فیفا چگونه فوتبال را فاسد کرد؟
پارسینه: وقتی ماه گذشته دستبند به دست هفت نفر از مسئولان «فدراسیون بین المللی فوتبال (فیفا)» افتاد، تیتر روزنامه «نیویورک تایمز» صرفا بیانگر این شگفتی بود که «سپ بلاتر» رییس فیفا در بین دستگیرشدگان نبود.
شفقنا- «بیل کرین» در یادداشتی که وبسایت چپگرای «ژاکوبن» منتشر کرده است به ابعاد پیدا و پنهان فساد در فیفا و پیوند آن با کشورهای در حال توسعه و جریان استثمار کارگران در قطر پرداخته است.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا در بخشی از این یادداشت آمده است:
وقتی ماه گذشته دستبند به دست هفت نفر از مسئولان «فدراسیون بین المللی فوتبال (فیفا)» افتاد، تیتر روزنامه «نیویورک تایمز» صرفا بیانگر این شگفتی بود که «سپ بلاتر» رییس فیفا در بین دستگیرشدگان نبود.
دو روز بعد، پس از آن همه درخواست برای استعفای «بلاتر»، از سازمان مردم نهاد اصلاح طلب «آواز» گرفته تا «دیوید کمرون» نخست وزیر بریتانیا، «بلاتر» در کمپین خود برای کسب دوباره ی مقام ریاست فیفا ادعای پیروزی کرد. سخنرانی او پر از پرت و پلا بود که در آن نام خدایان دست کم سه دین متفاوت را ذکر کرد و این سطر مشخصا خودبزرگ بینانه را هم شامل بود: «حالا من رییسم، رییس همه». با این حال، جوگرفتگی «بلاتر» عمر کوتاهی داشت. یک هفته نگذشته بود که از مقام خود استعفا داد، و اذعان داشت که فیفا به «تجدید ساختار اساسی» نیازمند است و تصدی گری او «مخالفانی هم در جای جای دنیا داشته است».
حالا در کیفرنامه ی مسئولان ارشد فیفا بحث بر چیست؟ فسادی که به سلسله مراتب فوقانی فوتبال بین الملل منتسب شده است، حقیقتا تکان دهنده است. در واقع، شاید هیچ گاه نفهمیم فیفا چقدر پول دزدیده است یا از طریق زدوبندهای غیر اخلاقی به جیب زده است، یا در اقصی نقاط جهان چقدر پول به عنوان رشوه خرج کرده است.
اما این رسوایی اکنون به چیزی بیش از شهرت یکی از ثروتمندترین و مشهورترین کار و کسب های دنیا در جهان امروز مربوط می شود، کار و کسبی که شاخک های خود را به درون هر کشور و هر بازار رسانه ای که محل بازی فوتبال است دوانده است. فساد کذایی فیفا، که دولت آمریکا را واداشت تا پس از یک تحقیق پنج ساله سرانجام دست به عمل بزند، در مقایسه با سابقه ی درازمدت فیفا در استثمار مستقیم و غیر مستقیم کشورها و کارگران «جنوب جهانی» در خدمت منافع خود، پاکدستی به نظر می رسد.
فوتبال و سرمایه داری در «جنوب»
موجودیت فعلی فیفا، ساخته ی دست رییس پیشین آن یعنی «ژائو هاولانژ» است که جانشین «استنلی روس» شد، کسی که مدتها به خاطر حمایتش از تیم های فوتبال کشورهای آپارتایدی معروف بود. «هاولانژ» پس از به قدرت رسیدن در سال 1974، مسئولیت تبدیل فیفا به یک ساختار کاملا تجاری/شرکتی را بر عهده گرفت، ساختاری که تامین مالی اش از طریق قراردادهای اسپانسری صورت بگیرد و نه کمک های فدراسیون های ملی و منطقه ای. فیفا تحت مدیریت «هاولانژ» به شکلی بی سابقه به سمت ملت های «جنوب جهانی» چرخید، که سابقا مورد غفلت فیفا بودند اما حالا پایگاه اصلی هواداران فوتبال بین المللی بود.
اما این چرخش، ژست همه شمولی نبود. هدف از آن، سرمایه گذاری روی فرصت های تجاری در کشورهایی بود که دارای رشد اقتصادی سریعی بودند، مثل مکزیک - که رفقای «هاولانژ» در این کشور به خاطر جام جهانی 1992 و بازی های المپیک آینده به رشوه خواری متهم شدند - و برزیل، که مقامات سوییس خود «هاولانژ» را متهم کردند که طی دهه 1990 در این کشور بیش از 50 میلیون دلار رشوه دریافت کرده است.
بوروکراسی «هاولانژ» این امکان را داشت که زیرساخت فوتبال را در کشورهایی دایر کند که کمترین نیاز را به آن داشتند، و می توانست این تضمین را ایجاد کند که بودجه های خودش و کمک های بلاعوض دولتی که به دست می آورد، به جیب کسانی سرازیر شود که حامی این بوروکراسی بودند.
اعضای طبقه ی ممتاز در کشورهای در حال توسعه، در کمک های فیفا نوعی چانه زنی «فاوستی» را تشخیص می دادند: از دستور کار «هاولانژ» که بودجه اش را «کوکا کولا» می دهد حمایت کنید، و بطور بالقوه میلیون ها دلار پول و بخش هایی از یک زیرساخت مدرن را دریافت کنید و در صحنه جهانی هم احتمالا سر زبان می افتید.
مثلا کشور جزیره ای «کیپ ورد» (Cape Verde) را در نظر بگیرید. این کشور بسیار کوچک پس از پیوستن به فیفا در سال 1982، با دو دهه کمبود شدید منابع و فساد دست و پنجه نرم کرده است. اما از آن هنگام تا زمانی که «هاولانژ» از ریاست خود استعفا داد، فیفا به این کشور کمک کرد چندین و چند زمین چمن و مرکز تمرینی بسازد، و برای تعدادی از جوانان کشور این امکان را فراهم آورده بود که به ستارگان فوتبالیست تبدیل شوند.
بدین ترتیب، فساد فیفا، در تناقضی ظاهری، منشأ ثبات فیفا هم بوده است. اینگونه است که «بلاتر» مفتضح (که تحت الحمایه ی «هاولانژ» بود) موفق به پیروزی در تجدید انتخاب [خود به عنوان رییس فیفا] شد. رییس «اتحادیه فوتبال نیجریه» به «بی بی سی» گفته است: «بلاتر آفریقا را باور دارد. آنچه بلاتر پیگیری می کند انصاف، عدالت و برابری بین ملت هاست».
اما آنچه آنها در «بلاتر» حس می کردند در واقع اتحاد سرمایه های فراملی و ملی بود، که رویاهای سابق برای توسعه ی پایدار را با ولخرجی های بی خاصیت فوتبالی خود، بر باد داد.
در «موریتانی»، کشوری که به سختی بتوان برای آن تاریخچه ای در فوتبال بیان کرد و تیم ملی اش هیچگاه در یک مسابقه ی بین المللی بازی نکرده است، کمک فیفا این امکان را فراهم کرد که سریعا زمین های بازی و زیرساخت فوتبال بسازد، و بودجه ی ساخت استودیوها را تامین کند و عقد قرارداد تلویزیون ملی را تضمین کند که موقعیت را برای مسابقات فوتبال و پخش هفتگی آنها از تلویزیون فراهم کرد. بعدها ناظران کمک های بین المللی توجه را به حسابرسی های ضعیف نسبت به کمک های مالی فیفا جلب کردند، کمک هایی که اغلب آن هم احتمالا به سرقت می رفت، اما این هشدارها گویا برای دولت موریتانی - که هر نوع سرمایه گذاری را مثبت می پنداشت - یا برای روسای فیفا، که این کمک ها برایشان مشتریان ثابت قدم به ارمغان می آورد، اهمیت چندانی نداشت.
آن امپراطوری جهانی که «هاولانژ» به راه انداخت و «بلاتر» ادامه داد، سرانجام در اروپا ثمربخش شد، قاره ای که در آن تلویزیون و بازاریابی سریعا در حال توسعه ی محبوبترین لیگ های فوتبال، دور جدیدی از رشد انفجاری را در آغاز هزاره ی جدید به همراه داشت. «دیوید گولدبلات» در کتابش با عنوان «توپ گرد است: تاریخ جهانی فوتبال» می نویسد:
«فیفای بلاتر در کفی شناور شد که از رشد نگهانی اقتصاد در فوتبال اروپا حاصل شده بود. سه سال نخست ریاست او با چند چیز مصادف شد: رواج تلویزیون دیجیتال، دور دیگری از قرارداهای گزاف حقوق پخش تلویزیونی، و توسعه و تبدیل «لیگ قهرمانی» به بزرگترین و غنی ترین وضعیت خود. بازار جابجایی، که [پیش از آن] تورم یکنواختی را از لحاظ قیمتی تجربه کرده بود، روی منحنی جدید و پر شیب تری رفت. [اما] از نقطه نظر صرفا اقتصادی، رشد ناگهانی فوتبال تنها جریانی جزئی از حباب های بزرگتر بازار بورس در اوایل قرن بیست و یک بود.»
«بلاتر» با ادامه دادن تجربه ی استاد خود در ایجاد و بهره گیری از بازارهای جدید کشورهای در حال توسعه، پشتیبانی ثروتمندترین شرکت ها را برای تولید محصولات «رسمی» فیفا جلب کرد، محصولاتی همچون نوشیدنی رسمی، کفش کتانی رسمی، و غیره، که عواید فیفا را به سطوح واقعا منحطی افزایش داد.
همانطور که «دیو زیرین» در کتابی که با عنوان «رقص برزیل با شیطان» و پیرامون «ریو ورد کاپ» نوشته است اشاره می کند، مسئولان فیفا نه تنها دولت برزیل را وادار کردند قوانین منع شرب الکل در استادیوم ها را تعلیق کند، بلکه تحقق این مسئله را تضمین کردند که آبجوی رسمی فیفا یعنی «بادوایزر» دارای انحصار فروش باشد. آبجوی محلی حتی در نزدیکی استادیوم ها امکان فروش نداشت.
سلطنت خونین فیفا
بازداشت 9 تن از مسئولان فیفا و 5 تن از همقطاران آنها در سوییس و استرداد آنها به ایالات متحده، مرتبط است با کشورهای میزبان جام جهانی در سالهای 2018 و 2022، یعنی به ترتیب، روسیه و قطر.
پادشاهی کوچک «قطر» در خلیج [فارس] که در جهان فوتبال نسبتا تازه وارد است، به عنوان بخشی از استراتژی اقتصادی جهانی که به طور مشترک با دیگر اعضای «شورای همکاری خلیج [فارس]» اتخاذ کرده است، مشتاق به میزبانی جام جهانی بود. سرمایه داران ساکن در پادشاهی های حاشیه خلیج [فارس]، در نتیجه ی سودی که بخاطر تقاضای جهانی نفت نصیبشان شده است، مایملک خود را به اقصی نقاط جهان توسعه داده اند، از بازار زمین در مصر گرفته تا تیم های ورزشی در بریتانیا و بدهی فدرال در آمریکا.
بعد از اینکه برخی منابع مدعی شدند مسئولان فیفا از روسیه و قطر رشوه دریافت کرده اند تا مزایده ی آنها برای میزبانی مسابقات را برنده کنند، نهادهای قانونی در چندین کشور تحقیقات درباره ی این افراد را آغاز کردند.
البته، کمیته ی فیفای قطر منکر هرگونه خطاکاری در مزایده ی موفقیت آمیز میزبانی شده است. اما محرومیت یکی از اعضای کمیته ی فیفای قطر به اتهام فساد، و نیز تحقیقی که درون خود فیفا انجام شد و سرانجام مسئول این تحقیق قطری ها را از هرگونه خطا مبرا ندانست، شک برانگیز است.
با این حال، رشوه خواری تنها آغاز مشکلات قطر است.
در سال 2022، جام جهانی در آب و هوای غیر قابل تحمل تابستان قطر برگزار خواهد شد، که هم جان تماشاگران را تهدید می کند و هم جان بازیکنان را. و آماده سازی پر خرج مقدمات مسابقات، مرگبار بوده است (پس از پیروزی در مزایده، دولت قطر پروژه ای را به ارزش 100 میلیارد دلار برای ساخت و بازسازی استادیوم ها، و تاسیس یک سیستم بزرگراهی جدید، سیستم راه آهن سریع السیر، و 55هزار اتاق هتل، آغاز کرد).
تا همین الان بیش از هزار کارگر در اماکن ساخت و ساز مرتبط با مسابقات تلف شده اند، و «کنفدراسیون بین المللی اتحادیه اصناف» تخمین زده است اگر کار ساخت و ساز مطابق برنامه ریزی قبلی پیش برود، می توان پیش بینی کرد تا زمان گشایش بازی ها حدود چهار هزار کارگر مهاجر جان خود را از دست خواهند داد.
توانایی قطر برای پیروزی در مزایده ی جام و تامین بودجه برای این پروژه ی عمرانی عظیم، وابسته به ساختار اقتصادی منحصربه فرد حکومت های حاشیه خلیج [فارس] است. همانطور که دانشمندانی همچون «ادم هنیه» اذعان داشته اند، وجه مشخصه ی این کشورها، درهم آمیختگی بی سابقه ی سلسله مراتب حکومتی با سرمایه ی خصوصی است، که در قالب خانواده های سلطنتی و اطرافیانشان متبلور شده است.
کنترل این سلاطین مستبد بر درامدهای نفتی، به آنها امکان داده است به میل خود دست به سوادگری های تجاری کلان بزنند و پارامترهای تمام فعالیت های اقتصادی عمده در کشورهای خود را تعیین کنند. شهروندان در این کشورها درون یک نظم حمایتی ترکیب شده اند، که به موجب آن، این شهروندان برای آموزش رایگان و خدمات سلامتی، و نیز مشاغل دولتی پردرآمد، متکی به دولت هستند.
با این حال، پیشرفت اقتصادی سریع کشورهای حاشیه خلیج [فارس]، که آنها را به فهرست ثروتمندترین کشورها در جهان در حال توسعه وارد کرده است، صرفا به خاطر منافع فروش نفت نیست. این پیشرفت وابسته به استثمار بی رحمانه ی کارگران مهاجر نیز هست.
قطر نمونه ای گویا در این زمینه است. 86 درصد تمام جمعیت قطر مهاجرینی از دیگر کشورها هستند. در سال 2014، طبق گزارش هایی از سوی «عفو بین الملل»، 94 درصد نیروی کار قطر را مهاجران تشکیل می دادند. قطر، پس از مزایده ی موفقیت آمیزش، پیش بینی کرد به جمعیتی بین پانصد هزار تا یک میلیون مهاجر جدید برای ساخت زیرساخت های جدیدش نیاز دارد. در اوت 2013، به طور میانگین هر ساعت بیست مهاجر جدید وارد این کشور کوچک می شدند.
مهاجران در قطر، همچون مهاجران به دیگر کشورهای عضو «شورای همکاری خلیج [فارس]»، تحت سیستم «کفالة» ثبت نام می شوند. کارگران مهاجر برای اینکه امکان اشتغال بیابند، باید تحت کفالت یک شهروند خلیج [فارس] باشند، و بدین ترتیب نظام کار از مجرای شهروندی کنترل می شود. کسانی که قصد مهاجرت برای کار دارند، برای اینکه کفالت [یک شهروند] را بدست آورند، معمولا باید یک فرایند استخدامی طولانی را از سر بگذرانند، مبالغ هنگفتی بپردازند، و حقوق اساسی همچون آزادی تشکل در کار و آزادی جابجایی همزمان با اقامت در خلیج [فارس] را با امضا واگذارند.
«کفالة» یک سیستم گسترده است که کارکردش کنترل نیروی کار مهاجری است که سرمایه ی شدیدا در حال توسعه ی خلیج [فارس] نیاز دارد. این سیستم قدرت عظیمی را به شهروندان کفیل اعطا می کند، همان شهروندانی که کارگران پیش از تغییر کارفرما باید از ایشان مجوز کسب کنند (کارفرمایانی که اغلب خودشان کفیل هستند). «کفالة» دقیقا به خاطر همین نوع از سازماندهی، میلیون ها نفر کارگر را به محدوده ی مبهم بی قاعدگی می راند، و آنها را خارج از محدوده ی رسما شناخته شده ی استخدام و در معرض خطر اخراج فوری قرار می دهد.
آزار و تحقیر روزمره ی کارگران مهاجر، شایع است. روزنامه «گاردین» در گزارشی که از ساخت و ساز تاسیسات جام جهانی 2022 منتشر کرد، شرایطی را یافت که با تعریف «سازمان جهانی کار» از برده داری منطبق است: ساعات کاری طاقت فرسا، مکان های اقامتی محصور و مخروبه، و شرایط کاری شدیدا ناامن.
بر اساس یکی از گزارش های اخیر «عفو بین الملل»، قطر در ایفای تعهدات خود نسبت به حقوق کارگران تقریبا هیچ پیشرفتی نداشته است: کارگران پروژه های جام جهانی همچنان دستمزد خود را دیر دریافت می کنند یا اصلا دریافت نمی کنند، در نتیجه ی مصادره ی پاسپورت ها و ابطال ویزای خروجشان اجبارا در کشور حبس می شوند، و تقریبا هیچگونه دسترسی به خدمات سلامتی پایه یا بیمه ندارند.
زمانی که کارگران نپالی پروژه های عمرانی مرتبط با جام جهانی، پس از زلزله ی ماه آوریل در موطنشان خواستار بازگشت شدند، کارفرمایان قطری به آنها اجازه ندادند. شرکت های ساخت و ساز به فشاری اشاره می کنند که برای تاسیس هرچه سریعتر زیرساخت جام جهانی در قطر وجود دارد، اما سیستم «کفالة» نیز زمینه ی چنین سوء استفاده هایی را فراهم کرده است.
بازی زشت
فوتبال بین الملل به عرصه و عذری برای قطر بدل شده است تا سرمایه داری خلیج [فارس] را به خشن ترین شکل خود برای کسانی که کار ساخت و نگهداری آن را بر عهده دارند متبلور کند.
درخواست برای اصلاح یا تعدیلات جزئی، شدیدا ناکافی است. «عفو بین الملل» به نوبه ی خود اعلام کرده است تا زمانی که سیستم «کفالة» پابرجاست هیچ پیشرفت واقعی برای کارگران مهاجر رخ نخواهد داد. انحلال سیستم «کفالة» باعث تضعیف اساسی نظام اجتماعی در پادشاهی های خلیج [فارس] می شود، چرا که حقوقی را به کارگران مهاجر اعطا می کند که به وسیله ی آن می توانند از کسب یک موقعیت دائم و امن به عنوان سازندگان خلیج [فارس] مطمئن شوند.
رسانه های بین المللی با تمرکز ناروای خود بر موضوع فساد، از کنار این ظلم و بیدادها به غفلت می گذرند. حتی اگر حرص و طمع مسئولان فیفا یک عامل احتمالی در اعطای میزبانی جام جهانی به قطر باشد، رسوایی واقعی همان استثمار مرگبار کارگران مهاجر است، که مستقیما با مدل رشد فیفا مرتبط است. فیفا این بازی زیبا را زشت کرده است.
منبع: Jacobin / Bill Crane
ترجمه: شفقنا
انتهای پیام
ارسال نظر