گوناگون

با قرآن شوخي نكنيم/ یادداشتی از محسن پرویز

خدا رحمت كند همه رفتگان را. گاهي وقت‌ها توي يك مسجد قديمي يا در شهرستان و دهستاني دوراز پايتخت، قرآني دست مي‌گيري تا بخواني و مي‌بيني در جايي از آن نوشته است كه اين قرآن با سرمايه فلان آدم (زنده يا از دنيا رفته) چاپ و اهدا شده است يا پشت برخي قرآن‌ها (براي آن كه روي قرآن قيمت نگذاشته باشند و از باب احترام به كلام الهي) به جاي «قيمت» از واژه «هديه» استفاده مي‌كردند.

بگذريم از اين كه همين حالا هم خيلي‌ها به بهانه آن كه روي قرآن نمي‌شود قيمت گذاشت، هيچ مبلغي را داخل شناسنامه يا پشت جلد درج نمي‌كنند و از فوايد مادي اين اقدام به ظاهر خداشناسانه هم بهره‌مند مي‌شود!

***‌

2ـ چند سال پيش براي خريد كتاب به يك كتابفروشي مراجعه كرده بودم؛ ديدم از يك كتاب (كه مورد نياز من بود) دو نمونه دارد، يكي 3000 تومان و ديگري 2500 تومان قيمت خورده بود! نه كاغذش فرق مي‌كرد و نه جلدش. همه چيزشان مثل هم بود. دليل اختلاف قيمت را پرسيدم. جواب داد: «يكي چاپ پارسال است و ديگري چاپ امسال. امسال قيمت‌ها بالا رفته است، مجبور شديم كمي گرانش كنيم.»

از كارش خوشم آمد. براي اطمينان خاطر پرسيدم: «خوب، چرا قبلي‌ها را گران نكرده‌ايد؟ بعضي‌ها با برچسب تغيير قيمت مي‌دهند و تا قديمي‌ها را نفروشند، كتاب‌هاي جديد را توي قفسه نمي‌گذارند!»

جواب داد: «آنها به آن قيمت درآمده بودند، به همان قيمت هم مي‌فروشيم. اينها به اين قيمت درآمده‌اند؛ گران‌تر بفروشيم، حلال نيست. شما اگر مي‌خواهيد از آن ارزان‌ترها بردار!»

از گران‌ترها برداشتم. گفتم: «ارزان‌ترها باشد براي آنهايي كه احتياج بيشتري دارند.»

*‌**

3ـ با يك محاسبه سرانگشتي مي‌شد فهميد كه قيمت خيلي بيشتر از اين حرف‌هاست. قيمتي كه گذاشته بودند، پول كاغذش هم نمي‌شد. دليلش را پرسيدم. گفت: «باني دارد. كار ما نشر قرآن نيست. براي بركتش يك نمونه قرآن هم چاپ مي‌كنيم. براي استفاده نيست. ما خودمان كه چيزي روي آن نمي‌كشيم؛ يك نفر هم باني شده است و نصف قيمت تمام شده را يك جا مي‌دهد. اين است كه به نصف قيمت تمام‌شده مي‌فروشيم.

*‌*‌*

4ـ‌ زير و روي قرآن نمونه را نگاه كردم. قيمت تعيين شده مناسب بود. شيرازه و صحافي‌اش هم خوب بود. به همكاران گفتم كه از همان نمونه تهيه كنند.

2000 جلد قرآن مي‌خواستيم تا بين نمازخانه‌هاي بيمارستان‌ها توزيع كنيم.

فردا صبح يكي از همكاران آمد و گفت كه 500 تومان گران شده است! گفتم: «يعني چه؟ قرآن از ديروز تا حالا گران كرده‌اند؟»

گفت: «ناشرش مي‌گويد كه كاغذ گران شده، ما هم 500 تومان گران كرده‌ايم!»

از كارش خوشم نيامد، ولي چاره‌اي نبود، گفتم: «عيبي ندارد. باز هم گران نيست. بخريد.»

فردايش، همان همكارم آمد و گفت: «باز هم نشد!»

پرسيدم: ديگر چرا؟

گفت: «ناشرش مي‌گويد كه به اين قيمت هم نمي‌صرفد. اين روزها كاغذ دائم گران مي‌شود. هزار تومان ديگر هم گران كرده‌ايم!»

اين بار نه‌تنها خوشم نيامد، عصباني هم شدم! فرض كنيم كه 2000 تا هزار تومان هم گران‌تر فروختي و دو ميليون بيشتر گرفتي؛ آخرش چي؟ خدا رحمت كند پدر و مادر آنهايي را كه قرآن چاپ مي‌كنند تا بركت كار و مالشان باشد نه آن كه با قرآن تجارت كنند.

قرآن‌هاي مورد نياز را از ناشر ديگري تهيه كرديم، ولي اين حسرت بر دل ماند كه: اي كاش با قرآن شوخي نمي‌كرديم. قرآن محل اين جور بازي‌ها نيست؛ اين كارها را بگذاريم براي چيزهاي ديگر؛ با قرآن شوخي نكنيم!

محسن پرویز

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت پارسینه هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد