پيامد نيامدن خاتمي!
پارسینه: «پيامد نيامدن خاتمي!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلي وکيلي است که آن را در ادامه ميخوانيد:
مدتها بود که خبرهاي ضد و نقيض از اردوگاه اصلاح طلبان درباره نامزدي سيد محمد خاتمي به گوش ميرسيد. عده اي از آمدنش ميگفتند و به هزار و يک دليل آمدنش را ضروري بر ميشمردند. گاهي هم آرزوهايشان را به شکل خبر و يا تحليل ارائه ميدادند. گروهي هم نيامدنش را فرياد ميزدند. اين گروه خود دو طيف هستند، يک طيف کساني هستند که خاتمي را با موضع خودشان تفسير ميکنند. اينان خاتمي را در موضع اپوزيسيون بر انداز ميپسندند و از او توقع کارکردي اين چنين دارند،چون انتخابات و سياست ورزي در قاموسشان جاي ندارد بر اين اساس با نامزدي خاتمي مخالفند.به عبارتي با انتخابات مخالفند پس با نامزدي خاتمي در انتخابات نيز مخالفند. در حقيقت اين بخش از مخالفين ميخواهند از اين طريق خاتمي را به خود سنجاق نمايند. طيف ديگر مخالفين نامزدي خاتمي را کساني تشکيل ميدهند که مدعي اند خاتمي با اپوزيسيون بر انداز سنجاق است پس فاقد صلاحيت ميباشد و با يک پيش داوري مُهر تائيد بر ادعاي طيف اول ميزنند. اينان خاتمي را در اردوگاه سبز و براندازان تفسير و تعبيرمي کنند در نتيجه حکم به عدم صلاحيتش صادر مينمايند. روزنامه کيهان اين بخش از مخالفين را نمايندگي ميکند.
هر دو ضلع مخالفين همچون دو لبه يک قيچي در مسير انصراف خاتمي از نامزدي حرکت کردند. موفقيت هر کدام به موفقيت ديگري ختم شد.اکنون قراين و شواهد نشان از موفقيت مخالفين دارد. خاتمي ممکن است نه اين باشد و نه آن. عملکرد و مواضعش نيز نشان ميدهدکه با خواستههاي براندازان فاصله دارد و با اتهامات مخالفانش نيز نسبتي ندارد، تمام تلاشش حرکت در چهار چوب نظام بود و عزمش براي حضور نيز دليل بر زاويه اش با براندازان بوده است. شايد اگر فرصت حضور مييافت و امکان سخن گفتن به صورت رسمي برايش فراهم ميآمد آنگاه اين زاويه بيشتر جلوه گر ميشد ولي حالا بايد ديد پيامد نيامدنش چه خواهد بود. آيا خاتمي با نيامدن تسليم تهمت پراکني مخالفينش شده و زين پس در اردوگاه براندازان جاي خواهد گرفت ؟ آيا"نه" خاتمي"بله" به براندازان است که او هم مثل آنان سياست ورزي را به کنار گذاشته و اميد به رفرم و اصلاح را از دست داده است؟
واقعيت اين است که؛ منطق GAME و صحنه، آمدنش را ضروري مينمود. نظر سنجيها همه نشان آن داشت که خاتمي همچنان داراي پايگاه رأي بالاست و شانس اول را در بين نامزدهاي کنوني داراست و نيامدنش غير منطقي مينمايد. اما مشي خاتمي نيامدن را منطقي مينمايد. خاتمي شخصيت نرمي دارد او اهل رزم نيست، روحيه اش تاب طوفان و ستيز را ندارد بناي حضورش بر تقابل نبوده. او اهل انتقام گيري نيست، اصلاح طلبي نه هندسه فکري او که جزو خصلتهاي ذاتي اش ميباشد. بر اين اساس، منطق صحنه او را تحريک به آمدن ميکند ولي ويژگيهاي شخصيتي اش او را از آمدن باز ميدارد. نيامدنش نه در نتيجه گمان براندازان که به دليل مشکلات پيش رويش ميباشد. او نيک ميداند که آنچه از احمدي نژاد بر جاي مانده کوهي از مشکلات است که کار را براي جانشينش بي نهايت مشکل کرده است. تجربه دو دوره رياست جمهوري، خاتمي را واقع بين بار آورده است. او خوب ميداند که با مشکلات کنوني و خط و نشانهاي مخالفينش با محدوديت و موانع بيشمار در پاسخگويي مواجه خواهد بود. او حتي حاضر به چالش و چانه زني با دستگاههاي رسمي به دليل احتمال رد صلاحيتش نيز نميباشد و آنرا صحيح نميداند. پس منطق رفتار و خصلت هايش بر منطق صحنه در نظرش ارجح افتاده است او نه به خاطر خواست براندازان و نه با تهديد مخالفانش که با نداي خصلت هاي فردي اش، عطاي نامزدي را به لقايش بخشيد. حالا بايد ديد که در پس اين نيامدن، جريان متبوع وي چه سرنوشتي پيدا ميکند. آيا خاتمي تسليم مخالفينش خواهد شد و هوادارانش را به طرف براندازان سوق ميدهد يا همچنان با چنگ و دندان خود را به طناب نظام متصل نگه خواهد داشت و از فرو افتادن جريان اصلاح طلب در دامن اپوزيسيون ممانعت خواهد کرد؟ آيا خاتمي ميتواند در جايگاه يک شهروند فعاليت مدني تشکيلاتي خود را دنبال نمايد؟"دو احتمال وجود دارد":
احتمال اول: جريان اصلاح طلب با رهبري خاتمي به سرنوشت نهضت آزادي در زمان رد صلاحيت مرحوم بازرگان گرفتار مي آيد. به اين معنا که فعاليتشان به صورت رسمي ممنوع خواهد شد و هر از گاهي به صورت جسته و گريخته اينجا و آنجا صحبتي از آنان مطرح ميشود و حرکت مدني کند و محدودي را دنبال مينمايند.
احتمال دوم: باقي مانده نيروهاي اين جريان همچون سال 88 از کشور خارج شده و فعاليت خود را در قالب جريان سبز در بيرون از مرزها ادامه ميدهند.اين احتمال چندان جدي نمينمايد احتمال اول به خصلت خاتمي و جريانش نزديکتر است. به اين معنا که تا سالهاي سال جريان اصلاح طلب فرصت دست يابي به قدرت رسمي را از دست خواهد داد.
واقعيت اين است که؛ منطق GAME و صحنه، آمدنش را ضروري مينمود. نظر سنجيها همه نشان آن داشت که خاتمي همچنان داراي پايگاه رأي بالاست و شانس اول را در بين نامزدهاي کنوني داراست و نيامدنش غير منطقي مينمايد. اما مشي خاتمي نيامدن را منطقي مينمايد. خاتمي شخصيت نرمي دارد او اهل رزم نيست، روحيه اش تاب طوفان و ستيز را ندارد بناي حضورش بر تقابل نبوده. او اهل انتقام گيري نيست، اصلاح طلبي نه هندسه فکري او که جزو خصلتهاي ذاتي اش ميباشد. بر اين اساس، منطق صحنه او را تحريک به آمدن ميکند ولي ويژگيهاي شخصيتي اش او را از آمدن باز ميدارد. نيامدنش نه در نتيجه گمان براندازان که به دليل مشکلات پيش رويش ميباشد. او نيک ميداند که آنچه از احمدي نژاد بر جاي مانده کوهي از مشکلات است که کار را براي جانشينش بي نهايت مشکل کرده است. تجربه دو دوره رياست جمهوري، خاتمي را واقع بين بار آورده است. او خوب ميداند که با مشکلات کنوني و خط و نشانهاي مخالفينش با محدوديت و موانع بيشمار در پاسخگويي مواجه خواهد بود. او حتي حاضر به چالش و چانه زني با دستگاههاي رسمي به دليل احتمال رد صلاحيتش نيز نميباشد و آنرا صحيح نميداند. پس منطق رفتار و خصلت هايش بر منطق صحنه در نظرش ارجح افتاده است او نه به خاطر خواست براندازان و نه با تهديد مخالفانش که با نداي خصلت هاي فردي اش، عطاي نامزدي را به لقايش بخشيد. حالا بايد ديد که در پس اين نيامدن، جريان متبوع وي چه سرنوشتي پيدا ميکند. آيا خاتمي تسليم مخالفينش خواهد شد و هوادارانش را به طرف براندازان سوق ميدهد يا همچنان با چنگ و دندان خود را به طناب نظام متصل نگه خواهد داشت و از فرو افتادن جريان اصلاح طلب در دامن اپوزيسيون ممانعت خواهد کرد؟ آيا خاتمي ميتواند در جايگاه يک شهروند فعاليت مدني تشکيلاتي خود را دنبال نمايد؟"دو احتمال وجود دارد":
احتمال اول: جريان اصلاح طلب با رهبري خاتمي به سرنوشت نهضت آزادي در زمان رد صلاحيت مرحوم بازرگان گرفتار مي آيد. به اين معنا که فعاليتشان به صورت رسمي ممنوع خواهد شد و هر از گاهي به صورت جسته و گريخته اينجا و آنجا صحبتي از آنان مطرح ميشود و حرکت مدني کند و محدودي را دنبال مينمايند.
احتمال دوم: باقي مانده نيروهاي اين جريان همچون سال 88 از کشور خارج شده و فعاليت خود را در قالب جريان سبز در بيرون از مرزها ادامه ميدهند.اين احتمال چندان جدي نمينمايد احتمال اول به خصلت خاتمي و جريانش نزديکتر است. به اين معنا که تا سالهاي سال جريان اصلاح طلب فرصت دست يابي به قدرت رسمي را از دست خواهد داد.
ارسال نظر