گوناگون

ایتالو ازوه؛ شاعری که بیماری اش "زندگی" بود!

ایتالو ازوه؛ شاعری که بیماری اش "زندگی" بود!

پارسینه: زنو در رویای خود آرزو می کند که کسی قوی ترین اسلحه را برای انقراض بشر اختراع کند و کس دیگری آن را بدزدد و زمین را با ...

پارسینه/گروه فرهنگی: زین پس برای آشنایی مخاطبان پارسینه با ادبیات و فرهنگ ایتالیایی سلسله مقالاتی برای معرفی مشاهیر ادبی، فرهنگی و سیاسی ایتالیایی به قلم خانم مهتاب علیمحمدی منتشر خواهیم کرد، در این یادداشت به زندگی و آثار ایتالو ازوه، مولف رمان معروف و "وجدان زنو" ( zeno)خواهیم پرداخت.

ایتالو از مادری ایتالیایی و پدری آلمانی ماه دسامبر سال 1861 در شهر تریسته(Trieste) به دنیا آمد و از جوانی تجارت را پیشه ی کار خود ساخت.

ذوق و قریحه ی نویسندگی، وی را در شمار رمان نویسان زبردست ادبیات معاصر ایتالیا قرار داد.

در شاهکار خود که رمانی روانشناختی را حاصل کرد نویسنده تمام زوایای وجود یک فرد بحران زده (که نمونه بارز انسانهای قرن بیست و بیست و یک می باشد) را از زبان وجدانش که راستگوترین و بی خطاترین راوی است به نقش و نقل در می آورد .
زنو، شخصیت بحران زده و از دید فیزیکی ناخوشایند، برای درمان اعتیاد به سیگار نزد روانپزشک رفته و به توصیه ی وی شروع به نوشتن هرآنچه درخود دارد می کند . نوشتن که از اصول روان درمانی می باشد همه ی زوایای فرد را به تحریر صادقانه ی وجدانش می کشد.

زنو، بی اراده ای که زندگی نمی کند بلکه خود را به زندگی می سپارد و این زمانه و زندگی است که او را با خود می برند؛ بی آنکه قدرت دروغ گفتن یا به دروغ بستن خود را داشته باشد نقش بسیار مضحک و بی پیرایه ای از بد اقبالی ها و مصیبت های خود را در نوشتارش به تصویر می کشد تا اینکه یک روز از نوشتن به تنگ آمده و با ناسزاگویی به دکتری که به جای درمان، گذشته ی او را در خاطرش زنده کرده مطب را ترک می کند. در مقابل، روانپزشک به قصد انتقام تمام نوشته های زنو را به چاپ می رساند آنچه زنو در نوشتارش اعتراف کرده بود تصویری از خود نویسنده است که خود را تاجری بی اراده و بی ریخت می بیند که به زبان محلی و نه ایتالیالیی صحبت می کند.

نویسنده نمی تواند از اعتیادش به سیگار دست بردارد و پی در پی خودش را، همسرش را و پزشکش را فریب می دهد. در طول این اعترافات راوی یعنی وجدان این طور نقل می کند که زنو در هر بار توبه از گناهانش و ارتکاب به عادات و اشتباهات گذشته اش آنقدر برای شروع یک زندگی نو به هیجان می آید که از فرط شوق سیگار دیگری بعد از عهد آخرین بارش روشن می کند و این طور است که هیچ سیگاری اخرین نیست.

در شرح حال نویسنده آمده است که وی در بستر مرگ از کسی که به عیادتش امده است سیگاری تقاضا می کند و می گوید این سیگار اخرین است!

لحن رمان طنزگونه و طعنه آمیز است که ماجراهای اعتیاد به سیگار، مرگ پدر، ازدواج و... را در آن از زبان وجدان زنو می خوانیم

پدر زنو بر خلاف خودش مردی بسیار جدی و قاطع است که فرزندش را دیوانه ای بیش نمی داند. زنو می رود و از پزشکی گواهی سلامت می گیرد نزد پدر می آورد پدر با دیدن این رفتار با قاطعیت بیشتری او را دیوانه می خواند. زنو در طول حیات پدر در جلب عطوفت وی ناموفق و نا امید است تا اینکه روزهای پایانی زندگی پدر فرا می رسد پزشکان توصیه می کنند که وی در بستر بماند در حالی که پدر سعی در حرکت و امید به بهبود دارد زنو تلاش میکند او را به زور بخواباند که ناگهان از پدر در حال مرگ سیلی محکمی می خورد. بد اقبالیهای دیگر این بی اراده در داستان عشقش به دختری به نام آدا اتفاق می افتند.

او عاشق آدا ست در حالی که ادا عاشق بی اراده ی دیگری به نام گوئیدو است با این تفاوت که زنو کچل است او نیست زنو به زبان محلی می تواند صحبت کند او به زبان خوش لهجه ی ایتالیایی. اما هر دو تاجرند و در این کار با هم مشارکت دارند.

آدا با گوئیدو ازدواج می کند و چون هیچ یک از خواهران دیگر آدا حاضر به ازدواج با زنو نمی شوند او به ناچار خواهر بزرگتر را به زنی می گیرد. روزی می رسد که گوئیدو از جانب همسرش احساس بی مهری می کند و برای جلب محبت او با کمک زنو نقشه ی یک خودکشی دروغین را می کشد اما در اجرای نقشه دروغ به واقعیت می پیوندد و گوئیدو می میرد.

روز تشییع جنازه ی گوئیدو، زنوی بیجاره در پی صف اشتباهی می رود و چون او را در مراسم گوئیدو نمی بینند همگی شریک تجارتش یعنی زنو را قاتلی می خوانند که قصد تصاحب اموال مقتول را داشته است

بی ارادگی و بیماری این بحران زده او را در بلاها و بد اقبالی های بسیار دیگری گرفتار می کند در حالی که راه چاره پیدا نیست. زنو برای درمان خود به پزشکان بسیار دیگری مراجعه می کند هیچ یک قادر به درمان او نیستند و بالا خره او به این نتیجه می رسد که بیماری، خود این زندگی است که پیشروی و پسروی دارد.

زندگی که در بعد جسمانی پیش می رود دیگرنه تنومند بلکه پیر و پژمرده و پوسیده مان می کند و دیگر این نه تن ما بلکه سلاح ماست که به کار می رود خرید و فروش می شود و گاهی هم آن را می دزدیم.

زنو در رویای خود آرزو می کند که کسی قوی ترین اسلحه را برای انقراض بشر اختراع کند و کس دیگری آن را بدزدد و زمین را با شلیک نهایی از زندگی شفا دهد.

ایتالو ازوه در 1928 درگذشت.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار