم معناي سخن او آسان خواهد بود.
در فهم و تفسير قرآن اين نكته بسيار مهم است كه انتظار از آن را مشخص كنيم. اين روايات پژوهشگر قرآني را ياري مي‌دهد تا در مراجعه به قرآن بداند با چگونه متني روبه‌رو است، با چه نوع مطالبي مواجه خواهد بود.
احكام واجب و حرام، حقوق و سنتهاي اجتماعي، امثال و حكمتها و ولايت اولياي الهي و شناخت مخالفان و دشمنان ايشان.

تقسيمهاي زبان‌شناختي و سبك‌شناسي

همان‌گونه كه در آغاز اشاره شد، اهل بيت (ع) براي شناخت و فهم قرآن به گونه‌هاي كلي موضوعات، هدفهاي هدايتي قرآن، مسائل زبان‌شناختي عام (كه هم در قرآن هست وهم در غير قرآن) و مسائل مربوط به سبك ويژه قرآني اشاره داشته‌اند.
توجه به اين تقسيم‌بنديها و عناوين مطرح شده در مكتب اهل بيت (ع) و مقايسه آن با آنچه كه بعدها به نام «علوم قرآن» گسترش يافت، به ما نشان مي‌دهد كه ريشه مباحث علوم قرآن در گفتار اهل بيت پيامبر (ع) است. آنان كه علومشان از تعاليم وحي و آموزش محمدي سرچشمه گرفته است.
در تفسير نعماني (كه رساله‌اي است مستقل، و تمامي آن در جلد 93 بحارالانوار نقل شده است) از امام صادق (ع) اين روايت آمده است:
«شيعيان علي (ع) از آن حضرت درباره گونه‌هاي آيات قرآن سؤال كردند آن حضرت در پاسخ فرمود:
خداي تبارك و تعالي قرآن را به هفت گونه فرستاده است كه هر كدام از آن گونه‌ها داروي درد است و بسنده [براي سعادت بش] آن هفت قسم عبارتند از:
1. امر، 2. نهي، 3. ترغيب، 4. ترهيب (ترساندن و انذار)، 5. جدل، 6. مثل، 7. قصص.
و در قرآن ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، خاص و عام، مقدم و مؤخر، عزائم (فرايض) و رخص (مباحها)، حلال و حرام، فرائض و احكام، منقطعي كه معطوف است، منقطعي كه معطوف نيست و حرفي كه به جاي حرفي ديگر قرار گرفته است، وجود دارد.
برخي از قسمتهاي قرآن، لفظش خاص است و معنايش عام و برخي ديگر كه لفظش عام و احتمال عموميت دارد. برخي از قسمتهاي لفظش واحد و معنايش جمع است و برخي ديگر لفظش جمع و معنايش واحد. برخي از قسمتها لفظش ماضي است و معنايش آينده، برخي از قسمتها لفظش خبر است، ولي معنايش نظر به قومي ديگر دارد.
برخي از قسمتها به حال خود باقي‌اند، ولي از جهتي كه داشته برگردانده شده‌اند (تفسير يا جهت تفسيري آنها عوض شده) و برخي از قسمت‌هاي آن، معنايش برخلاف تنزيلش هست و برخي ديگر تأويلش در همان تنزيلش است، برخي از قسمتها تأويلش قبل از تنزيلش و برخي ديگر بعد از تنزيلش.
برخي از قسمتها به گونه‌اي هستند كه قسمتي از آيه در يك سوره، و قسمتي ديگر از آن در سوره‌اي ديگر قرار گرفته است. در برخي از قسمتها، آياتي وجود دارند كه نصف آنها منسوخ و نصف ديگر به حال خود باقي‌اند. آياتي را مي‌توان شاهد بود كه از نظر لفظ متفاوت، ولي از نظر معنا به يك جهت نظر دارند و نيز آياتي را مي‌توان يافت كه الفاظي همانند و معنا و نظرگاهي متفاوت دارند.
آياتي كه در آنها رخصتي بعد از وجوب است چه اي كه خداوند عزوجلّ، دوست دارد اجازه‌ها و رخصتهايش همان گونه مورد عمل قرار گيرند كه واجباتش مورد عمل قرار مي‌گيرند. در برخي از قسمتهاي قرآن رهنمودهايي است كه مردمان در به كارگيري آنها مختارند، اگر خواستند انجام مي‌دهند و اگر نخواستند، ترك مي‌كنند. در برخي از قسمتها، آياتي وجود دارند كه ظاهر آنها برخلاف باطنشان است، در هنگام تقيه به ظاهر آن عمل مي‌شود و نه به باطن آنها. برخي از آيات قرآن، خطاب به قومي خاص دارند، ولي مضمون و معناي آنها براي ديگران است. برخي از آيات، به پيامبر (ص) خطاب دارند، ولي در حقيقت نظر به امّت آن حضرت دارند، برخي از قسمتها به گونه‌اي است كه تحريم آنها جز با تحليلشان شناخته نمي‌شود و برخي از قسمتها تأليف و تنزيلشان بر غيرمعنايي است كه در آن نازل شده‌اند ...» 4
پس از اين، امام (ع) مسائلي را در تقسيم‌بندي موضوعي مطرح مي‌فرمايند كه درخور توجه و ژرف نگريند.
در آغاز همان كتاب امام صادق (ع) روايت شده است:
«خداي متعال محمّد (ص) را به پيامبري برانگيخت و او را خاتم انبياء قرار داد، بنابراين پيامبري بعد از او نخواهد بود، و بر آن حضرت كتابي فرو فرستاد و آن را خاتم كتابهاي آسماني قرار داد و از اين رو بعد از آن كتابي نازل نخواهد شد. خداوند در آن چيزهايي را حلال و چيزهايي را حرام كرده است؛ پس حلال آن تا روز قيامت حلال و حرام آن تا روز قيامت حرام است. شريعت شما و اخبار گذشتگان و آيندگان در آن است.
پيامبر (ص) آن را به عنوان دانشي در ميان اوصياي خويش قرار داد. اوصياي پيامبر، شاهدان بر اهل تمام عصرهايند [اما مردم] از آنان روي گرداندند و ايشان را به قتل رساندند و از ديگران پيروي كردند و در پيروي ديگران اخلاص نشان دادند، تا جايي كه هركس اعتقاد خود را به ولايت «اولياء امر» آشكار كرد، اينان به دشمني با وي برخاستند، به طلب دانش از غير اوصيا پيامبر (ص) پرداختند. خداوند مي‌فرمايد:
«وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ ...» مائده / 13
و بخشي از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش كردند و هر زمان از خيانتي [تازه] از آنها آگاه شوي.
و اين بدان سبب است كه آنان قسمتي از قرآن را با قسمتي ديگر رد كرده‌اند، به منسوخ احتجاج كرده‌اند، به پندار اين كه ناسخ است، به متشابه احتجاج كرده‌اند به اين اعتقاد كه محكم است، به خاص تمسك كرده‌اند و گمان كرده‌اند كه عام است، به اول آيه احتجاج كرده‌اند، ولي سبب تأويل آن را فروگذاشته‌اند، به مطلع و ختام سخن توجه نكرده‌اند، به موارد و مصادر سخن نينديشيده‌اند، زيرا آن را از اهلش فرانگرفته‌اند، در نتيجه گمراه شده و گمراه كرده‌اند.
خدا شما را بيامرزد، بدانيد كه هركس در كتاب خدا، ناسخ را از منسوخ، خاص را از عام، محكم را از متشابه، رخص (مباحات) را از عزائم (واجبات)، مكي را از مدني، اسباب نزول، مبهمات قرآن در الفاظ مقطعه و غيرمقطعه، مطالب مربوط به قضا و قدر، تقديم و تأخير، مبين و عميق، و ظاهر و باطن، ابتدا و انتها، سؤال و جواب، قطع و وصل، مستثني را از غيرمستثني، و صفت ماقبل را كه در مابعد جاري است، مؤكد، موصول را از محمول بر ماقبل و مابعدش نشناسد و امتياز ندهد، آگاه به قرآن نيست، و اهل قرآن به شمار نمي‌رود. هرگاه فردي بدون آشنايي با اين امور ادعاي فهم قرآن كند دروغ‌گو و مفتري است كه بر خدا و پيامبرش (ص) به دروغ افترا مي‌بندد، جايگاه او جهنّم است، كه بدجايگاهي است.» 5
3. «عن سليم بن قيس عن اميرالمؤمنين (ع) قال: كنت اذا سألت رسول الله (ص) أجابني و ان فنيت مسائل ابتداني، فما نزلت عليه آيه في ليل و لانهار و لاسماء و لاأرض و لادنيا و لاآخره و لاجنّه و لانار، و لاسهل و لاجبل و لاضياء و لاظلمه الاّ اقرأنيها و املاها علي و كتبتها بيدي، و علمني تأويلها و تفسيرها و محكمها و متشابهها و خاصّها و عامّها، و كيف نزلت و اين نزلت و فيمن نزلت الي يوم القيامه دعا الله لي ان يعطيني فهما و حفظا فما نسيت آيه من كتاب الله و لاعلي من انزلت الا املاه علي.» 6
سليم بن قيس از اميرمؤمنان علي (ع) روايت كرده است:
من، هرگاه چيزي را از حضرت رسول (ص) مي‌پرسيدم، پاسخم را مي‌داد و اگر من نمي‌پرسيدم آن حضرت خود آغاز به سخن مي‌كرد. هيچ آيه‌اي بر آن حضرت نازل نشد، در شب و يا روز، در آسمان يا در زمين، درباره دنيا و آخرت، بهشت يا جهنّم، در دشت يا در كوه، در تاريكي يا روشنايي، مگر اين كه آن آيه را براي من تلاوت فرموده و آن را براي من املا كرده و من آن را با دست خود نوشته‌ام.
پيامبر، تأويل، تفسير، محكم و متشابه، خاص و عام را به من آموخت و اين كه چگونه در كجا و درباره چه كسي نازل شده است، تا روز قيامت (در جهت حفظ و نگهداري اين معارف گسترده) پيامبر از درگاه الهي خواست تا خداوند فهم و حافظه‌ام را نيروند گرداند، از اين روي، هيچ يك از آيات قرآن را از ياد نبرده‌ام.
اگر به طور فشرده فهرستي از همين دو سه روايت (صرف‌نظر از روايات ديگر در اين زمينه) تهيه كنيم و آن را با فهرست عناوين مهم‌ترين كتابهاي علوم قرآن مقايسه كنيم، اهميت طرح مباحث علوم قرآن در نگاه اهل بيت (ع) براي ما روشن خواهد شد.
1. امر [1]
2. نهي [1]
3. ترغيب [1] 4
. ترهيب [1]
5. جدل [1]
6. مثل [1]
7. قصص [1]
8. ناسخ و منسوخ [1 ، 2]
9. محكم و متشابه [1، 2، 3]
10. خاص و عام [1، 2، 3]
11. مقدم و مأخر [1 ، 2]
12. عزائم و رخص [1 ، 2]
13. مواضع حلال و حرام [1 ، 2]
14. فرائض و احكام [1]
15. منقطع معطوف [1]
16. منقطع غيرمعطوف [1]
17. حرفي به جاي حرفي [1]
18. تنزيل [1]
19. تأويل [1، 2، 3]
20. تفسير [3]
21. ابتدا و انتهاي كلام [2]
22. موارد و مصادر كلام [2]
23. مكي و مدني [2 ، 3]
24. چگونگي نزول [3]
25. شأن و نزول قرآن [3]
26. محل نزول: آسمان، زمين، دشت، كوه، روز، شب [3]
27. مبهمات قرآن [2]
28. مقطعه و مؤلفه [2]
29. دانش قضا و قدر [2]
30. مبين و عميق [2]
31. ظاهر و باطن [2]
32. سؤال و جواب [2]
33. قطع و وصل [2]
34. مستثني و غيرمستثني [2]
35. مؤكد [2]
36. مفصل [2]
37. موصول [2]
38. معطوف [2]
در رواياتي ديگر، مسائل ديگري، چون: اعجاز قرآن، كنايات قرآن، عدم تناقض در قرآن قراءت و ... بيان شده است و موارد يادشده در روايات ائمه به آنچه گفتيم محدود نيست.
اهل بيت (ع) در توضيح برخي از اين عناوين آگاهيهاي گسترده‌اي را در اختيار ما گذاشته‌اند، از آن جمله درباره محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظهر و بطن، تفسير و تأويل، شأن نزول، مكي و مدني و ... كه نمونه‌هايي از آن مباحث به طور مستقل مورد بحث قرار گرفته است. اگر تمام موارد تقسيم بنديهاي كلي (زبان شناختي، معني‌شناختي و سبك‌شناختي) كه امامان معصوم بيان داشته‌اند، به ضميمه شرحهاي آن بزرگواران درباره هر يك از عنوانهاي يادشده گردآوري و تدوين شود، به يقين كتابي مستقل و ارجمند در علوم قرآن شكل خواهد گرفت.
شايان توجه اين كه بيان ائمه دربارة شناخت قرآن و علوم قرآن سه زمينه را دربردارد:
1. آنچه مربوط به طبيعت زبان است و عموميت دارد، مثل عام و خاص، موصول و معطوف، قطع و وصل، مستثني و غيرمستثني، مطلق و مقيد، مبهمات و مبينات و ... اين موارد در هر كتابي و نوشته‌اي و حتي بيان شفاهي مي‌تواند موجود باشد. قرآن نيز مثل هر كتاب ديگر، به دليل استفاده‌اش از «زبان مردم» اين عناصر زباني را در خود دارد.
2. آنچه مخصوص قرآن است و به سبك ويژه قرآني، نظر دارد، مانند محكمات و متشابهات، ناسخ و منسوخ، ظهر و بطن، مكي و مدني، حروف مقطعه، تأويل و ...
اين گونه مباحث ويژه سبك قرآني است، صرف‌نظر از اعجاز بياني قرآن، كه از ويژگيهاي آن است، اين دو دسته مربوط به زبان، زمان و مكان نزول قرآن هستند: دسته اول مطلب عمومي‌تر زبان‌شناسي و مطالب دسته دوم مربوط به سبك‌شناسي مي‌شود.
برخي از روايات ديگر درباره عناصر كلي‌تري در سبك بيان قرآن سخن دارد مانند:
روايتي كه مي‌گويد: لحن قرآن كنايي است:
عبدالله بن بكير از امام صادق روايت كه حضرت فرمود:
«نزول القرآن بايّاك اعني و اسمعي يا جاره.» 7
قرآن به گونه‌اي نازل شده كه تو را مي‌گويم، ولي همسايه بشنو (به در مي‌گويم كه ديوار بشنود.)
آنچه درباره محتوا، هدفها و گونه‌هاي مطالب موجود در قرآن بيان شده است، بيش‌تر بر معناشناسي قرآن نظر دارد، مثل رواياتي كه در اول نوشتار در تقسيم‌بنديهاي كلي مطالب قرآن نقل كرديم.
آنچه تا بدين جا آورديم، مي‌تواند اشاره‌اي باشد به زمينه‌ها و ميدانهاي شايان كاوش و درنگ و راهي باشد پيش روي پژوهشگران قرآني در رديابي بنيانهاي علوم قرآن، در معارف اهل بيت پيامبر (ص).

پی نوشت ها:‍
1. كليني، محمّدبن يعقوب، اصول كافي، به تصحيح علي اكبر غفاري، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 2/627.
2. همان.
3. عياشي، محمّدن مسعود، التّفسير (معروف به تفسير عياشي)، تصحيح سيدهاشم رسولي محلاتي، تهران، المكتبه العلميه الاسلاميه، 1/9؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، 92/114.
4. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الأطهار، تصحيح محمدباقر بهبودي و عبدالرحيم رباني شيرازي، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 93/4.
5. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، 93/493.
6. صفار قمي، محمدبن حسن، بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمّد (ص)، به تصحيح ميرزا محسن كوچه باغي، تهران، مؤسسه الاعلمي / 198.
7. عياشي، محمدبن مسعود، تفسير عياشي 1/40؛ قمي، علي بن ابراهيم، تفسير قمي، 2/18؛ كليني، محمدبن يعقوب، كافي، 2/630.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار